نظرات مطالب
بررسی واژه کلیدی static
در واقع زمانیکه ما یک کلاس رو سینگلتون پیاده سازی میکنیم، همواره از یک نقطه آبجکت رو میخونیم؟ کی این آبجکت از حافظه خالی میشود؟(بعد از اتمام برنامه؟) اگر اینطور است در Web-App مشکل ساز نخواهد بود؟(مانند فیلد استاتیک؟)
مطالب
پلاگین DataTables کتابخانه jQuery - قسمت سوم
در این قسمت اطلاعات را به صورت ajax از یک فایل متنی می‌خوانیم و آنها را در جدول قرار می‌دهیم. سپس به سفارشی کردن بعضی از قسمت‌های DataTables خواهیم پرداخت.

دریافت اطلاعات به صورت ajax از یک فایل متنی

فرض کنید که اطلاعات در یک فایل txt به صورت اشیاء جاوا اسکریپتی ذخیره شده اند، و این فایل بر روی سرور قرار دارد. می‌خواهیم از این فایل به عنوان منبع داده استفاده کرده و اطلاعات درون آن را به صورت ajax دریافت کرده و در یک جدول html تزریق کنیم. خوشبختانه با استفاده از امکاناتی که این پلاگین تهیه کرده است این کار به سادگی امکان پذیر است.

همان طور که در اینجا بیان شده است ، فرض کنید که جدولی داشته باشیم و بخواهیم اطلاعات راجع به مرورگرهای مختلف را در آن نمایش دهیم. قصد داریم این جدول شامل قسمتهای header و footer و نیز body باشد، بدین صورت:
<table id="browsers-grid">
    <thead>
       <tr>
          <th width="20%">موتور رندرگیری</th>
          <th width="25%">مرورگر</th>
          <th width="25%">پلتفرم (ها)</th>
          <th width="15%">نسخه موتور</th>
          <th width="15%">نمره css</th>
       </tr>
    </thead>

    <tbody>

    </tbody> 

    <tfoot>
       <tr>
          <th>موتور رندرگیری</th>
          <th>مرورگر</th>
           <th>پلتفرم (ها)</th>
          <th>نسخه موتور</th>
          <th>نمره css</th>
       </tr>
    </tfoot>
</table>
برای هر ستون از این جدول عرضی در نظر گرفته شده است. اگر این کار انجام نشود به صورت خودکار به تمام ستونها عرض داده می‌شود.

داده هایی که باید در بدنه جدول قرار بگیرند، در یک فایل متنی روی سرور قرار دارند. محتویات این فایل چیزی شبیه زیر است:
{
   "aaData": [
      {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 4.0", "platform":"Win95+", "version":"4", "grade":"X"},
      {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 5.0", "platform":"Win95+", "version":"5", "grade":"C"},
      {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 5.5", "platform":"Win95+", "version":"5.5", "grade":"A"}
   ]
}
همان طور که مشاهده می‌کنید فرمت ذخیره داده‌ها در این فایل به صورت json یا اشیاء جاوا اسکریپتی است. این اشیاء باید به خصوصیت aaData نسبت داده شوند که در قسمت قبل راجع به آن توضیح دادیم. تعداد این اشیاء 57 تا بود که برای سادگی بیشتر 3 تا از آنها را اینجا ذکر کردیم.

اسکریپتی که داده‌ها را از فایل متنی خوانده و آنها را در جدول قرار می‌دهد هم بدین صورت خواهد بود:
$(document).ready(function () {
        $('#browsers-grid').dataTable({
            "sAjaxSource": "datasource/objects.txt",
            "bProcessing": true,
            "aoColumns": [
                { "mDataProp": "engine" },
                { "mDataProp": "browser" },
                { "mDataProp": "platform" },
                { "mDataProp": "version" },
                { "mDataProp": "grade" }
            ]
    });
});
شرح کد:
sAjaxSource : رشته
نوع داده ای که قبول می‌کند رشته ای و بیان کننده آدرسی است که داده‌ها باید از آنجا دریافت شوند. در اینجا داده‌ها در فایل متنی objects.txt در پوشه datasource قرار دارند.

bProcessing : بولین
نوع داده‌های قابل قبول این خصوصیت true یا false هست و بیان کننده این است که یک پیغام loading تا زمانی که داده‌ها دریافت شوند و در جدول قرار بگیرند نمایش داده شوند یا خیر.


تنظیم کردن گزینه‌های اضافی دیگر

sAjaxDataProp : رشته
همان طور که گفتیم در فایل متنی که حاوی اشیاء json بود ، این اشیاء را به متغیری به اسم aaData منتسب کردیم. این نام را می‌توان تغییر داد مثلا فرض کنید در فایل متنی داده‌ها به متغیری به اسم data منتسب شده اند:
{
   "data": [
      {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 4.0", "platform":"Win95+", "version":"4", "grade":"X"},
      {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 5.0", "platform":"Win95+", "version":"5", "grade":"C"},
      {"engine":"Trident", "browser":"Internet Explorer 5.5", "platform":"Win95+", "version":"5.5", "grade":"A"}
   ]
}
در این صورت باید خصوصیت sAjaxDataProp را به همان نامی که در فایل متنی مشخص کرده اید مقداردهی کنید، در غیر این صورت داده‌های جدول هیچ گاه بارگذاری نخواهند شد. بدین صورت:
"sAjaxDataProp": "data"
یا اگر داده‌ها را بدین صورت در فایل متنی ذخیره کرده اید:
{ "data": { "inner": [...] } }
آنگاه خصوصیت sAjaxDataProp بدین صورت مقداردهی خواهد شد:
"sAjaxDataProp": "data.inner"

sPaginationType: رشته
نحوه صفحه بندی و حرکت بین صفحات مختلف را بیان می‌کند. اگر با two_buttonمقدار دهی شود (مقدار پیش فرض) حرکت بین صفحات مختلف به وسیله دکمه‌های Next و Previous امکان پذیر خواهد بود. اگر با full_numbersمقدار دهی شود حرکت بین صفحات با دکمه‌های Next و Previous ، و همچنین دکمه‌های First و Last و نیز شماره صفحه فعلی و دو صفحه بعدی و دو صفحه قبلی قابل انجام است.

شکل الف) صفحه بندی به صورت full_numbers

bLengthChange: بولین
بیان می‌کند کاربر بتواند اندازه صفحه را تغییر دهید یا نه. به صورت پیش فرض این گزینه true است. اگر آن به false مقدار دهی شود لیست بازشونده مربوط به اندازه صفحه مخفی خواهد شد.

aLengthMenu  :  آرایه یک بعدی یا دو بعدی
به صورت پیش فرض در لیست باز شونده مربوط به تعداد رکوردهای قابل نمایش در هر صفحه اعداد 10 ، 25 ، 50 ، و 100 قرار دارند.

