مطالب
React 16x - قسمت 26 - احراز هویت و اعتبارسنجی کاربران - بخش 1 - ثبت نام و ورود به سیستم
می‌خواهیم به برنامه‌ی لیست فیلم‌هایی که تا این قسمت تکمیل کردیم، امکانات جدیدی را مانند ورود به سیستم، خروج از آن، کار با JWT، فراخوانی منابع محافظت شده‌ی سمت سرور، نمایش و یا مخفی کردن المان‌های صفحه بر اساس سطوح دسترسی کاربر و همچنین محافظت از مسیرهای مختلف تعریف شده‌ی در برنامه، اضافه کنیم.
برای قسمت backend، از همان برنامه‌ی تکمیل شده‌ی قسمت قبل استفاده می‌کنیم که به آن تولید مقدماتی JWTها نیز اضافه شده‌است. البته این سری، مستقل از قسمت سمت سرور آن تهیه خواهد شد و صرفا در حد دریافت توکن از سرور و یا ارسال مشخصات کاربر جهت لاگین، نیاز بیشتری به قسمت سمت سرور آن ندارد و تاکید آن بر روی مباحث سمت کلاینت React است. بنابراین اینکه چگونه این توکن را تولید می‌کنید، در اینجا اهمیتی ندارد و کلیات آن با تمام روش‌های پیاده سازی سمت سرور سازگار است (و مختص به فناوری خاصی نیست). پیشنیاز درک کدهای سمت سرور قسمت JWT آن، مطالب زیر هستند:
  1. «معرفی JSON Web Token»
  2. «اعتبارسنجی مبتنی بر JWT در ASP.NET Core 2.0 بدون استفاده از سیستم Identity» 
  3. «پیاده سازی JSON Web Token با ASP.NET Web API 2.x»
  4. « آزمایش Web APIs توسط Postman - قسمت ششم - اعتبارسنجی مبتنی بر JWT»  


ثبت یک کاربر جدید

فرم ثبت نام کاربران را در قسمت 21 این سری، در فایل src\components\registerForm.jsx، ایجاد و تکمیل کردیم. البته این فرم هنوز به backend server متصل نیست. برای کار با آن هم نیاز است شیءای را با ساختار زیر که ذکر سه خاصیت اول آن اجباری است، به endpoint ای با آدرس https://localhost:5001/api/Users به صورت یک HTTP Post ارسال کنیم:
{
  "name": "string",
  "email": "string",
  "password": "string",
  "isAdmin": true,
  "id": 0
}
در سمت سرور هم در Services\UsersDataSource.cs که در انتهای بحث می‌توانید پروژه‌ی کامل آن‌را دریافت کنید، منحصربفرد بودن ایمیل وارد شده بررسی می‌شود و اگر یک رکورد دو بار ثبت شود، یک BadRequest را به همراه پیام خطایی، بازگشت می‌دهد.

اکنون نوبت به اتصال کامپوننت registerForm.jsx، به سرویس backend است. تا اینجا دو سرویس src\services\genreService.js و src\services\movieService.js را در قسمت قبل، به برنامه جهت کار کردن با endpoint‌های backend server، اضافه کردیم. شبیه به همین روش را برای کار با سرویس سمت سرور api/Users نیز در پیش می‌گیریم. بنابراین فایل جدید src\services\userService.js را با محتوای زیر، به برنامه‌ی frontend اضافه می‌کنیم:
import http from "./httpService";
import { apiUrl } from "../config.json";

const apiEndpoint = apiUrl + "/users";

export function register(user) {
  return http.post(apiEndpoint, {
    email: user.username,
    password: user.password,
    name: user.name
  });
}
توسط متد register این سرویس می‌توانیم شیء user را با سه خاصیت مشخص شده، از طریق HTTP Post، به آدرس api/Users ارسال کنیم. خروجی این متد نیز یک Promise است. در این سرویس، تمام متدهایی که قرار است با این endpoint سمت سرور کار کنند، مانند ثبت، حذف، دریافت اطلاعات و غیره، تعریف خواهند شد.
اطلاعات شیء user ای که در اینجا دریافت می‌شود، از خاصیت data کامپوننت RegisterForm تامین می‌گردد:
class RegisterForm extends Form {
  state = {
    data: { username: "", password: "", name: "" },
    errors: {}
  };
البته اگر دقت کرده باشید، در شیء منتسب به خاصیت data، خاصیتی به نام username تعریف شده‌است، اما در سمت سرور، نیاز است خاصیتی با نام Name را دریافت کنیم. یک چنین نگاشتی در داخل متد register سرویس کاربر، قابل مشاهده‌‌است. در غیراینصورت می‌شد در متد http.post، کل شیء user را به عنوان پارامتر دوم، درنظر گرفت و ارسال کرد.

پس از تعریف userService.js، به registerForm.jsx بازگشته و ابتدا امکانات آن‌را import می‌کنیم:
import * as userService from "../services/userService";
می‌شد این سطر را به صورت زیر نیز نوشت، تا تنها یک متد از ماژول userService را دریافت کنیم:
import { register } userService from "../services/userService";
اما روش as userService * به معنای import تمام متدهای این ماژول است. به این ترتیب نام ذکر شده‌ی پس از as، به عنوان شیءای که می‌توان توسط آن به این متدها دسترسی یافت، قابل استفاده می‌شود؛ مانند فراخوانی متد userService.register. اکنون می‌توان متد doSubmit این فرم را به سرور متصل کرد:
  doSubmit = async () => {
    try {
      await userService.register(this.state.data);
    } catch (ex) {
      if (ex.response && ex.response.status === 400) {
        const errors = { ...this.state.errors }; // clone an object
        errors.username = ex.response.data;
        this.setState({ errors });
      }
    }
  };


مدیریت و نمایش خطاهای دریافتی از سمت سرور

در این حالت برای ارسال اطلاعات یک کاربر، در بار اول، یک چنین خروجی را از سمت سرور می‌توان شاهد بود که id جدیدی را به این رکورد نسبت داده‌است:


اگر مجددا همین رکورد را به سمت سرور ارسال کنیم، اینبار خطای زیر را دریافت خواهیم کرد:


که از نوع 400 یا همان BadRequest است:


بنابراین نیاز است بدنه‌ی response را در یک چنین مواردی که خطایی از سمت سرور صادر می‌شود، دریافت کرده و با به روز رسانی خاصیت errors در state فرم (همان قسمت بدنه‌ی catch کدهای فوق)، سبب درج و نمایش خودکار این خطا شویم:


پیشتر در قسمت بررسی «کار با فرم‌ها» آموختیم که برای مدیریت خطاهای پیش بینی شده‌ی دریافتی از سمت سرور، نیاز است قطعه کدهای مرتبط با سرویس http را در بدنه‌ی try/catch‌ها محصور کنیم. برای مثال در اینجا اگر ایمیل شخصی تکراری وارد شود، سرویس یک return BadRequest("Can't create the requested record.") را بازگشت می‌دهد که در اینجا status code معادل BadRequest، همان 400 است. بنابراین انتظار داریم که خطای 400 را از سمت سرور، تحت شرایط خاصی دریافت کنیم. به همین دلیل است که در اینجا تنها مدیریت status code=400 را در بدنه‌ی catch نوشته شده ملاحظه می‌کنید.
سپس برای نمایش آن، نیاز است خاصیت متناظری را که این خطا به آن مرتبط می‌شود، با پیام دریافت شده‌ی از سمت سرور، مقدار دهی کنیم که در اینجا می‌دانیم مرتبط با username است. به همین جهت سطر errors.username = ex.response.data، کار انتساب بدنه‌ی response را به خاصیت جدید errors.username انجام می‌دهد. در این حالت اگر به کمک متد setState، کار به روز رسانی خاصیت errors موجود در state را انجام دهیم، رندر مجدد فرم، در صف انجام قرار گرفته و در رندر بعدی آن، پیام موجود در errors.username، نمایش داده می‌شود.


