اشتراک‌ها
استقرار میکروسرویس در Azure Container

Azure Container Instances a simple way to run a container in Azure, without having to manage any virtual machines.

Brady Gaster returns in this follow up to the previous episode on Worker services. This time Brady will show us how to deploy our worker service to Azure Container Instances

  • [00:58] - Creating a new container instance
  • [03:08] - Exploring the Docker tools in Visual Studio Code
  • [04:30] - Reviewing the deployed container instance
  • [05:50] - Exploring the tools for Kubernetes in Visual Studio Code
  • [09:57] - Kubernetes Namespaces and Deployments
  • [12:10] - .NET Architecture Guides 
استقرار میکروسرویس در Azure Container
مطالب
xamarin.android قسمت سوم
Theme
برای اینکه بتوانیم ظاهر گرافیکی layout‌ها را کنترل نماییم، از Theme که مجموعه‌ای از styleهای گرافیکی می‌باشد، استفاده می‌کنیم. در اندروید مجموعه‌ای از تم‌های از پیش ساخته شده که به آنها Builtin Theme نیز گفته می‌شود می‌توانیم استفاده کنیم. تم‌ها ظاهر گرافیکی کلیه کنترل‌های Layout را با نام‌های زیر، کنترل می‌کنند:
statusBarColor
textColorPrimary
colorAccent
ColorPrimary
WindowBackground

اگر ساختار زیر را در یک صفحه استاندارد برنامه‌های موبایل را در نظر بگیریم، styleها هر بخش، یک نام منحصر به فرد دارد:



اگر بخواهیم از style‌های از پیش طراحی شده‌ی اندروید استفاده نماییم، ابتدا میتوانیم در صفحه‌ی layout در زامارین، style مربوطه را از بخش Theme استفاده کرده و نتیجه را مشاهده کنیم. ولی تغییر style سبب تغییر layout در زمان اجرا نمی‌شود. هرگاه بخواهیم از styleهای استاندارد یا builtin اندروید استفاده نماییم، در Activity توسط خصوصیت Theme با فرمت:
[Activity(Theme = "@style/NameThem")]
تم را به‌عنوان تم داخلی وسپس نام کامل تم را می‌نویسیم.
 
CustomTheme
در طراحی فرم‌ها ممکن است بخواهیم از یک استایل خاص builtin استفاده کنیم؛ ولی ممکن است بعضی از استایل‌های آن را استفاده نکنیم، مانند تمی که از قبل استفاده شده‌است، از روش زیر استفاده می‌کنیم:
- بر روی دایرکتوری value راست کلیک میکنیم. گزینه add new item را انتخاب و یک فایل xmlfile را با نام style ایجاد میکنیم.
- style‌های جدید منابع application می‌باشند که در بخش resource از آن‌ها استفاده میکنیم. هر استایل جدید را توسط Style Tag مشخص میکنیم و در خصوصیت Name، نام Style را مشخص میکنیم.
ممکن است در یک Style نتوانیم و یا نخواهیم تمامی Style‌های مورد نیاز را تامین کنیم. از این رو توسط Parent، یک StyleBuition تعریف نموده که این Styleها از آن مشتق می‌شوند. اگر در Theme جدید گزینه‌ها مشخص شوند، تم اصلی تغییر نمی‌کند. در غیر اینصورت تمامی گزینه‌های تعریف شده در تم جدید از ThemParent مقدار دهی می‌شود.
توسط item می‌توان یک style را تعریف نمود. در Activity توسط
 [Activity(Theme = "@style/NameThem")]
می‌توانیم استایل سفارشی شده خودمان را مشخص کنیم.

<?xml version="1.0" encoding="utf-8" ?>
<resources>
  <style name="MainTheme" parent="Theme.AppCompat.Light.DarkActionBar">
     <item name="windowNoTitle">true</item>
     <item name="windowActionBar">false</item>
  </style>
</resources>
 
  
Navigation Menu
کتابخانه متریال دیزاین کتابخانه جدیدی می‌باشد که به اندروید اضافه شده‌است. توسط  آن می‌توانیم کنترل‌های جدید را با استایل‌های جدید برای Appهای اندروید، تولید کنیم. ابتدا نیاز به نصب Component‌های ذیل در زامارین می‌باشد.
 
استفاده که از کتابخانه متریال دیزاین
برای اینکه بتوانیم Navigation menu را ایجاد کنیم، باید از نیوگت، کتابخانه‌های Appcompat و Designlibrary را انتخاب و نصب نماییم و اگر نگارش ویژوال استودیوی شما 15.7.3باشد، از ابتدا بصورت اتوماتیک نصب شده است و احتیاجی به این مراحل نمی‌باشد. بدیهی است در زمان نصب باید از نرم افزار‌های تحریم گذر نیز استفاده کرد.
  
ساخت Menu
NavigationMenu، منوی اصلی منو می‌باشد که با Swipping از گوشه راست به چپ، باز یا بسته می‌شود یا با کلیک بر روی دکمه‌ی Menu بر روی Toolbar، منو را باز یا بسته میکند.
قدم اول: نصب منو
منظور همان اضافه کردن کتابخانه‌ها است.
قدم دوم:
ابتدا باید گزینه‌های منو را در یک فایل xml تعریف نمود. هر گزینه‌ی آن از دو بخش متن اصلی منو و ID منو تشکیل شده‌است.
بر روی دایرکتوری Resource راست کلیک کرده و یک دایرکتوری یا پوشه را به نام Menu ایجاد می‌کنیم. بر روی دایرکتوری منو، راست کلیک کرده و یک فایل Xml را به آن اضافه می‌کنیم. برای آنکه بتوانیم در این فایل دستورات ساخت منو را نوشته و به نحوی که توسط اندروید قابل خواندن و تبدیل به منو باشد، ساختار منو را از آدرس زیر ویژوال استودیو دانلود میکنیم.
 <menu xmlns:android="http://schemas.android.com/apk/res/android">

توسط Group مجموعه گزینه‌های منو را را معرفی میکنیم.
هر گزینه در منو ی اصلی توسط یک آیتم مشخص میشود. برای آنکه هنگام کلیک بر روی هر گزینه از طریق برنامه نویسی بتوانیم گزینه انتخاب شده را شناسایی کنیم، یک آی دی منحصر بفرد را به هر گزینه اختصاص میدهیم. زمانیکه بر روی یک گزینه کلیک میشود، توسط این ID‌ها میتوانیم شناسایی کنیم کدام گزینه انتخاب شده‌است.
خصوصیت Android :Title متن اصلی منو را مشخص میکند.
 <?xml version="1.0" encoding="utf-8" ?>
<menu xmlns:android="http://schemas.android.com/apk/res/android">
  <group android:checkableBehavior="single">
     <item android:id="@+id/menuItemHome" android:title="صفحه اصلی"></item>
     <item android:id="@+id/menuItemInsertProduct" android:title="ورود کالا جدید" ></item>
     <item android:id="@+id/menuItemListProduct" android:title="مشاهده کالاها"></item>
     <item android:id="@+id/menuItemExit"  android:title="خروج"></item>
  </group>
</menu>

سپس باید در Layout مورد نظر همانند صفحه Main، ساختار اصلی برنامه شامل Toolbar و Menu را بصورت زیر تعریف نماییم:
<android.support.v7.widget.Toolbar
  android:layout_width="match_parent"
  android:id="@+id/toolbar1"
  android:background="#33B86C"
  android:minHeight="?android:attr/actionBarSize"
  android:layout_height="wrap_content">
</android.support.v7.widget.Toolbar>

ساختار منو به صورت زیر است:
<?xml version="1.0" encoding="utf-8" ?>
<menu xmlns:android="http://schemas.android.com/apk/res/android">
  <group android:checkableBehavior="single">
    <item android:id="@+id/menuItemHome" android:title="صفحه اصلی"></item>
    <item android:id="@+id/menuItemInsertProduct" android:title="ورود کالا جدید" ></item>
    <item android:id="@+id/menuItemListProduct" android:title="مشاهده کالاها"></item>
    <item android:id="@+id/menuItemExit"  android:title="خروج"></item>
  </group>
</menu>
در Linearlayout ریشه، گزینه Fitssystemwindow را true میکنیم که سایز linearlayout را با سایز موبایل جدید اندازه می‌کند. سپس از toolbox، کنترل Toolbarرا به پنجره اضافه میکنیم که در بالای صفحه قرار می‌گیرد.
toolbar اضافه شده، toolbar استاندارد قبل از متریال دیزاین میباشد. در واقع toolbar اول، Toolbar استاندارد اندروید می‌باشد. برای آنکه از Toolbar متریال دیزاین استفاده کنیم، کنترل‌های متریال دیزاین در بخش supportlibrary اضافه میشود و Toolbar متریال دیزاین را اضافه میکنیم. علامت ؟ یعنی اینکه می‌خواهیم از اندازه سیستمی استفاده کنیم. اگر بخواهیم حداقل سایز Toolbarبر اساس پیش فرض در دستگاه‌های مختلف باشد، از علامت Android :attr ? استفاده میکنیم. اگر بخواهیم حداقل ارتفاع پیشنهادی اندروید در هر موبایل متصل شود، از خصوصیت Action Bar Size  استفاده میکنیم. این خصوصیت زمانی عمل میکند که Height  آن Wrapcontent باشد.
گذاشتن دکمه منو: برای آنکه بتوانیم دکمه منو را به Toolbar اضافه کنیم، از دکمه Image Button استفاده میکنیم که یک دکمه‌ی معمولی می‌باشد ولی خلاصه‌ی آن عکس است. در خصوصیت Back ground دکمه، بصورت زیر نام فایل آیکن منو را در دایرکتوری Drawable، مشخص میکنیم و خصوصیت src آن‌را null می‌کنیم تا تصویری بجز تصویر انتخابی نباشد.
برای آنکه بتوانیم پنجره اصلی منو را به صورتیکه دارای قابلیت حرکت به راست و چپ باشد، ایجاد کنیم، از کنترلی به‌نام  Drowerlayout استفاده میکنیم که بر روی صفحه قرار میگیرد. DrawerLayout در linearlayout ریشه قرار میگیرد و یا بعد از ToolBar و حتما باید خصوصیت fitsystemwindow کنترل Drawer را True کنیم. جهت نمایش گزینه‌های اصلی در Drawer از کنترل NavigationٰView استفاده می‌کنیم.
گزینه‌های منو در کنترلی به نام Navigationview قرار دارد. این کنترل باید در Drawerlayout قرار گیرد. توسط فضای نام منو، محل فایل xml را که منو درون آن قرار گرفته است، مشخص می‌کنیم. آدرس این دستور در این مسیر می‌باشد:
 xmlns:app="http://schemas.android.com/apk/res-auto"
Layout gravity  آن را end  قرار میدهیم که از سمت راست قرار بگیرد. Fit system Window را هم True میکنیم تا گزینه‌های داخل آن‌را هم Fit کند. Theme باید از نوع تم‌های متریال دیزاین و با کلمه Them . App Compact. ligth.NoActionBar باشد. برای آنکه اکتیویتی‌ها، متریال دیزاین را ساپورت کنند، میتوان از کلاس  App compact Activity  استفاده کنیم. Tool bar بصورت پیش فرض لیبل اکتیویتی را نشان می‌دهد و دستور زیر عنوان Toolbar را حذف میکند.
 SupportActionBar.SetDisplayShowTitleEnabled(false);
 