شکل ب ) لیست بازشونده شامل اندازه‌های صفحه

در صورتی که بخواهیم این گزینه‌ها را تغییر دهیم باید خصوصیت aLengthMenu را مقدار دهی کنیم. اگر مقداری که به این خصوصیت می‌دهیم یک آرایه یک بعدی باشد، مثلا

"aLengthMenu": [25, 50, 100, -1],
نتیجه یک لیست باز شوند است که دارای چهار عنصر است که value و text آنها یکی است. (نکته: چهارمین عنصر از لیست بالا دارای مقدار 1- خواهد بود که با انتخاب این گزینه تمام رکوردها نمایش می‌یابند). اما اگر می‌خواهیم که text و value این عناصر با هم فرق کند از یک آرایه دو بعدی استفاده خواهیم کرد، مثلا:

"aLengthMenu": [[25, 50, 100, -1], ["همه", "صد", "پنجاه", "بیست و پنج"]],

iDisplayLength
: عدد صحیح
تعداد رکوردهای قابل نمایش در هر صفحه هنگامی که داده‌ها در جدول ریخته می‌شوند را معین می‌کند. می‌توانید این را مقداری بدهید که در خصوصیت aLengthMenu ذکر نشده است، مثلا 28 تا.


sDom : رشته
پلاگین DataTables به صورت پیش فرض لیست بازشونده اندازه صفحه و کادر متن مربوط به جستجو را در بالای جدول داده‌ها اضافه می‌کند، و نیز اطلاعات دیگر و همچنین امکانات مربوط به صفحه بندی را به قسمت پایین جدول اضافه می‌کند. شما می‌توانید موقعیت این عناصر را با استفاده از پارامتر sDom تغییر دهید.

نحو (syntax) مقداری که پارامتر sDom قبول می‌کند مقداری عجیب و غریب است، مثلا:

'<"top"iflp<"clear">>rt<"bottom"iflp<"clear">>'

این خط بیان می‌کند که در قسمت بالای جدول یک تگ div با کلاس top قرار بگیرد. در این تگ قسمت اطلاعات (یعنی Showing x to xx from xxx entries) (با حرف i) ، کادر جستجو (با حرف f) ، لیست بازشونده مربوط به اندازه صفحه (با حرف l) ، و نیز قسمت صفحه بندی (با حرف p)قرار خواهند گرفت. در انتهای تگ div با کلاس top، یک تگ div با کلاس clear قرار خواهد گرفت. بعد قسمت مربوط به پیغام loading (با حرف r) و بعد با حرف t جدول حاوی داده‌ها قرار می‌گیرد. در نهایت یک تگ div با کلاس bottom قرار می‌گیرد و با حرفهای i ، و f ، و l و p درون آن قسمتهای اطلاعات ، کادرجستجو، لیست بازشونده اندازه صفحه و نیز قسمت صفحه بندی قرار خواهد گرفت و در نهایت یک تگ div با کلاس clear قرار خواهد گرفت.

حرفهایی که در sDom معنی خاصی می‌دهند :
  • l سر حرف Length Changing برای لیست بازشونده مربوط به اندازه صفحه
  • f سر حرف Filtering input برای قسمت کادر جستجو
  • t سرحرف table برای جدول حاوی داده ها
  • i سر حرف information برای قسمت Showing x to xx from xxx entries
  • p سر حرف pagination برای قسمت صفحه بندی
  • r حرف دوم pRocessing برای قسمت پیغام قبل از بار کردن داده‌های جدول (قسمت loading)
  • H و F که مربوط به theme‌های jQuery UI می‌شوند که بعدا درباره آنها توضیح داده می‌شود.

همچنین بین علامت‌های کوچکتر (>) و بزرگتر (<) یعنی اگر چیزی بیاید در یک تگ div قرار خواهد گرفت. اگر بخواهیم div ی بسازیم و به آن کلاس بدهیم از نحو زیر استفاده خواهیم کرد:

'<"class" and '>'
و اگر بخواهیم یک تگ div با یک id مشخص بسازیم از نحو زیر استفاده خواهیم کرد:
'<"#id" and '>'
در نهایت جدولی مثل جدول زیر تولید خواهد شد:

شکل ج) جدول نهایی تولید شده توسط DataTables

کدهای نهایی این مثال را از DataTables-DoteNetTips-Tutorial-03.zip دریافت کنید.
مطالب
واژه‌های کلیدی جدید and، or و not در C# 9.0
یکی از ویژگی‌های زبان VB، شباهت بیش از اندازه‌ی آن به زبان انگلیسی است. برای مثال در این زبان با استفاده از not و and:
If Not a And b Then
  ...
Else
  ...
EndIf
می‌توان if‌های خواناتری را نسبت به #C ایجاد کرد:
if(!(a) && b)
{
...
}
else
{
}
در ادامه خواهیم دید که چگونه C# 9.0، این آرزوی دیرین را برآورده می‌کند! البته مایکروسافت در جای دیگری هم عنوان کرده‌است که زبان VB را دیگر پیگیری نمی‌کند و تغییر خاصی را در آن شاهد نخواهید بود. شاید به همین دلیل و جذب برنامه نویس‌های VB به #C، یک چنین تغییراتی رخ داده‌اند!


معرفی واژه‌ی کلیدی جدید not در C# 9.0

در ابتدا اینترفیس نمونه‌ای را به همراه دو کلاس مشتق شده‌ی از آن درنظر بگیرید:
public interface ICommand
{
}

public class Command1 : ICommand
{
}

public class Command2 : ICommand
{
}
اکنون اگر وهله‌ای از Command1 را ایجاد کرده و بخواهیم بررسی کنیم که آیا از نوع کلاس Command2 هست یا خیر، با استفاده از pattern matching و واژه‌ی کلیدی if می‌توان به صورت زیر عمل کرد:
ICommand command = new Command1();
if (!(command is Command2))
{

}
در C# 9.0، برای خواناتر کردن یک چنین بررسی‌هایی، می‌توان از pattern matching بهبود یافته‌ی آن و واژه‌ی کلیدی جدید not نیز استفاده کرد:
if (command is not Command2)
{

}


معرفی واژه‌های کلیدی جدید and و or در C# 9.0

واژه‌های کلیدی جدید and و or نیز درک و نوشتن عبارات pattern matching را بسیار ساده می‌کنند. برای نمونه قطعه کد متداول زیر را درنظر بگیرید:
if ((command is ICommand) && !(command is Command2))
{

}
اکنون در C# 9.0 با استفاده از واژه‌های کلیدی جدید and، or و not، می‌توان قطعه کد فوق را بسیار ساده کرد:
if (command is ICommand and not Command2)
{

}
نه تنها این قطعه کد ساده‌تر شده‌است، بلکه خوانایی آن افزایش یافته‌است و مانند یک سطر نوشته شده‌ی به زبان انگلیسی به نظر می‌رسد. همچنین در این حالت نیازی هم به تکرار command، در هر بار مقایسه نیست.
و یا حتی در اینجا در صورت نیاز می‌توان از واژه‌ی کلیدی جدید or نیز استفاده کرد:
if (command is Command1 or Command2)
{

}


امکان اعمال واژه‌های کلیدی جدید and، or و not به سایر نوع‌ها نیز وجود دارند

تا اینجا مثال‌هایی را که بررسی کردیم، در مورد بررسی نوع اشیاء بود. اما می‌توان این واژه‌های کلیدی جدید در C# 9.0 را به هر نوع ممکنی نیز اعمال کرد. برای نمونه، مثال ساده‌ی زیر را که در مورد بررسی اعداد است، درنظر بگیرید:
var number = new Random().Next(1, 10);
if (number > 2 && number < 8)
{

}
اکنون در C# 9.0 و با استفاده از امکانات جدید pattern matching آن می‌توان شرط متداول فوق را به صورت زیر ساده کرد:
if (number is > 2 and < 8)
{

}
در اینجا تنها یکبار نیاز به ذکر number است و از واژه‌های کلیدی is و and استفاده شده‌است.