پیاده سازی ورود به سیستم

فرم ورود به سیستم را در قسمت 18 این سری، در فایل src\components\loginForm.jsx، ایجاد و تکمیل کردیم که این فرم نیز هنوز به backend server متصل نیست. برای کار با آن نیاز است شیءای را با ساختار زیر که ذکر هر دو خاصیت آن اجباری است، به endpoint ای با آدرس https://localhost:5001/api/Auth/Login به صورت یک HTTP Post ارسال کنیم:
{
  "email": "string",
  "password": "string"
}
با ارسال این اطلاعات به سمت سرور، درخواست Login انجام می‌شود. سرور نیز در صورت تعیین اعتبار موفقیت آمیز کاربر، به صورت زیر، یک JSON Web token را بازگشت می‌دهد:
var jwt = _tokenFactoryService.CreateAccessToken(user);
return Ok(new { access_token = jwt });
یعنی بدنه‌ی response رسیده‌ی از سمت سرور، دارای یک شیء JSON خواهد بود که خاصیت access_token آن، حاوی JSON Web token متعلق به کاربر جاری لاگین شده‌است. در آینده اگر این کاربر نیاز به دسترسی به یک api endpoint محافظت شده‌ای را در سمت سرور داشته باشد، باید این token را نیز به همراه درخواست خود ارسال کند تا پس از تعیین اعتبار آن توسط سرور، مجوز دسترسی به منبع درخواستی برای او صادر شود.

در ادامه برای تعامل با منبع api/Auth/Login سمت سرور، ابتدا یک سرویس مختص آن‌را در فایل جدید src\services\authService.js، با محتوای زیر ایجاد می‌کنیم:
import { apiUrl } from "../config.json";
import http from "./httpService";

const apiEndpoint = apiUrl + "/auth";

export function login(email, password) {
  return http.post(apiEndpoint + "/login", { email, password });
}
متد login، کار ارسال ایمیل و کلمه‌ی عبور کاربر را به اکشن متد Login کنترلر Auth، انجام می‌دهد و خروجی آن یک Promise است. برای استفاده‌ی از آن به کامپوننت src\components\loginForm.jsx بازگشته و متد doSubmit آن‌را به صورت زیر تکمیل می‌کنیم:
import * as auth from "../services/authService";

class LoginForm extends Form {
  state = {
    data: { username: "", password: "" },
    errors: {}
  };

  // ...

  doSubmit = async () => {
    try {
      const { data } = this.state;
      const {
        data: { access_token }
      } = await auth.login(data.username, data.password);
      console.log("JWT", access_token);
      localStorage.setItem("token", access_token);
      this.props.history.push("/");
    } catch (ex) {
      if (ex.response && ex.response.status === 400) {
        const errors = { ...this.state.errors };
        errors.username = ex.response.data;
        this.setState({ errors });
      }
    }
  };
توضیحات:
- ابتدا تمام خروجی‌های ماژول authService را با نام شیء auth دریافت کرده‌ایم.
- سپس در متد doSubmit، اطلاعات خاصیت data موجود در state را که معادل فیلدهای فرم لاگین هستند، به متد auth.login برای انجام لاگین سمت سرور، ارسال کرده‌ایم. این متد چون یک Promise را باز می‌گرداند، باید await شود و پس از آن متد جاری نیز باید به صورت async معرفی گردد.
- همانطور که عنوان شد، خروجی نهایی متد auth.login، یک شیء JSON دارای خاصیت access_token است که در اینجا از خاصیت data خروجی نهایی دریافت شده‌است.
- سپس نیاز است برای استفاده‌های آتی، این token دریافتی از سرور را در جایی ذخیره کرد. یکی از مکان‌های متداول اینکار، local storage مرورگرها است (اطلاعات بیشتر).
- در آخر کاربر را توسط شیء history سیستم مسیریابی برنامه، به صفحه‌ی اصلی آن هدایت می‌کنیم.
- در اینجا قسمت catch نیز ذکر شده‌است تا خطاهای حاصل از return BadRequestهای دریافتی از سمت سرور را بتوان ذیل فیلد نام کاربری نمایش داد. روش کار آن، دقیقا همانند روشی است که برای فرم ثبت یک کاربر جدید استفاده کردیم.

اکنون اگر برنامه را ذخیره کرده و اجرا کنیم، توکن دریافتی، در کنسول توسعه دهندگان مرورگر لاگ شده و سپس کاربر به صفحه‌ی اصلی برنامه هدایت می‌شود. همچنین این token ذخیره شده را می‌توان در ذیل قسمت application->storage آن نیز مشاهده کرد:



لاگین خودکار کاربر، پس از ثبت نام در سایت

پس از ثبت نام یک کاربر در سایت، بدنه‌ی response بازگشت داده شده‌ی از سمت سرور، همان شیء user است که اکنون Id او مشخص شده‌است. بنابراین اینبار جهت ارائه‌ی token از سمت سرور، بجای response body، از یک هدر سفارشی در فایل Controllers\UsersController.cs استفاده می‌کنیم (کدهای کامل آن در انتهای بحث پیوست شده‌است):
var jwt = _tokenFactoryService.CreateAccessToken(user);
this.Response.Headers.Add("x-auth-token", jwt);



در ادامه در کدهای سمت کلاینت src\components\registerForm.jsx، برای استخراج این هدر سفارشی، اگر شیء response دریافتی از سرور را لاگ کنیم:
const response = await userService.register(this.state.data);
console.log(response);
یک چنین خروجی را به همراه دارد که در آن، هدر سفارشی ما درج نشده‌است و فقط هدر content-type در آن مشخص است:


برای اینکه در کدهای سمت کلاینت بتوان این هدر سفارشی را خواند، نیاز است هدر مخصوص access-control-expose-headers را نیز به response اضافه کرد:
var jwt = _tokenFactoryService.CreateAccessToken(data);
this.Response.Headers.Add("x-auth-token", jwt);
this.Response.Headers.Add("access-control-expose-headers", "x-auth-token");
به این ترتیب وب سرور برنامه، هدر سفارشی را که قرار است برنامه‌ی کلاینت به آن دسترسی پیدا کند، مجاز اعلام می‌کند. اینبار اگر خروجی دریافتی از Axios را لاگ کنیم، در لیست هدرهای آن، هدر سفارشی x-auth-token نیز ظاهر می‌شود:


اکنون می‌توان این هدر سفارشی را در متد doSubmit کامپوننت RegisterForm، از طریق شیء response.headers خواند و در localStorage ذخیره کرد. سپس کاربر را توسط شیء history سیستم مسیریابی، به ریشه‌ی سایت هدایت نمود:
class RegisterForm extends Form {
  // ...