مدیریت گزینه‌های منو
به محض انتخاب یک گزینه درون NavigationView، رخدادی به نام NavigationItemSelected صادر می‌شود که توسط آن میتوانیم گزینه‌ی انتخاب شده را از طریق برنامه نویسی مدیریت کنیم. این کنترل در Android.Support.V7.Widget و NameSpace بالا قرار میگیرد. سپس یک رخ‌داد گردان را با نام navigationItemSelected پیاده سازی می‌کنیم. اطلاعات مربوط به گزینه‌ی انتخاب شده، در پارامتر دوم از این تابع NavigationView.NavigationItemSelectedEventArgs ذخیره می‌شود. ID، آیتم انتخاب شده در فایل Menu را باز می‌گرداند.
        var navigationview = this.FindViewById<NavigationView>(Resource.Id.navigationView1);
        navigationview.NavigationItemSelected += Navigationview_NavigationItemSelected;
        private void Navigationview_NavigationItemSelected(object sender, NavigationView.NavigationItemSelectedEventArgs e)
        {
            Intent intent = null;
            switch (e.MenuItem.ItemId)
            {
                case Resource.Id.menuItemHome:

                    break;
                case Resource.Id.menuItemExit:
                    Finish();
                    break;
                case Resource.Id.menuItemInsertProduct:

                    break;
                case Resource.Id.menuItemListProduct:

                    break;
            }
        }
 
مدیریت اکتیویتی‌ها توسط Menu
با انتخاب گزینه Menu باید اکتیویتی مربوطه انتخاب شود. بنابراین برای هر گزینه‌ی منو یک Layout و اکتیویتی را ایجاد می‌کنیم و اجرا میکنیم. ولی در اکتیویتی جدید Toolbar وجود ندارد.
 
تکنیک ادغام:
برای آنکه در Layoutهای مختلف، تولبار و منو و یا هر View دیگری را بصورت مشترک استفاده کنیم، یک فایل xml را به دایرکتوری Layout اضافه می‌کنیم. دستور Merge میتواند تمام layoutها را به درون layoutهای دیگر مانند home,insert ادغام و یا تزریق کند. جهت استفاده از Merge در layoutهای دیگر نیاز به Id منحصر به فرد می‌باشد.
<?xml version="1.0" encoding="utf-8" ?>
<merge xmlns:android="http://schemas.android.com/apk/res/android" 
    xmlns:app="http://schemas.android.com/apk/res-auto" android:id="@+id/toolbarlayout">
    <android.support.v7.widget.Toolbar android:layout_width="match_parent" android:id="@+id/toolbar1" android:background="#33B86C" android:minHeight="?android:attr/actionBarSize" android:layout_height="wrap_content">
        <ImageButton android:layout_width="wrap_content" android:layout_height="wrap_content" android:id="@+id/imageButton1" android:background="@drawable/mainmenu" android:layout_gravity="end" />
    </android.support.v7.widget.Toolbar>
    <android.support.v4.widget.DrawerLayout android:layout_width="match_parent" android:layout_height="match_parent" android:id="@+id/drawerLayout1" android:fitsSystemWindows="true">
        <android.support.design.widget.NavigationView android:minWidth="25px" android:minHeight="25px" android:layout_width="200dp" android:layout_height="match_parent" android:layout_gravity="end" app:menu="@menu/menu" android:id="@+id/navigationView1" android:fitsSystemWindows="true" />
    </android.support.v4.widget.DrawerLayout>
</merge>

در اکتیویتی‌های دیگر باید Toolbar و مدیریت گزینه‌های منو با کد‌های مشابه Main انجام شود.
        private void Navigationview_NavigationItemSelected(object sender, NavigationView.NavigationItemSelectedEventArgs e)
        {
            Intent intent = null;
            switch (e.MenuItem.ItemId)
            {
                case Resource.Id.menuItemHome:
                    intent = new Intent(this, typeof(MainActivity));
                    break;
                case Resource.Id.menuItemExit:
                    Finish();
                    break;
                case Resource.Id.menuItemInsertProduct:
                    intent = new Intent(this, typeof(InsertActivity));
                    break;
                case Resource.Id.menuItemListProduct:
                    intent = new Intent(this, typeof(ListProductsActivity));
                    break;
            }
            if (intent != null) { }
        }
بنابراین دستورات xmlTollbar  و darawer layout در تمامی Layoutها و دستورات سی شارپ، کنترل کننده Toolbar و منو در تمامی اکتیویتی‌ها تکرار شده‌اند.
 
حل مشکلات Layout
یک فایل Xml را به Layout  اضافه می‌کنیم و درون آن Tag merge و کد‌های مشترک Drawer out و Toolbar را داخل تگ Merge اضافه می‌کنیم. جهت استفاده از کدهای (مقدار فایل ایکس ام ال ساخته شده که Tag merge داخل آن است)  Merge، در layout های دیگر، از دستور Include  استفاده می‌کنیم.
نام لی‌آوت را در خصوصیت Layout اضافه می‌کنیم. برای آنکه کد‌های سی شارپ کنترل کننده‌ی Toolbar و Menu چندین Toolbar وجود دارد که در یکی از آن‌ها یک کلاس واسط از کلاس app compat Activity  را به ارث میبریم. تابع Protected را از آن بازنویسی کرده و تمام کد‌های مدیریت Toolbar و منو را در آن پیاده سازی می‌کنیم. تمام اکتیویتی‌های برنامه را از این کلاس به ارث می‌بریم. بنابراین تابع InitieToolbar به تمامی فرزندان نیز به ارث برده می‌شود. در زمان اجرای دستورات، this ، اکتیویتی جاری می‌باشد.
    public class BaseAcitivity : AppCompatActivity
    {
        protected void InitieToolbar()
        {
            var toolbar = this.FindViewById<widgetV7.Toolbar>(Resource.Id.toolbar1);
            this.SetSupportActionBar(toolbar);
            //SupportActionBar.SetDisplayShowTitleEnabled(false);
            var imagebutton = toolbar.FindViewById<ImageButton>(Resource.Id.imageButton1);
            imagebutton.Click += Imagebutton_Click;
            var navigationview = this.FindViewById<NavigationView>(Resource.Id.navigationView1);
            navigationview.NavigationItemSelected += Navigationview_NavigationItemSelected;
        }

        private void Navigationview_NavigationItemSelected(object sender, NavigationView.NavigationItemSelectedEventArgs e)
        {
            Intent intent = null;
            switch (e.MenuItem.ItemId)
            {
                case Resource.Id.menuItemHome:
                    intent = new Intent(this, typeof(MainActivity));
                    break;
                case Resource.Id.menuItemExit:
                    Finish();
                    break;
                case Resource.Id.menuItemInsertProduct:
                    intent = new Intent(this, typeof(InsertActivity));
                    break;
                case Resource.Id.menuItemListProduct:
                    intent = new Intent(this, typeof(ListProductsActivity));
                    break;
            }
            if (intent != null)
                StartActivity(intent);
        }

        private void Imagebutton_Click(object sender, EventArgs e)
        {
            var drawerlayout = this.FindViewById<DrawerLayout>(Resource.Id.drawerLayout1);
            if (drawerlayout.IsDrawerOpen(Android.Support.V4.View.GravityCompat.End) == false)
            {
                drawerlayout.OpenDrawer(Android.Support.V4.View.GravityCompat.End);
            }
            else
            {
                drawerlayout.CloseDrawer(Android.Support.V4.View.GravityCompat.End);
            }
        }
    }
 
اگر بخواهیم یک تم در تمامی اکتیویتی‌ها  به صورت سراسری استفاده شود، از فایل تنظمیات اندروید بنام AndroidManifest در دایرکتوری Properties استفاده می‌کنیم و در  بخش Application Theme، نام تم را مشخص میکنیم:
 android:theme="@style/Theme.AppCompat.Light.NoActionBar"
 

ساخت TabPage
پیشنیاز: نصب کتابخانه‌های متریال دیزاین همانند قبل و طبق ورژن Sdk نصب شده
اگر بخواهیم چندین صفحه را بر روی یکدیگر Stack و یا Overload نماییم، از Tabpage استفاده می‌کنیم. صفحاتی‌که از TabPage استفاده می‌کنند، با انگشت جابجا میشوند و همانند برنامه‌ی واتساپ Fragment می‌باشند و هر Fragment دارای layout و اکتیویتی مربوط به خود می‌باشد. معماری layout آن بصورت زیر است:


ToolBar، در بالای فرم قرار می‌گیرد. TabLayou که بصورت TabPage آن‌ها را به عهده دارد. Viewpager مدیریت Layout‌ها را به هنگام Swipe یا جابجایی به عهده دارد.
یک layout را برای Toolbar قرار می‌دهیم. سپس Layout اصلی main را طراحی میکنیم. پس از اضافه کردن ToolBar، ابزار TabLayout را در بخش SupportLibrary متریال دیزاین انتخاب و در صفحه می‌کشیم. TabLayout در پایین Toolbar قرار می‌گیرد و با انتخاب رنگ یکسان برای هر دو، متصل و یکنواخت به نظر می‌رسد. سپس از Layout از Toolbar آیتم ViewPager را بر روی صفحه قرار می‌دهیم. اگر LayoutWeight آن را یک قرار دهیم، تمام ارتفاع صفحه را به ما تخصیص می‌دهد. زمانیکه در TabLayout تب‌ها جابجا می‌شوند یا بر روی یک آیکن کلیک می‌شود، صفحه مربوطه در بخش ViewPager به کاربر نمایش داده میشود. هر Page یک فرگمنت می‌باشد. به ازای هر فرگمنت یک Layout به دایرکتوری layout اضافه کرده و به ازای هر layoutFragment یک Activity Fragment را اضافه می‌کنیم. یک اکتیویتی از نوع را Android.Support.v4.AppFragment ایجاد میکنیم.
    public class Fragment1 : Android.Support.V4.App.Fragment
    {
        public override void OnCreate(Bundle savedInstanceState)
        {
            base.OnCreate(savedInstanceState);
        }
        public override View OnCreateView(LayoutInflater inflater,
      ViewGroup container, Bundle savedInstanceState)
        {
            return inflater.Inflate(Resource.Layout.FragmentLayout1, container, false);
        }
    }
ابتدا باید viewpager در Layout اصلی را پیدا کرده و با دستور زیر به Tablayout متصل کنیم:
 var tablayout = FindViewById<Android.Support.Design.Widget.TabLayout>(Resource.Id.tabLayout1);
var viewpager = FindViewById<ViewPager>(Resource.Id.viewPager1);
tablayout.SetupWithViewPager(viewpager);
زمانیکه آیکن را در TabLayout انتخاب میکنیم یا با انگشت Swipe میکنیم، به ترتیب بین صفحات که از Position صفحه آغاز شده‌اند، حرکت می‌کنیم، باید فرگمنت همان Position را نشان دهیم و این مدیریت توسط بخشی به‌نام Adapter انجام میشود. یک Adapter را به کنترلر اضافه میکنیم و از کلاس Fragment pager adapter به ارث می‌بریم. بر روی کلاس Fragment pager adapter ، دکمه‌های کنترل و نقطه را میزنیم و سپس کلاس را پیاده سازی می‌کنیم. در این حالت دو تابع را به ما می‌دهد: تابع Get item .count مجددا بر روی کلاس پدر راست کلیک میکنیم. در تابع کانت تعداد کل صفحه‌ها را (Layout ها) را انتخاب میکنیم. هرگاه از یک صفحه به صفحه‌ی دیگری انتقال پیدا کنیم، موقعیت صفحه جدیدی که از یک شروع میشود را به تابع Get Item بر اساس موقعیت Object  از fragment مربوطه new کرده و بعنوان خروجی باز می‌گرداند.
    class TabFragmentAdapter : FragmentPagerAdapter
    {
        public TabFragmentAdapter(FragmentManager fm) : base(fm)
        {
        }
        public override int Count => 3;
        public override Fragment GetItem(int position)
        {
            switch (position)
            {
                case 0: return new Fragment1();
                case 1: return new Fragment2();
                case 2: return new Fragment3();
                default: return new Fragment1();
            }
        }


        //int f1() { return 100; }
        //int f1 => 100;
    }
و در اکتیویتی اصلی، کد زیر را برای Load فرگمنت‌ها نیز قرار می‌دهیم:
 viewpager.Adapter = new TabFragmentAdapter(this.SupportFragmentManager);
  
آیکن برای TabPage
سپس اگر بخواهیم آیکن‌های Tab را به ترتیب تعریف کنیم، از تابع Gettabat استفاده میکنیم. پارامتر ورودی آن موقعیت Tab page میباشد و Set icon هم آیکن‌های دایرکتوری Drawable را انتخاب میکند.
 tablayout.GetTabAt(0).SetIcon(Resource.Drawable.iconCall);
 

نمایش متن همراه با عکس
 اگر بخواهیم آیکن‌های تب پیج را سفارشی کنیم، از Layout استفاده میکنیم که عرض و ارتفاع آن wrap Content  باشند و درون آن یک Text view که معادل Lable میباشند، قرار میدهند:
 View iconlayout1 = LayoutInflater.Inflate(Resource.Layout.custom_TabIconLayout, null);
var txt = iconlayout1.FindViewById<TextView>(Resource.Id.tabTextIcon);
txt.Text = "تماس";
txt.SetCompoundDrawablesWithIntrinsicBounds(Resource.Drawable.iconCall, 0, 0, 0);
tablayout.GetTabAt(0).SetCustomView(iconlayout1);

کدهای مطلب جاری برای دریافت: Navigation-TabPage-samples.zip
مطالب
معرفی و راهنمایی جهت انتخاب پلتفرم‌های توسعه‌ی رابط کاربری جدید مایکروسافت
اگر به تکنولوژی‌های شرکت مایکروسافت علاقمند باشید و اخبار آن را دنبال کرده باشید قطعا در جریان هستید که علاوه بر تکنولوژی‌های قدیمی (WPF, UWP, Xamarin) تکنولوژی‌های جدیدی (Project Reunion, Maui, WinUI, Uno, Xaml Island) نیز بصورت همزمان در حال توسعه هستند. اکثر این تکنولوژی‌ها شبیه و نزدیک به هم هستند و برای کسی که تازه کار باشد ممکن است دچار سردرگمی شود و چون بصورت همزمان در حال توسعه می‌باشند ممکن سوالاتی برای شما پیش بیاید. در این مطلب هر کدام از این تکنولوژی‌ها را معرفی کرده و در انتخاب صحیح به شما کمک خواهیم کرد.

ساخت برنامه با WPF
به کمک تکنولوژی WPF میتوانیم نرم افزارهای دسکتاپ را توسعه دهیم. WPF همچنان پشتیبانی میشود و در سال‌های اخیر بصورت متن باز نیز منتشر شده‌است. اگر نیاز دارید که برنامه شما در ویندوز‌های 7 تا ویندوز 11 اجرا شود، میتوانید از WPF استفاده کنید. لازم به ذکر است که برنامه‌های WPF به عنوان Win32 یا Desktop نیز شناخته میشوند.

ساخت برنامه با UWP
UWP بعد از WPF و با انتشار ویندوز 10 معرفی شد. علت انتشار، هماهنگی برنامه‌ها با سیستم عامل ویندوز 10 و امنیت بیشتر بود. به‌طور فنی برنامه‌ای که بصورت UWP ساخته میشود، همان WPF است؛ با این تفاوت که داخل SandBox اجرا میشود و با محیط خارج ارتباطی ندارد. بدلیل مسائل امنیتی، بسیاری از کارهای ساده و مهم در UWP غیرممکن (البته راه حل‌هایی نیز وجود دارد) می‌باشد و نیاز به دسترسی کاربر دارد. به عنوان مثال، API‌های system.Io.File یا Process قابل استفاده نمی‌باشند.
نرم افزارهایی که با UWP ساخته میشوند فقط بر روی ویندوز 10 به بالا قابلیت اجرایی دارند و توزیع آن از طریق استور مایکروسافت امکان پذیر است. در صورت نیاز به توزیع دستی (فایل نصبی)، توسعه دهنده باید فایل نصبی را بصورت دیجیتال، امضاء کند که دردسر‌های خودش را دارد.

ساخت برنامه با Xamarin
اگر نیاز دارید که برای سیستم عامل اندروید و مک برنامه بنویسید، زامارین میتواند به شما کمک کند.

ساخت برنامه با WinUI
بعد از معرفی UWP نیاز به یک فریمورک رابط کاربری قوی جهت جذب کاربران به سمت UWP احساس شد. در نتیجه مایکروسافت فریمورک WinUI را ایجاد کرد. WinUI در 2 نسخه در حال توسعه می‌باشد:

WinUI 2.X
این نسخه از WinUI فقط قابلیت استفاده در برنامه‌های مبتنی بر UWP را دارد. اخیرا نسخه 2.6 آن منتشر شده که شامل تغییرات بصری عظیمی می‌باشد. لازم به ذکر است که ویندوز 11 که اخیرا معرفی شد، بر پایه WinUI 2.6 ایجاد شده است.

WinUI 3.X
این نسخه از WinUI قابلیت استفاده در پلتفرم‌های دیگر را محیا می‌کند و هم اکنون بصورت پیش نمایش است و بر پایه WinUI 2.5 می‌باشد. در 3 ماهه آخر سال 2021 تمامی استایل‌ها بر پایه نسخه 2.6 خواهد بود.
 

پلتفرم Uno
پلتفرم اونو توسط مایکروسافت ایجاد نشده، اما توسط آن پشتیبانی میشود. شما به کمک پلتفرم اونو میتوانید به کمک WinUI 3، برنامه‌های خود را در ویندوز 7 (به کمک موتور رندر Skia ) تا ویندوز 11، لینوکس (به کمک Skia)، مک و حتی موبایل اجرا کنید.

پلتفرم Maui
مائویی در واقع نسل بعدی زامارین می‌باشد و بصورت تک پروژه‌ای ایجاد شده‌است. در زامارین شما برای هر پلتفرم (ویندوز، اندروید، مک و...) یک پروژه جداگانه داشتید، اما در مائویی فقط یک پروژه واحد وجود دارد. پس اگر نیاز دارید که برای گوشی‌های همراه برنامه نویسی کنید، میتوانید از مائویی استفاده کنید. لازم به ذکر است به کمک مائویی میتوانید برای لینوکس و مک هم برنامه ایجاد کنید. اما بدلیل وجود WinUI در سایر پلتفرم‌ها، بهتر است از مائویی فقط برای ایجاد برنامه‌های موبایل استفاده کنید.
 