یک مثال دیگر: متد زیر را در نظربگیرید که با استفاده از && و || متداول #C نوشته شده‌است:
public static bool IsLetterOrSeparator(char c) =>
   (c >= 'a' && c <= 'z') || (c >= 'A' && c <= 'Z') || c == '.' || c == ',';
روش ارائه‌ی C# 9.0 ای آن به صورت زیر است:
public static bool IsLetterOrSeparator(char c) =>
   c is (>= 'a' and <= 'z') or (>= 'A' and <= 'Z') or '.' or ',';


امکان اعمال واژه‌های کلیدی جدید and، or و not به switchها نیز وجود دارد

برای نمونه قطعه کد if/else دار متداول زیر را درنظر بگیرید که قابلیت تبدیل به یک سوئیچ را نیز دارد:
 var number = new Random().Next(1, 10);
 if (number <= 0)
 {
     Console.WriteLine("Less than or equal to 0");
 }
 else if (number > 0 && number <= 10)
 {
     Console.WriteLine("More than 0 but less than or equal to 10");
 }
 else
 {
     Console.WriteLine("More than 10");
 }
اگر بخواهیم همین قطعه کد را به کمک واژه‌های کلیدی جدید C# 9.0 و pattern matching بهبود یافته‌ی آن تبدیل به یک سوئیچ کنیم، به قطعه کد زیر خواهیم رسید:
// C#9.0
 switch (number)
 {
     case <= 0:
         Console.WriteLine("Less than or equal to 0");
         break;
     case > 0 and <= 10:
         Console.WriteLine("More than 0 but less than or equal to 10");
         break;
     default:
         Console.WriteLine("More than 10");
         break;
 }
تا پیش از C# 7.0، سوئیچ‌های #C امکان بررسی باز‌ه‌ای از مقادیر را نداشتند. از آن زمان با معرفی pattern matching، چنین محدودیتی برطرف شد و اکنون می‌توان syntax قدیمی آن‌را توسط C# 9.0، بسیار خلاصه‌تر کرد. در ذیل، معادل قطعه کد فوق را بر اساس امکانات C# 7.0 مشاهده می‌کنید که خوانایی کمتری را داشته و حجم کد نویسی بیشتری را دارد:
// C#7.0
 switch (number)
 {
     case int value when value <= 0:
         Console.WriteLine("Less than or equal to 0");
         break;
     case int value when value > 0 && value <= 10:
         Console.WriteLine("More than 0 but less than or equal to 10");
         break;
     default:
         Console.WriteLine("More than 10");
         break;
 }

و یا حتی می‌توان سوئیچ C# 9.0 را توسط switch expression بهبود یافته‌ی C# 8.0 نیز به شکل زیر بازنویسی کرد:
 var message = number switch
 {
     <= 0 => "Less than or equal to 0",
     > 0 and <= 10 => "More than 0 but less than or equal to 10",
     _ => "More than 10"
 };


انواع pattern matching‌های اضافه شده‌ی به C# 9.0

در این مطلب سعی شد مفاهیم pattern matching اضافه شده‌ی به C# 9.0، ذیل عنوان واژه‌های کلیدی جدید آن بحث شوند؛ اما هر کدام دارای نام‌های خاصی هم هستند:
الف) relational patterns: امکان استفاده‌ی از <, >, <= and >= را در الگوها میسر می‌کنند. مانند نمونه‌های سوئیچی که نوشته شد.
ب) logical patterns: امکان استفاده‌ی از واژه‌های کلیدی and، or و not را در الگوها ممکن می‌کنند.
ج) not pattern: امکان استفاده‌ی از واژه‌ی کلیدی not را در عبارات if میسر می‌کند.
د) Simple type pattern: در مثال‌های زیر، پس از انطباق با یک الگو، کاری با متغیر یا شیء مرتبط نداریم. در نگارش‌های قبلی برای صرفنظر کردن از آن، ذکر _ ضروری بود؛ اما در C#9.0 می‌توان آن‌را نیز ذکر نکرد:
private static int GetDiscount(Product p) => p switch
        {
            Food => 0, // Food _ => 0 before C# 9
            Book b => 75, // Book b _ => 75 before C# 9
            _ => 25
        };
مطالب
یکپارچه سازی CKEditor با Lightbox
در یک پروژه من احتیاج داشتم تا عکس هایی که کاربر از طریق ckeditor آپلود می‌کنه ، به صورت خودکار با lightbox  یکپارچه شه و به صورت گالری عکس نمایش داده شود.
همان طور که می‌دونید مکانیزم عملکرد اکثر پلاگین‌های lightbox  به صورت زیر است:
<a href="orginal size of image directory"><img src="thumb(smaller size) image directory" /></a>

خب معلوم میشه که آدرس عکسی که به صورت کوچیک)اصطلاحا بند انگشتی) به نمایش در میاد باید داخل تگ img ، وآدرس عکس با سایز اصلی ، داخل تگ a قرار بگیره.

پس تقریبا معلوم شد که چه باید بکنیم.

ابتدا باید عکسی که آپلود شده را به صورت خودکار به اندازه کوچکتر تغییر ابعاد داده و سپس آدرس عکس تغییر ابعاد داده شده ، را به عنوان آدرس عکس آپلود شده به ckeditor باز گردانیم  که در شکل زیر آن را نشان داده ام:

ولی  ما فقط  آدرس  عکس تغییر ابعاد داده شده متعلق به تگ img  را ، به ckeditor  داده ایم و برای اینکه با lightbox  به خوبی کار کند، احتیاج داریم که آدرس عکس با سایز اصلی را داخل تگ  a  قرار دهیم، که در ckeditor می‌توانیم از قسمت پیوندها این کار را انجام دهیم، و همه‌ی این عملیات باید به صورت خودکار انجام شود.


خب تا اینجا خلاصه ای از آنچه باید انجام شود را گفتم.

در کل منطقی که باید پیاده شود بدین گونه است:

1-  پیاده سازی ckeditor
2-  فعال کردن قسمت آپلود عکس ckeditor
3-  آپلود کردن عکس و تغییر اندازه آن به کمک  کلاس WebImage
4-  برگرداندن آدرس عکس‌های آپلود شده به ckeditor و روش‌های پیاده سازی آن

نکات:
الف) من در اینجا از ASP.NET MVC استفاده می‌کنم .شما  نیز می‌توانید منطق پیاده سازی شده را به راحتی و با کمی تغییرات به پروژه خود اعمال کنید.
ب) کدهایی که من نوشتم 100% بهینه نیستند و کاملا هم بدون اشکال نیستند ولی  نیازهای شما را برآورده می‌کند.
ج)آدرس دادن فایل‌های من کاملا صحیح نیستند و بهتر است شما از T4MVC استفاده کنید.