  doSubmit = async () => {
    try {
      const response = await userService.register(this.state.data);
      console.log(response);
      localStorage.setItem("token", response.headers["x-auth-token"]);
      this.props.history.push("/");
    } catch (ex) {
      if (ex.response && ex.response.status === 400) {
        const errors = { ...this.state.errors }; // clone an object
        errors.username = ex.response.data;
        this.setState({ errors });
      }
    }
  };

کدهای کامل این قسمت را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: sample-26-backend.zip و sample-26-frontend.zip
مطالب
روشی برای محاسبه‌ی تعداد کاربران آنلاین در ASP.NET Core
در این مقاله قصد دارم روشی را برای محاسبه‌ی تعداد کاربران لاگین شده‌ی فعال در یک پروژه‌ی  Asp.net Core، توضیح دهم. در این روش، کاربرانی را آنلاین در نظر گرفته‌ایم که در 10 دقیقه‌ی گذشته، فعالیتی روی سامانه داشته‌اند. البته این زمان را می‌توانید تغییر دهید. برای اینکار ابتدا یک Middleware را به صورت زیر طراحی می‌کنیم :
public class OnlineUserMiddleWare
    {
        private readonly RequestDelegate _next;
        private readonly IMemoryCache _memoryCache;

        public OnlineUserMiddleWare(RequestDelegate next, IMemoryCache memoryCache)
        {
            _next = next;
            _memoryCache = memoryCache;
        }

        public async Task Invoke(HttpContext context)
        {
            if (!_memoryCache.TryGetValue("OnlineUsers", out Dictionary<string,DateTime> onlineUsers))
            {
                onlineUsers = new Dictionary<string, DateTime>();
                _memoryCache.Set("OnlineUsers", onlineUsers);
            }
            if (context.User.Identity.IsAuthenticated)
            {
                var name = context.User.Identity.Name;
                if (name != null)
                {
                    if (onlineUsers.ContainsKey(name))
                        onlineUsers[name] = DateTime.Now;
                    else
                        onlineUsers.Add(name, DateTime.Now);
                }

            }

           
                foreach (var online in onlineUsers)
                {
                    if (online.Value < DateTime.Now.AddMinutes(-10))
                        onlineUsers.Remove(online.Key);
                }
           
            await _next(context);
        }

        
    }
در اینجا به کمک IMemoryCache، یک کلید را به نام OnlineUsers در کش ایجاد کرده‌ایم. ابتدا بررسی می‌کنیم، اگر این کلید وجود نداشت، آن را ایجاد کند. نوع این کلید، یک  Dictionary است که نام کاربری و ساعت آخرین در خواست کاربران، در آن ذخیره می‌شود.
پس از اینکه مقدار OnlineUsers را از کش دریافت کردیم، چک می‌کنیم اگر کاربر لاگین شده‌است، نام کاربری را به همراه زمان جاری، در دیکشنری ذخیره کند و اگر کاربر درون دیکشنری موجود بود، فقط زمان آخرین درخواست را تغییر دهد (به‌روز کند). بنابراین تا به اینجا هر کسی در سامانه لاگین کند، نام کاربری او، به همراه زمان آخرین درخواست، در دیکشنری ذخیره می‌شود.
نهایتا باید بررسی کنیم، اگر کاربری 10 دقیقه از آخرین درخواستش گذشته باشد، از دیکشنری حذف شود. 
لازم است این Middleware به Startup اضافه شود: 
 public void Configure(IApplicationBuilder app, IWebHostEnvironment env, IServiceProvider serviceProvider)
        {
         ...
            app.UseMiddleware<OnlineUserMiddleWare>();
         ...
        }

برای نمایش تعداد کاربران آنلاین، کافی است در View یا مکان مورد نظر، مقدار دیکشنری را از memorycache فراخوانی کنیم: (حتی می‌توان لیست کاربران را هم نمایش داد؛ چون نام کاربری آنها در دیکشنری ذخیره شده‌است)
public class DashboardController 
    {
        private readonly IMemoryCache _memoryCache;
        public DashboardController(memoryCache)
        {
            _memoryCache = memoryCache;
        }
        public IActionResult Index()
        {
         
            _memoryCache.TryGetValue("OnlineUsers", out Dictionary<string, DateTime> onlineUsers);
            ViewBag.OnlineUsers = onlineUsers.Count;
            return View();
        }       
    }
اما یک نکته وجود دارد و اینکه در MiddleWare به ازای هر درخواست، کل دیکشنری را بررسی کرده‌ایم و کاربرانی را که 10 دقیقه از آخرین  فعالیت آنها گذشته است، حذف کرده‌ایم. این بررسی به ازای هر درخواست، کار مناسبی نیست؛ چرا که ممکن است در ترافیک بالا، مشکل ساز شود. لذا می‌توان سناریوهای مختلفی را برای آن در نظر گرفت:
 - مثلا فقط جائیکه می‌خواهیم آمار نمایش داده شود، این بررسی صورت گیرد. البته اگر این آمار در صفحه‌ای پرتکرار نمایش داده شود، این سناریو می‌تواند مفید باشد. ولی مثلا اگر قرار است آمار تنها برای مدیر نمایش داده شود و مدیر چندین روز این صفحه را بررسی نکند، ممکن است حجم این دیکشنری هر روز حجیم‌تر شود.
- می‌توان در صفحاتی که اطمینان داریم روزانه چندین بار فراخوانی می‌شوند، این فرآیند را بررسی کنیم؛ مثل صفحه لاگین . لذا قسمت بررسی در MiddleWare را به صورت زیر تغییر دادم :
           if(context.Request.Path.StartsWithSegments("/Identity/Account/Login"))
            {
                foreach (var online in onlineUsers)
                {
                    if (online.Value < DateTime.Now.AddMinutes(-10))
                        onlineUsers.Remove(online.Key);
                }
            }