پلتفرم Project Reunion
اخیرا نام این پروژه به Windows App SDK تغییر یافته‌است. به کمک این پروژه میتوانید از WinUI 3 در برنامه‌های WPF و سایر تکنولوژی‌های Desktop استفاده کنید و کل برنامه خود را مدرن کنید. لازم به ذکر است که برنامه‌های ساخته شده توسط Reunion فقط در ویندوز 10 به بالا اجرا میشوند. در حال حاضر جهت اجرای برنامه نیاز هست که برنامه بصورت MSIX پکیج بشود. در نسخه 1.0 که تا چند ماه آینده منتشر خواهد شد، نیازی به پکیج کردن نخواهد بود.

پلتفرم Xaml Island
این پلتفرم در واقع پلی است که میتوانید از کنترل‌های UWP یا WinUI در برنامه‌های دسکتاپ (WPF) استفاده کنید. تفاوت این پلتفرم با Reunion در این است که شما فقط میتوانید بخشی از برنامه خود را مدرن کنید و قسمت‌های مدرن شده در ویندوز‌های پایین‌تر از ویندوز 10، کار نخواهند کرد. اما در Reunion تمام بخش‌های برنامه شما مدرن خواهد شد.

سخن آخر اینکه اگر نیاز به برنامه‌های موبایل دارید، بهتر است از مائویی استفاده کنید بدلیل اینکه:
  • نسل بعدی زامارین است
  • از دات نت 6 به بالا استفاده می‌کند
  • روان، سریع و انعطاف پذیر است
  • خطاهای بسیار کمتری دارد
  • مخصوص موبایل طراحی شده است
  • تجربه بیشتری نسبت به سایر پلتفرم‌ها دارد

اگر نیاز به اجرای برنامه بصورت کراس پلتفرم دارید (ویندوز/لینوکس/مک) بهتر است از Uno استفاده کنید بدلیل اینکه:
  • مخصوص کراس پلتفرم طراحی شده
  • از WinUI 3 استفاده می‌کند
  • برای ویندوز 10 به بالا از تکنولوژی UWP و برای ویندوز 7 و لینوکس از Skia استفاده می‌کند

اگر نیاز دارید برنامه شما فقط در ویندوز 10 به بالا اجرا شود بهتر است از Project Reunion استفاده کنید بدلیل اینکه:
  • از WinUI 3 استفاده می‌کند
  • تمام ویژگی‌های UWP را دارد
  • محدودیت‌های UWP را ندارد
  • بصورت Full Trust اجرا میشود
  • پیچیدگی‌های UWP را ندارد
  • از پلتفرم WPF برای اجرا استفاده می‌کند

اگر نیاز دارید که برنامه شما در ویندوز 7 به بالا اجرا شود و در ویندوز 10 ظاهر مدرن‌تری به خود بگیرد بهتر است از Xaml Island استفاده کنید بدلیل اینکه:
  • فقط بخشی از برنامه را مدرن می‌کند
  • قسمت‌های مدرن شده در نسخه‌های قبل ویندوز 10 اجرا نمیشود

اشتراک‌ها
Visual Studio Code 1.34 منتشر شد

Welcome to the April 2019 release of Visual Studio Code. During April, we were busy with the Preview release of the Remote Development extensions. These extensions let you work with VS Code over SSH on a remote machine or VM, in Windows Subsystem for Linux (WSL), or inside a Docker container. 

Visual Studio Code 1.34 منتشر شد
مطالب
تقسیم جدول در Entity Framework Code First
سناریو هایی هستند که در آن ها، تعداد ستون‌های یک جدول، بیش از اندازه زیاد می‌شوند و یا آن جدول حاوی فیلدهایی هست که منابع زیادی مصرف می‌کنند، به مانند فیلدهای متنی طولانی یا عکس. معمولا متوجه می‌شویم که در اکثر مواقع، به هنگام واکشی اطلاعات آن جدول، احتیاجی به داده‌های آن فیلد‌ها نداریم و با واکشی بی مورد آن ها، سربار اضافه ای به سیستم تحمیل می‌کنیم، چرا که این داده‌ها ، منابع حافظه ای ما را به هدر می‌دهند.
برای مثال، جدول Post مدل بلاگ را در نظر بگیرید که در آن دو فیلد Body و Image تعریف شده اند.فیلد Body از نوع nvarchar max و فیلد Image از نوع varbinary max است و بدیهی است که این دو داده، به هنگام واکشی حافظه‌ی زیادی مصرف می‌کنند.موارد بسیاری وجود دارند که ما به اطلاعات این دو فیلد احتیاجی نداریم از جمله: نمایش پست‌های پر بازدید، پسته هایی که اخیرا ارسال شده اند و اصولا ما فقط به چند فیلد جدول Post احتیاج داریم  و نه همه‌ی آن ها.
namespace SplittingTableSample.DomainClasses
{
    public class Post
    {
        public virtual int Id { get; set; }
        public virtual string Title { get; set; }
        public virtual DateTime CreatedDate { get; set; }
        public virtual string  Body { get; set; }
        public virtual byte[] Image { get; set; }
    }
}

دلیل اینکه در مدل فوق، تمامی خواص به صورت virtual تعریف شده اند، فعال سازی پروکسی‌های ردیابی تغییر است. اگر دستور زیر را برای واکشی اطلاعات post با id=1 انجام دهیم: 

            using (var context = new MyDbContext())
            {
                var post = context.Posts.Find(1);
            }
خروجی زیر را در SQL Server Profiler مشاهده خواهید کرد:

exec sp_executesql N'SELECT TOP (2) 
[Extent1].[Id] AS [Id], 
[Extent1].[Title] AS [Title], 
[Extent1].[CreatedDate] AS [CreatedDate], 
[Extent1].[Body] AS [Body], 
[Extent1].[Image] AS [Image]
FROM [dbo].[Posts] AS [Extent1]
WHERE [Extent1].[Id] = @p0',N'@p0 int',@p0=1

همان طور که مشاهده می‌کنید، با اجرای دستور فوق تمامی فیلد‌های جدول Posts که id آن‌ها برابر 1 بود واکشی شدند، ولی من تنها به فیلدهای Id و Title آن احتیاج داشتم. خب شاید بگویید که من به سادگی با projection، این مشکل را حل می‌کنم و تنها از فیلد هایی که به آن‌ها احتیاج دارم، کوئری می‌گیرم. همه‌ی این‌ها درست، اما projection هم مشکلات خود را دارد،به صورت پیش فرض، نوع بدون نام بر می‌گرداند و اگر بخواهیم این گونه نباشد، باید مقادیر آن را به یک کلاس(مثلا viewmodel) نگاشت کنیم و کلی مشکل دیگر.
راه حل دیگری که برای حل این مشکل ارائه می‌شود و برای نرمال سازی جداول نیز کاربرد دارد این است که، جدول Posts را به دو جدول مجزا که با یکدیگر رابطه‌ی یک به یک دارند تقسیم کنیم، فیلد‌های پر مصرف را در یک جدول و فیلدهای حجیم و کم مصرف را در جدول دیگری تعریف کنیم و سپس یک رابطه‌ی یک به یک بین آن دو برقرار می‌کنیم.
به  طور مثال این کار را بر روی جدول Posts ، به شکل زیر انجام شده است:
 
namespace SplittingTableSample.DomainClasses
{
    public class Post
    {
        public virtual int Id { get; set; }
        public virtual string Title { get; set; }
        public virtual DateTime CreatedDate { get; set; }
        public virtual PostMetaData PostMetaData { get; set; }
    }
}
namespace SplittingTableSample.DomainClasses
{
    public class PostMetaData
    {
        public virtual int PostId { get; set; }
        public virtual string Body { get; set; }
        public virtual byte[] Image { get; set; }
        public virtual Post Post { get; set; }
    }
}
همان طور که می‌بینید، خواص حجیم به جدول دیگری به نام PostMetaData منتقل شده و با تعریف خواص راهبری ارجاعی در هر دو کلاس،رابطه‌ی یک به یک بین آن‌ها برقرار شده است.جز الزامات تعریف روابط یک به یک این است که، با استفاده از Fluent API یا Data Annotations ، طرف‌های Depenedent و Principal، صریحا به EF معرفی شوند.