مرحله اول: دانلود و پیاده سازی ckeditor در صفحه

ابتدا به سایت ckeditor.com مراجعه  و از قسمت دانلود، آن را دانلود کرده و سپس از حالت فشرده درآورده، در فولدری مثلا به نام Scripts در پروژه‌ی خود بریزید.
همان طور که می‌دانید ckeditor با یک textarea  یکپارچه میشود ، که من ساده‌ترین آن را برای شما شرح می‌دهم.
اول از همه شما باید یک فایل جاوا اسکریپت متعلق به ckeditor  را در صفحه ای که از آن می‌خواهید استفاده کنید به صفحه ضمیمه کنید. نام این فایل ckeditor.js هست که در فایل دانلودی در داخل پوشه‌ی ckeditor دیده میشود.
 
<script src="/Scripts/ckeditor/ckeditor.js" type="text/javascript"></script>
 نکته: بهتر است که این ارجاع را قبل از بسته شدن تگ body انجام دهید یعنی درست قبل از </body>.
خب فرض کنید که یک textarea به شکل زیر داریم. برای اینکه این textarea  با ckeditor  یکپارچه شود کافیست که class آن را بر روی ckeditor  قرار دهید.
<textarea id="content" name="content" class="ckeditor" ></textarea>
نکته: حتما برای textarea خود id را نیز تعیین کنید ، چون در غیر این صورت  ckeditor کار نخواهد کرد.

تا به اینجای کار توانستیم ckeditor را اجرا کنیم.
در مرحله بعد سراغ فعال سازی آپلود عکس در آن می‌رویم.

مرحله دوم: فعال سازی آپلود عکس در ckeditor

از شواهد این طور به نظر میاد که به صورت پیشفرض این امکان غیر فعال است و باید به صورت دستی آن را فعال کنیم.
 برای این کار کافیست که از مستندات ckeditor  کمک بگیریم.
خب یکی از راحت‌ترین این روش‌ها این است که قبل از بسته شدن تگ بادی فایل جاوا اسکریپت زیر را بنویسیم:
 
<script type="text/javascript">
        CKEDITOR.replace( 'content' , { filebrowserImageUploadUrl: '/Admin/UploadImage' } );
</script>
نکته اول: این خط کدی که نوشتیم مرحله اول را باطل می‌کنه یعنی احتیاج نبود که مرحله اول را طی کنیم و می‌توانستیم مستقیما از همین مرحله شروع کنیم.
توضیحات:
آرگومان اول CKEDITOR.replace که در اینجا content  است ، در واقع  id همان textarea ای هست که می‌خواهیم ckeditor  روی آن اعمال شود.
آرگومان دوم نام کنترلر و اکشن را برای آپلود فایل مشخص می‌کنه.(از منطق ASP.Net MVC استفاده کردم)
خب تا اینجا اگر تست بگیرید میبینید که قسمت زیر برایتان فعال شده.

مرحله سوم: آپلود کردن عکس و تغییر اندازه آن به کمک  کلاس WebImage

برای این که ببینم که این فرم آپلود ckeditor ، چه پارامترهایی را به اکشن متد من ارسال می‌کنه ، از فایرباگ کمک گرفتم:

همان طور که می‌یبینید به خوبی آدرس post  شدن اطلاعات به اکشن متدی که من برایش مشخص کردم را فهمیده.
اما سه پارامتر دیگر نیز به اکشن متد ما ارسال می‌کنه: CKEditor و CKeditorFuncNum و langCod
برای اینکه با این پارامتر‌های ارسالی بیشتر آشنا شوید ، توصیه می‌کنم این صفحه را ببینید.
آنچه که از این پارامتر‌ها برای ما مهم هست ، من در اکشن متد تعریفی خود لحاظ کرده ام.

خب همون طور که یپش از این گفته بودم ما نیاز داریم که عکس آپلود شده را به ابعاد کوچکتر تغییر اندازه داده  و اصطلاحا از آن به عنوان تصویر بند انگشتی استفاده کنیم. آدرس این عکس کوچک شده ، همانیست که در آدرس تگ img  قرار می‌گیره و در ابتدا به کاربر نمایش داده میشه.
برای انجام این عمل من کلاسی را برای کار کردن با عکس برایتان معرفی می‌کنم،  به نام WebImage  که  در داخل فضای نامی System.Web.Helpers  قرار گرفته است.
از طریق این کلاس می‌توان کلیه عملیات دریافت فایل آپلود شده،  ویرایش ، تغییر اندازه ، چرخاندن ، بریدن و حتی watermark کردن و در نهایت ذخیره عکس را به آسانی انجام داد.
من کدهای متد UploadImage را برایتان قرار می‌دهم که زیاد هم بهینه نیست و سپس برایتان توضیح میدهم.

public ActionResult UploadImage(string CKEditorFuncNum, string CKEditor, string langCode)
        {
            string message;  // message to display   when file upload successfully(optional)
            string thumbPath = "";  // the directory for thumb file that should resize
            var db = new MyDbContext();  // make new instance from my context
            // here logic to upload image
            // and get file path of the image
            var file = WebImage.GetImageFromRequest(); // get the uploaded file from request
            var ext = Path.GetExtension(file.FileName);  // get the path of file
            //get the file name without extension
            var fileName = Path.GetFileNameWithoutExtension(file.FileName);
            //add time to file name to avoid same name file overwrite, and then add extension to it
            fileName += DateTime.Now.ToFileTime() + ext;
            //choose the path for the original size of image
            var path = Path.Combine(Server.MapPath("~/Content/UploadedImages/Default"), fileName);
            file.Save(path);  //save the original size of the image
            db.Images.Add(new Image { RealName = file.FileName, FileName = fileName, UploadDate = DateTime.Now }); // save image info to db
            db.SaveChanges();  // submit changes to db
            string defaultPath = "/Content/UploadedImages/Default/" + fileName;  //path for original size of //images
            if (file.Width > 400)  // if width of image bigger than 400 px do resize
            {
                file.Resize(400, 400, true);  //resize the image , third argument is aspect ratio
                string thumbName = "Thumb-" + fileName;  // resized image name
                //path for resized image file
                string path2 = Server.MapPath("~/Content/UploadedImages/Thumbs/" + thumbName);
                thumbPath = "/Content/UploadedImages/Thumbs/" + thumbName;
                //save resized image file
                file.Save(path2);
            }
            else
            {
                thumbPath = defaultPath;  // if the size not bigger than 400px the thumb, path = default path
            }
            // passing message success/failure
            message = "Image was saved correctly";
            // since it is an ajax request it requires this string
            //java script that return files path to ckeditor
            string output = @"<script>window.parent.CKEDITOR.tools.callFunction(" + CKEditorFuncNum + ", \"" + thumbPath + "\", \"" + message + "\");window.parent.document.getElementById('cke_145_textInput').value='" + defaultPath + "';window.parent.document.getElementById('cke_125_textInput').value=0;</script>";
            return Content(output);
        }