مطالب
اثبات قانون مشاهده‌گر در برنامه نویسی
امروز حین کدنویسی به یک مشکل نادر برخورد کردم. کلاسی پایه داشتم (مثلا Person) که یک سری کلاس دیگر از آن ارث بری میکردند (مثلا کلاس‌های Student و Teacher).در اینجا در کلاس پایه بصورت اتوماتیک یک ویژگی(Property) را روی کلاس‌های مشتق شده مقدار دهی میکردم؛ مثلا به این شکل:
 public class Person
    {      
        public Person()
        {
            personId= this.GetType().Name + (new Random()).Next(1, int.MaxValue);          
        }
     }
سپس در یک متد مجموعه‌ای از Studentها و teacher‌ها را ایجاد کرده و به لیستی از Person‌ها اضافه میکنم:
var student1=new Student(){Name="Iraj",Age=21};
var student1=new Student(){Name="Nima",Age=20};
var student1=new Student(){Name="Sara",Age=25};
var student1=new Student(){Name="Mina",Age=22};
var student1=new Student(){Name="Narges",Age=26};
var teacher1=new Student(){Name="Navaei",Age=45};
var teacher2=new Student(){Name="Imani",Age=50};
اما در نهایت اتفاقی که رخ میداد این بود که PersonId همه Student‌ها یکسان می‌شد ولی قضیه به همین جا ختم نشد؛ وقتی خط به خط برنامه را Debug و مقادیر را Watch می‌کردم، مشاهده می‌کردم که PersonId به درستی ایجاد می‌شود.
در فیزیک نوین اصلی هست به نام عدم قطعیت هایزنبرگ که به زبان ساده میتوان گفت نحوه رخداد یک اتفاق، با توجه به وجود یا عدم وجود یک مشاهده‌گر خارجی نتیجه‌ی متفاوتی خواهد داشت.
کم کم داشتم به وجود قانون مشاهده‌گر در برنامه نویسی هم ایمان پیدا میکردم که این کد فقط در صورتیکه آنرا مرحله به مرحله بررسی کنم جواب خواهد داد!
جالب اینکه زمانیکه personId  را نیز ایجاد میکردم، یک دستور برای دیدن خروجی نوشتم مثل این
 public class Person
    {      
        public Person()
        {
            personId= this.GetType().Name + (new Random()).Next(1, int.MaxValue);  
            Debug.Print(personId)       
        }
     }
در این حالت نیز دستورات درست عمل میکردند و personId متفاوتی ایجاد می‌شد!
قبل از خواندن ادامه مطلب شما هم کمی فکر کنید که مشکل کجاست؟
 این مشکل ربطی به قانون مشاهده‌گر و یا دیگر قوانین فیزیکی نداشت. بلکه بدلیل سرعت بالای ایجاد وهله ها(instance) از کلاسی‌های مطروحه (مثلا در زمانی کمتر از یک میلی ثانیه) زمانی در بازه یک کلاک CPU رخ می‌داد.
هر نوع ایجاد کندی (همچون نمایش مقادیر در خروجی) باعث می‌شود کلاک پردازنده نیز تغییر کند و عدد اتفاقی تولید شده فرق کند.
همچنین برای حل این مشکل میتوان از کلاس تولید کننده اعداد اتفاقی، شبیه زیر استفاده کرد:
using System;
using System.Threading;

public static class RandomProvider
{    
    private static int seed = Environment.TickCount;

    private static ThreadLocal<Random> randomWrapper = new ThreadLocal<Random>(() =>
        new Random(Interlocked.Increment(ref seed))
    );

    public static Random GetThreadRandom()
    {
        return randomWrapper.Value;
    }
}

مطالب
توسعه برنامه های Cross Platform با Xamarin Forms & Bit Framework - قسمت ششم
در پنج قسمت گذشته به نحوه نصب و راه اندازی Xamarin برای توسعه هر سه پلتفرم Android / iOS / Windows پرداختیم. حال با داشتن محیطی آماده برای کد زدن و تست، می‌توانیم به آموزش کد نویسی بپردازیم.
ابتدا بد نیست نگاهی به ساختار XamApp بیاندازیم. این پروژه‌ی مثال، خود از چهار قسمت تشکیل شده‌است:
XamApp | XamApp.Android | XamApp.UWP | XamApp.iOS
در خود XamApp درصد زیادی (گاهی تا 95%) از کد پروژه پیاده سازی می‌شود که بین سه پلتفرم مشترک است و شامل ظاهر فرم‌ها و منطق برنامه می‌شود. در پاره‌ای از مواقع، لازم می‌شود که از امکانات هر پلتفرم استفاده کنیم و در این صورت به سراغ پروژه‌های Android - iOS - Windows می‌رویم. نه تنها امکانات هر پلتفرم را در همان زبان CSharp و Visual Studio می‌توانید استفاده کنید، بلکه Documentation مربوطه به زبان CSharp برای تک تک امکانات سیستم عامل‌ها وجود دارد و اصلا لازم نیست برای فراگیری نحوه کار AR Kit در iOS به سراغ مستندات Apple بروید و یا برای کار با Intent در Android سری به سایت گوگل بزنید!
برای پیاده سازی UI از XAML استفاده می‌کنیم. XAML خود XML است، به همراه کلی امکانات هیجان انگیز که سعی می‌کنیم بجای ارائه یک توضیح کلی، به مرور و با معرفی امکاناتش، شما را با ماهیت خود XAML آشنا کنیم.
در XAML، همه چیز Tag هست (<>). برای مثال برای ایجاد یک دکمه داریم:
<Button Text="This is a test button" />
در XAML هر تگ، معادل یک کلاس CSharp ای است. در نتیجه ما کلاس Button هم داریم. همچنین Text در مثال بالا به این معنا است که کلاس Button دارای یک Property با نام Text است.

عناصر UI خود به سه دسته تقسیم می‌شوند. Page - Layout - Control
Page‌ها که شامل Content Page - MasterDetail Page - Tabbed Page و ... می‌شوند، صفحات برنامه را تشکیل می‌دهند. Content Page، ساده‌ترین نوع صفحه‌است که کل صفحه نمایش را پر می‌کند و همان طور که از اسمش بر می‌آید، Content ای برای نمایش دارد.

Tabbed Page نیز چندین Tab را نمایش می‌دهد که هر ‌Tab خود یک Content Page است. Carousel Page نیز همانند Tabbed Page است، ولی با Swipe کردن به چپ و راست می‌شود بین صفحات چرخید. هر دوی اینها Multi Page محسوب می‌شوند. MasterDetail نیز این امکان را می‌دهد که از بغل منویی برای Swipe کردن وجود داشته باشد. در نهایت Navigation Page محتوای یک Content Page را نمایش می‌دهد، ولی در بالای آن Navigation Bar دارد؛ شامل دکمه بازگشت به صفحه قبل و Title صفحه جاری و ...


علاوه بر Page ها، Layout‌ها نیز وجود دارند. برای مثال، Stack Layout برای چینش خطی (افقی یا عمودی) استفاده می‌شود. Grid برای ساختار شبکه‌ای استفاده می‌شود و Flex Layout عملکردی مشابه با Flex در وب دارد.

برای مثال، در صورتی که بخواهید چهار دکمه را هم اندازه با هم نمایش دهید، دارید:

    <Grid>
        <Button Text="1" Grid.Row="0" Grid.Column="0" />
        <Button Text="2" Grid.Row="0" Grid.Column="1" />
        <Button Text="3" Grid.Row="1" Grid.Column="0" />
        <Button Text="4" Grid.Row="1" Grid.Column="1" />
    </Grid>


در نهایت کنترل‌ها را داریم. برای مثال Label، Button و ... هر کدام از اینها نقشی را ایفا می‌کنند و امکاناتی دارند.

پس Page داریم، داخل Page از Layout استفاده می‌کنیم برای چینش کلی صفحه و در نهایت از کنترل‌های Image، ListView، Button و ... استفاده می‌کنیم تا ظاهر فرم تکمیل شود.


هر Page علاوه بر ظاهر خود، دارای یک منطق نیز هست. منطق، کاری است که آن فرم انجام می‌دهد. برای مثال فرم لاگین می‌تواند یک Stack Layout عمودی باشد، شامل یک Entry برای گرفتن نام کاربری، یک Entry برای گرفتن رمز عبور، که IsPassword آن True است و در نهایت یک دکمه که برای انجام عمل لاگین است.

در قسمت منطق که با CSharp نوشته می‌شود، ما یک Property از جنس string برای نگه داشتن نام کاربری داریم. یک Property از جنس string برای نگه داشتن رمز عبور و یک Command که عمل لاگین را انجام دهد. Property اول با نام UserName به Text آن Entry اول وصل می‌شود (به اصطلاح Bind می‌شود) و همین طور Property دوم با نام Password نیز به Text آن Entry دوم که IsPassword اش True بود وصل می‌شود و در نهایت Command لاگین به دکمه لاگین وصل می‌شود.


