مطالب دوره‌ها
بایدها و نبایدهای استفاده از IoC Containers
طوری با IoC Containers کار کنید که انگار وجود خارجی ندارند

تفاوت پایه‌ای که بین یک فریم ورک IoC و سایر فریم ورک‌ها وجود دارد، در معکوس شدن مسئولیت‌ها است. در اینجا لایه‌های مختلف برنامه شما نیستند که فریم ورک IoC را فراخوانی می‌کنند؛ بلکه این فریم ورک IoC است که از جزئیات ارتباطات و وابستگی‌های سیستم شما آگاه است و نهایتا کار کنترل وهله سازی اشیاء مختلف را عهده دار خواهد شد. طول عمر آن‌ها را تنظیم کرده یا حتی در بعضی از موارد مانند برنامه نویسی جنبه‌گرا یا AOP، نسبت به تزئین این اشیاء یا دخالت در مراحل مختلف فراخوانی متدهای آن‌ها نیز نقش خواهد داشت. نکته‌ی مهم در اینجا، نا آگاهی برنامه از حضور آن‌ها است.
بنابراین در پروژه شما اگر ماژول‌ها و لایه‌های مختلفی حضور دارند، تنها برنامه اصلی است که باید ارجاعی را به فریم ورک IoC داشته باشد و نه سایر لایه‌های سیستم. علت حضور آن در ریشه سیستم نیز تنها باید به اصطلاحا bootstrapping و اعمال تنظیمات مرتبط با آن خلاصه شود.
به عبارتی استفاده صحیح از یک فریم ورک IoC نباید به شکل الگوی Service Locator باشد؛ حالتی که در تمام قسمت‌های برنامه مدام مشاهده می‌کنید  resolver.Resolve،  resolver.Resolve و الی آخر. باید از این نوع استفاده از فریم ورک‌های IoC تا حد ممکن حذر شود و کدهای برنامه نباید وابستگی مستقیم ثانویه‌ای را به نام خود فریم ورک IoC پیدا کنند.
 var container = BootstrapContainer();

var finder = container.Resolve<IDuplicateFinder>();
var processor = container.Resolve<IArgumentsParser>();

Execute( args, processor, finder );
 
container.Dispose();
نمونه‌ای از نحوه صحیح استفاده از یک IoC Container را مشاهده می‌کنید. تنها در سه نقطه است که یک IoC container باید حضور پیدا کند:
الف) در آغاز برنامه برای اعمال تنظیمات اولیه و bootstrapping
ب) پیش از اجرای عملی جهت وهله سازی وابستگی‌های مورد نیاز
ج) پس از اجرای عمل مورد نظر جهت آزاد سازی منابع

نکته مهم اینجا است که در حین اجرای فرآیند، این فرآیند باید تا حد ممکن از حضور IoC container بی‌خبر باشد و کار تشکیل اشیاء باید خارج از منطق تجاری برنامه انجام شود: IoC container خود را صدا نزنید؛ او شما را صدا خواهد زد.
عنوان شد تا «حد ممکن». این تا حد ممکن به چه معنایی است؟ اگر کار وهله سازی اشیاء را می‌توانید تحت کنترل قرار دهید، مثلا آیا می‌توانید در نحوه وهله سازی کنترلرها در ASP.NET MVC دخل و تصرف کرده و در زمان وهله سازی، اینکار را به یک IoC Container واگذار کنید؟ اگر بلی، دیگر به هیچ عنوانی نباید داخل کلاس‌های فراخوانی شده و تزریق شده به کنترلرهای برنامه اثری از IoC Container شما مشاهده شود. زیرا این فریم ورک‌ها اینقدر توانمند هستند که بتوانند تا چندین لایه از سیستم را واکاوی کرده و وابستگی‌های لازم را وهله سازی کنند.
اگر خیر (نمی‌توانید کار وهله سازی اشیاء را مستقیما تحت کنترل قرار دهید)؛ مانند تهیه یک Role Provider سفارشی در ASP.NET MVC که کار وهله سازی این Role Provider راسا توسط موتور ASP.NET انجام می‌شود و در این بین امکان دخل و تصرفی هم در آن ممکن نیست، آنگاه مجاز است داخل این کلاس ویژه از متدهای container.Resolve استفاده کرد؛ چون چاره‌ی دیگری وجود ندارد و IoC Container نیست که کار وهله سازی ابتدایی آن‌را عهده دار شده است. باید دقت داشت به این حالت خاص دیگر تزریق وابستگی‌ها گفته نمی‌شود؛ بلکه نام الگوی آن Service locator است. در Service locator یک کامپوننت خودش به دنبال وابستگی‌های مورد نیازش می‌گردد. در حالت تزریق وابستگی‌ها، یک کامپوننت وابستگی‌های مورد نیاز را درخواست می‌کند.

یک مثال:
public class ExampleClass
{
    private readonly IService _service;

    public ExampleClass()
    {
        _service = Container.Resolve<IService>();
    }

    public void DoSomething(int id)
    {
        _service.DoSomething(id);
    }
}
کاری که در اینجا انجام شده است نمونه اشتباهی از استفاده از یک IoC Container می‌باشد. به صرف اینکه مشغول به استفاده از یک IoC Container  هستیم به این معنا نیست که واقعا الگوی معکوس سازی وابستگی‌ها را درست درک کرده‌ایم. در اینجا الگوی Service locator مورد استفاده است و نه الگوی تزریق وابستگی‌ها. به عبارتی در مثال فوق، کلاس ExampleClass وابسته است به یک وابستگی جدیدی به نام Container، علاوه بر وابستگی IService ایی که به او قرار است خدماتی را ارائه دهد.
نمونه اصلاح شده کلاس فوق، تزریق وابستگی‌ها در سازنده کلاس به نحو زیر است:
public class ExampleClass
{
    private IService _service;

    public ExampleClass(IService service)
    {
        _service = service;
    }

    public void DoSomething(int id)
    {
        _service.DoSomething(id);
    }
}
در اینجا این کلاس است که وابستگی‌های خود را درخواست می‌کند و نه اینکه خودش به دنبال آن‌ها بگردد.

نمونه دیگری از کلاسی که خودش به دنبال یافتن و وهله سازی وابستگی‌های مورد نیازش است مثال زیر می‌باشد:
public class Search
{
   IDinner _dinner;
   public Search(): this(new Dinner()) 
   { }

   public Search(IDinner dinner) 
   {
      _dinner = dinner;
   }
}
به این کار poor man's dependency injection هم گفته می‌شود؛ اولین سازنده از طریق یک default constructor سعی کرده است وابستگی‌های کلاس را، خودش تامین کند. باز هم کلاس می‌داند که به چه وابستگی خاصی نیاز دارد و عملا معکوس سازی وابستگی‌ها رخ نداده است. همچنین استفاده از این حالت زمانیکه کلاس Dinner خودش وابستگی به کلاس‌های دیگر داشته باشد، بسیار به هم ریخته و مشکل خواهد بود. مزیت استفاده از IoC Containers وهله سازی یک large object graph کامل است. به علاوه توسط IoC Containers مدیریت طول عمر اشیاء را نیز می‌توان تحت نظر قرار داد. برای مثال می‌توان به یک IoC Container گفت تنها یک وهله از DbContext را در طول یک درخواست ایجاد و آن‌را در اختیار لایه‌های مختلف برنامه قرار بده؛ چون نیاز داریم کاری که در طی یک درخواست انجام می‌شود، در داخل یک تراکنش انجام شده و همچنین بی‌جهت به ازای هر new DbConetxt جدید، یکبار اتصالی به بانک اطلاعاتی باز و بسته نشود (سرعت بیشتر، سربار کمتر).
مطالب
توسعه برنامه های Cross Platform با Xamarin Forms & Bit Framework - قسمت چهارم
تا قسمت سوم توانستیم Xamarin را نصب و پروژه‌ی اولیه آن را بیلد کنیم. سپس کد مشترک بین سه پلتفرم را بر روی Windows اجرا و Edit & continue آن را هم تست کردیم که هم برای UI ای که با Xaml نوشته می‌شود و هم برای منطقی که با CSharp نوشته می‌شود، کار می‌کند.
همانطور که گفتیم، کد UI و Logic برای هر سه پلتفرم مشترک است؛ منتهی به علت امکانات دیباگ فوق العاده و سرعت بیشتر ویندوز، ابتدا آن را بر روی ویندوز تست کردیم و بعد برای تکمیل UI، آن را بر روی Android اجرا می‌کنیم. این بار می‌توانید دو پروژه UWP و iOS را Unload کنید و سپس پروژه Android ای را در صورت Unload بودن Load کنید. (با راست کلیک نمودن روی پروژه). این کار باعث می‌شود Visual Studio بیهوده کند نشود؛ مخصوصا اگر سیستم شما ضعیف است.
ابتدا با موبایل یا تبلت اندرویدی شروع می‌کنیم. اگر چه Xamarin از نسخه‌ی 4.0.3 اندروید به بالا را پشتیبانی می‌کند، ولی توصیه می‌کنم وقتتان را بر روی گوشی‌های اندرویدی کمتر از 4.4 تلف نکنید. دستگاه را می‌توانید، هم به صورت USB و هم به صورت Wifi استفاده کنید. ابتدا باید دستگاه اندرویدی خود را آماده‌ی برای دیباگ کنید. برای این منظور مقاله‌های فارسی و انگلیسی زیادی وجود دارند که می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید. من عبارت "اندروید debug" را جستجو کردم و به این مقاله رسیدم. همچنین Android SDK شما باید USB debugging اش نصب شده باشد که البته حجم زیادی ندارد. برای بررسی این مورد ابتدا از وجود فولدر extras\google\usb\_driver درAndroid SDK خود مطمئن شوید. حال سؤال این است که ویژوال استودیو، Android SDK را کجا نصب کرده‌است که خیلی ساده در این لینک توضیح داده شده‌است.
اگر فولدر extras\google\usb\_driver وجود نداشت، باید آن را نصب کنید که خیلی ساده توسط Android SDK Manager امکان پذیر است؛ ولی نه! امکان پذیر نیست!
دلیل: در Xamarin شما همیشه بر روی آخرین SDK‌ها حرکت می‌کنید. این شامل Windows SDK 17134 و Android SDK 27 و iOS SDK 11 است. وقتی از نسخه‌ی فعلی ویژوال استودیو، یعنی 15.8 به نسخه‌ی بعدی ویژوال استودیو که الان Preview است بروید، یعنی 15.9، عملا به این معنا است که به Windows SDK 17763 و Android SDK 28 و iOS SDK 12 می‌روید. این بزرگترین مزیت Xamarin است و این یعنی شما همیشه به صد در صد امکانات هر پلتفرم در زبان CSharp دسترسی دارید و همیشه آخرین SDK هر سیستم عامل در اختیار شماست و اگر دوستی از طریق Swift توانست مثالی از ARKit 2.0 را در iOS 12 پیاده سازی کند، قطعا شما هم می‌توانید. همچنین تیم Xamarin نه تنها این امکانات را بلکه Documentation لازم را نیز در اختیار شما قرار می‌دهد. چون در همین مثال، مستندات Apple به زبان Swift / Objective-C بوده و مستندات Xamarin به زبان CSharp.
حال اگر سری به فولدر Android SDK نصب شده‌ی توسط Visual Studio بزنید، مشاهده می‌کنید که خبری از Android SDK Manager نیست! به صورت رسمی، مدتی است که گوگل در نسخه‌های اخیر Android SDK، دیگر Android SDK Manager را ارائه نمی‌کند و همانطور که گفتم شما الان بر روی آخرین نسخه‌ی Android SDK هستید. هر چند ترفندهایی وجود دارد که این Manager را باز می‌گردانند، ولی لزومی به انجام این کار در Xamarin نیست و شما می‌توانید از Android SDK Manager ای که تیم Xamarin ارائه داده‌است، استفاده کنید. همین مسئله در مورد Android Virtual Device Manager که برای مدیریت Emulator‌ها بود نیز صدق می‌کند.
برای استفاده از این دو، ضمن استفاده از ابزارهای دور زدن تحریم، در ویژوال استودیو، در منوی Tools، به قسمت Android رفته و Android SDK Manager را باز کنید. Android Emulator Manager نیز جایگزین Android Virtual Device Manager ای است که قبلا توسط گوگل ارائه می‌شد. حال بعد از باز کردن Android SDK Manager ارائه شده توسط Xamarin، به برگه‌ی Tools آن بروید و از  قسمت extras مطمئن شوید که Google USB driver تیک خورده باشد.
حال پس از وصل کردن گوشی یا تبلت اندرویدی به سیستم توسط کابل USB و Set as startup project نمودن پروژه‌ی XamApp.Android که در قسمت قبل آن را Clone کرده بودید، می‌توانید پروژه را بر روی گوشی خود اجرا کنید. اگر نام گوشی خود را در کنار دکمه‌ی سبز اجرای پروژه (F5) نمی‌بینید، بستن و باز کردن Visual Studio را امتحان کنید. 