namespace SplittingTableSample.DomainClasses
{
    public class PostMetaDataConfig : EntityTypeConfiguration<PostMetaData>
    {
        public PostMetaDataConfig()
        {
            HasKey(x => x.PostId);
            HasRequired(x => x.Post).WithRequiredDependent(x => x.PostMetaData);
        }
    }
}
اولین نکته ای که باید به آن توجه شود، این است که در کلاس PostMetaData، قوانین پیش فرض EF برای تعیین کلید اصلی نقض شده است و به همین دلیل، صراحتا با استفاده از متد HasKey ، کلید اصلی به EF معرفی شده است. نکته‌ی مهم دیگری که به آن باید توجه شود این است که هر دو سر رابطه به صورت Required تعریف شده است. دلیل این موضوع هم با توجه به مطلبی که قرار است گفته شود،کمی جلوتر خواهید فهمید. حال اگر تعاریف DbSet‌ها را نیز اصلاح کنیم و دستور زیر را اجرا کنیم:

var post = context.Posts.Find(1);
خروجی sql زیر را مشاهده خواهید کرد:

exec sp_executesql N'SELECT TOP (2) 
[Extent1].[Id] AS [Id], 
[Extent1].[Title] AS [Title], 
[Extent1].[CreatedDate] AS [CreatedDate]
FROM [dbo].[Posts] AS [Extent1]
WHERE [Extent1].[Id] = @p0',N'@p0 int',@p0=1
خیلی خوب! دیگر خبری از  فیلدهای اضافی Body و Image نیست. دلیل اینکه در اینجا join  بین دو جدول مشاهده نمی‌شود، قابلیت lazy loading است، که با virtual تعریف کردن خواص راهبری حاصل شده است. پس lazy loading در اینجا واقعا مفید است.
اما راه حل ذکر شده نیز کاملا بدون ایراد نیست. مشکل اساسی آن تعدد تعداد جداول آن است. آیا جدول Post ، واقعا احتیاج به چنین سطح نرمال سازی و تبدیل آن به دو جدول مجزا را داشت؟ مطمئنا خیر. آیا واقعا راه حلی وجود دارد که ما در سمت کد‌های خود با دو موجودیت مجزا کار کنیم، در صورتی که در دیتابیس این دو موجودیت، ساختار یک جدول را تشکیل دهند. در اینجا روشی مطرح می‌شود به نام تقسیم جدول (Table Splitting).
برای انجام این کار فقط چند تنظیم ساده لازم است:
1) فیلد‌های موجودیت مورد نظر را به موجودیت‌های کوچکتر، نگاشت می‌کنیم.
2) بین موجودیت‌های کوچک تر، رابطه‌ی یک به یک که هر دو سر رابطه Required هستند، رابطه برقرار می‌کنم.
3) با استفاده از Fluent API یا DataAnnotations، تمامی موجودیت‌ها را به یک نام در دیتابیس نگاشت می‌کنیم.
برای مثال، تنظیمات Fluent برای کلاس Post و PostMetaData که رابطه‌ی بین آن‌ها یک به یک است را مشاهده می‌کنید:
 
namespace SplittingTableSample.DomainClasses
{
    public class PostConfig : EntityTypeConfiguration<Post>
    {
        public PostConfig()
        {
            ToTable("Posts");
        }
    }
}
namespace SplittingTableSample.DomainClasses
{
    public class PostMetaDataConfig : EntityTypeConfiguration<PostMetaData>
    {
        public PostMetaDataConfig()
        {
            ToTable("Posts");
            HasKey(x => x.PostId);
            HasRequired(x => x.Post).WithRequiredDependent(x => x.PostMetaData);
        }
    }
}
نکته مهم این است که در هر دو کلاس(حتی کلاس Post) باید با استفاده از متد ToTable، کلاس‌ها را به یک نام در دیتابیس نگاشت کنیم. در نتیجه با استفاده از متد ToTable در هر دو موجودیت، آنها در دیتابیس به جدولی به نام  Posts نگاشت خواهند شد. تصویر زیر پس از اجرای برنامه، بیان گر این موضوع خواهد بود.

اگر دستورات زیر را اجرا کنید:


var post = context.Posts.Find(1);
Console.WriteLine(post.PostMetaData.Body);
خروجی زیر را در  SQL Server Profiler مشاهده خواهید کرد:
برای متد Find خروجی زیر:
 
exec sp_executesql N'SELECT TOP (2) 
[Extent1].[Id] AS [Id], 
[Extent1].[Title] AS [Title], 
[Extent1].[CreatedDate] AS [CreatedDate]
FROM [dbo].[Posts] AS [Extent1]
WHERE [Extent1].[Id] = @p0',N'@p0 int',@p0=1
و برای post.PostMetaData.Body دستور sql زیر را مشاهده می‌کنید:

exec sp_executesql N'SELECT 
[Extent1].[Id] AS [Id], 
[Extent1].[Body] AS [Body], 
[Extent1].[Image] AS [Image]
FROM [dbo].[Posts] AS [Extent1]
WHERE [Extent1].[Id] = @EntityKeyValue1',N'@EntityKeyValue1 int',@EntityKeyValue1=1
دلیل این که در اینجا ،دو دستور sql به دیتابیس ارسال شده است، فعال بودن ویژگی lazy loading ،به دلیل virtual  تعریف کردن خواص راهبری موجودیت‌ها است.
حال اگر بخواهیم با یک رفت و آمد به دیتابیس کلیه اطلاعات را واکشی کنیم، می‌توانیم از Eager Loading استفاده کنیم:
 
var post = context.Posts.Include(x => x.PostMetaData).SingleOrDefault(x => x.Id == 1);
که خروجی sql آن نیز به شکل زیر است:

SELECT 
[Limit1].[Id] AS [Id], 
[Limit1].[Title] AS [Title], 
[Limit1].[CreatedDate] AS [CreatedDate], 
[Extent2].[Id] AS [Id1], 
[Extent2].[Body] AS [Body], 
[Extent2].[Image] AS [Image]
FROM   (SELECT TOP (2) [Extent1].[Id] AS [Id], [Extent1].[Title] AS [Title], [Extent1].[CreatedDate] AS [CreatedDate]
FROM [dbo].[Posts] AS [Extent1]
WHERE 1 = [Extent1].[Id] ) AS [Limit1]
LEFT OUTER JOIN [dbo].[Posts] AS [Extent2] ON [Limit1].[Id] = [Extent2].[Id]
در نتیجه با کمک این تکنیک توانستیم، با چند موجودیت، در قالب یک جدول رفتار کنیم و از مزیت‌های آن همچون lazy loading، نیز بهره مند شویم.

دریافت کد‌های این بخش: SplittingTable-Sample.rar 
مطالب
PowerShell 7x - قسمت اول - معرفی و نصب
PowerShell یک ابزار task automation است که همزمان یک command-line shell، زبان اسکریپتی و یک فریم‌ورک configuration management نیز میباشد. برخلاف دیگر shellها که مبتنی بر رشته هستند، ورودی و خروجی آن اشیاء دات‌نتی است و از آنجائیکه مبتنی بر CLR میباشد، امکان نوشتن توابع، کلاس‌ها و ماژول‌ها را به ما میدهد. همچنین به صورت توکار امکان کار با فرمت‌هایی از قبیل CSV, XML, JSON را در اختیارمان قرار میدهد. بخاطر extensible بودن، تعداد زیادی ماژول و افزونه برای نصب وجود دارند که کار با انواع تکنولوژی‌ها را میسر میسازند: 
  • Azure
  • Windows
  • Exchange
  • SQL
  • AWS
  • VMWare
  • Google Cloud
PowerShell در ابتدا در سال 2006 برای ویندوز XP به همراه 130 کامند ارائه شد. نسخه‌های بعدی آن نیز به ترتیب 2.0, 3.0, 4.0, 5.0 و در نهایت 5.1 به همراه تعداد بیشتری از Commandها ارائه شدند. تا اینجا فقط بر روی ویندوز استفاده بود، چون براساس Full .NET Framework توسعه داده شده بود، تا در نهایت در سال 2018 نسخه cross-platform آن یعنی نسخه 6.0 ارائه شد که مبتنی بر .NET Core 2 بود. در نسخه 6.2 تعداد Commandها به نصف تعداد نسخه 5.0 هم نمیرسید. در نهایت نسخه 7.0 ارائه شد که هم backward compatible بود و هم اینکه به صورت cross-platform نیز ارائه شد؛ لازم به ذکر است، این نسخه از PowerShell براساس .NET Core 3 توسعه یافت. PowerShell به صورت پیش‌فرض بر روی ویندوز ۷ (همچنین ویندوز ۲۰۰۸) به بعد، قابل نصب است. لازم به ذکر است که اسم پراسس PowerShell از نسخه ۷ به بعد از powershell.exe به pwsh.exe تغییر نام یافته است. بنابراین به صورت side-by-side در کنار PowerShell 5.1 قابل نصب است.


ISE یا همان Integrated Scripting Environment در واقع همان IDE برای نوشتن اسکریپت‌های چندخطی PowerShell است. از نسخه ۷ به بعد، PowerShell دیگر با ISE ارائه نمیشود و فقط برای ویندوز و در support mode است: 


برای نوشتن اسکریپت‌های PowerShell بهتر است extension رسمی آن را نصب کنید (+). با نصب این extension، محیط VSCode ظاهری شبیه به ISE پیدا خواهد کرد (البته به صورت پیش‌فرض فعال نیست و باید بعد از نصب theme را تغییر دهید). همچنین از Language Server مربوط به PowerShell نیز استفاده میکند که نوشتن و دیباگ کردن اسکریپت‌های PowerShell را به مراتب ساده‌تر خواهد کرد:
 

همچنین قابلیت IntelliSense  را نیز ارائه میدهد:

یکسری قابلیت‌های دیگر هم به همراه این extension به VSCode اضافه میشوند؛ به عنوان مثال PowerShell Script Analyzer نیز نصب خواهد شد که برای بررسی کیفیت کدها بسیار مفید است.


در اینجا میتوانید لیست کامل این ruleها را مشاهده کنید. از دیگر قابلیت‌های این extension میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
  • Syntax highlighting
  • Code snippets
  • IntelliSense for cmdlets and more
  • Rule-based analysis provided by PowerShell Script Analyzer
  • Go to Definition of cmdlets and variables
  • Find References of cmdlets and variables
  • Document and workspace symbol discovery
  • Run selected selection of PowerShell code using F8
  • Launch online help for the symbol under the cursor using Ctrl+F1
  • Local script debugging
  • Extension Terminal support
  • PowerShell ISE color theme 

نصب PowerShell بر روی macOS 
نصب PowerShell به چند طریق قابل انجام است که در اینجا میتوانید مشاهده کنید؛ به عنوان مثال برای نصب PowerShell روی macOS تنها کافی است دستور زیر را وارد کنید: 
brew install --cask powershell
سپس دستور pwsh قابل استفاده خواهد بود: 
❯ pwsh
PowerShell 7.2.6
Copyright (c) Microsoft Corporation.

https://aka.ms/powershell
Type 'help' to get help.