برای زدن ظاهر فرم لاگین، در پروژه XamApp روی فولدر Views راست کلیک نموده و از منوی Add به New Item رفته و Content Page را می‌زنیم. نام آن را LoginView.xaml می‌گذاریم که داخل تگ Content Page خواهیم داشت:

    <StackLayout Orientation="Vertical">
        <Entry Placeholder="User name" Text="{Binding UserName}" />
        <Entry IsPassword="True" Placeholder="Password" Text="{Binding Password}" />
        <Button Command="{Binding LoginCommand}" Text="Login" />
    </StackLayout>

برای زدن منطق، در پروژه XamApp روی فولدر ViewModels راست کلیک نموده و از منوی Add گزینه Class را انتخاب کرده و نام آن را LoginViewModel.cs می‌گذاریم که در داخل آن خواهیم داشت:

public class LoginViewModel : BitViewModelBase
{
        public string UserName { get; set; }

        public string Password { get; set; }

        public BitDelegateCommand LoginCommand { get; set; }

        public LoginViewModel()
        {
            LoginCommand = new BitDelegateCommand(Login);
        }

        public async Task Login()
        {
            // Login implementation ...
        }
}

BitDelegateCommand در این مثال، وظیفه اجرای متد Login را به عهده دارد و آن را اجرا می‌کند؛ زمانیکه کاربر روی دکمه لاگین Click یا Tap کند.


برای این که Content Page جدید، یعنی LoginView به همراه منطق آن، یعنی LoginViewModel در برنامه نشان داده شوند، لازم است با Navigation به آن صفحه برویم. برای این کار، ابتدا باید این زوج را رجیستر کنیم. برای این کار به متد RegisterTypes در کلاس App رفته (زیر فایل App.xaml یک فایل App.xaml.cs است) و خط زیر را به آن اضافه می‌کنیم:

containerRegistry.RegisterForNav<LoginView, LoginViewModel>("Login");

حال در متد OnInitializedAsync در چند خط بالاتر داریم:

await NavigationService.NavigateAsync("/Login", animated: false);

این سطر باعث می‌شود که Navigation Service که همان طور که از اسمش بر می‌آید، کارش Navigation بین صفحات است، صفحه لاگین را باز کند.

هم اکنون پروژه XamApp بروز شده و دارای این مثال است. در صورتی که آن را الآن Clone کنید و یا در صورتی که از قبل گرفته بودید، دستور git pull را برای گرفتن آخرین تغییرات بزنید، می‌توانید این کدها رو داخل پروژه داشته باشید.

برنامه را اجرا کنید و در متد Login، یک Break point بگذارید. سپس برنامه را اجرا کنید. User Name و Password را پر کنید و بر روی دکمه لاگین بزنید. خواهید دید که متد لاگین اجرا می‌شود و User Name و Password با مقادیری که نوشته بودید، پر شده‌اند.

هنوز موارد زیادی برای آموزش باقی مانده، اما با این توضیحات می‌توانید در محیط توسعه‌ای که آماده کرده‌اید، فرم‌هایی ساده را پیاده سازی کنید و برایشان منطق‌هایی ساده را بنویسید و به برنامه بگویید که در ابتدای اجرا آن، صفحه را برای شما باز کند. در قسمت بعدی، به صورت عمیق‌تر وارد UI می‌شویم.

نظرات مطالب
مسیریابی (Routing) در ASP.NET MVC 5.x
- روش ()RouteTable.Routes.GetWriteLock در سراسر برنامه قابل دسترسی و تغییر است (طول عمر RouteTable.Routes آن با طول عمر برنامه یکی است).
- اگر امکان تبدیل امضای متد را به Task ندارید از روش ذیل استفاده کنید (Task.Run در اینجا اضافی است):
var pages =_pageService.FindAllAsync().GetAwaiter().GetResult();
مطالب
Functional Programming - قسمت پنجم - وسواس استفاده از نوع های اولیه
در ادامه سری مقالات مرتبط با برنامه نویسی تابعی ، قصد دارم به استفاده کردن یا نکردن از نوع‌های داده اولیه (Primitive Types) را بررسی کنیم. پیشنهاد میکنم در صورتی که قسمت‌های قبلی را مطالعه نکرده اید ابتدا قسمت‌های قبل را بخوانید.

در طراحی مدل دامین، بیشتر مواقع از نوع‌های اولیه مانند int , string,… استفاده میکنیم و به عبارتی میتوانیم بگوییم در استفاده از این نوع داده وسواس داریم. قطعه کد زیر را در نظر بگیرید:
public class UserFactory
{
    public User CreateUser(string email) {
        return new User(email);
    }
}
کلاس UserFactory، یک متد به نام CreateUser دارد که یک رشته را به عنوان ورودی میگیرد و یک شیء از کلاس User را بر می‌گرداند. خوب مشکل این متد کجاست؟
اگر به خاطر داشته باشید، در قسمت‌های قبلی در مورد مفهومی به نام Honesty صحبت کردیم. به طور ساده باید بتوانیم از روی امضای تابع، کاری را که تابع انجام میدهد و خروجی آن را ببینیم. این تابع Honest نیست؛ شرایطی که string می‌تواند درست نباشد، خالی باشد، طول غیر مجاز داشته باشد و ... را نمیتوانیم از امضای تابع حدس بزنیم.

برای روشن‌تر شدن بحث، مثال بالا را همیشه در ذهن خود داشته باشید. در این مثال، در تابع Divide که عمل تقسیم را انجام می‌دهد، پارامتر y که یک عدد از نوع int است، میتواند مقدار صفر را داشته باشد و باعث یک exception شود.و از آنجائیکه نوع خروجی این متد هم int است، انتظار دریافت یک exception را نداریم. در مورد exception‌ها به طول مفصل در قسمت قبلی صحبت کردیم. در مثال بالا تصور کنید که بجای یک ایمیل، از چند ایمیل به عنوان ورودی می‌خواهید استفاده کنید. آیا منطق Validation را به ازای هر پارامتر ورودی باید تکرار کنید؟

به طور کلی استفاده‌ی نابجا و بیش از حد از نوع‌های داده‌ی اولیه، باعث می‌شود تا Honesty متد‌ها را از دست بدهیم و قاعده‌ی DRY را نقض کنیم.

صحبت در مورد استفاده کردن یا نکردن، جنبه‌های زیادی دارد و یکی از مواردی است که در معماری DDD تحت عنوان Value Object به آن پرداخته شده. هدف ما در این قسمت از مقاله، صرفا پرداختن به گوشه‌ای از این مورد هست. ولی شما میتوانید برای مطالعه بیشتر و اطلاعات تکمیلی کتاب Domain-Driven Design: Tackling Complexity in the Heart of Software نوشته Eric Evans را مطالعه کنید.