پروژه را که اجرا کنید، اولین بیلد کمی طول می‌کشد (اولین بار دو برنامه بر روی گوشی شما نصب می‌شوند که برای کار دیباگ در Xamarin لازم هستند) و اساسا بیلد یک پروژه‌ی اندرویدی کند است. خوشبختانه به واسطه وجود Xaml edit and continue احتیاجی به Stop - Start کردن پروژه و بیلد کردن برای اعمال تغییرات UI نیست و به محض تغییر Xaml، می‌توانید تاثیر آن را در گوشی خود ببینید. ولی برای هر تغییر CSharp باید Stop - Start و Build کنید که زمان بر است و به همین علت تست بر روی پروژه ویندوزی را برای پیاده سازی منطق برنامه پیشنهاد می‌کنیم. البته در نسخه‌ی 15.9 ویژوال استودیو، سرعت بیلد تا 40% بهبود یافته است.
ممکن است شما گوشی اندرویدی یا تبلت نداشته باشید که بخواهید بر روی آن تست کنید و یا مثلا گوشی شما Android 7 هست و می‌خواهید بر روی Android 8 تست بگیرید. در این جا شما احتیاج به استفاده از Emulator را خواهید داشت.
توجه داشته باشید که Emulator شما ترجیحا نباید ARM باشد و بهتر است یا X86 یا X64 باشد، وگرنه ممکن است خیلی کند شود. همچنین بهتر است Google Play Services داشته باشد. همچنین ترجیحا دنبال گزینه‌ی اجرا کردن Emulator نروید؛ اگر خود ویندوز شما درون یک Virtual Machine در حال اجراست.

ابتدا ضمن جستجو کردن "فعال سازی intel virtualization"، اقدام به فعال سازی این امکان در سیستم خود کنید. این آموزش را مناسب دیدم.
گزینه‌های مطرح: [Google Android Emulator] - [Genymotion] - [Microsoft Hyper-V Android Emulator] که فقط یکی از آنها را لازم دارید.

Google Android Emulator توسط خود Google ارائه می‌شود و دارای Google Play Services نیز هست. بر اساس این آموزش به صفحه Workloads در Visual Studio Installer بروید و از قسمت Xamarin دو مورد "Google Android Emulator API Level 27" و "Intel Hardware Accelerated Execution Manager (HAXM) global install" را نصب کنید. توجه داشته باشید که بدین منظور احتیاج به ابزارهای دور زدن تحریم دارید؛ زیرا نیاز به دسترسی به سرورهای گوگل هست. این Emulator آماده برای دیباگ هست و نیازی به اقدام خاصی نیست.

Genymotion حجم کمتری دارد و برای دانلود احتیاج به ابزارهای دور زدن تحریم را ندارد و اساسا نسبت به بقیه بر روی سیستم‌های ضعیف‌تر، بهتر کار می‌کند. فقط Emulator ای که با آن می‌سازید، به صورت پیش فرض Google Play Services را ندارد که در آخرین نسخه‌های آن گزینه Open  GApps به toolbar اضافه شده که Google Play Services را اضافه می‌کند. (از انجام هر گونه عملیات پیچیده بر اساس آموزش‌هایی که برای نسخه‌های قدیمی‌تر Genymotion هستند، پرهیز کنید). مطابق با ابتدای همین آموزش برای دستگاه‌های اندرویدی، Emulator خود را آماده برای دیباگ کنید.

Microsoft Hyper-V android emulators. مایکروسافت قبلا اقدام به ارائه یک Android Emulator کرده بود که برای نسخه 4 و 5 اندروید بودند و بزرگ‌ترین ضعف آنها عدم پشتیبانی از Google Play Services بود که ادامه داده نشدند. ولی سری جدید ارائه شده توسط مایکروسافت چنین مشکلی را ندارد. اگر CPU شما AMD بوده و روش‌های قبلی برای شما کند هستند یا اساسا کار نمی‌کنند، یا در حال حاضر در حال استفاده از Docker for Windows هستید که از Hyper-V استفاده می‌کنید و قصد استفاده مجدد از منابع موجود را دارید، این نیز گزینه خوبی است که جزئیات آن را می‌توانید در  اینجا  دنبال کنید. این Emulator آماده برای دیباگ هست و نیازی به اقدام خاصی نیست. 

پس از اینکه Emulator خود را ساختید، آن را اجرا کنید. سپس برنامه را از درون ویژوال استدیو اجرا کنید. مطابق نسخه ویندوزی، دوباره یک دکمه دارید و یک Label، عدد بر روی Label، با هر بار کلیک کردن بر روی دکمه، افزایش می‌یابد.
سرعت اجرای این برنامه در Emulator یا گوشی شما برای دیباگ است و در حالت Release، سرعت چندین برابر بهتر خواهد شد و به هیچ وجه تست‌های Performance را بر روی Debug mode انجام ندهید.

حال نوبت به پابلیش پروژه می‌رسد. در این قسمت باید توجه کنید که حجم Apk شما برای پروژه‌ی XamApp مثال ما به 7 مگ می‌رسد که برای یک فرم ساده خیلی زیاد به نظر می‌رسد. ولی اگر شما بجای یک فرم ساده، صد فرم پیچیده نیز داشته باشید، باز هم این حجم به 8 مگ نخواهد رسید. حجم Apk خیلی متاثر از کدهای شما نیست، بلکه شامل موارد زیر است:
1- NET. که خود شامل CLR  & BCL است. (BCL (Base Class Library  مثل کلاس‌های string - Stream - List - File و (CLR (Common language runtime که شامل موارد لازم برای اجرای کدها است. این پیاده سازی بر اساس NET Standard 2.0. بوده که عملا اجازه استفاده از تعداد خیلی زیادی از کتابخانه‌های موجود را می‌دهد، حتی Entity framework core! البته هر کتابخانه حجم DLL‌های خودش را اضافه می‌کند.
2- Android Support libraries که به شما اجازه می‌دهد از تعداد زیادی (و البته نه همه) امکانات نسخه‌های جدید اندروید در پروژه‌تان استفاده کنید که بر روی نسخ قدیمی‌تر Android نیز کار کنند. همچنین با یکپارچگی با Google Play Services عملا خیلی از کارها ساده‌تر و با Performance بهتری انجام می‌شود، مانند گرفتن موقعیت کاربر جاری.
3-  Xamarin essentials . اگر چه در CSharp شما به صد در صد امکانات هر سیستم عامل دسترسی دارید و می‌توانید مثلا مقدار درصد شارژ باطری را بخوانید، ولی اینکار مستلزم نوشتن سه کد CSharp ای برای Android - iOS - Windows است که طبیعتا کار را سخت می‌کند. اما Xamarin Essentials به شما اجازه می‌دهد با یک کد CSharp واحد برای هر سه پلتفرم، با باطری، کلیپ‌بورد، قطب نما و خیلی موارد دیگر کار کنید.
4- Xamarin.Forms. اگر Button و Label ای که در مثال برنامه داشتیم، با یکبار نوشتن بر روی هر سه پلتفرم دارند کار می‌کنند، در حالی که هر پلتفرم، Button مخصوص به خود را دارد؛ این را Xamarin Forms مدیریت می‌کند. علاوه بر این، Binding نیز به عهده‌ی Xamarin Forms است.
5- Prism Autofac Bit Framework: درک آن‌ها نیاز به دنبال کردن آموزش‌های این دوره را دارد؛ ولی به صورت کلی معماری پروژه شما بسیار کارآمد و حرفه‌ای خواهد شد و به کدی با قابلیت نگهداری بالا خواهید رسید. 
6-  Rg Plugins Popup  و  Xamanimation  نیز دو کتابخانه‌ی UI بسیار کاربردی و جالب هستند که در طول این آموزش از آنها استفاده خواهد شد.
حجم 7 مگ برای این تعداد کتابخانه و امکان، خیلی زیاد نیست و شما عملا تعداد زیادی از پروژه‌های خود را می‌توانید با همین حجم ببندید و اگر مثلا به پروژه‌ی Humanizer خیلی علاقه داشته باشید (که در این صورت حق هم دارید!) می‌توانید با اضافه شدن چند کیلوبایت (!) به پروژه آن را داشته باشید. اکثر کتابخانه‌های NET. ای سبک هستند. همچنین موقع قرار گرفتن در پروژه، فشرده سازی نیز می‌شوند و قسمت‌های استفاده نشده‌ی آن‌ها نیز توسط Linker حذف می‌شوند.
علاوه بر این، اجرای برنامه بر روی گوشی‌های ضعیف و قدیمی کمی طول می‌کشد. این مربوط به اجرای برنامه است؛ نه باز شدن فرم مثال ما که دارای Button و Label بود و اگر مثال ما دو فرم داشته باشد (که در آموزش‌های بعدی به آن می‌رسیم) می‌بینید که چرخش بین فرم‌ها بسیار سریع است.

مواردی مهم در زمینه‌ی بهبود عملکرد پروژه‌های Xamarin در Android
در ابتدا باید بدانید Apk شما شامل دو قسمت است؛ یکی کدهای CSharp ای شما که DotNet ای بوده و در کنار کدهای کتابخانه‌هایی چون Json.NET بر روی DotNet اجرا می‌شوند. دیگری کتابخانه‌ای است که مثلا با Java نوشته شده و بعد برای استفاده در CSharp بر روی آن یک Wrapper یا پوشاننده توسعه داده شده‌است. عموما توسعه دهندگان چنین پروژه‌هایی، ابتدا پروژه را به Java می‌نویسند و بعد برای JavaScript - CSharp و ... Wrapper ارائه می‌دهند.
برای بهبود اینها ابزارهایی چون AOT-NDK-LLVM-ProGurad-Linker و ... وجود دارند که سعی می‌کنم به صورت ساده آنها را توضیح دهم.

وظیفه ProGurad این است که از قسمتی از پروژه‌ی شما که بخاطر کتابخانه‌های Java ای، عملا DotNet ای نیست، کدهای اضافه و استفاده نشده را حذف کند.
ممکن است استفاده از ProGurad باعث شود کلاسی که داینامیک استفاده شده است، به اشتباه حذف شود. پروژه XamApp دارای یک ProGuard configuration file است که جلوی چنین اشتباهاتی را حتی الامکان می‌گیرد.
همچنین ProGurad که در داخل Android SDK قرار دارد، به Space در طول مسیر حساس است (!) و با توجه به اینکه مسیر پیش فرض Android SDK نصب شده‌ی توسط ویژوال استودیو دارای Space است (C:\Program Files (x86)\Android\android-sdk)  شما در همان ابتدا دچار مشکل می‌شوید! برای حل این مشکل ابدا فولدر Android SDK را جا به جا نکنید؛ بلکه از امکانی در ویندوز به نام Junction folder یا فولدر جانشین استفاده کنید. بدین منظور دستور زیر را وارد کنید:
mklink /j C:\android-sdk "C:\Program Files (x86)\Android\android-sdk"
این مورد باعث می‌شود که مسیر C:\android-sdk نیز به همان مسیر پیش فرض اشاره کند و این دو مسیر در واقع یکی هستند. امیدوارم این امکان را با قابلیت Shortcut سازی در ویندوز اشتباه نگیرید! حال از منوی Tools > Options > Xamarin > Android Settings مسیر Android SDK را به C:\android-sdk تغییر دهید که فاقد Space است و ویژوال استودیو را ببندید و باز کنید.