توضیحات:
ابتدا یه رشته  به نام message  در نظر گرفتم ، برای هنگامی که آپلود شد، ckeditor به کاربر نشان بده.
سپس منطق من به این صورت بوده که مسیری برای ذخیره سازی فایل‌های تغییر اندازه داده شده ، و نیز مسیری برای فایل‌های با اندازه اصلی در نظر گرفتم.
همچنین من در اینجا من از بانک اطلاعاتی برای ذخیره سازی اطلاعاتی از عکس استفاده کردم،  که در اینجا بحث اصلی ما نیست.
سپس به کمک WebImage.GetImageFromRequest فایل آپلود شده را دریافت کردم.این متد به اندازه کافی باهوش هست که بفهمد ، چه فایلی آپلود شده.
سپس پسوند فایل را از نام فایل جدا کردم، و تاریخ کنونی را به شکل رشته در آورده  و به انتهای نام عکس اضافه کرده تا از تکراری نبودن نام عکس‌ها مطمئن باشم.
سپس پسوند فایل را نیز دوباره به نام فایل اضافه کردم و به کمک متد Save کلاس WebImage عکس را ذخیره کردم.
سپس چک کردم که اگر عرض عکس بیشتر از 400  پیکسل هست ، آن  را تغییر اندازه  بده و ذخیره کنه، و در غیر این صورت آدرس عکسی که قرار بود تغییر اندازه داده بشه با آدرس عکس اصلی یکی میشه.


قسمت مهم:
نکته مهم اینه که ما آدرسهای عکس‌های آپلود شده را چگونه به ckeditor  برگردانیم.
همان طوری که در قسمت آخر هم مشاهده می‌کنید ، ما سه  دستور جاوا اسکریپت به مرورگر برگردوندیمم:
اولیش:

window.parent.CKEDITOR.tools.callFunction(" + CKEditorFuncNum + ", \"" + thumbPath + "\", \"" + message + "\");

در حقیقت ما در اینجا ما از api‌های ckeditor و همچنین پارامترهای ارسالی از طرف ckeditor  استفاده کردیم ، تا قسمت آدرس عکس را با آدرس عکس تغییر اندازه داده شده و کوچک شده پر می‌کنیم.
سوال؟
حالا چگونه قسمت پیوند را پر کنیم؟ این  را دیگر من پیدا نکردم ، تا دست به دامن دوست  و یا شایدم دشمن قدیمیمون جاوا اسکریپت شدم.
اول رفتم به کمک فایرباگ دیدم که id  فیلد پیوند‌ها چیه؟


همان طور که معلومه  id این فیلد cke_145_textInput  هست و به کمک یه خط js می‌توان این فیلد را با آدرس عکس آپلود شده با سایز اصلی پر کرد.
اولش من این را نوشتم:

document.getElementsById("cke_145_textInput").value = defaultPath;

اما بازم js  شروع کرد به بدقلق شدن. هرچی توی کنسول دیباگش کردم خطای null بودن را میداد. بعد از یه ساعت سرو کله زدن و تقریبا ناامید شدن ، چشمم به قسمت اول کد api خود ادیتور که اولش را با window.parent شروع کرده  افتاد ، و من هم کد خودم را به شکل زیر تغییر دادم:

window.parent.document.getElementsById("cke_145_textInput").value = defaultPath;

موفقیت در این قسمت از کد باعث شد که من دست به کد‌تر شوم و مشکل border عکس ها، که به صورت  دیفالت در IE  یا همون دشمن همیشگی وجود داره ، را حل کنم ومقدار border را به صورت پیش فرض صفر کنم. 

window.parent.document.getElementsById('cke_125_textInput').value=0;

خب همه‌ی این دردسر‌ها را ما تحمل کردیم تا به ساده‌ترین شکل ممکن هر عکسی را که آپلود شد ، برای مکانیزم lightbox  آماده کنیم و به راحتی یه گالری عکس خوب داشته باشیم.
خب حتما می‌پرسید که از چه پلاگینی برای ایجاد lightbox  استفاده کنیم:
من به شخصه پلاگین colorbox  را پیشنهاد می‌دم.
با انجام یک سرچ ساده سایتش را پیدا کنید و با مستندات و ویژگی‌های آن آشنا شوید.
یک پیشنهاد:
برای انجام سلکت زدن برای عناصری که باید پلاگین colorbox  روی آنها اعمال شوند من سلکت زدن به شیوه‌ی زیر را پیشنهاد می‌کنم:

$(".container [href$='.jpg']").colorbox({ maxWidth: 800, opacity: 0.5, rel: 'gal' });
$(".container [href$='.png']").colorbox({ maxWidth: 800, opacity: 0.5, rel: 'gal' });
$(".container [href$='.gif']").colorbox({ maxWidth: 800, opacity: 0.5, rel: 'gal' });

فرض کنید div ی که متن و عکس‌های ما را شامل میشه ، کلاسش container  باشه . با کمک [href$='.jpg']  می‌توان گفت هر لینکی که،  پسوند فایلی که به آن اشاره می‌کند، .jpg هست،  ویژگی colorbox  را به خود بگیرید.


یک پیشنهاد برای تشکیل گالری عکس:
همان طور که من در بالا اشاره کردم ، rel را بر روی  gal قرار دادم، تا هر تگی که ویژگی  rel را داشته باشد، تشکیل یک گروه برای گالری عکس را بدهد.
برای اینکه  بتوانیم این ویژگی را به عناصر مورد نظر خود اعمال کنیم ، بازم دست به دامان jQuery می‌شویم:

$(".container [href$='.jpg']").attr("rel", "gal");

خب مثل اینکه دیگر کار تمام شده و امیدوارم برای شما مفید بوده باشه.
موفق باشید... 

مطالب
استفاده از Re-Captcha
در اینجا استفاده از re-CAPTCHA برای ASP.Net و در اینجا برای ASP.Net MVC با استفاده از سرویس گوگل نسخه 1 آن آشنا شدید. در این مقاله می‌خواهیم توضیحاتی را در مورد دلیل استفاده و نحوه‌ی ثبت re-CAPTCHA نسخه 2 برای تکنولوژی‌های ASP.Net و ASP.Net MVC ارائه کنیم.

  reCAPTCHA چیست؟

استفاده آسان و امنیت بالا، جمله‌ای می‌باشد که گوگل در سرتیتر تعریف آن جای داده که البته عنوان «من روبات نیستم» در سرویس استفاده شده‌است. reCAPTCHA یک سرویس رایگان برای وب سایت‌های شما در جهت حفظ آن در برابر روبات‌های مخرب است و از موتور تجزیه و تحلیل پیشرفته‌ی تشخیص انسان در برابر روبات‌ها استفاده می‌نماید. reCAPTCHA را میتوان به صورت ماژول در بلاگ و یا فرم‌های ثبت نام و ... جای داد که فقط با یک کلیک هویت سنجی انجام خواهد شد. گاها ممکن است بجای کلیک از شما سوالی پرسیده شود که در این صورت می‌بایستی تصاویر مرتبط با آن سوال را تیک زده باشید.