به جای نوع‌های اولیه از چی استفاده کنیم؟

جواب خیلی ساده‌است؛ شما نیاز دارید تا یک Type اختصاصی را ایجاد کنید. برای مثال بجای استفاده از نوع string برای یک ایمیل، می‌توانید یک کلاس را به عنوان Email ایجاد کنید که مشخصه‌ای به نام Value دارد. این کار به روش‌های مختلفی قابل انجام است؛ اما پیشنهاد من استفاده از این روش هست:

using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using System.Linq.Expressions;
using System.Reflection;

namespace ValueOf
{
    public class ValueOf<TValue, TThis> where TThis : ValueOf<TValue, TThis>, new()
    {
        private static readonly Func<TThis> Factory;

        /// <summary>
        /// WARNING - THIS FEATURE IS EXPERIMENTAL. I may change it to do
        /// validation in a different way.
        /// Right now, override this method, and throw any exceptions you need to.
        /// Access this.Value to check the value
        /// </summary>
        protected virtual void Validate()
        {
        }

        static ValueOf()
        {
            ConstructorInfo ctor = typeof(TThis)
                .GetTypeInfo()
                .DeclaredConstructors
                .First();

            var argsExp = new Expression[0];
            NewExpression newExp = Expression.New(ctor, argsExp);
            LambdaExpression lambda = Expression.Lambda(typeof(Func<TThis>), newExp);

            Factory = (Func<TThis>)lambda.Compile();
        }

        public TValue Value { get; protected set; }

        public static TThis From(TValue item)
        {
            TThis x = Factory();
            x.Value = item;
            x.Validate();

            return x;
        }

        protected virtual bool Equals(ValueOf<TValue, TThis> other)
        {
            return EqualityComparer<TValue>.Default.Equals(Value, other.Value);
        }

        public override bool Equals(object obj)
        {
            if (obj is null)
                return false;

            if (ReferenceEquals(this, obj))
                return true;

            return obj.GetType() == GetType() && Equals((ValueOf<TValue, TThis>)obj);
        }

        public override int GetHashCode()
        {
            return EqualityComparer<TValue>.Default.GetHashCode(Value);
        }

        public static bool operator ==(ValueOf<TValue, TThis> a, ValueOf<TValue, TThis> b)
        {
            if (a is null && b is null)
                return true;

            if (a is null || b is null)
                return false;

            return a.Equals(b);
        }

        public static bool operator !=(ValueOf<TValue, TThis> a, ValueOf<TValue, TThis> b)
        {
            return !(a == b);
        }

        public override string ToString()
        {
            return Value.ToString();
        }
    }
}
در این روش، یک کلاس را به عنوان Value Object ایجاد کرده‌ایم. این کلاس، نوع اولیه‌ای را که با آن سر و کار داریم، در بر خواهد گرفت و منطق مربوط به مقایسه، همچنین عملگرهای == و != را هم از طریق Equals و GetHashCode، پیاده سازی کرده. برای مثال جهت کلاس ایمیل می‌توانیم به صورت زیر عمل کنیم:
public class EmailAddress : ValueOf<string, EmailAddress> { }
همچنین برای مقدار دهی این کلاس میتوانید به صورت زیر عمل کنید:
EmailAddress emailAddress = EmailAddress.From("foo@bar.com");
برای مثال‌های پیچیده‌تر مانند آدرس، که شامل آدرس، کد پستی و … می‌باشد، میتوانید با استفاده از امکان Tuple‌ها که از سی شارپ 7 به بعد معرفی شده، مانند مثال زیر عمل کنید:
public class Address : ValueOf<(string firstLine, string secondLine, Postcode postcode), Address> { }
و در نهایت برای نوشتن منطق مربوط به validation می‌توانید متد Validate را Override کنید و قاعده‌ی DRY را هم نقض نکنید.

روش معرفی شده‌ی در این مقاله، صرفا جهت آشنایی بیشتر شما و داشتن کدی تمیز‌تر از طریق مفاهیم برنامه نویسی تابعی خواهد بود. در دنیای واقعی، احتمالا مسائلی را برای ذخیره سازی این آبجکت‌ها و یا کار با کتابخانه‌هایی مانند Entity Framework خواهید داشت که به سادگی قابل حل است.

در صورتیکه مشکلی در پیاده سازی داشتید، می‌توانید مشکل خود را زیر همین مطلب و یا بر روی gist آن کامنت کنید.
نظرات مطالب
مقدار دهی اولیه‌ی بانک اطلاعاتی توسط Entity framework Core
برای اعمال OwnsOne  وقتی کلاسهای زیر را داشته باشیم چگونه باید عمل کرد؟
namespace Loans.Models
{
    public class Product
    {
        public Product()
        {
            Rating = new Rating();
        }

        public Rating Rating { get; set; }

        public int Id { get; set; }

        public string Name { get; set; }

        public double Price { get; set; }

        public double OfferPrice { get; set; }

        public Group Group { get; set; }

        public int GroupId { get; set; }

        public List<Image> Images { get; set; }
    }

    public class Rating
    {
        public Rating()
        {
        }

        public Rating(double totalRating, int totalRaters, double averageRating)
        {
            TotalRating = totalRating;
            TotalRaters = totalRaters;
            AverageRating = averageRating;
        }


        public double TotalRating { get; set; } = 0.0;

        public int TotalRaters { get; set; } = 0;

        public double AverageRating { get; set; } = 0.0;
    }

    public class Group
    {
        public int Id { get; set; }

        public string Name { get; set; }

        public Group ParentGroup { get; set; }

        public int? ParentGroupId { get; set; }

        public List<Group> ChildrenGroups { get; set; }

        public List<Product> Products { get; set; }

        public Image Image { get; set; }
    }

    public class Image
    {
        public Guid Id { get; set; }

        public string Name { get; set; }

        public Group Group { get; set; }

        public int? GroupId { get; set; }

        public Product Product { get; set; }

        public int? ProductId { get; set; }
    }
}
حالا اگر برای ownsOne  طبق زیر عمل کنم:
modelBuilder.Entity<Product>().OwnsOne(p => p.Rating)
در هنگام حذف Product  آن را حذف نمیکند و ارور زیر را میدهد:
 "The entity of type 'Product' is sharing the table 'Products' with entities of type 'Rating ',
 but there is no entity of this type with the same key value ."
البته از EFCore2.2 استفاده میکنم. 
نظرات مطالب
متدی برای بررسی صحت کد ملی وارد شده
کدها اصلاح شد
namespace ConsoleApplicationTest
{
    class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
            Console.WriteLine("0172942284 => {0}", "0172942284".IsValidNationalCode());
            Console.WriteLine("1000000001 => {0}", "1000000001".IsValidNationalCode());
        }
    }

    public static class Helpers
    {
        public static Boolean IsValidNationalCode(this String nationalCode)
        {
            if (String.IsNullOrEmpty(nationalCode))
                throw new Exception("لطفا کد ملی را صحیح وارد نمایید");

            if (nationalCode.Length != 10)
                throw new Exception("طول کد ملی باید ده کاراکتر باشد");

            var regex = new Regex(@"[^0-9] ");
            if (!regex.IsMatch(nationalCode))
                throw new Exception("کد ملی تشکیل شده از ده رقم عددی می‌باشد؛ لطفا کد ملی را صحیح وارد نمایید");

            if (!Regex.IsMatch(nationalCode, @"^(?!(\d)\1{9})\d{10}$"))
                return false;

            var check = Convert.ToInt32(nationalCode.Substring(9, 1));
            var result = Enumerable.Range(0, 9)
                .Select(x => Convert.ToInt32(nationalCode.Substring(x, 1)) * (10 - x))
                .Sum() % 11;

            int remainder = result % 11;
            return check == (remainder < 2 ? remainder : 11 - remainder);

        }
    }
}

پ.ن. لازم به ذکر است از کدهای اقای بیاگوی استفاده شده است.
مطالب
روش بهینه‌ی بررسی خالی بودن مجموعه‌ها و آرایه‌ها در NET 5.0.
پیشتر مطلب «Count یا Any » را در این سایت مطالعه کرده‌اید که در پایان آن این نتیجه گیری صورت گرفته‌است:
«از این پس حین استفاده از انواع و اقسام لیست‌ها، آرایه‌ها، IEnumerable‌ها و امثال آن‌ها، جهت بررسی خالی بودن یا نبودن آن‌ها تنها از متد Any فراهم شده توسط LINQ استفاده نمائید.»