NDK که در ادامه SDK برای Android قرار می‌گیرد، Native Development Kit است و باعث می‌شود هم DLL‌های DotNet ای و هم Jar‌های Java ای به فایل‌های so تبدیل شوند. so همان DLL ویندوز است، البته برای Linux و همانطور که احتمالا می‌دانید، پایه Android بر روی Linux است. طبیعتا کامپایل شدن کدها به so، بر روی بهبود سرعت برنامه تاثیر گذار است.

Linker نیز مشابه با ProGuard کمک می‌کند، ولی اینبار حجم DLL‌های DotNet ای مانند Json.NET را کم می‌کند. بالاخره شما از صد در صد کلاس‌های یک DLL استفاده نمی‌کنید و موارد اضافی نیز باید حذف شوند. البته این وسط، امکان حذف اشتباه کلاس‌هایی که به صورت داینامیک فراخوانی شده باشند وجود دارد که LinkerConfig موجود در پروژه XamApp حتی الامکان جلوی این مشکل را می‌گیرد.

Release mode  مثل هر پروژه CSharp ای دیگری، بهتر است پروژه در حالت Release mode پابلیش شود. در پروژه XamApp در حالت Release mode، موارد بالا یعنی Linker-NDK-ProGuard نیز درخواست می‌شوند.

جزئیات این موارد در مستندات Xamarin وجود دارد و در پایان این دوره یک Project Builder سورس باز نیز به شما ارائه می‌شود که ساختار اولیه پروژه‌ها را بر اساس نیازهای شما و با بهترین تنظیمات ممکن می‌سازد.

در پروژه XamApp علاوه بر موارد فوق، دو مورد دیگر نیز آماده به استفاده هستند، ولی غیر فعال شده اند؛ AOT و LLVM. اگر به تازگی برنامه نویس شده‌اید، موارد زیر ممکن است خیلی برایتان پیچیده باشند، از آن‌ها عبور کنید و به عنوان "نحوه انجام دادن پابلیش" بروید.

کدهای‌های DotNet ای به سه شکل می‌توانند اجرا شوند:
JIT - AOT - Interpreter
یک برنامه DotNet ای برای اجرا می‌تواند از ترکیب اینها استفاده کند. حالت Interpreter که خیلی جدید معرفی شده و الآن موضوع بحث نیست؛ می‌ماند JIT و AOT
کد CSharp در هنگام کامپایل به IL تبدیل و سپس در زمان اجرا توسط Just in time compiler به زبان ماشین تبدیل می‌شود. اگر قبلا پروژه‌ی ASP.NET یا ASP.NET Core نوشته باشید، چنین رفتاری را در پشت صحنه خواهد داشت. خود JIT که در هر بار اجرای برنامه انجام می‌شود، عملا زمان بر هست. ولی کد زبان ماشین حاصل از آن خیلی Optimize شده برای دقیقا همان ماشین هست؛ با در نظر گرفتن خیلی فاکتورها. در پروژه‌های سمت سرور مثل ASP.NET که پروژه وقتی یک بار اجرا می‌شود، مثلا روی IIS، ممکن است صدها هزار دستور را اجرا کند، در طول چندین روز یا ماه، این عمل JIT خیلی مفید هست. البته همان سربار اولیه‌ی JIT هم توسط چیزی به عنوان Tiered JIT می‌تواند کمتر شود.
اما در پروژه‌ی موبایل که برنامه ممکن است بعد از باز شدن، مثلا ده دقیقه باز باشد و بعد بسته شود، انجام شدن JIT با هر بار باز شدن برنامه خیلی مفید به فایده نیست. بنا به برخی مسائل که واقعا سطح این آموزش را خیلی پیچیده می‌کند، نتیجه کار JIT قابلیت Cache شدن آن چنانی ندارد و عملا باید هر بار اجرا شود.
در پروژه‌های موبایل، گزینه دیگری بر روی میز هست به نام Ahead of time یا AOT که کار تبدیل IL به زبان ماشین را در زمان کامپایل و پابلیش پروژه انجام دهد. طبیعتا این باعث می‌شود سرعت برنامه موبایل در عمل خیلی بالاتر رود، چون سربار JIT در هر بار اجرای برنامه حذف می‌شود. همچنین روال AOT می‌تواند از LLVM یا Low level virtual machine استفاده کند که منجر به تبدیل شدن کد زبان ماشینی می‌شود که بر روی LLVM کار می‌کند. LLVM خودش یک Runtime با سرعت خیلی بالاست که بر روی تمامی سیستم عامل‌ها کار می‌کند.
بر روی Android - iOS - Windows می‌شود از AOT استفاده کرد. در iOS و ویندوز، استفاده‌ی از AOT منجر به افزایش سایز برنامه نمی‌شود، چون قبلا برنامه یک سری کد IL بوده که زمان اجرا توسط JIT به کد ماشین تبدیل می‌شده و الان بجای آن IL، یک سری کد زبان ماشین مبتنی بر LLVM هست. اما بر روی Android، پیاده سازی AOT ناقص هست و البته که با فعال کردن‌اش، سرعت برنامه بسیار بیشتر می‌شود، ولی کماکان نیاز به JIT و IL هم برای برخی از سناریوها هست. این مورد یعنی اینکه فعال سازی AOT+LLVM بر روی اندروید تا مادامی که AOT در Android به صورت آزمایشی هست، باعث افزایش حجم Apk ما از 7 به 13 مگ می‌شود. البته این مورد در نسخه‌های بعدی رفع خواهد شد و رفتار Android مشابه با iOS-Windows خواهد بود؛ یعنی حجم نسبتا کم و سرعت خیلی بالا.
برای فعال سازی AOT+LLVM در csproj پروژه اندرویدی، دو مقدار AotAssemblies و EnableLLVM را از false به true تغییر دهید:
 <AotAssemblies>true</AotAssemblies> 
 <EnableLLVM>true</EnableLLVM>
با این تنظیمات، بیلد شما طولانی‌تر و در عوض سرعت اجرای برنامه بیشتر خواهد شد.

نحوه انجام دادن پابلیش 
برای انجام دادن پابلیش، بر روی پروژه XamApp.Android در هنگامیکه بر روی Release mode هستید، راست کلیک کنید و Archive را بزنید. سپس فایل Archive شده را انتخاب و Distribute را بزنید که به شما Apk مناسب برای انتشار توسط خودتان یا Google Play می‌دهد.
نکات مهم:
1- فایل Apk حاصل از Archive را بدون Distribute کردن، در اختیار کسی قرار ندهید. فقط پیام Corrupt و خراب بودن فایل، حاصل کارتان خواهد بود!
2- اولین باری که Distribute می‌کنید، Wizard مربوطه کمک می‌کند تا یک فایل Certificate را برای Apk اتان بسازید. آن فایل را گم نکنید! در پابلیش‌های بعدی دیگر نباید Certificate جدیدی بسازید؛ بلکه فایل قبلی را باید به آن معرفی کنید و فقط رمز آن Certificate را دوباره بزنید.
3- به برنامه آیکون بدهید. برای آن Splash Screen خوبی بگذارید. در هر بار پابلیش، ورژن برنامه را افزایش دهید. اینها همگی توضیحات اش بر روی بستر وب موجود است. سؤالی بود، همینجا هم می‌توانید بپرسید.
فایل‌های Apk این مثال را می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

در قسمت بعدی آموزش، دیباگ و پابلیش گرفتن پروژه بر روی iOS را خواهیم داشت که البته مقداری از مطالب اش با مطالب این آموزش مشترک هست. بعد دست به کد شده و آموزش CSharp و Xaml را خواهیم داشت تا پروژه‌ای با کیفیت، کارآمد و عالی از هر جهت بنویسید.
همچنین تعدادی از نکات مربوط به Performance که مربوط به ظاهر برنامه و نحوه چیدمان صفحات و کنترل‌ها هستند و بر روی Performance هر سه پلتفرم تاثیر گذار هستند (و نه فقط Android‌) نیز در ادامه بحث خواهند شد.
مطالب
بررسی چند کتابخانه آپلود با پشتیبانی از DragDrop
برای یکی از پروژه‌ها نیاز به یک آپلودر داشتم که قابلیت  Drag&Drop را نیز داشته باشد و در ضمن پیاده سازی آسانی هم داشته باشد. در این بین به تعدادی از کتابخانه‌های جی کوئری می‌پردازیم.
FileDrop
اولین کتابخانه‌ای که با آن آشنا شدم و از آن استفاده کردم، کتابخانه‌ی FileDrop است که بسیار ساده و در عین حال قابلیت‌های خوبی را می‌دهد و از فناوری Filereader  (+) در Html5 برای اینکار استفاده می‌کند. مرورگرهای کروم، فایرفاکس 3.6 به بعد، IE10 به بعد و Opera 12 به بعد از آن پشتیبانی می‌کنند.
فایل‌های مورد نیاز را از اینجا دانلود کنید . فایل اسکریت آن را ابتدا صدا بزنید:
 <script src="~/scripts/jquery.filedrop.js" type="text/javascript"></script>
سپس المان‌های زیر را به کد HTML خود اضافه کنید:
 <div id="dropZone">فایل برنامه را به داخل این کادر بکشانید</div>
        <br>
        فایل یا فایل‌های آپلود شده:
        <ul id="uploadResult"></ul>
تگ اول، محلی است که فایل‌ها به سمت آن درگ و روی آن دراپ می‌شوند که از این به بعد به آن محل آپلود می‌گوییم. المان بعدی جهت گزارش فایل‌هایی است که آپلود شده‌اند. با آپلود شدن هر تعداد فایل، اسم آن به لیست اضافه می‌گردد.
کدهای css زیر را هم به صفحه اضافه کنید تا محل آپلود زیباتر شود:
        .files {
            min-height: 42px;
            background: #CCC none repeat scroll 0% 0%;
            border-top: 1px solid #FFF;
            margin: 11px 0px;
            padding: 11px 13px;
            border-radius: 6px;
        }

        #dropZone.mouse-over {
            background-color: #1d4257;
        }

کد جی کوئری زیر را به صفحه اضافه کنید:
      $('#dropZone').filedrop({
                url: uploadAddress,
                paramname: 'files',
                maxFiles: 1,
                dragOver: function() {
                    $('#dropZone').addClass('mouse-over');
                },
                dragLeave: function() {
                    $('#dropZone').removeClass('mouse-over');
                },
                drop: function() {
                    $('#dropZone').removeClass('mouse-over');
                },
                afterAll: function() {
                    $('#dropZone').html('آپلود با موفقیت انجام شد');
                },
                uploadFinished: function(i, file, response, time) {
                    $('#uploadResult').append('<li>' + file.name + '</li>');
                }
            });
ابتدا پلاگین جی کوئری را روی تگ مربوطه اعمال می‌کنیم و سپس پارامترها را با مشخصات زیر اعمال می‌کنیم:
Url  آدرسی که قرار است فایل‌ها به آن سمت ارسال شوند. 
 Paramname  در سمت سرور باید فایل‌ها را با استفاده از این نام پارامتر دریافت  کنید.
 maxFiles  تعداد فایلهایی که میتوان با درگ و دراپ کردن روی آن به دست آورد. در بالا به یک فایل محدود شده است.
 dragOver  این رویداد زمانی اجرا خواهد شد که اشاره گر با حالت درگ کرده فایل‌ها را به محل آپلود آورده است.
 dragLeave  موقعی که ماوس از محل آپلود خارج می‌شود
 drop  موقعی که شما فایل‌ها را روی محل  آپلود رها می‌کنید.
 afterAll  بعد از اینکه همه کارها تمام شد اجرا می‌شود.(آخرین رویداد)
 uploadFinished  کار آپلود به پایان رسیده است. در مثال بالا پس از پایان آپلود، نام فایل آپلود شده را به کاربر نشان داده‌ایم.