PS />

در قسمت‌های بعدی، مقدمات کار با PowerShell را توضیح خواهیم داد.
نظرات مطالب
مرور چند تجربه کوتاه با Microsoft virtual pc
نقل قولی از متن بالا:
"... حتما از منوی action گزینه install or update virtual machine additions را انتخاب کنید تا کارآیی سیستم عامل مجازی را بهبود بخشید. حداقل فایده آن ..."
مطالب
تحلیل و بررسی ده روش آسیب پذیری نرم افزار بر اساس متدولوژی OWASP - قسمت دوم (Cross Site Scripting (XSS - بخش اول: XSS چیست و چگونه کار میکند؟
XSS یکی از شایع‌ترین آسیب پذیری‌های برنامه‌های تحت وب به حساب می‌آید و هنگامی رخ میدهد که برنامه، از ورودی‌های غیر معتبر یا کدگذاری نشده‌ی کاربر، در خروجی تولید شده، استفاده نماید. در این روش مهاجم مستقیماً قربانی را مورد هدف قرار نمیدهد؛ بلکه از نقاط آسیب پذیر در برنامه‌ی تحت وب که توسط قربانی مورد بازدید قرار میگیرد، استفاده میکند. در این روش، وب سایت آسیب پذیر، وسیله‌ی انتقال و رساندن اسکریپتِ مخرب به مرورگر قربانی است.

با XSS  میتوان VBScript,ActiveX و Flash را مورد تهاجم قرار داد؛ اما بیشترین و مهم‌ترین هدف این حملات، JavaScript است. برای اجرای کد جاوااسکریپتِ مخرب در مرورگر، مهاجم باید کد خود را در بین صفحاتی که قربانیان از آن بازدید میکنند، جا دهد (منظور از قربانیان، کاربرانی هستند که از صفحاتِ آلوده به کد مخرب بازدید میکنند).

JavaScript دسترسی محدودی به سیستم عامل و فایلها دارد (به‌دلایل امنیتی): 
  • جاوا اسکریپت توانایی خواندن، نوشتن، کپی و اجرای فایلها را بر روی هارد دیسک ندارد و همچنین دسترسی مستقیمی به سیستم عامل ندارد.
  • مرورگرهای مدرن اجازه کار با فایلها را به جاوا اسکریپت میدهند؛ بشرطی که آن فایل از طریق input درون صفحه وب و با اجازه کاربر انتخاب شود و فقط محدود به دسترسی به همان فایل است.


با توجه با محدودیتهای بالا چگونه اسکریپت‌های مخرب امنیت ما را به خطر می‌اندازند؟

  • جاوااسکریپت به کوکی‌ها دسترسی دارد (کوکی، فایل‌های متنی کوچکی برای ذخیره اطلاعات کاربر از یک سایت است؛ مانند نام کاربری و کلمه عبور). از کوکی‌ها برای ذخیره‌ی توکن نشست‌ها استفاده می‌شود. لذا اگه هکر بتواند کوکی نشست یک کاربر را بدست بیاورد، میتواند از هویت او استفاده کند و خود را بجای کاربر مورد نظر قرار دهد.
  • جاوااسکریپت امکان تغییرات در DOM مرورگر را دارد (داخل صفحه‌ای که جاوااسکریپت در آن اجرا شده است).
  • جاوا اسکریپت با استفاده از شیء XMLHttpRequest میتواند درخواست‌های HTTP را با محتوای دلخواه، به مقصد مورد نظر ارسال نماید.
  • در مرورگرهای مدرن امروزی امکان دسترسی به دوربین، میکروفن، GPS وفایلهای خاصی از طریق APIهای HTML5 امکانپذیر هست.
     

انواع روشهای XSS 

  • روش بازتابی Reflected XSS Attack  
  • روش ذخیره شده Stored XSS Attack 
  • روش مبتنی بر  DOM-based XSS 

 
روش بازتابی  Reflected XSS Attack
در این روش، اسکریپتِ مخرب، بخشی از درخواستِ قربانی از وب سایت است. وب سایت هم آن را بعنوان پاسخ به کاربر ارسال میکند. 
a) هکر، یک URL شامل رشته‌ی مخرب را میسازد و آن را برای قربانی ارسال میکند.
b) قربانی توسط هکر به روشهای مختلفی از جمله مهندسی اجتماعی فریب میخورد تا آن URL را درخواست کند.
c) وب سایت، رشته‌ی مخربِ درونِ URL را در پاسخ به کاربر قرار میدهد.
d) مرورگر قربانی، اسکریپتِ مخربِ موجود در پاسخ را اجرا میکند و در نتیجه کوکی قربانی به جایی که هکر مشخص کرده ارسال میشود.


شاید برای شما سوال باشد که چطور قربانی، یک URL شاملِ کدمخربی را ارسال میکند که خودش را هک کند! در صورتیکه کسی، عمدا خودش را هک نمیکند. اما دو راه برای چنین موردی وجود دارد:
a) هکر میتواند یک کاربر خاص را هدف قرار دهد و URL مخرب را از طریق ایمیل و یا سایر پیام رسانها برای او ارسال کند و با استفاده از مهندسی اجتماعی او را ترغیب به درخواست آن URL کند.
b) اگر هکر قصد داشته باشد تعداد کاربران زیادی را  مورد هدف قرار دهد، میتواند لینکی (URL مخرب) را در وب سایت خودش یا شبکه‌های اجتماعی منتشر کند و منتظر باشد تا کاربران آن را درخواست کنند (روی آن کلیک کنند).


روش ذخیره شده Stored XSS Attack
در این روش، نفوذگر کدِمخرب را در بانک اطلاعاتی وارد (inject) می‌کند. فرض کنید در قسمت کامنت محصولات، باگ XSS وجود دارد و هکر میتواند اسکریپتِ مخربی را وارد کند. این کدِمخرب، درون پایگاه داده ذخیره میشود و هر کاربری که از این صفحه بازدید کند، کد مخرب بر روی مرورگرش اجرا میشود.



روش مبتنی بر  DOM-based XSS 
a) هکر یک URL شامل کدمخرب را برای قربانی ارسال میکند.
b) قربانی روی لینک کلیک میکند. وب سایت، درخواست را پاسخ میدهد ولی کدمخربی درون پاسخ قرار نمیگیرد.
c) مرورگرِ قربانی با اجرایِ اسکریپت غیرمخرب درون پاسخ، باعث وارد شدن اسکریپتِ مخرب، درون صفحه میشود.
d) با اجرای کدِمخرب درون مرورگر قربانی، کوکی او برای مقصدی که هکر مشخص کرده ارسال میشود.
مطالب
آموزش Xamarin Forms - قسمت دوم - بررسی ساختار پروژه‌های زمارین

در  مقاله قبلی، درباره نحوه نصب و راه اندازی اولین پروژه Xamarin Forms کمی صحبت کردیم. حال وقت آن رسیده‌است که درباره ساختار اپلیکیشن‌های Xamarin Forms  بیشتر بحث کنیم. در سیستم عامل‌های مختلف، رابط‌های کاربری با اسامی مختلفی مانند Control ، Widget ، View  و Element صدا زده میشوند که هدف تمامی آنها نمایش و ارتباط با کاربر میباشد. در Xamarin Forms به تمام عناصری که در صفحه نمایش نشان داده میشوند، Visual Elements گفته میشود؛ که در سه گروه بندی اصلی قرار میگیرند:

· Page

· Layout

· View

هر چیزی که فضایی را در صفحه اشغال کند، یک Visual Element است. Xamarin Forms از یک ساختار سلسه مراتبی Parent-Child برای UI استفاده میکند. به طور مثال یک اپلیکیشن را در نظر بگیرید. هر اپلیکیشن به طور کلی از چندین صفحه تشکیل شده است. هر Page برای چینش کنترل‌های مختلف، از یک سری Layout استفاده میکند و هر Layout هم شامل چندین View مختلف میباشد.

 در  مقاله قبلی، پروژه اولیه خود را ساختیم. اگر به پروژه Shared مراجعه کنیم، خواهیم دید که این پروژه دارای کلاسی به نام App است. اگر به خاطر داشته باشید، گفتیم که این کلاس اولین Page درون اپلیکیشن را مشخص میکند و همچنین میتوان برای مدیریت LifeCycle اپلیکیشن مانند OnStart و ... از آن استفاده کرد. در متد سازنده، صفحه‌ای به نام MainPage به عنوان اولین صفحه برنامه مشخص شده بود. به کدهای این صفحه بار دیگر نگاهی کنیم تا بتوانیم کمی بر روی این کدها توضیحاتی را ارائه دهیم:

<?xml version="1.0" encoding="utf-8" ?>
<ContentPage xmlns="http://xamarin.com/schemas/2014/forms"
             xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2009/xaml"
             xmlns:local="clr-namespace:PreviewerTest"
             x:Class="PreviewerTest.MainPage">
<Label Text="Welcome to Xamarin Forms!"
           VerticalOptions="Center"
           HorizontalOptions="Center" />
</ContentPage>

همانطور که میبینید ساختار سلسه مراتبی را به خوبی میتوانید در این کدها مشاهده کنید. در وهله اول یک ContentPage را به عنوان والد اصلی مشاهده میکنید. Page ‌ها در Xamarin Forms انواع مختلفی دارند که ContentPage یکی از آنهاست و از آن میتوانید به عنوان یک صفحه ساده استفاده کنید.

در درون این صفحه یک Label را به عنوان Child صفحه مشاهده میکنید (تمامی کنترل‌ها در زمارین در زیر گروه View قرار میگیرند).

نتیجه این کدها صفحه‌ای ساده با یک لیبل است که تمامی صفحه را اشغال کرده‌است. اگر شما View دیگری را در زیر این لیبل اضافه کنید خواهید دید که این دو، روی هم می‌افتند و شما نمیتوانید کنترل زیر آن را مشاهده کنید. همانطور که در بالا گفتیم زمارین از المنتی به نام Layout برای چینش عناصر استفاده میکند. Layout ‌های مختلفی در زمارین وجود دارند که هر کدام به طُرق مختلفی این عناصر را در کنار هم میچینند. یکی از آنها StackLayout میباشد. 