اکنون پس از سال‌ها، قصد داریم صحت این مساله را با NET 5.0. بررسی کنیم که آیا هنوز هم متد Any، بهترین متد بررسی خالی بودن مجموعه‌ها و آرایه‌های NET 5.0. است یا خیر؟


نحوه‌ی بررسی کارآیی روش‌های مختلف خالی بودن مجموعه‌ها و آرایه‌ها در C# 9.0

در ابتدا یک لیست، یک Enumerable و یک آرایه را به صورت زیر مقدار دهی می‌کنیم و هر سه‌ی این‌ها می‌توانند نال هم باشند:
private IList<int>? _idsList;
private IEnumerable<int>? _idsEnumerable;
private int[]? _idsArray;

[GlobalSetup]
public void Setup()
{
    _idsEnumerable = Enumerable.Range(0, 10000);
    _idsList = _idsEnumerable.ToList();
    _idsArray = _idsEnumerable.ToArray();
}

اکنون که C# 9.0 در اختیار ما است به همراه pattern matching و همچنین Null Conditional Operator و غیره، می‌توان روش‌های زیر را برای بررسی خالی بودن این مجموعه‌ها و آرایه‌ها بکار گرفت:
1- استفاده از Null coalescing برای بررسی نال بودن مجموعه و سپس استفاده از متد Any برای بررسی خالی بودن آن:
var list = _idsList ?? new List<int>();
if (list.Any() is false) { }

2- استفاده از pattern matching برای بررسی نال بودن مجموعه و سپس استفاده از متد Any برای بررسی خالی بودن آن:
if (_idsList is null || _idsList.Any() is false) { }

3- استفاده از روش سنتی مقایسه‌ی مستقیم با null و سپس استفاده از متد Any برای بررسی خالی بودن آن:
if (_idsList == null || _idsList.Any() is false) { }

4- استفاده از Null Conditional Operator برای بررسی نال بودن و سپس استفاده از متد Any برای بررسی خالی بودن آن:
if (_idsList?.Any() is false) { }

5- استفاده از pattern matching برای بررسی مقدار خاصیت Count یک لیست یا آرایه. البته Enumerable‌ها به همراه این خاصیت نیستند و یا باید آن‌ها را به لیست و یا آرایه تبدیل کرد و یا می‌توان متد ()Count آن‌ها را فراخوانی نمود:
if (_idsList is { Count: > 0 } is false) { }

6- استفاده از Null Conditional Operator برای بررسی نال بودن و سپس استفاده از مقدار خاصیت Count لیست، برای بررسی خالی بودن آن:
if (_idsList?.Count == 0) { }

7- استفاده از روش سنتی مقایسه‌ی مستقیم با null و سپس استفاده از مقدار خاصیت Count لیست، برای بررسی خالی بودن آن:
if (_idsList == null || _idsList.Count == 0) { }


کدهای کامل این بررسی به صورت زیر هستند: AnyCountBenchmark.zip

ابتدا ارجاعی به BenchmarkDotNet به برنامه اضافه شده‌است:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk">
  <PropertyGroup>
    <OutputType>Exe</OutputType>
    <TargetFramework>net5.0</TargetFramework>
    <Nullable>enable</Nullable>
    <TreatWarningsAsErrors>true</TreatWarningsAsErrors>
  </PropertyGroup>
  <ItemGroup>
    <PackageReference Include="BenchmarkDotNet" Version="0.12.1" />
  </ItemGroup>
</Project>

و سپس کدهای زیر، بررسی کارآیی روش‌های مختلف تعیین خالی بودن مجموعه‌ها را انجام می‌دهند:
using BenchmarkDotNet.Running;

namespace AnyCountBenchmark
{
    public static class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
#if DEBUG
            System.Console.WriteLine("Please set the project's configuration to Release mode first.");
#else
            BenchmarkRunner.Run<Scenarios>();
#endif
        }
    }
}

به همراه سناریوهای مختلف زیر:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Linq;
using BenchmarkDotNet.Attributes;
using BenchmarkDotNet.Jobs;
using BenchmarkDotNet.Order;

namespace AnyCountBenchmark
{
    [SimpleJob(RuntimeMoniker.NetCoreApp50)]
    [Orderer(SummaryOrderPolicy.FastestToSlowest, MethodOrderPolicy.Declared)]
    [RankColumn]
    public class Scenarios
    {
        private IList<int>? _idsList;
        private IEnumerable<int>? _idsEnumerable;
        private int[]? _idsArray;

        [GlobalSetup]
        public void Setup()
        {
            _idsEnumerable = Enumerable.Range(0, 10000);
            _idsList = _idsEnumerable.ToList();
            _idsArray = _idsEnumerable.ToArray();
        }

        #region Any_With_Null_coalescing
        [Benchmark]
        public void List_Any_With_Null_coalescing()
        {
            var list = _idsList ?? new List<int>();
            if (list.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Any_With_Null_coalescing()
        {
            var array = _idsArray ?? Array.Empty<int>();
            if (array.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Any_With_Null_coalescing()
        {
            var enumerable = _idsEnumerable ?? Enumerable.Empty<int>();
            if (enumerable.Any() is false) { }
        }
        #endregion

        #region Any_With_Is_Null_Check
        [Benchmark]
        public void List_Any_With_Is_Null_Check()
        {
            if (_idsList is null || _idsList.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Any_With_Is_Null_Check()
        {
            if (_idsArray is null || _idsArray.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Any_With_Is_Null_Check()
        {
            if (_idsEnumerable is null || _idsEnumerable.Any() is false) { }
        }
        #endregion

        #region Any_Any_With_Null_Equality_Check
        [Benchmark]
        public void List_Any_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsList == null || _idsList.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Any_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsArray == null || _idsArray.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Any_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsEnumerable == null || _idsEnumerable.Any() is false) { }
        }
        #endregion

        #region Any_With_Null_Conditional_Operator
        [Benchmark]
        public void List_Any_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsList?.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Any_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsArray?.Any() is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Any_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsEnumerable?.Any() is false) { }
        }
        #endregion

        #region Count_With_Pattern_Matching
        [Benchmark]
        public void List_Count_With_Pattern_Matching()
        {
            if (_idsList is { Count: > 0 } is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Length_With_Pattern_Matching()
        {
            if (_idsArray is { Length: > 0 } is false) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Count_With_Pattern_Matching()
        {
            var list = _idsEnumerable?.ToList();
            if (list is { Count: > 0 } is false) { }
        }
        #endregion