نحوه‌ی دریافت آن در سمت سرور, در یک اکشن متد به صورت زیر است:

[HttpPost]
        public virtual ActionResult UpdateApp(IEnumerable<HttpPostedFileBase>files)
        {
            foreach (HttpPostedFileBase file in files)
            {
                string filePath = Path.Combine(TempPath, file.FileName);
                file.SaveAs(filePath);
            }

            return Json(new {state = "success", message = "با موفقیت عملیات ارسال فایل انجام شد"}, JsonRequestBehavior.AllowGet);
        }

در اکشن متد بالا ما فایل‌ها را از طریق نام پارامتر files که مشخص کرده بودیم، به عنوان یک لیست شمارشی دریافت می‌کنیم.  کدها بالا برای ساده‌ترین راه اندازی ممکن کفایت می‌کنند.

این موارد از اصلی‌ترین‌ها هستند که به کار می‌آیند. به غیر این‌ها یک سری خصوصیات اضافه‌تری هم برای آن وجود دارد.


fallback_id 
 اگر دوست دارید این آپلودر را نیر به یک آپلودر معمولی اتصال دهید از این شناسه استفاده کنید.
 withCredentials   با استفاده از کوکی‌ها یک درخواست cross-origin ایجاد می‌کند.
 data  اگر دوست دارید به همراه فایل‌ها اطلاعات دیگری هم به همراه آن ارسال و پست شوند از این طریق اقدام نمایید. می‌تواند در قالب یک متغیر باشد یا خروجی یک تابع.
data: {
        param1: 'value1',           
        param2: function(){
            return calculated_data; 
        }
 headers برای ارسال مقدار اضافه‌تر در هدر درخواست به کار میرود و صدا زدن آن همانند کد data می‌باشد. 
 error   در صورتیکه در فرایند آپلود خطایی رخ دهد، اجرا می‌گردد. نحوه‌ی کدنویسی آن و بررسی خطاهای آن به شرح زیر است:
error: function(err, file) {
        switch(err) {
            case 'BrowserNotSupported':
                alert('مرورگر از این فناوری پشتیبانی نمی‌کند')
                break;
            case 'TooManyFiles':
                // قصد آپلود همزمان فایل‌های بیشتری از حد مجاز تعیین شده دارید
                break;
            case 'FileTooLarge':
                //حداقل حجم یکی از فایل‌ها از حجم مجاز تعیین شده بیشتر است
                //برای دسترسی به نام آن فایل از کد زیر استفاده کنید
              //file.name
                break;
            case 'FileTypeNotAllowed':
                // نوع حداقل یکی از فایل‌ها با نوع‌ها مشخص شده ما یکی نیست
                break;
            case 'FileExtensionNotAllowed':
                // پسوند حداقل یکی از فایل‌ها مورد تایید نیست
                break;
            default:
                break;
        }
    }
 allowedfiletypes   نوع فایل‌های مجاز را تعیین می‌کند:
allowedfiletypes: 
['image/jpeg','image/png','image/gif']
 allowedfileextensions   پسوند فایل هایی که برای آپلود مجاز هستند را معرفی می‌کند.
allowedfileextensions:
 ['.apk','.jar']
 maxfilesize   حداکثر حجم مجاز برای هر فایل که به مگابایت بیان می‌شود.
 docOver   این رویداد زمانی اجرا می‌شود که فایل‌های درگ شده شما وارد محیط یا پنجره مرورگر می‌شود.
 uploadStarted 
 این رویداد زمانی اجرا میگردد که فرایند آپلود هر فایل به طور جداگانه در حال آغاز شدن است:
متغیر i در کد زیر شامل اندیس فایلی است که آپلودش آغاز شده است و این اندیس از صفر آغاز می‌شود.
متغیر file دسترسی شما را به اطلاعات یک فایل باز میکند مانند نام فایل.
متغیر len تعداد فایل هایی را که کاربر در محل آپلود رها کرده است، باز میگرداند.
function(i, file, len){

    },
uploadFinished 
با اتمام آپلود هر فایل، این رویداد فراخوانی می‌گردد. دو پارامتر اول آن، همانند سابق هستند. پارامتر response خروجی json ایی را که در سمت سرور برگرداندیم، به ما باز می‌گرداند. پارامتر بعدی، زمانی را که برای آپلود طول کشیده است، بر می‌گرداند.
 function(i, file, response, time) {
    }
progressUpdated 
این رویداد برای نمایش پیشرفت یک آپلود مناسب است که آخرین پارامتر آن یک عدد صحیح از پیشرفت فایل را بر می‌گرداند.
function(i, file, progress) {
    },
globalProgressUpdated 
این رویداد میزان پیشرفت کلیه فایل‌ها را به درصد باز می‌گرداند:
function(progress) {
        $('#progress div')
.width(progress+"%"); }
speedUpdated 
سرعت آپلود هر فایل را با کیلوبیت بر ثانیه مشخص می‌کند.
function(i, file, speed) {
    }
rename
در صورتی که قصد تغییر نام فایل ارسالی را دارید می‌توانید از این رویداد استفاده کنید. پارامتر name، نام اصلی فایل را بر می‌گرداند که می‌توانید آن را دستکاری کنید و نام جدیدی را به عنوان خروجی برگردانید. نمونه کاربردی از این رویداد
 rename: function(name) {
    }

beforeEach 
این رویداد قبل از آپلود هر فایل آغاز می‌گردد و برگرداندن مقدار false در آن باعث جلوگیری و کنسل شدن آپلود آن فایل می‌گردد.
function(file) {
    }

beforeSend 
پارامترهای اولی تکراری هستند ولی آخرین پارامتر یک تابع done را می‌توان به آن پاس کرد که قبل از اجرای کل عملیات آپلود صدا زده می‌شود.
 function(file, i, done) {
    }
رویدادی به اسم queuefiles هم هست تعداد فایل‌هایی را که میتوانند به طور موازی و همزمان آپلود گردند، مشخص می‌کند. ولی دراین حالت maxfiles مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. جهت بررسی یک مثال عملی و همچنین کدهای سمت سرور در PHP میتوانید از این آموزش استفاده کنید.
با تستی که به صورت لوکال رو آن انجام دادم به نظر نمی‌رسد برای فایل‌های با حجم متوسط به بالا مناسب باشد و برای فایل‌های با حجم کم مناسب می‌باشد. یک فایل 8 مگابایتی در حالت لوکال 9 ثانیه آپلود آن زمان برد و برای فایل‌های بزرگتر، فایرفاکس دیالوگ Stop Script را نشان داد.

PlUpload
این کتابخانه متن باز هم بسیار کارآمد و ساده و قابل انعطاف است و مثالهای آماده زیادی دارد. سایت سابسن هم در بخش آپلود زیرنویس‌ها از این کتابخانه استفاده می‌کند. از آنجا که آموزش این کتابخانه در سایت جاری آمده است از ذکر نکات بیشتر در مورد آن خودداری می‌نماییم.

Bootstrap FileStyle
اگر از قالب بوت استراپ استفاده می‌کنید و دوست دارید روی المان input file  قدیمی، ولی به شکلی مدرن کار کنید این کتابخانه هم فراموش نشود.

DropZoneJS
این کتابخانه به نسبت DropFile امکانات بیشتری را دارد و در سایت اختصاصی آن مثال‌ها و مستندات خوبی قرار گرفته است. در ساده‌ترین حالت آن ابتدا فایل کتابخانه  را صدا زده و سپس تگ فرم را به آن نسبت دهید:
<script src="https://rawgit.com/enyo/dropzone/master/dist/dropzone.js"></script>

<form action="/upload-target" class="dropzone"></form>
ولی اگر بخواهید آن را به سمت سرور ارسال کنید و  از آنجا آن را کنترل کنید، کد فرم را به شکل زیر تغییر دهید:
ابتدا بسته‌ی نیوگت آن را صدا بزنید:
Install-Package dropzone

با نصب این کتابخانه یک سری فایل CSS هم به سیستم اضافه می‌شود که می‌توانید برای استایل دهی هر چه بیشتر از آن بهره ببرید. کد فرم را به شکل زیر تغییر دهید:
    <form action="~/Home/SaveUploadedFile" method="post" enctype="multipart/form-data" class="dropzone" id="dropzoneForm" style="width: 50px; background: none; border: none;">
        <div class="fallback">
            <input name="file" type="file" multiple />
            <input type="submit" value="Upload" />
        </div>
    </form>
تگی که با کلاس fallback مزین شده است موقعی به کار می‌آید که مرورگر از این کتابخانه پشتیبانی نکرده و مجبور به نمایش یک آپلود معمولی می‌شویم.
با استفاده از کدنویسی هم می‌توان یک المان را به یک آپلودر تبدیل کرد:
var myDropzone = new Dropzone("div#myId", { url: "/file/post"});

//============ OR ====================
$("div#myId").dropzone({ url: "/file/post" });
همانطور که می‌بینید الزامی برای اینکه از یک تگ فرم استفاده کنید ندارد.
برای کانفیگ آپلودرهایی که از طریف المانهای Html ایجاد می‌شوند، می‌توان از کد زیر استفاده کرد و یک تنظیم عمومی برای تمامی آپلودرهای html آن صفحه ایجاد کرد.
Dropzone.options.myId= {
  paramName: "file", //نام پارامتری که فایل از طریق آن انتقال می‌بابد
  maxFilesize: 2, // MB
  accept: function(file, done) {
    if (file.name == "justinbieber.jpg") {
      done("Naha, you don't.");
    }
    else { done(); }
  }
};
تابع بالا یک آرگومان از نوع file را برگردانده و اگر این تابع، تابع done را با پارامتری رشته‌ای صدا بزند، عملیات آپلود آن فایل کنسل شده و پیام خطایی را نمایش می‌دهد و در صورتیکه بدون پارامتر صدا زده شود، عمل آپلود بدون مشکل انجام می‌شود.
ازآنجا که این کتابخانه از تنظیمات وسیعی استفاده می‌کند و از حوصله‌ی این مقاله خارج است، بهتر هست که صفحه‌ی مستندات آن را که کامل هم هست، مطالعه بفرمایید. از سری قابلیت‌هایی که پشتیبانی می‌کند: موارد پوشش داده شده در FileDrop، ساخت layout، ایجاد صف، متد حذف و اضافه و از این قبیل، ایجاد تصویر تمبر مانند و ...

یک نکته تکمیلی در مورد آپلود: در ASP.net به طور پیش فرض نهایت حجم فایل آپلودی 4 مگابایتی تعیین شده است که میتوانید آن را از طریق web.config تغییر دهید:
<configuration>
    <system.web>
        <httpRuntime maxRequestLength="1048576" />
    </system.web>
</configuration>
برای IIS 7 به بعد هم از تکه کد زیر استفاده کنید:
<system.webServer>
   <security>
      <requestFiltering>
         <requestLimits maxAllowedContentLength="1073741824" />
      </requestFiltering>
   </security>
 </system.webServer>
در هر دو کد بالا نهایت حجم بر روی یک گیگابایت تعیین شده است که maxRequestLength به صورت کیلوبایت و maxAllowContentLength به صورت بایت تعیین شده است. توصیه می‌شود هر دو شکل آن را وارد کنید. به خصوص که IIS Express از کد ابتدایی استفاده می‌کند و بخواهید نتیجه‌ی آن را در تست‌ها ببینید.