دلیل استفاده از reCAPTCHA:

  1. گزارش روزانه از وضعیت موفقیت آمیز بودن هویت سنجی
  2. سهولت استفاده برای کاربران
  3. سهولت استفاده جهت برنامه نویسان
  4. دسترسی پذیری مناسب بدلیل وجود سؤالات تصویری و تلفظ و پخش عبارت بصورت صوتی
  5. امنیت بالا 

آیا می‌توان قالب reCAPTCHA را تغییر داد؟

جواب این سوال بله می‌باشد. این سرویس در دو قالب سفید و مشکی ارائه شده‌است که به صورت پیش فرض قالب سفید آن انتخاب می‌شود. در تصویر زیر قالب‌های این سرویس را مشاهده خواهید کرد.



زبان‌های پشتیبانی شده در این سرویس:


اضافه نمودن reCAPTCHA به سایت:

اگر قبلا در گوگل ثبت نام نموده‌اید کافیست وارد این سایت شوید و بر روی Get reCAPTCHA کلیک نمائید؛ در غیر اینصورت می‌بایستی یک حساب کاربری ایجاد نماید. بعد از ورود، به کنترل پنل هدایت خواهید شد. در نمای اول به تصویر زیر برخورد خواهید کرد که از شما ثبت سایت جدید را خواستار است:



نام، دامنه سایت و مالک را وارد و ثبت نام نماید.

پس از آنکه بر روی دکمه‌ی ثبت نام کلیک نمودید، برای شما دو کلید جدید را ثبت می‌نماید که منحصر به سایت شماست. Site Key رشته ای را داراست که در کد‌های HTML قرار خواهد گرفت و کلید بعدی Secret Key می‌باشد. ارتباط سایت شما با گوگل می‌بایستی به صورت محرمانه محفوظ بماند.


گام‌های لازم جهت نمایش سرویس در سایت:

  1. دستورات سمت کاربر
  2. دستورات سمت سرور 

دستورات سمت کاربر:

کد زیر را در قبل از بسته شدن تک <head/> قرار دهید:

<script src='https://www.google.com/recaptcha/api.js'></script>
کد زیر را در داخل تگ فرمی که می‌خواهید کپچا نمایش داده شود قرار دهید:
<div data-sitekey="6LdHGgwTAAAAAClKFhGthRrjBXh5AUGd4eWNCQq7"></div>

نکته: مقدار data-sitekey برابر است با رشته Site Key که گوگل برای شما ثبت نمود.



دستورات سمت سرور:

وقتی کاربر فرم حاوی کپچا را که به صورت صحیح هویت سنجی آن انجام شده باشد به سمت سرور ارسال کند، به عنوان بخشی از داده‌ی ارسال شده، یک رشته با نام g-recaptcha-response  با دستور Request دریافت خواهید کرد که به منظور بررسی اینکه آیا گوگل تایید کرده است که کاربر، یک درخواست POST ارسال نمود‌است. با این پارامترها یک مقدار json برگشت داده خواهد شد که می‌بایستی کلاسی متناظر با آن جهت خواندن ساخته شود.

با استفاده از کد زیر مقدار برگشتی Json را در کلاس مپ می‌نمائیم:
using System.Collections.Generic;
using Newtonsoft.Json;

namespace BaseConfig.Security.Captcha
{
    public class RepaptchaResponse
    {
        [JsonProperty("success")]
        public bool Success { get; set; }

        [JsonProperty("error-codes")]
        public List<string> ErrorCodes { get; set; }
    }
}

با استفاده از کلاس زیر درخواستی به گوگل ارسال شده و در صورتیکه با خطا مواجه شود با استفاده از دستور switch به آن دسترسی خواهیم یافت.
using System.Configuration;
using System.Net;
using Newtonsoft.Json;

namespace BaseConfig.Security.Captcha
{
    public class ReCaptcha
    {
        public static string _secret;

        static ReCaptcha()
        {
            _secret = ConfigurationManager.AppSettings["ReCaptchaGoogleSecretKey"];
        }

        public static bool IsValid(string response)
        {
            //secret that was generated in key value pair
            var client = new WebClient();
            var reply = client.DownloadString($"https://www.google.com/recaptcha/api/siteverify?secret={_secret}&response={response}");

            var captchaResponse = JsonConvert.DeserializeObject<RepaptchaResponse>(reply);

            // when response is false check for the error message
            if (!captchaResponse.Success)
            {
                //if (captchaResponse.ErrorCodes.Count <= 0) return View();

                //var error = captchaResponse.ErrorCodes[0].ToLower();
                //switch (error)
                //{
                //    case ("missing-input-secret"):
                //        ViewBag.Message = "The secret parameter is missing.";
                //        break;
                //    case ("invalid-input-secret"):
                //        ViewBag.Message = "The secret parameter is invalid or malformed.";
                //        break;

                //    case ("missing-input-response"):
                //        ViewBag.Message = "The response parameter is missing.";
                //        break;
                //    case ("invalid-input-response"):
                //        ViewBag.Message = "The response parameter is invalid or malformed.";
                //        break;

                //    default:
                //        ViewBag.Message = "Error occured. Please try again";
                //        break;
                //}
                return false;
            }
            // Captcha is valid
            return true;
        }
    }
}

تابع IsValid از نوع برگشتی Boolean بوده و خطایی برگشت داده نخواهد شد و از این جهت به صورت کامنت برای شما گذاشته شده که می‌توان متناظر با کد نویسی آن را تغییر دهید.
در اکشن زیر مقدار response برسی می‌شود تا خالی نباشد و همچنین مقدار آن را می‌توان با استفاده از تابع IsValid در کلاس ReCaptcha به سمت گوگل فرستاد.
        //
        // POST: /Account/Login
        [HttpPost]
        [AllowAnonymous]
        [ValidateAntiForgeryToken]
        public virtual async Task<ActionResult> Login(LoginPageModel model, string returnUrl)
        {
            var response = Request["g-recaptcha-response"];
            if (response != null && ReCaptcha.IsValid(response))
            {
                // 
            }
         }

گاها اتفاق می‌افتد که از دستورات Ajax برای ارسال اطلاعات به سمت سرور استفاده می‌شود که در این صورت لازم است بعد از پایان عملیات، کپچا ریفرش گردد. برای این کار می‌توان از دستور جاوا اسکریپتی زیر استفاده نمود. در صورتیکه صفحه Postback شود، کپچا مجددا ریفرش خواهد شد.

/**
 * 
 * @param {} data 
 * @returns {} 
 */
function Success(data) {
    grecaptcha.reset();
}

تا اینجا موفق شدیم تا فرم ارسالی همراه کپچا را به سمت سرور ارسال کنیم. اما ممکن است در یک صفحه از چند کپچا استفاده شود که در این صورت می‌بایستی دستورات سمت کاربر تغییر نمایند.