<?xml version="1.0" encoding="utf-8" ?>
<ContentPage xmlns="http://xamarin.com/schemas/2014/forms"
             xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2009/xaml"
             xmlns:local="clr-namespace:XamarinSample"
             x:Class="XamarinSample.MainPage">
    <StackLayout>
        <Label Text="Welcome to Xamarin Forms!" VerticalOptions="Center" HorizontalOptions="Center" />
        <Button Text="Ok!"/>
    </StackLayout>
</ContentPage>

StackLayout عناصر فرزند خود را به صورت افقی و عمودی در کنار هم در صفحه میچیند. 

اگر به خاطر داشته باشید، در هنگام ساخت پروژه زمارین چندین پروژه برای پلتفرم‌های مختلف در کنار آن ساخته شد. پروژه XamarinSample.Android  برای ساخت و مدیریت پروژه در پلتفرم اندروید، مورد استفاده قرار میگیرد. همانطور که گفتیم کدهای درون این پروژه‌ها با پروژه Shared ادغام شده و با هم اجرا خواهند شد. وقت آن رسیده که سری به کدهای آن بزنیم و نحوه‌ی اجرای پروژه Shared را توسط پروژه اندروید ببینیم.

وقتی پروژه اندروید را باز کنید با کلاسی به نام MainActivity مواجه خواهید شد. این کلاس وظیفه ایجاد Activity اصلی برنامه را دارد. 

namespace XamarinSample.Droid {
 [Activity(Label = "XamarinSample", Icon = "@drawable/icon", Theme = "@style/MainTheme", MainLauncher = true, ConfigurationChanges = ConfigChanges.ScreenSize | ConfigChanges.Orientation)]
 public class MainActivity: global::Xamarin.Forms.Platform.Android.FormsAppCompatActivity {
  protected override void OnCreate(Bundle bundle) {
   TabLayoutResource = Resource.Layout.Tabbar;
   ToolbarResource = Resource.Layout.Toolbar;

   base.OnCreate(bundle);

   global::Xamarin.Forms.Forms.Init(this, bundle);
   LoadApplication(new XamarinSample.App());
  }
 }
}

در Attribute بالای سر کلاس، برخی از ویژگی‌ها مانند تم، آیکن، سایز و ... مقداردهی شده‌اند. همچنین باعث میشود که در صورت تغییر Orientation و سایز، Activity از اول ساخته نشود. در متد OnCreate علاوه بر استایل دهی به TabLayout و ToolBar ‌ها متدی به نام Forms.Init صدا زده شده است. این متد استاتیک که در تمامی پروژه‌ها فراخوانی میشود، سیستم Xamarin Forms را در هر کدام از پلت فرم‌ها بارگزاری میکند.

مطالب
رویه های ذخیره شده خوب یا بد؟!

استفاده یا عدم استفاده از یک تکنولوژی یا ابزار خاص، به پارامترهای مختلفی از جمله ابعاد پروژه، مهارت و دانش اعضای تیم، ماهیت پروژه، پلتفرم اجرا، بودجه‌ی پروژه، مهلت تکمیل پروژه و تعداد نفرات تیم بستگی دارد. بنابراین واضح است پیچیدن یک نسخه‌ی خاص، برای همه‌ی سناریو‌ها امکان پذیر نیست؛ اما شرایطی وجود دارد که استفاده یا عدم استفاده از این ابزارهای تکنولوژیک منطقی‌تر مینمایند.

Stored Procedure (که از این به بعد برای ایجاز، SP نوشته خواهد شد) هم از قاعده فوق مستثنی نیست و در صورت انتخاب صحیح میتواند به ارائه‌ی محصول نهایی با کیفیت‌تری در زمان کوتاه‌تری کمک کند و در صورت انتخاب ناآگاهانه ممکن است باعث شکست یک پروژه (بخصوص در بلند مدت) شود.


تاریخچه

SQL توسط شرکت IBM در اوایل دهه 70 میلادی ایجاد شد. با اوج گرفتن زبان‌های رویه‌ای، SQL هم چندان از این قافله عقب نماند که منجر به پذیرش SP به عنوان یک استاندارد، در دهه 90 میلادی و پیاده سازی تدریجی آن توسط غول‌های سازنده دیتابیس شد (رجوع فرمایید به ^ و ^). این فاصله 20 ساله باعث غنی‌تر شدن SQL شد و وجود SP - به معنی انتقال مدل برنامه نویسی رویه‌ای به SQL - بخشی از مشکلات قبلی کار با کوئری‌های پشت سر هم و خام را حل کرد. از سال 2000 میلادی به بعد، ORM‌های قدرتمندی از جمله  Hibernate  و پیاده سازی‌های مختلفی از Active Record  و Entity Framework متولد شدند. بنابر این تقدم و تاخّرهای زمانی، بدیهی است اغلب مزایای SP نسبت به Raw SQL Query و اغلب معایب آن نسبت به ORM‌ها باشد. 

بنظر میرسد برای پاسخ به سوال اصلی این مطلب، ناگزیر به مقایسه SP با رقبای دیرینه‌اش هستیم. با برشمردن معایب و مزایای SP میتوان به نتیجه‌ی منطقی‌تری رسید. البته باید در نظر داشت صرف استفاده از SP به معنای بهره‌مند شدن از مزایای آن و صرف استفاده نکردن از آن هم بهره‌مندی از رقبای آن نیست. چگونگی استفاده یک ابزار، مهمتر از خود ابزار است.


معایب SP

- دستورات Alter Table ، Add Column و Drop Column  به این سادگی‌ها هم نیستند؛ ممکن است به یکی از جداول دیتابیس دو ستون اضافه یا از آن حذف شوند. مجبوریم تمامی SP‌ها را بخصوص Insert و Update متناظر با جدول را تغییر دهیم که این تغییرات ممکن است بصورت زنجیره‌وار به سایر SP‌ها هم سرایت کند. حال شرایطی را در نظر بگیرید که تعداد SP‌های شما به چند ده و یا حتی به چند صد عدد و بیشتر، رسیده باشد که این به معنی زحمت بیشتر و تغییرات پر هزینه‌تر است.

- احتمال کند شدن ماشین سرویس دهنده در اثر اجرای تعداد زیادی SP ؛ چناچه بخش زیادی از منطق برنامه از طریق SP اجرا شود، سرور دیتابیس موظف به اجرای آنهاست. اما در صورتیکه منطق، در کد برنامه قرار داشته باشد، امکان توزیع آن بر روی سرور‌های مجزا و یا حتی ماشین کلاینت وجود خواهد داشت. امروزه اکثر کلاینت‌ها به دیتابیس‌های سبک و سریعی مجهز شده‌اند. بنابراین در صورت امکان چرا بار پردازشی را به عهده آنها نگذاریم؟! 

- یکپارچگی کمتر؛ تقریبا همه اپلیکیشن‌ها نیازمند ارتباط با سایر سیستم‌ها هستند. اگر بخش‌های زیادی از منطق برنامه درون SP مخفی شده باشند، این نقطه تلاقی بین سیستمی، احتمالا درون خود دیتابیس قرار میگیرد و این به معنی ایجاد SP های بیشتر، افزودن پارامتر‌های بیشتر، توسعه SPهای قبلی و بطور خلاصه اعمال تغییرات بیشتر، که منتج به قابلیت نگهداری کمترخواهد شد.

- انعطاف پذیری کمتر؛ در یک شرایط ایده آل، عملکرد اپلیکیشن، مستقل از دیتابیس است. اگر نیاز به تغییر دیتابیس، مثلا از اوراکل به Microsoft SQL Server وجود داشته باشد، نیاز به بازنویسی و انتقال فانکشن‌ها و SP ها محتمل است و از آنجائیکه که با وجود استانداردها، دیتابیس‌های مختلف، معمولا در Syntax دستورات، تفاوت‌های فاحشی دارند، هر چه کد بیشتری در SP ها باشد، نیاز به انتقال و تبدیل بیشتری وجود دارد. 

- عدم وجود بازخورد مناسب؛ بسیاری از اوقات در صورت بروز اشکالی در حین اجرای یک SP، فقط با یک متن ساده بصورت Table has no rows   و یا  error مواجه میشویم. چنین خطاهایی هنگام دیباگ اصلا خوشایند نیستند. MS SQL در این بین بازخورد‌های مناسبی را ارائه میکند. اگر تجربه کار با سایر دیتابیس‌ها را داشته باشید، اهمیت بازخورد‌های مناسب، ملموس‌تر خواهد بود.

- کد نویسی سخت‌تر؛ نوشتن کد SQL  معمولا در همان IDE  اپلیکیشن انجام نمیشود. جابجایی مداوم بین دو IDE ، دیباگ و کد نویسی از طریق دو اینترفیس مجزا، اصلا ایده‌ال نیست. 

- SP  منطق را بیش از حد پنهان میکند؛ حتی با دانستن نام صحیح یک SP، باز هم تصویری از پارامتر‌های ارسالی به آن و نتیجه برگشتی نخواهیم داشت. نمیدانیم نتیجه حاصل از اجرای SP ما مقداری را برمیگرداند یا خیر؟ در صورت وجود برگشتی، یک Cursor است یا یک مقدار؟ اگر Cursor است شامل چه ستون‌هایی است؟

- SP نمیتواند یک شیء را به عنوان آرگومان بپذیرد؛ بنابراین احتمال کثیف شدن کد به مرور افزایش پیدا میکند و بدتراز آن، در صورت ارسال اشتباه یک پارامتر، یا عدم  تطابق تعداد پارامتر‌ها، مجبور به بررسی تمام آنها بصورت دستی هستیم. برای مثال دو قطعه کد زیر را با هم مقایسه کنید:

INSERT INTO User_Table(Id,Username,Password,FirstName,SureName,PhoneNumber,x,Email)
VALUES (1,'VahidN','123456','Vahid','Nasiri','09120000000','vahid_xxx@example.com')

و معادل آن در یک ORM  فرضی:

public void Insert(User user)
{
  _users.Insert(user);
  db.Save();
}

به‌وضوح قطعه کد sql، قبل از خوب یا بد بودن، زشت است. همچنین پارامتر x آن که فرضاً به تازگی اضافه شده، مقداری را دریافت نکرده و باعث بروز خطا خواهد شد.