مطالب
آشنایی با ساختار IIS قسمت پنجم
در مطالب قبلی در مورد ماژولار بودن IIS زیاد صحبت کردیم، ولی اجازه بدهید این مورد را به صورت کاربردی‌تر و موشکافانه‌تر بررسی کنیم. برای اینکه به مشکلی در طول این سری از مطالب برنخورید، IIS را به صورت کامل یعنی full feature نصب نمایید. از بخش control panel>programs & features>Turn Windows features on or off اقدام نمایید و هرچه زیر مجموعه Internet information service هست را برگزینید. در صورتی که از نسخه‌های ویندوز سرور 2008 استفاده می‌کنید از طریق server manager>roles>web server اقدام نمایید.
برای نصب یک ماژول باید دو مرحله را انجام داد:
  1. نصب ماژول
  2. فعال سازی ماژول
نکته ای که در مورد ماژول‌های native وجود دارد این هست که این ماژول‌ها دسترسی بدون محدودیتی به منابع سروری دارند و از این رو حتما باید این نکته را دقت کنید که ماژول native شما از یک منبع مورد اعتماد دریافت شده باشد.

نصب یک native module
برای نصب می‌توانید یکی از سه راه زیر را استفاده کنید:
  1. ویرایش دستی فایل کانفیگ و از نسخه IIS7.5 به بعد هم می‌توانید از configuration editor هم استفاده کنید.
  2. استفاده از محیط گرافیکی IIS
  3. استفاده از خط فرمان با دستور Appcmd
مزیت روش دستی این هست که شما دقیقا می‌دانید در پشت صحنه چه اتفاقی می‌افتد و نتیجه هر کدام از این سه روش، اضافه شدن یک مدخل ورودی به تگ <globalmodules> است. برای اعمال تغییرات، مسیر زیر را بروید:
%windir%\system32\inetsrv\config\applicationhost.config
کسی که نیاز به دسترسی به این مسیر و انجام تغییرات دارد باید در بالاترین سطح مدیریتی سرور باشد.
اگر فایل را باز کنید و تگ globalmodule را پیدا کنید متوجه می‌شوید که تمامی ماژول‌ها در این قسمت معرفی شده‌اند و برای خود یک مدخل ورودی یا همان تگ add را دارند که در آن مسیر فایل dll هم ذکر شده است:
<globalModules> 
 
 <addname="DefaultDocumentModule"image="%windir%\system32\inetsrv\defdoc.dll"/> 
 
 <addname="DirectoryListingModule"image="%windir%\system32\inetsrv\dirlist.dll"/> 

<add name="StaticFileModule"image="%windir%\system32\inetsrv\static.dll"/>
...

 </globalModules>

برای حذف یا جایگزینی یک ماژول به راحتی می‌توانید مدخل ورودی یک ماژول را به صورت دستی حذف نمایید و برای جایگزینی هم بعد از حذف، ماژول خود را معرفی کنید. ولی توجه داشته باشید که این حذف به معنی حذف این ماژول از تمامی اپلیکیشن‌های موجود بر روی IIS هست و سپس اضافه کردن یک ماژول به این بخش. همچنین اگر قصد شما فقط حذف یک ماژول از روی یکی از اپلیکشن‌ها باشد باید از طریق فایل کانفیگ سایت از مسیر تگ‌های <system.webserver><modules> و با استفاده از تگ‌های add و remove به معرفی یک ماژول مختص این اپلیکیشن و یا حذف یک ماژول خاص اقدام نمایید.

PreConditions
این ویژگی می‌تواند در خط معرفی ماژول، مورد استفاده قرار بگیرد. اگر به فایل نگاه کنید می‌بینید که در بعضی خطوط این ویژگی ذکر شده است. تعریف این ویژگی به هسته IIS می‌گوید که این ماژول در چه مواردی و به چه شیوه ای باید به کار گرفته شود.
 <add name="ManagedEngine64" image="%windir%\Microsoft.NET\Framework64\v2.0.50727\webengine.dll" preCondition="integratedMode,runtimeVersionv2.0,bitness64" /> 
 
 <add name="ManagedEngine" image="%windir%\Microsoft.NET\Framework\v2.0.50727\webengine.dll" preCondition="integratedMode,runtimeVersionv2.0,bitness32" /> 
 
<add name="ManagedEngineV4.0_32bit" image="%windir%\Microsoft.NET\Framework\v4.0.30319\webengine4.dll" preCondition="integratedMode,runtimeVersionv4.0,bitness32" /> 
 
<add name="ManagedEngineV4.0_64bit" image="%windir%\Microsoft.NET\Framework64\v4.0.30319\webengine4.dll" preCondition="integratedMode,runtimeVersionv4.0,bitness64" />

مقادیری که precondition میتواند بگیر شامل موارد زیر هستند:
bitness
این گزینه به دو صورت bitness32 و bitness64 یافت می‌شود. امروزه پردازنده‌های 64 بیتی بسیار متداول شده اند و بسیاری از تولید کنندگان دارند به سمت عرضه ابزارهای 64 بیتی رو می‌آورند و به زودی عرضه‌های 32 بیتی را متوقف می‌کنند و به سمت سیستم عامل‌های 64 بیت سوییچ خواند کرد ولی باز هم هنوز برنامه‌های 32 بیتی زیادی هستند که مورد استفاده قرار می‌گیرند و نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت. برای همین ویندوزهای 64 بیتی مایکروسافت در کنار محیط 64 بیتی‌شان از یک محیط 32 بیت به اسم WOW64 استفاده می‌کنند. در این حالت این امتیاز به شما داده می‌شود که از پروسه‌های کارگر 32 بیتی در کنار پروسه‌های کارگر 64 بیتی استفاده کنید و PreCondition به bitness32 یا bitness64 تنظیم می‌شود تا از صحت بارگزاری dll در یک محیط درست مطمئن شود. در صورتی که این خصوصیت ذکر نشود یک هندلر 32 بیتی و 64 بیتی و یک module map اجرا می‌شود.

Runtime version
اگر ماژول خاصی برای اجرا به ورژن خاصی از net framwork. نیاز دارد، این ویژگی ذکر می‌شود. در صورتی که ماژولی قصد اجرای بر روی فریم ورک اشتباهی داشته باشد سبب خطا خواهد شد.

Mana gedHandler 
با معرفی IIS7 ما با یک مدل توسعه پذیر روبرو شدیم و می‌توانستیم ماژول‌ها و هندلرهای خود را بنویسیم و مستقیما در Pipeline قرار دهیم ولی سوییچ کردن بین دو بخش کدهای مدیریت شده و native یک عمل سنگین برای سیستم به شمار می‌آید و به منظور کاهش این بار گزینه managedhandler قرار داده شده است تا تعیین کند مواقعی که درخواست نیازی به این ماژول ندارد، این ماژول اجرا نگردد. به عنوان مثال فایل‌های ایستا چون jpg یا html و... شامل این ماژول نخواهند شد. واضح‌ترین مثال در این زمینه Forms Authentication می‌باشد و موقعی اجرا می‌شوند که درخواست فایل‌های aspx شده باشد و اگر یک فایل html را درخواست کنید این ماژول امنیتی روی آن اثری ندارد و عملیات شناسایی هویت روی آن اجرا نمی‌شود و اگر می‌خواهید روی همه فایل‌ها، این عملیات شناسایی انجام شود باید خصوصیت "precondition="managedhandler حذف شود.
در صورتی که تگ module را به صورت زیر بنویسید تمامی ماژول‌ها برای تمامی درخواست‌ها اجرا خواهد شد، صرف نظر از اینکه آیا ماژولی به صورت "precondition="managedmodule مقداردهی شده است یا خیر.
<modules runAllManagedModulesForAllRequests="true"/>
 
The Mode Precondition 
تا به الان گفتیم که چگونه میتوانیم یک ماژول و یا هندلر مدیریت شده‌ای را به Pipeline اضافه کنیم؛ ولی IIS7 به بالا نیاز دارد که تا پروسه‌های کارگر را به روشی خاص به این منظور اجرا کند و فریم ورک دات نت را برای اجرای آن‌ها بارگزاری کند. همچنین به اجرای ماژولی به اسم webengine.dll برای مدیریت  ماژولهای مدیریت شده نیازمند است و خود IIS در مورد کدهای مدیریت شده چیزی متوجه نمی‌شود. پس ما برای اینکه IIS را متوجه این موضوع نمائیم، باید Integrated mode را به آن معرفی کنیم.
در نسخه‌های قبلی IIS یک روش قدیمی برای کدهای مدیریت شده وجود داشت که از طریق اینترفیسی به نام ISAPI صورت می‌گرفت. در این حالت ASPNET_ISAPI.DLL مسئول این کار بود و اگر هنوز هم میخواهید از این dll در نسخه‌های جدیدتر IIS کمک بگیرید باید به جای معرفی classic mode ، integration mode را معرفی کنید.
با برابر کردن precondtion به مقدار "intgretedmode" هندلر یا ماژول شما در یک پول با خصوصیت integrated بارگزاری خواهد شد و اگر مقدار آن "classicmode" باشد در یک پول بدون خاصیت integrated بارگزاری می‌شود.
تفاوت بین دو روش کلاسیک و مجتمع integrated بر سر این هست که در روش جدید، ماژول شما به عنوان یک پلاگین برای IIS دیده نمی‌شود و کد شما را جزئی از کامپوننت‌های خود به شمار می‌آورد. به صورت واضح‌تر در حالت کلاسیک موقعی که درخواستی وارد pipeline میشد ابتدا از کامپوننت‌ها و ماژول‌های داخلی خود IIS عبور داده میشد و بعد فایل ASPNET_ISAPI.DLL جهت پردازش کدهای مدیریت شده صدا زده میشد و با توجه به کدهای شما، بعضی مراحل تکرار میشد؛ مثلا اگر کد شما در مورد Authentication بود و بعد از گذر از مراحل auth داخل خود IIS و بقیه موارد دوباره نوبت کد شما و گذر از مراحل authentication بود. یعنی وجود دو pipeline؛ ولی در حالت مجتمع این دوبار انجام وظیفه از بین رفته است چرا که کدهای شما به طور مستقیم در pipeline قرار دارند و آن‌ها را جزئی از خود می‌داند، نه یک پلاگین که افزون بر فعالیت خودشان، اجرای کدهای شما رو هم بر دوش بکشند.
شکل زیر نمونه ای از حالت کلاسیک را نشان می‌دهد که در آن دو بار عمل auth دارد انجام میگیرد.
 



شکل زیر هم نمونه ای حالت مجتمع هست:

 
در کل امروزه دیگر استفاده از روش کلاسیک راهکار درستی نیست و این ویژگی تنها به عنوان یک سازگاری با نمونه کارهای قدیمی است.
تگ‌هایی که از خصوصت precondition استفاده می‌کنند به شرح زیر هستند:
  • ISAPI filters 
  • globalModules 
  • handlers 
  • modules 

در مورد بقیه تگ‌ها در آینده بیشتر بحث می‌کنیم. بهتر هست مطلب را با توضیح precondition جهت ممانعت از طولانی و طومار شدن در اینجا ببندیم و در قسمت آینده دیگر روش‌های نصب ماژولمان را دنبال کنیم.
مطالب
راه اندازی StimulSoft Report در ASP.NET MVC
یکی از ارکان لاینفک سیستم‌های سازمانی در هر پلتفرمی، چه وب و چه دسکتاپ و ... گزارش گیری از اطلاعات موجود و جزو ساختار حیاتی آن است. از آنجا که حتی ممکن است این گزارشات در هر دوره نیاز به تغییرات داشته باشند و گزارش‌های پویایی باشند؛ این نیاز احساس می‌شود که از یک برنامه گزارش ساز مناسب بهره ببریم. یکی از گزارش سازهای محبوب به خصوص در ایران که حتی نماینده رسمی آن هم در ایران وجود دارد، گزارش ساز StimulSoft Report است.