برای این کار دستور
<div data-sitekey="6LdHGgwTAAAAAClKFhGthRrjBXh5AUGd4eWNCQq7"></div>  
که در بالا تعریف شد، به شکل زیر تغییر خواهد کرد:

    <script>
        var recaptcha1;
        var recaptcha2;
        var myCallBack = function () {
            //Render the recaptcha1 on the element with ID "recaptcha1"
            recaptcha1 = grecaptcha.render('recaptcha1', {
                'sitekey': '6Lf9FQwTAAAAAE6XlDqrey24K4xJOPM5nNVBmNO9',
                'theme': 'light'
            });

            //Render the recaptcha2 on the element with ID "recaptcha2"
            recaptcha2 = grecaptcha.render('recaptcha2', {
                'sitekey': '6Lf9FQwTAAAAAE6XlDqrey24K4xJOPM5nNVBmNO9',
                'theme': 'light'
            });

            //Render the recaptcha3 on the element with ID "recaptcha3"
            recaptcha2 = grecaptcha.render('recaptcha3', {
                'sitekey': '6Lf9FQwTAAAAAE6XlDqrey24K4xJOPM5nNVBmNO9',
                'theme': 'light'
            });
        };
    </script>

برای نمایش کپچا، تگ‌های div با id متناظر با recaptcha1, recaptcha2, recaptcha3 ( در این مثال از سه کپچا در صفحه استفاده شده است ) در صفحه قرار خواهند گرفت.

<div id="recaptcha1"></div>
<div id="recaptcha2"></div>
<div id="recaptcha3"></div>

کار ما تمام شد. حال اگر پروژه را اجرا نمائید، در صفحه سه کپچا مشاهده خواهید کرد.


چند زبانه کردن کپچا:

برای چند زبانه کردن کافیست با مراجعه به این لینک و یا استفاده از تصویر بالا ( زبان‌های پشتیبانی ) مقدار آن زبان را برابر با پراپرتی hl که به صورت کوئری استرینگ برای گوگل ارسال می‌گردد، استفاده نمود. کد زیر نمونه‌ی استفاده شده برای زبان‌های انگلیسی و فارسی می‌باشد که با ریسورس مقدار دهی می‌شود.
<script src='https://www.google.com/recaptcha/api.js?hl=@(App_GlobalResources.CP.CurrentAbbrivation)'></script>

در صورتی که از فایل ریسوس استفاده نمی‌کنید می‌توان به صورت مستقیم مقدار دهی نمائید:
<script src='https://www.google.com/recaptcha/api.js?hl=fa'></script>



برای دوستانی که با تکنولوژی ASP.Net کار می‌کنند، این روال هم برای آنها هم صادق می‌باشد.

برای دریافت پروژه اینجا کلیک نمائید.
مطالب
دات نت 4 و کلاس Lazy

یکی از الگوهای برنامه نویسی شیء گرا، Lazy Initialization Pattern نام دارد که دات نت 4 پیاده سازی آن‌را سهولت بخشیده است.
در دات نت 4 کلاس جدیدی به فضای نام System اضافه شده است به نام Lazy و هدف از آن lazy initialization است؛ من ترجمه‌اش می‌کنم وهله سازی با تاخیر یا به آن on demand construction هم گفته‌اند (زمانی که به آن نیاز هست ساخته خواهد شد).
فرض کنید در برنامه‌ی خود نیاز به شیءایی دارید و ساخت این شیء بسیار پرهزینه است. نیازی نیست تا بلافاصله پس از تعریف، این شیء ساخته شود و تنها زمانیکه به آن نیاز است باید در دسترس باشد. کلاس Lazy جهت مدیریت اینگونه موارد ایجاد شده است. تنها کاری که در اینجا باید صورت گیرد، محصور کردن آن شیء هزینه‌بر توسط کلاس Lazy است:

Lazy<ExpensiveResource> ownedResource = new Lazy<ExpensiveResource>();

در این حالت برای دسترسی به شیء ساخته شده از ExpensiveResource ، می‌توان از خاصیت Value استفاده نمود (ownedResource.Value). تنها در حین اولین دسترسی به ownedResource.Value ، شیء ExpensiveResource ساخته خواهد شد و نه پیش از آن و نه در اولین جایی که تعریف شده است. پس از آن این حاصل cache شده و دیگر وهله سازی نخواهد شد.
ownedResource دارای خاصیت IsValueCreated نیز می‌باشد و جهت بررسی ایجاد آن شیء می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. برای مثال قصد داریم اطلاعات ExpensiveResource را ذخیره کنیم اما تنها در حالتیکه یکبار مورد استفاده قرار گرفته باشد.
کلاس Lazy دارای دو متد سازنده‌ی دیگر نیز می‌باشد:
public Lazy(bool isThreadSafe);
public Lazy(Func<T> valueFactory, bool isThreadSafe);

و هدف از آن استفاده‌ی صحیح از این متد در محیط‌های چند ریسمانی است. بدیهی است در این نوع محیط‌ ها علاقه‌ای نداریم که در یک لحظه توسط چندین ترد مختلف، سبب ایجاد وهله‌های ناخواسته‌ا‌ی از ExpensiveResource شویم و تنها یک مورد از آن کافی است یا به قولی thread safe, lazy initialization of expensive objects
بدیهی است اگر برنامه‌ی شما چند ریسمانی نیست می‌توانید این مکانیزم را کنسل کرده و اندکی کارآیی برنامه را با حذف قفل‌های همزمانی این کلاس بالا ببرید.

مثال اول:

using System;
using System.Threading;

namespace LazyExample
{
class Program
{
static void Main()
{
Console.WriteLine("Before assignment");
var slow = new Lazy<Slow>();
Console.WriteLine("After assignment");

Thread.Sleep(1000);

Console.WriteLine(slow);
Console.WriteLine(slow.Value);

Console.WriteLine("Press a key...");
Console.Read();
}
}


class Slow
{
public Slow()
{
Console.WriteLine("Start creation");
Thread.Sleep(2000);
Console.WriteLine("End creation");
}
}
}
خروجی این برنامه به شرح زیر است:

Before assignment
After assignment
Value is not created.
Start creation
End creation
LazyExample.Slow
Press a key...

همانطور که ملاحظه می‌کنید تنها در حالت دسترسی به مقدار Value شیء slow ، عملا وهله‌ای از آن ساخته خواهد شد.