- نبود Query Chaining؛ یکی از ویژگی‌های جذاب ORM‌‌های امروزی، امکان تشکیل یک کوئری با قابلیت خوانایی بالا و افزودن شرط‌های بیشتر از طریق  الگوی builder است. قطعه کد زیر یک SP برای جستجوی داینامیک نام و نام خانوادگی در یک جدول فرضی به اسم Users است:

public ICollection<User> GetUsers(string firstName,string lastName,Func<User, bool> orderBy)
{
    var query = _users.where(u => u.LastName.StartsWith(lastName));
    query = query.where(u => u.FirstName.StartsWith(firstName));
    query = query.OrderBy(orderBy);
    return  query.ToList();
}

در مقایسه با معادل SP آن:

CREATE PROCEDURE DynamicWhere 
    @LastName varchar(50) = null,
    @FirstName varchar(50) = null,
    @Orderby varchar(50) = null
AS
BEGIN
    DECLARE @where nvarchar(max)
    SELECT @where = '1 = 1'
 
    IF @LastName IS NOT NULL
        SELECT @Where = @Where + " AND A.LastName LIKE @LastName + '%'"
 
    IF @FirstName IS NOT NULL
        SELECT @Where = @Where + " AND A.FirstName LIKE @FirstName + '%'"
 
    DECLARE @orderBySql nvarchar(max)
    SELECT @orderBySql = CASE
        WHEN @OrderBy = "LastName" THEN "A.LastName"
        ELSE @OrderBy = "FirstName" THEN "A.FirstName"
    END
 
    DECLARE @sql nvarchar(max)
    SELECT @sql = "
    SELECT A.Id , A.AccountNoId, A.LastName, A.FirstName, A.PostingDt, 
    A.BillingAmount
    FROM Users 
    WHERE " + @where + " 
    ORDER BY " + @orderBySql
 
    exec sp_executesql @sql,  N'@LastName varchar(50), @FirstName varchar(50)
        @LastName, @FirstName
END

حاجت به گفتن نیست که قطعه کد اول چقدر خواناتر، انعطاف پذیرتر، خلاصه‌تر و قابل نگهداری‌تر است.

- نداشتن امکانات زبان‌های مدرن؛ زبان‌ها و IDE‌های مدرن، امکانات قابل توجهی را برای نگهداری بهتر، انعطاف پذیری بیشتر، مقیاس پذیری بالاتر، تست پذیری دقیق‌تر و... ارائه میکنند. به عنوان مثال:

  • شیءگرایی و امکانات آن که در SP موجود نیست و در مورد قبلی معایب، به آن مختصرا اشاره شد. در نظر بگیرید اگر SQL زبانی شیء گرا بود و مجهز به ارث بری و کپسوله سازی بود، چقدر قابلیت نگهداری آن بالاتر میرفت و حجم کد‌های نوشته شده میتوانست کمتر باشند.
  • نداشتن Lazy Loading که باعث مصرف زیاد حافظه میشود.
  • نداشتن intellisense حین فراخوانی‌ها.
  • نداشتن Navigation Property که باعث join نویسی‌های زیاد خواهد شد.
  • SQL در مقایسه با یک زبان مدرن ناقص بنظر میرسد و این نوشتن کد آن را سخت‌تر میکند.‌
  • نداشتن امکان تغییر منطقی نام جداول و ستون ها
  • مدیریت تراکنش‌ها بصورت دستی، حال آنکه با الگوی Unit Of Work  این مشکل در یک ORM قدرتمند مثل EF حل شده است.


- زمان بر بودن نوشتن SP؛ گاهی نوشتن یک تابع در یک ORM یا بعضا نوشتن یک کوئری SQL کوتاه در یک رشته متنی، ساده‌تر از نوشتن کد SP است. آیا برای هر وظیفه کوچک در دیتابیس، نوشتن یک SP ضروری است؟


مزایای SP :

- کمتر کردن Round Trips در شبکه و متعاقبا کاهش ترافیک شبکه؛ اگر از یک فراخوانی استفاده کنیم، کاهش Round Trip‌ها تاثیر چندانی نخواهد داشت. همچنین ارسال یک کوئری کامل، نسبت به ارسال فقط اسم SP و پارامتر‌های آن، پهنای باند بیشتری اِشغال میکند. البته در یک شبکه با سرعت قابل قبول، بعید است این دو مزیت محسوس باشند؛ اما به هر حال برای موارد خاص، دو مزیت محسوب میشوند. نکته دیگر آنکه بدلیل Pre-Compiled بودن SP‌ها و همچنین کَش شدن Execution Plan آنها، اندکی با سرعت بالاتری اجرا میشوند.

- امکان چک کردن سینتکس قبل از اجرای آن؛ در مقایسه با Raw Query مزیت محسوب میشود.

امکان به اشتراک گذاری کد؛ برای پروژه‌هایی که چندین اپلیکیشن با چندین زبان برنامه نویسی مختلف در حال تهیه هستند و نیازمند دسترسی مستقیم به داده‌ها با سرعت به نسبت بالاتری هستند، SP  میتواند یک راه حل ایده آل محسوب شود. بجای پیاده سازی منطق برنامه در هر اپلیکیشن بصورت جداگانه و زحمت کدنویسی هرکدام، میتوان از SP  استفاده کرد. هرچند امروزه معمولا برای حل این مشکل، API های مشترک معماری Restful  ارجحیت دارد. 

- کمک به ایجاد یک پَک؛ در یک زیر سیستم با نیازمندی مشخص که اعمال تغییرات در آن محتمل نمیباشد نیز SP میتواند یک گزینه مناسب به حساب آید. مثلا یک سیستم Membership را در نظر بگیرید که در پروژه‌های مختلف شما مورد استفاده قرار خواهد گرفت. برای مثال میشود یک سیستم Membership  سفارشی را با امکان  Hash  پسورد و  رمز کردن داده‌های حساس،  به کمک SP و Function ‌های مناسب فراهم کرد و در واقع بین Application Login  و Data Logic تمایز قائل شد. شخصا معماری Restful را به این روش هم ترجیح میدهم. 

بهرمند شدن از امکانات بومی SQL ؛ به عنوان نمونه برای ترانهاده کردن خروجی یک کوئری میتوان از فانکشن  Pivot  استفاده کرد. یا فانکشن‌های تحلیلی  Lead  و  Lag  (لینک مستندات اوراکل این دو فانکشن به ترتیب در ^ و ^ ) که بنظر نمیرسد هنوز معادل مستقیمی درORM  ها  داشته باشند. 

تسلط و کنترل بیشتر و دقیقتر بر کوئری نهایی؛ گفته میشود SP و عبارات SQL در دیتابیس، حکم assembly را در سایر زبان‌ها دارند. بنابراین با SP میتوان عبارات SQL و نحوه اجرای آن را در دیتابیس، بطور کامل تحت فرمان داشت. این در حالی است که هر یک از ORM‌ها دستورات زبان برنامه نویسی مبداء را به یک عبارت SQL ترجمه میکنند که این عبارت چندان تحت کنترل برنامه نویس نیست و بیشتر به مدل کاری ORM بستگی دارد. 

امکان join بین دو یا چند دیتابیس مجزا؛ حال آنکه امکان join بین دو Context در ORM ‌ها وجود ندارد. بعلاوه اگر دو دیتابیس مدنظر ما روی دو سرور مجزا باشند، با SP و  کانفیگ Linked Server  کماکان میشود کوئری join  دار نوشت.

برای عملیات‌های Batch مناسب‌تر است؛ در مقام مقایسه با ORM ‌ها که با تکنیک‌های مختلفی سعی در افزایش سرعت عملیات Batch، بخصوص Insert و Update را دارند، SP  با سرعت قابل قبول‌تری اجرا میشود.

عدم نیاز به یادگیری سینتکس و ابزاری جدید؛ موارد بسیاری وجود دارند که فرصت یادگیری تکنولوژی جدیدی مثل یک ORM و یا SQL Bulk و حتی کتابخانه‌های ثالث مبتنی بر این ابزارها  وجود ندارند و ممکن است مجبور شوید برای باقی ماندن در بازار رقابتی، از دانسته‌های قبلی خود استفاده کنید .

تخصصی‌تر کردن وظایف؛ برنامه نویس‌های دیتابیس به صورت تخصصی اقدام به تحلیل روابط و ایندکس‌ها میکنند، دیتابیس را ایجاد و نرمال سازی مینمایند، SP های متناسب را میسازند و به بهترین شکل Optimize و در آخر تست میکنند.

- امنیت به نسبت بالاتر؛ میتوان مجوز اجرای SP را به یک کاربر اعطا کرد، بدون آنکه مجوز دسترسی به جداول مورد استفاده در آن SP را داد. همچنین نسبت به کوئری‌های پارامتری نشده، SQL ارجیحت دارند چون احتمال آسیب پذیری در مقابل SQL Injection را کمتر میکنند.


نتیجه‌گیری

اگرچه SP ها برای پردازش داده‌ها آنقدر هم که در وبلاگ‌ها میخوانیم بد نیستند، اما سوء استفاده از آن، مشکلات عدیده‌ای را ایجاد خواهد کرد. با توجه به روند تغییرات تکنولوژی‌های دسترسی به داده‌ها و معماری‌های مدرن بنظر میرسد SP در بهترین حالت، ابزار مناسبی برای انجام عملیات CRUD است و نه بیشتر؛ مگر در مواردی خاص که به تشخیص شما نیاز به استفاده بیشتر از آن وجود داشته باشد.