دارا بودن امکانات بسیار قدرتمند و پشتیبانی از محیط فارسی و همچنین پشتیبانی آن‌ها جهت پاسخگویی به سوالات، چه از طریق ایمیل یا چت، از نقاط قوت این ابزار به شمار می‌روند. در جدول مقایسات می‌توانید تفاوت نسخه‌های موجود این گزارش ساز را مشاهده کنید. برای استفاده در MVC از نسخه وب آن استفاده میکنیم.

در این مقاله قصد داریم با نحوه راه ندازی این ابزار در وب (MVC) آشنا شویم که شامل مباحث زیر می‌شود:
  1. استفاده از EF به عنوان منبع داده و ارسال آن‌ها به سمت گزارش ساز
  2. نحوه طراحی فایل MRT و بایند کردن داده‌های اطلاعاتی و ایجاد جدول
  3. استفاده از امکانات فایل خروجی ، چاپ و پیش نمایش و...
  4. بررسی Direction جهت استفاده در محیط‌های فارسی زبان
  5. نحوه ارسال اطلاعات بین دو اکشن متفاوت


طراحی فایل MRT

فایل MRT در واقع یک قالب (Template) خالی از مقادیر متغیر است که در StimulSoft Studio به طراحی آن میپردازیم و در برنامه خود، این مقادیر متغیر را با اطلاعات دلخواه خود جایگزین می‌کنیم. تصویر زیر یک نمونه از یک گزارش خالی است که ابتدا آن را طراحی کرده و سپس در برنامه آن را مورد استفاده قرار می‌دهیم:

برای اینکه فایل MRT بتواند دیتاهای لازمی را که به آن پاس میدهیم، بخواند و در جای مشخص شده قرار بدهد، باید یک BussinessObject برای آن ایجاد کنیم. بعد از اینکه یک گزارش جدید ایجاد کردید، در سمت راست به قسمت Dictionary بروید و در قسمت BussinessObject گزینه NewBussinessObject را انتخاب کنید. یک نام و نام مستعار که عموما هم یکی است، برای آن انتخاب کنید. در زیر همان پنجره شما می‌توانید ستون‌های اطلاعاتی خود را تعریف کنید. در اینجا من میخواهم اطلاعات یک راننده را به همراه خودروی وی، نشان دهم. برای همین، من دو موجودیت راننده و خودروی راننده را دارم. پس اسم Business Object را DriverReport میگذارم و ستون‌های اطلاعاتی فقط راننده (بدون در نظر گرفتن خودروی وی) را وارد میکنم.

در همین کادر بالا شما میتوانید تصیم بگیرید که آیا میخواهید اطلاعات خودرو را به همراه دیگرستون‌های اطلاعاتی راننده، ایجاد کنید یا اینکه برای خودرو یک نوع مجزا انتخاب کنید. اگر تنها یک خودرو برای راننده باشد، شاید راحت‌تر باشید همانند اطلاعات راننده با آن رفتار کنید. ولی اگر مثلا بخواهید خودروی‌های گذشته راننده را هم جز لیست داشته باشید، بهتر است یک  Business Object جدید متعلق و زیر مجموعه Business Object راننده ایجاد کنید. در اینجا چون تنها یک خودرو است، من آن اطلاعات آن را به همراه راننده، ارسال میکنم. شکل زیر ساختار درختی از گزارش بالاست:

شکل زیر هم یک ساختار دیگر از یک گزارش است که شامل Business object‌های مختلف می‌شود: 

سپس همین فیلدها را به سمت صفحه خالی بکشانید. با دو بار کلیک روی فیلدهای قرار گرفته در صفحه، با نحوه بایند کردن مقادیر آشنا می‌شوید؛ هر فیلدی که قرار است دیتای آن بایند شود، باید به شکل زیر در بخش Expression پنجره باز شده، نوشته شود:

{driverReport.LastName}
در صورتیکه قرار است Business Object به شکل یک لیست ارسال شود؛ مثلا لیست رانندگان یا حتی لیست خودروهایی که یک راننده از گذشته تا کنون داشته است، می‌توانید به جای درگ کردن فیلد به درون صفحه، خود Business Object را درگ کنید تا از روی آن یک جدول درست شود و با ارسال یک لیست به سمت آن و به ازای هر آیتم از این لیست یک سطر داشته باشید.

در دیکشنری همچنین انواع دیگری از فیلدها نیز به چشم میخورد:
متغیرها: این نوع فیلد یک متغیر است که به طور جداگانه میتواند مقداردهی شود و از آن بیشتر برای ارسال داده‌های تکی چون تصاویر، تاریخ شمسی و ... میتوان استفاده کرد.
متغیرهای سیستمی: این نوع متغیرها توسط خود گزارش ساز به طور مستقیم پر می‌شوند که شامل شماره صفحه، تاریخ و زمان، تعداد صفحات، مقادیر دو ارزشی (آیا صفحه آخر گزارش است؟) و ... می‌شود.
توابع: گزارش ساز شامل یک سری توابع آماده برای اعمال تغییرات بر روی داده‌ها میباشد که در دسته‌های مختلفی چون کار با رشته‌ها، زمان، ریاضیات و... قرار گرفته‌اند.
بعد از تکمیل آن، فایل MRT را ذخیره و در یک دایرکتوری در ساختار پروژه قرار دهید.

راه اندازی گزارش ساز در ASP.Net MVC

اولین کاری که می‌کنیم، ورود سه dll اصلی به پروژه است:

Stimulate.Base

Stimulate.Report

Stimulate.Report.MVC

در مرحله بعد یک متد ساخته و یک ویوو را برای صفحه گزارش گیری ایجاد می‌کنیم:

public ActionResult Report(int id)
{
   return View();
}
در ویوی مربوطه کدهای زیر را اضافه می‌کنیم:
@Html.Stimulsoft().StiMvcViewer(new StiMvcViewerOptions()
{
   
    Localization = "~/content/reports/fa.xml",
    Actions =
        {
        
            GetReportSnapshot = "LoadReportSnapshot",
            ViewerEvent = "ViewerEvent",
            ExportReport = "ExportReport",
            PrintReport = "PrintReport",
        }
 }

در نسخه‌های دو سال اخیر، استفاده از این Helper تفاوت‌هایی در نحوه استفاده از خصوصیت‌های آن کرده است. در این روش جدید، پراپرتی‌ها دسته بندی شده و برای دسترسی به هر کدام باید به بخش آن مراجعه کنید؛ مثلا پراپرتی‌های Action، در دسته Actions قرار گرفته‌اند یا خصوصیت‌های ظاهری در دسته Appearance، یا گزینه‌های مرتبط با خروجی گرفتن‌ها، در دسته Export قرار گرفته‌اند و الی آخر که در نسخه‌های پیشین، کد بالا را به شکل زیر،  با پیشوند نام دسته می‌نوشتیم:
@Html.Stimulsoft().StiMvcViewer(new StiMvcViewerOptions()
{
   
    Localization = "~/content/reports/fa.xml",
            ActionGetReportSnapshot = "LoadReportSnapshot",
            ActionViewerEvent = "ViewerEvent",
            ActionExportReport = "ExportReport",
            ActionPrintReport = "PrintReport",
            
}
خصوصیت GetReportSnapshot نام یک اکشن متد است که کار ارسال دیتا را به گزارش ساز، انجام میدهد. باقی خصوصیت‌ها را در ادامه بررسی میکنیم. پس متد LoadReportSnapshot را ایجاد می‌کنم و کدهای زیر را در ادامه آن می‌نویسیم:

بعد از آن لازم است دیتا‌ها را از طریق EF خوانده و به یک مدل جدید که بر اساس اطلاعات گزارش شماست و قرار است گزارش شما این پراپرتی‌ها را بشناسد، به طور دستی یا با استفاده یک کتابخانه mapping مثل automapper انتقال دهید. یا حتی می‌توانید مانند کد زیر از ساختاری ناشناس استفاده کنید. در کد زیر، من به صورت تمرینی اطلاعات یک راننده و خودروی او را انتقال میدهم:
var driver = new
            {
                FirstName = "علی",
                LastName = "یگانه مقدم",
                NationalCode = "12500000000",
                FatherName = "حسین",
                Model = "نام خودرو",
                MotorNumber = 415244,
                ProductionYear = 1394,
                Capacity = 4
                
};
اگر اطلاعات خودرو را هم به صورت مجزا BussinessObject ساخته‌اید باید آن را به شکل زیر تعریف کنید ( با فرض اینکه نام BussinessObject در گزارش، با نام car تعریف شده باشد):
var driver = new
            {
                FirstName = "علی",
                LastName = "یگانه مقدم",
                NationalCode = "12500000000",
                FatherName = "حسین",
                car = new
                {
                    Model = "نام خودرو",
                    MotorNumber = 415244,
                    ProductionYear = 1394,
                    Capacity = 4
                }
};
بعد از اینکه دیتاهای لازم را بر اساس فرمت دلخواه خود آماده کردیم، باید آن‌ها را به سمت گزارش ساز ارسال کنیم:
var report = new StiReport();
            report.Load(Server.MapPath("~/Content/Reports/driver.mrt"));
            report.RegBusinessObject("driverReport", driver);
            report.Dictionary.Variables.Add("today", DateTime.Today.ToPersianString(PersianDateTimeFormat.Date));
در مرحله اول یک وهله از شیء StiReport را می‌سازیم و فایل گزارشی را که در مرحله قبل ساختیم، به آن معرفی میکنیم. سپس داده‌های لازم را به آن انتقال می‌دهیم. پارامتر اول نام BussinessObject اصلی یعنی driverReport را وارد می‌کنیم و پارامتر دوم هم، همان اطلاعات گزارش است. خط بعدی هم یک متغیر است که من در گزارش تعریف کرده‌ام و در اینجا آن را با تاریخ شمسی امروز پر میکنم. توجه داشته باشید که انتقال اطلاعات حتما باید بعد از استفاده از متد Load باشد؛ در غیر اینصورت انتقالی انجام نخواهد شد. اینکه صرفا شما وهله‌ای از شیء StiReport بسازید و مقادیر را بدون ترتیب پر کنید، کفایت نمی‌کند. یعنی ترتیب زیر یک ترتیب کاملا اشتباه است:
var report = new StiReport();
            report.RegBusinessObject("driverReport", driver);
            report.Dictionary.Variables.Add("today", DateTime.Today.ToPersianString(PersianDateTimeFormat.Date));
           report.Load(Server.MapPath("~/Content/Reports/driver.mrt"));
چیزی که بعدا در خروجی می‌بینید، یک صفحه گزارش بدون مقدار است.
پس کد کامل ما برای ایجاد یک گزارش به شکل زیر می‌شود:
 public ActionResult LoadReportSnapshot()
{
  var driver = new
            {
                FirstName = "علی",
                LastName = "یگانه مقدم",
                NationalCode = "12500000000",
                FatherName = "حسین",
                Model = "نام خودرو",
                MotorNumber = 415244,
                ProductionYear = 1394,
                Capacity = 4

            };

            var report = new StiReport();
            report.Load(Server.MapPath("~/Content/Reports/driver.mrt"));
            report.RegBusinessObject("driverReport", driver);
            report.Dictionary.Variables.Add("today", DateTime.Today.ToPersianString(PersianDateTimeFormat.Date));
return StiMvcViewer.GetReportSnapshotResult(HttpContext, report);
}
همه خطوط، همان قبلی هاست که بررسی کردیم؛ بجز خط آخر که یک ActionResult اختصاصی است که در آن نحوه انتقال اطلاعات به گزارش ساز پیاده سازی شده است و تنها کاری که باید بکنیم این است که شیء گزارش ایجاد شده در بالا را به آن پاس دهیم.