مثال دوم:
شاید نیاز به مقدار دهی خواص کلاس پرهزینه‌ وجود داشته باشد. برای مثال علاقمندیم خاصیت SomeProperty کلاس ExpensiveClass را مقدار دهی کنیم. برای این منظور می‌توان به شکل ذیل عمل کرد (یک Func<t>را می‌توان به سازنده‌ی آن ارسال نمود):

using System;

namespace LazySample
{
class Program
{
static void Main()
{
var expensiveClass =
new Lazy<ExpensiveClass>
(
() =>
{
var fobj = new ExpensiveClass
{
SomeProperty = 100
};
return fobj;
}
);

Console.WriteLine("expensiveClass has value yet {0}",
expensiveClass.IsValueCreated);

Console.WriteLine("expensiveClass.SomeProperty value {0}",
(expensiveClass.Value).SomeProperty);

Console.WriteLine("expensiveClass has value yet {0}",
expensiveClass.IsValueCreated);

Console.WriteLine("Press a key...");
Console.Read();
}
}

class ExpensiveClass
{
public int SomeProperty { get; set; }

public ExpensiveClass()
{
Console.WriteLine("ExpensiveClass constructed");
}
}
}

کاربردها:
- علاقمندیم تا ایجاد یک شیء هزینه‌بر تنها پس از انجام یک سری امور هزینه‌بر دیگر صورت گیرد. برای مثال آیا تابحال شده است که با یک سیستم ماتریسی کار کنید و نیاز به چند گیگ حافظه برای پردازش آن داشته باشید؟! زمانیکه از کلاس Lazy استفاده نمائید، تمام اشیاء مورد استفاده به یکباره تخصیص حافظه پیدا نکرده و تنها در زمان استفاده از آن‌ها کار تخصیص منابع صورت خواهد گرفت.
- ایجاد یک شیء بسیار پر هزینه بوده و ممکن است در بسیاری از موارد اصلا نیازی به ایجاد و یا حتی استفاده از آن نباشد. برای مثال یک شیء کارمند را درنظر بگیرید که یکی از خواص این شیء، لیستی از مکان‌هایی است که این شخص قبلا در آنجاها کار کرده است. این اطلاعات نیز به طور کامل از بانک اطلاعاتی دریافت می‌شود. اگر در متدی، استفاده کننده از شیء کارمند هیچگاه اطلاعات مکان‌های کاری قبلی او را مورد استفاده قرار ندهد، آیا واقعا نیاز است که این اطلاعات به ازای هر بار ساخت وهله‌ای از شیء کارمند از دیتابیس دریافت شده و همچنین در حافظه ذخیره شود؟

مطالب
بستن یک پنجره از طریق ViewModel با استفاده از خصوصیت های پیوست شده هنگام استفاده از الگوی MVVM
 در نظر بگیرید که یک پروژه WPF را با الگوی MVVM پیاده سازی کرده اید و نیاز پیدا می‌کنید تا یک پنجره را از طریق کد ببندید. از آنجایی که به کنترل Window درون ViewModel دسترسی ندارید، نمی‌توانید از متد Close آن برای اینکار استفاده کنید. راه‌های مختلفی برای اینکار وجود دارند، مثلا اگر از MVVM Light Toolkit استفاده می‌کنید با ارسال یک Message و نوشتن یک تکه کد در CodeBehind پنجره می‌توانید اینکار را انجام بدهید.
اما برای اینکار یک راه حل ساده‌تری بدون نیاز به نوشتن کد در CodeBehind و استفاده از Toolkit خاصی وجود دارد و آن استفاده ازخاصیت‌های پیوست شده یا Attached Properties است. برای اینکار یک خاصیت از نوع Boolean مانند زیر تعریف می‌کنیم و آن را به پنجره ای که می‌خواهیم Colse شود پیوست می‌کنیم.
namespace TestProject.XamlServices
{
    public class CloseBehavior
    {
        public static readonly DependencyProperty CloseProperty = 
DependencyProperty.RegisterAttached("Close", typeof(bool), typeof(CloseBehavior), new UIPropertyMetadata(false, OnClose));

        private static void OnClose(DependencyObject sender, DependencyPropertyChangedEventArgs e)
        {
            if (!(e.NewValue is bool) || !((bool) e.NewValue)) return;
            var win = GetWindow(sender);
            if (win != null)
                win.Close();
        }

        private static Window GetWindow(DependencyObject sender)
        {
            Window w = null;
            if (sender is Window)
                w = (Window)sender;
            return w ?? (w = Window.GetWindow(sender));
        }

        public static bool GetClose(Window target)
        {
            return (bool)target.GetValue(CloseProperty);
        }

        public static void SetClose(DependencyObject target, bool value)
        {
            target.SetValue(CloseProperty, value);
        }
    }
} 
در تکه کد بالا یک خصوصیت از نوع  Boolean  ایجاد کردیم که می‌تواند به هر پنجره ای که قرار است از طریق کد بسته شود، پیوست شود. خصوصیت‌های پیوست شده یک  Callback مربوط به تغییر مقدار دارند که یک  متداستاتیک است و مقدار جدید، از طریق  EventArg و   شیءایی که این خاصیت به آن پیوست شده نیز بعنوان Source  به آن  ارسال می‌شود. هر وقت مقدار خصوصیت، تغییر کند این متد فراخوانی می‌گردد. در کد بالا متد OnClose ایجاد شده است و زمانی که مقدار این خصوصیت برابر true می‌شود پنجره close خواهد شد.
برای استفاده از این خصوصیت و اتصال آن باید یک خصوصیت از نوع Boolean  نیز در ViewModel مربوط به Window ایجاد کنید:  
 private bool _isClose;
 public bool IsClose
   {
      get { return _isClose; }
      set
      {
       _isClose = value;
      OnClosed();
      RaisePropertyChanged("IsClose");
      }
}
و آن را به صورت زیر Bind کنید:  
<Window x:Class="TestProject.TestView"
        xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
        xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
        xmlns:xamlServices="clr-namespace:TestProject.XamlServices;assembly=TestProject.XamlServices"
       xamlServices:CloseBehavior.Close="{Binding IsClose}">
       ...
</Window>
پس از انجام اتصالات فوق، کافیست   هر جایی از ViewModel که نیاز است پنجره بسته شود،مقدار این خصوصیت برابر False بشود.
نظرات مطالب
ASP.NET MVC #18
ببخشید، من منظورم کلاس RoleService است،  اینترفیس IRoleService را به این صورت تعریف کرده ام :
public interface IRoleService
    {
        bool IsUserInRole(string username, string roleName);
        string[] GetRolesForUser(string username);
        void AddUsersToRoles(string[] usernames, string[] roleNames);
        string ApplicationName { get; set; }
        void CreateRole(string roleName);
        bool DeleteRole(string roleName, bool throwOnPopulatedRole);
        string[] FindUsersInRole(string roleName, string usernameToMatch);
        string[] GetAllRoles();
        string[] GetUsersInRole(string roleName);
        void RemoveUsersFromRoles(string[] usernames, string[] roleNames);
        bool RoleExists(string roleName);
    }
کلاس CustomRoleProvider هم که همونطور که فرمودید باید پیاده سازی کنیم، حالا من منظورم کلاس RoleService است :
public class RoleService: IRoleService
{
        private readonly IDbSet<Role> _role;
        private readonly IUnitOfWork _uow;
        public RoleService(IUnitOfWork uow)
        {
            _uow = uow;
            _role = uow.Set<Role>();
        }
        public bool IsUserInRole(string username, string roleName)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
        public string[] GetRolesForUser(string username)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
//...
}