اگر دوباره در ویو مربوطه، به سراغ helper برویم می‌بینیم که سه اکشن متد دیگر وجود دارند که در زیر، به ترتیب با نحوه کار آن‌ها و کد اکشن متد آن‌ها اشاره میکنیم:
Viewer Events : این اکشن متد که تنها یک خط ActionResult استاتیک را فراخوانی می‌کند، جهت مدیریت رویدادهای گزارش چون: زوم، صفحه بندی گزارش، خروجی‌ها و چاپ می‌باشد و وجود آن در گزارش از الزامات است.
 public virtual ActionResult ViewerEvent()
 {
            return StiMvcViewer.ViewerEventResult();
 }

PrintReport: برای مدیریت و ارسال گزارشات به دستگاه چاپ می‌باشد. این اطلاعات از طریق شی HttpContext به سمت اکشن متد ارسال شده و توسط PrintReportResult آن را دریافت می‌کند.
public virtual ActionResult PrintReport()
        {
            return StiMvcViewer.PrintReportResult(this.HttpContext);
        }

ExportReport: گزارش ساز استیمول به شما اجاز میدهد در فرمت‌های گوناگونی چون xlsx,docx,pptx,pdf,rtf و ... از گزارش خود خروجی بگیرید. اطلاعات گزارش از طریق شی HttpContext به سمت اکشن متد ارسال شده و توسط ExportReportResult  دریافت می‌شود. 
 public virtual ActionResult ExportReport()
        {
            return StiMvcViewer.ExportReportResult(this.HttpContext);
        }
حال اگر برنامه را اجرا کنید، باید گزارشی به شکل زیر نمایش داده شود و مقادیر در جای خود شکل گرفته باشند. ولی مشکلی  که ممکن است این گزارش داشته باشد این است که برای فارسی، حالت راست به چپ را ندارد.


 البته خوشبختانه این مشکل  در حالت پیش نمایش و چاپ و خروجی‌ها دیده نمی‌شود و فقط مختص نمایش روی فرم Html است. برای حل این مشکل ممکن است از گزینه یا پراپرتی RightToLeft، در بخش Appearance موجود در helper استفاده کنید که البته استفاده از آن مانند تصویر بالا، فقط محدود به container گزارش و نوار ابزار آن می‌شود. برای حل این مشکل کافی است کد css زیر را به صفحه گزارش اضافه کنید تا مشکل حل شود:
.stiMvcViewerReportPanel table{
    direction:ltr !important;
}
مجددا گزارش را ایجادکنید تا گزارش را به طور صحیحی مشاهده کنید:

حال حتما پیش خود میگویید که این روش برای اطلاعات ایستا و تمرینی مناسب است و من چگونه باید پارامترهای ارسالی به اکشن متد Report را به اکشن متد LoadReportSnapshot ارسال کنم. برای این منظور استفاده از SessionState‌ها زیاد توصیه شده‌است:
 public virtual ActionResult Report(int id)
        {
            TempData["id"]=id;
            return View();
        }

         public virtual ActionResult LoadReportSnapshot()
        {
            var driverId = (int)TempData ["id"];
              //.....
        }
  ولی این روش مشکلات زیادی را دارد. اول اینکه اگر کاربر چند گزارش جداگانه را پشت سر هم باز کند، به دلیل اینکه گزارش مدتی طول می‌کشد باز شود، همه گزارش‌ها آخرین گزارش درخواستی خواهند بود و دوم اینکه مقداری از حافظه سرور را هم بی جهت اشغال میکند. ولی برای کار با استیمول به هیچ یک از این کارها نیازی نیست، چون خود استیمول به طور خودکار پارامترهای ارسالی را انتقال می‌دهد. یعنی کد باید به شکل زیر نوشته شود:
public virtual ActionResult Report(int id)
        {
    
            return View();
        }

         public virtual ActionResult LoadReportSnapshot(int id)
        {
             //.....
        }
همین مقدار کد برای ارسال پارمترها کفایت میکند و مابقی کار را به stimul بسپارید.

نکته بسیار مهم: گزارش ساز استیمول متاسفانه شامل تنظیم پیش فرض نامناسبی است که عملیات کش را بر روی گزارش‌ها اعمال می‌کند. به عنوان مثال تصور کنید من صفحه گزارش شخصی به نام «وحید نصیری» را باز میکنم و در تب دیگر گزارش شخص دیگری با نام «علی یگانه مقدم» را باز میکنم. حال اگر کاربر به سراغ تب آقای نصیری برود و بخواهد چاپ یا خروجی درخواست کند، اشتباها با گزارش علی یگانه مقدم روبرو خواهد شد که این اتفاق به دلیل کش شدن رخ میدهد. برای غیر فعال کردن این قابلیت پیش فرض، کد زیر را در Helper اضافه کنید:
Server =
    {
        GlobalReportCache = false
    }
مطالب
ساخت یک سایت ساده‌‌ی نمایش لیست فیلم با استفاده از Vue.js - قسمت دوم
در قسمت قبلی نحوه کانفیگ اولیه برنامه را به همراه نصب پلاگین‌های مورد نیاز، بررسی نمودیم؛ در ادامه قصد داریم تا چندین کامپوننت , ^ را برای نمایش لیست فیلمها، جزییات فیلم و جستجو، به برنامه اضافه کنیم و به هر کدام یک route را نیز انتساب دهیم. از کامپوننت‌ها برای بخش بندی قسمتهای مختلف سایت استفاده میکنیم. هر بخش برای دریافت و نمایش اطلاعاتی خاص مورد استفاده قرار میگیرد. بر خلاف Angular که به‌راحتی با دستور زیر میتوان برای آن یک کامپوننت ایجاد نمود و هر بخشی (css,js,ts,html) را در یک فایل جداگانه قرار داد:
ng generate component [name]
یا
ng g c [name]
در Vue.js هنوز امکان اینکه بتوان از طریق cli  یک کامپوننت را ایجاد کرد، فراهم نشده‌است. البته پکیج‌هایی برای اینکار تدارک دیده شده‌اند، ولی در این مقاله به‌صورت دستی اینکار انجام میشود و از Single File Component استفاده میکنیم. بصورت پیش فرض برنامه ایجاد شده vue.js دارای یک کامپوننت با نام HelloWorld.vue  در پوشه components  می‌باشد ( چیزی شبیه Hello Dolly در Wordpress)؛ آن را حذف میکنیم و محتویات فایل App.vue را مطابق زیر تغییر میدهیم ( قسمت import کردن کامپوننت HelloWorld.vue را حذف میکنیم) 
<template>
  <v-app>
    <v-toolbar app>
      <v-toolbar-title>
        <span>Vuetify</span>
        <span>MATERIAL DESIGN</span>
      </v-toolbar-title>
      <v-spacer></v-spacer>
      <v-btn
        flat
        href="https://github.com/vuetifyjs/vuetify/releases/latest"
        target="_blank"
      >
        <span>Latest Release</span>
      </v-btn>
    </v-toolbar>

    <v-content>
      <HelloWorld/>
    </v-content>
  </v-app>
</template>

<script>


export default {
  name: 'App',
  components: {
    
  },
  data () {
    return {
      //
    }
  }
}
</script>
 در پوشه components، سه کامپوننت را با نام‌های LatestMovie.vue ، Movie.vue و SearchMovie.vue ایجاد کنید.
محتویات LatestMovie.vue
<template>

  <v-container v-if="loading">
    <div>
      <v-progress-circular
        indeterminate
        :size="150"
        :width="8"
        color="green">
      </v-progress-circular>
    </div>
  </v-container>

  <v-container v-else grid-list-xl>
    <v-layout wrap>
      <v-flex xs4
        v-for="(item, index) in wholeResponse"
        :key="index"
        mb-2>
        <v-card>
          <v-img
            :src="item.Poster"
            aspect-ratio="1"
          ></v-img>

          <v-card-title primary-title>
            <div>
              <h2>{{item.Title}}</h2>
              <div>Year: {{item.Year}}</div>
              <div>Type: {{item.Type}}</div>
              <div>IMDB-id: {{item.imdbID}}</div>
            </div>
          </v-card-title>

          <v-card-actions>
            <v-btn flat
              color="green"
              @click="singleMovie(item.imdbID)"
              >View</v-btn>
          </v-card-actions>

        </v-card>
      </v-flex>
  </v-layout>
  </v-container>
</template>

<script>
import movieApi from '@/services/MovieApi'

export default {
  data () {
    return {
      wholeResponse: [],
      loading: true
    }
  },
  mounted () {
    movieApi.fetchMovieCollection('indiana')
      .then(response => {
        this.wholeResponse = response.Search
        this.loading = false
      })
      .catch(error => {
        console.log(error)
      })
  },
  methods: {
    singleMovie (id) {
      this.$router.push('/movie/' + id)
    }
  }
}
</script>

<style scoped>
  .v-progress-circular
    margin: 1rem
</style>

محتویات Movie.vue
<template>

  <v-container v-if="loading">
    <div>
        <v-progress-circular
          indeterminate
          :size="150"
          :width="8"
          color="green">
        </v-progress-circular>
      </div>
  </v-container>

  <v-container v-else>
    <v-layout wrap>
      <v-flex xs12 mr-1 ml-1>
        <v-card>
          <v-img
            :src="singleMovie.Poster"
            aspect-ratio="2"
          ></v-img>
          <v-card-title primary-title>
            <div>
              <h2>{{singleMovie.Title}}-{{singleMovie.Year}}</h2>
              <p>{{ singleMovie.Plot}} </p>
              <h3>Actors:</h3>{{singleMovie.Actors}}
               <h4>Awards:</h4> {{singleMovie.Awards}}
               <p>Genre: {{singleMovie.Genre}}</p>
            </div>
          </v-card-title>
          <v-card-actions>
            <v-btn flat color="green" @click="back">back</v-btn>
          </v-card-actions>
        </v-card>
      </v-flex>
    </v-layout>

    <v-layout row wrap>
      <v-flex xs12>
        <div>
        <v-dialog
          v-model="dialog"
          width="500">
          <v-btn
            slot="activator"
            color="green"
            dark>
            View Ratings
          </v-btn>
          <v-card>
            <v-card-title
             
              primary-title
            >
              Ratings
            </v-card-title>
            <v-card-text>
              <table style="width:100%" border="1" >
                <tr>
                  <th>Source</th>
                  <th>Ratings</th>
                </tr>
                <tr v-for="(rating,index) in this.ratings" :key="index">
                  <td align="center">{{ratings[index].Source}}</td>
                  <td align="center"><v-rating :half-increments="true" :value="ratings[index].Value"></v-rating></td>
                </tr>
              </table>
            </v-card-text>
            <v-divider></v-divider>
            <v-card-actions>
              <v-spacer></v-spacer>
              <v-btn
                color="primary"
                flat
                @click="dialog = false"
              >
                OK
              </v-btn>
            </v-card-actions>
          </v-card>
        </v-dialog>
      </div>
      </v-flex>
    </v-layout>
  </v-container>
</template>

<script>
import movieApi from '@/services/MovieApi'
export default {
  props: ['id'],

  data () {
    return {
      singleMovie: '',
      dialog: false,
      loading: true,
      ratings: ''
    }
  },

  mounted () {
    movieApi.fetchSingleMovie(this.id)
      .then(response => {
        this.singleMovie = response
        this.ratings = this.singleMovie.Ratings
        this.ratings.forEach(function (element) {
          element.Value = parseFloat(element.Value.split(/\/|%/)[0])
          element.Value = element.Value <= 10 ? element.Value / 2 : element.Value / 20
        }
        )
        this.loading = false
      })
      .catch(error => {
        console.log(error)
      })
  },
  methods: {
    back () {
      this.$router.push('/')
    }
  }
}

</script>

<style scoped>
  .v-progress-circular
    margin: 1rem
</style>

محتویات SearchMovie.vue 
<template>

  <v-container v-if="loading">
    <div>
      <v-progress-circular
        indeterminate
        :size="150"
        :width="8"
        color="green">
      </v-progress-circular>
    </div>
  </v-container>

  <v-container v-else-if="noData">
    <div>
    <h2>No Movie in API with {{this.name}}</h2>
    </div>
  </v-container>

  <v-container v-else grid-list-xl>
    <v-layout wrap>
      <v-flex xs4
        v-for="(item, index) in movieResponse"
        :key="index"
        mb-2>
        <v-card>
          <v-img
            :src="item.Poster"
            aspect-ratio="1"
          ></v-img>

          <v-card-title primary-title>
            <div>
              <h2>{{item.Title}}</h2>
              <div>Year: {{item.Year}}</div>
              <div>Type: {{item.Type}}</div>
              <div>IMDB-id: {{item.imdbID}}</div>
            </div>
          </v-card-title>

          <v-card-actions>
            <v-btn flat
              color="green"
              @click="singleMovie(item.imdbID)"
              >View</v-btn>
          </v-card-actions>

        </v-card>
      </v-flex>
  </v-layout>
  </v-container>
</template>

<script>
// در همه کامپوننتها جهت واکشی اطلاعات ایمپورت میشود
import movieApi from '@/services/MovieApi'

export default {
  // route پارامتر مورد استفاده در 
  props: ['name'],
  data () {
    return {
      // آرایه ای برای دریافت فیلمها
      movieResponse: [],
      // جهت نمایش لودینگ در زمان بارگذاری اطلاعات
      loading: true,
      // مشخص کردن آیا اطللاعاتی با سرچ انجام شده پیدا شده یا خیر
      noData: false
    }
  },
  // تعریف متدهایی که در برنامه استفاده میکنیم
  methods: {
    // این تابع باعث میشود که 
    // route
    // تعریف شده با نام
    // Movie
    // فراخوانی شود و آدرس بار هم تغییر میکنید به آدرسی شبیه زیر
    // my-site/movie/tt4715356 
    singleMovie (id) 
      this.$router.push('/movie/' + id)
    },

    fetchResult (value) {
      movieApi.fetchMovieCollection(value)
        .then(response => {
          if (response.Response === 'True') {
            this.movieResponse = response.Search
            this.loading = false
            this.noData = false
          } else {
            this.noData = true
            this.loading = false
          }
        })
        .catch(error => {
          console.log(error)
        })
    }
  },
  // جز توابع
  // life cycle
  // vue.js
  // میباشد و زمانی که تمپلیت رندر شد اجرا میشود
  // همچنین با هر بار تغییر در 
  // virtual dom
  // این تابع اجرا میشود
  mounted () {
    this.fetchResult(this.name)
  },
  // watch‌ها // کار ردیابی تغییرات را انجام میدهند و به محض تغییر مقدار  پراپرتی 
  // name
  // کد مورد نظر در بلاک زیر انجام میشود
  watch: {
    name (value) {
      this.fetchResult(value)
    }
  }
}
</script>

<style scoped>
  .v-progress-circular
    margin: 1rem
</style>

توضیحی درباره کدهای بالا
برای درخواستهای ا‌‌‌‌‌‌‌‌ی‌جکس از axios استفاده میکنیم و با توجه به اینکه در این برنامه سه کامپوننت داریم، باید در هر کامپوننت axios را import کنیم:
import axios from 'axios'
لذا (DRY) یک فولدر را بنام service در پوشه src  ایجاد میکنیم. یک فایل جاوااسکریپتی را نیز با نام دلخواهی در آن ایجاد و فقط یکبار axios را در آن  import میکنیم و توابع مورد نیاز را در آنجا مینویسیم (هر چند راه‌های بهتر دیگری هم برای کار با axios هست که در حیطه مقاله جاری نیست).

محتویات فایل MovieApi.js در پوشه service
import axios from 'axios'

export default {

  fetchMovieCollection (name) {
    return axios.get('&s=' + name)
      .then(response => {
        return response.data
      })
  },

  fetchSingleMovie (id) {
    return axios.get('&i=' + id)
      .then(response => {
        return response.data
      })
  }
}
فایل main.js برنامه را بشکل زیر تغییر میدهیم و با استفاده از تنظیماتی که برای axios وجود دارد، آدرس baseURL آن را به ازای نمونه وهله سازی شده‌ی vue برنامه، تنظیم میکنیم.
axios.defaults.baseURL = 'http://www.omdbapi.com/?apikey=b76b385c&page=1&type=movie&Content-Type=application/json'

فایل  index.js درون پوشه router را باز میکنیم و محتویات آن را بشکل زیر تغییر می‌دهیم:
import Vue from 'vue'
import VueRouter from 'vue-router'
// برای رجیستر کردن کامپوننت‌ها در بخش روتر، آنها را ایمپورت میکنیم
import LatestMovie from '@/components/LatestMovie'
import Movie from '@/components/Movie'
import SearchMovie from '@/components/SearchMovie'

Vue.use(VueRouter)

export default new VueRouter({
  routes: [
    {
      // مسیری هست که برای این کامپوننت در نظر گرفته شده(صفحه اصلی)بدون پارامتر
      path: '/',
      // نام روت
      name: 'LatestMovie',
      // نام کامپوننت مورد نظر
      component: LatestMovie
    },
    {
      // پارامتری هست که به این کامپوننت ارسال میشه id
      // برای دستیابی به این کامپوننت نیاز هست با آدرسی شبیه زیر اقدام کرد
      // my-site/movie/tt4715356
      path: '/movie/:id',
      name: 'Movie',
      // در کامپوننت جاری یک پراپرتی وجود دارد 
      //id که میتوان با نام 
      // به آن دسترسی پیدا کرد
      props: true,
      component: Movie
    },
    {
      path: '/search/:name',
      name: 'SearchMovie',
      props: true,
      component: SearchMovie
    }
  ],
  // achieve URL navigation without a page reload
  // When using history mode, the URL will look "normal," e.g. http://oursite.com/user/id. Beautiful!
  // در آدرس # قرار نمیگیرد
  mode: 'history'
})

در برنامه ما سه کامپوننت وجود دارد. ما برای هر کدام یک مسیر و نام را برای route آنها تعریف میکنیم، تا بتوانیم با آدرس مستقیم، آنها را فراخوانی کنیم و با دکمه‌های back و forward مرورگر کار کنیم.


نکته:  برای اجرای برنامه و دریافت پکیج‌های مورد استفاده در مثال جاری، نیاز است دستور زیر را اجرا کنید: 
npm install
اشتراک‌ها
دوره 7 ساعته Docker

Docker Full Course - Learn Docker in 7 Hours [2023] | Docker Tutorial For Beginners

This will help you understand and learn docker in detail. This Docker tutorial is ideal for both beginners as well as professionals who want to master the container concepts.
 

دوره 7 ساعته Docker
مطالب
Ef 6 و Ngen : شروعی سریعتر برای برنامه های مبتنی بر Entity Framework
تولید کد Native زمانی اتفاق می‌افتد که کامپایلر JIT، کد اسمبلی‌های MSIL را به کدهای Native در ماشین محلی کامپایل می‌کند و این عمل بلافاصله قبل از اجرای متد برای اولین بار اتفاق می‌افتد. این کد به صورت موقتی بوده و در حافظه‌ای که برای پردازش در نظر گرفته شده ذخیره می‌شود و در پایان هر پردازش توسط سیستم عامل ویرایش می‌شود. کد Native به ازای هر بار شروع یک پردازش تولید می‌شود. ابزار Native Image Generator یا همان Ngen اقدام به تولید کد Native با استفاده از کامپایلر JIT نموده و آن را در هارد دیسک ذخیره می‌نماید. زمانیکه برنامه نیازمند یک اسمبلی CLR است، به جای بارگذاری خود اسمبلی، ایمیج کد Native آن بارگذاری می‌شود. به این نکته نیز توجه داشته باشید که CLR اطلاعاتی در مورد اینکه کدام اسمبلی، ایمیج کد Native است و این ایمیج در کجا و در چه زمانی تهیه شده است، دارد. کد Native باعث بهبود استفاده از حافظه می‌شود، زمانیکه یک اسمبلی بین پروسس‌ها به اشتراک گذاشته شده‌است. تا قبل از EF6 کتابخانه‌های هسته‌ای EF در زمان اجرا جزئی از دات نت فریمورک بودند و تولید کد Native آنها به صورت اتوماتیک انجام می‌شد. اما از نسخه 6، تمامی این کتابخانه‌ها در داخل پکیج Nuget آن ترکیب شده‌اند . پس برای تولید کد Native مربوط به فایل EntityFramework.dll نیازمند ابزار Ngen هستیم.
1- ابتدا یک برنامه‌ی ساده کنسول ویندوز ساخته و از Package Manager Console دستور Install-package entityframework را اجرا نموده تا پکیج Ef به برنامه اضافه گردد.
using System;
using System.Data.Entity;

namespace UsingNgen
{

    public class NgenDbContex : DbContext
    { }

    class Program
    {
        static void Main()
        {
            var nGenCtx = new NgenDbContex();
            Console.WriteLine("Press a key to exit...");
            Console.ReadKey();
        }
    }


}
حال کد ساده بالا را به برنامه اضافه می‌کنیم و برنامه را Build میکنیم.
2- برای ثبت جزئیات اجرای برنامه از ابزار Windows Performance Recorder که جزئی از ویندوز می‌باشد، استفاده می‌کنیم. کافیست عبارت WPR را در نوار جستجوی ویندوز تایپ کنید تا این ابزار در دسترس قرار گیرد. 



برای ضبط جزئیات، روی دکمه‌ی Start کلیک کنید و به محل ذخیره‌ی فایل اجرایی حاصل از Build ویژوال استودیو رفته و آن را اجرا کنید. بعد از اتمام اجرا، جزئیات را ذخیره نمایید.

بعد از ذخیره فایل، در پنجره بالا دکمه‌ای به نام Open in WPA ظاهر می‌شود. WPA مخفف Windows Performance Analyzer می‌باشد. آن را کلیک کنید تا محیط آنالایزر باز شود.

حال در سمت چپ این پنجره انواع آنالایزرها را مشاهده می‌کنید. روی آنالایزر Computation کلیک کنید و از زیرمجموعه‌ی آن، CPU Usage را انتخاب کنید. آمار مربوط به برنامه خودمان را در تصویر بالا مشاهده می‌کنید. کل برنامه 164 میلی ثانیه زمان برده و فایل Clr.dll حدود 47 میلی ثانیه و یک فایل clrjit.dll نیز برای تولید کد JIT وجود دارد. حال برای تسریع در عمل شروع، از تکنیک Ngen به صورت زیر استفاده می‌کنیم.

3- دوباره به نوار جستجوی ویندوز رفته و ابزار Developer Command Prompt for VsXXXX را با امتیاز دسترسی از نوع Admin اجرا کنید. XXXX نسخه‌ی ویژوال استودیو می‌باشد.

حال به محل ذخیره فایل اجرایی برنامه رفته و دستور Ngen Install EntityFramework.dll را تایپ کنید تا یک ایمیج کد Native از entityframework.dll ساخته شود. دوباره ابزار Windows Performance Recorder را لود کرده و روی دکمه Start کلیک کنید و فایل اجرایی برنامه را اجرا نمایید. پس از اتمام عملیات ثبت جزئیات، آن را در Windows Performance Analyzer باز نمایید.

همانطور که مشاهده می‌کنید کل برنامه ما 89 میلی ثانیه زمان برده و Clr.dll 29 ثانیه و به جای clrjit.dll فایل EntityFramework به صورت native تولید شده است.