        #region Count_With_Null_Conditional_Operator
        [Benchmark]
        public void List_Count_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsList?.Count == 0) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Length_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsArray?.Length == 0) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Count_With_Null_Conditional_Operator()
        {
            if (_idsEnumerable?.Count() == 0) { }
        }
        #endregion

        #region Count_With_Null_Equality_Check
        [Benchmark]
        public void List_Count_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsList == null || _idsList.Count == 0) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Array_Length_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsArray == null || _idsArray.Length == 0) { }
        }

        [Benchmark]
        public void Enumerable_Count_With_Null_Equality_Check()
        {
            if (_idsEnumerable == null || _idsEnumerable.Count() == 0) { }
        }
        #endregion
    }
}
یکبار اجرای آن، نتیجه‌ی زیر را به همراه داشت:


نتایج حاصل:

- بررسی خالی بودن آرایه‌ها، بسیار سریعتر از بررسی خالی بودن لیست‌ها و این مورد نیز سریعتر از Enumerable‌ها است.
- اگر از آرایه‌ها و یا لیست‌ها استفاده می‌کنید، بررسی خاصیت Length و یا خاصیت Count آن‌ها، بسیار سریعتر از بکارگیری متد Any بر روی آن‌ها است.
- اگر از Enumerableها استفاده می‌کنید، استفاده از متد Any بر روی آن‌ها، بسیار سریعتر از بکارگیری متد ()Count و یا تبدیل آن‌ها به لیست و سپس بررسی خاصیت Count آن‌ها است.
- بررسی نال بودن با pattern matching یا همان is null، نسبت به روشی سنتی استفاده‌ی از null ==، سریعتر است. علت آن‌را در مطلب «روش ترجیح داده شده‌ی مقایسه مقادیر اشیاء با null از زمان C# 7.0 به بعد» می‌توانید مطالعه کنید.

بنابراین برای بررسی خالی بودن آرایه‌ها و لیست‌ها، بهتر است از خاصیت Length و یا Count آن‌ها استفاده کرد و برای Enumerableها از متد ()Any.
مطالب
یکی کردن اسمبلی‌های یک پروژه‌ی WPF
فرض کنید پروژه‌ی WPF شما از چندین پروژه‌ی ‍Class library و اسمبلی‌های جانبی دیگر، تشکیل شده‌است. اکنون نیاز است جهت سهولت توزیع آن، تمام این فایل‌ها را با هم یکی کرده و تبدیل به یک فایل EXE نهایی کنیم. مایکروسافت ابزاری را به نام ILMerge، برای یک چنین کارهایی تدارک دیده‌است؛ اما این برنامه با WPF سازگار نیست. در ادامه قصد داریم اسمبلی‌های جانبی را تبدیل به منابع مدفون شده در فایل EXE برنامه کرده و سپس آن‌ها را در اولین بار اجرای برنامه، به صورت خودکار بارگذاری و در برنامه مورد استفاده قرار دهیم.

یک مثال جهت بازتولید کدهای این مطلب
الف) یک پروژه‌ی WPF جدید را به نام MergeAssembliesIntoWPF ایجاد کنید.
ب) یک پروژه‌ی Class library جدید را به نام MergeAssembliesIntoWPF.ViewModels به این Solution اضافه کنید. از آن برای تعریف ViewModelهای برنامه استفاده خواهیم کرد.
برای نمونه کلاس ذیل را به آن اضافه کنید:
namespace MergeAssembliesIntoWPF.ViewModels
{
    public class ViewModel1
    {
        public string Data { set; get; }

        public ViewModel1()
        {
            Data = "Test";
        }
    }
}
ج) یک پروژه‌ی WPF User control library را نیز به نام MergeAssembliesIntoWPF.Shell به این Solution اضافه کنید. از آن برای تعریف Viewهای برنامه کمک خواهیم گرفت.
به این پروژه ارجاعی را به اسمبلی قسمت (ب) اضافه نموده و برای نمونه User control ذیل را به نام View1.xaml به آن اضافه نمائید:
<UserControl x:Class="MergeAssembliesIntoWPF.Shell.View1"
             xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
             xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
             xmlns:mc="http://schemas.openxmlformats.org/markup-compatibility/2006" 
             xmlns:d="http://schemas.microsoft.com/expression/blend/2008" 
             mc:Ignorable="d" 
             xmlns:VM="clr-namespace:MergeAssembliesIntoWPF.ViewModels;assembly=MergeAssembliesIntoWPF.ViewModels"
             d:DesignHeight="300" d:DesignWidth="300">
    <UserControl.Resources>
        <VM:ViewModel1 x:Key="ViewModel1" />
    </UserControl.Resources>
    <Grid DataContext="{Binding Source={StaticResource ViewModel1}}">
        <TextBlock Text="{Binding Data}" />
    </Grid>
</UserControl>
در پروژه اصلی Solution (قسمت الف)، ارجاعاتی را به دو اسمبلی قسمت‌های ب و ج اضافه کنید. سپس MainWindow.xaml آن‌را به نحو ذیل تغییر داده و برنامه را اجرا کنید:
<Window x:Class="MergeAssembliesIntoWPF.MainWindow"
        xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
        xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
        xmlns:V="clr-namespace:MergeAssembliesIntoWPF.Shell;assembly=MergeAssembliesIntoWPF.Shell"
        Title="MainWindow" Height="350" Width="525">
    <Window.Resources>
        <V:View1 x:Key="View1" />
    </Window.Resources>
    <Grid>
        <V:View1 />
    </Grid>
</Window>
تا اینجا باید متن Test در پنجره اصلی برنامه ظاهر شود.


ب) مدفون کردن خودکار اسمبلی‌های جانبی برنامه در فایل EXE آن
فایل csproj پروژه اصلی را خارج از VS.NET باز کنید. در انتهای آن سطر ذیل قابل مشاهده است:
 <Import Project="$(MSBuildToolsPath)\Microsoft.CSharp.targets" />
پس از این سطر، چند سطر ذیل را اضافه کنید:
  <Target Name="AfterResolveReferences">
    <ItemGroup>
      <EmbeddedResource Include="@(ReferenceCopyLocalPaths)" Condition="'%(ReferenceCopyLocalPaths.Extension)' == '.dll'">
        <LogicalName>%(ReferenceCopyLocalPaths.DestinationSubDirectory)%(ReferenceCopyLocalPaths.Filename)%(ReferenceCopyLocalPaths.Extension)</LogicalName>
      </EmbeddedResource>
    </ItemGroup>
  </Target>
این task جدید MSBuild سبب خواهد شد تا با هر بار Build برنامه، اسمبلی‌هایی که در ارجاعات برنامه دارای خاصیت Copy local مساوی true هستند، به صورت خودکار به صورت یک resource جدید در فایل exe برنامه مدفون شوند. عموما ارجاعاتی که دستی اضافه می‌شوند، مانند دو اسمبلی یاد شده در ابتدای بحث، دارای خاصیت Copy local=true نیز هستند.
پس از این تغییر نیاز است یکبار پروژه را بسته و مجددا باز کنید. اکنون پروژه را build کنید و جهت اطمینان بیشتر آن‌را برای مثال توسط ILSpy مورد بررسی قرار دهید:


همانطور که مشاهده می‌کنید، دو اسمبلی مورد استفاده در برنامه به صورت خودکار در قسمت منابع فایل EXE مدفون شده‌اند.
اگر به مسیر LogicalName تنظیمات فوق دقت کنید، DestinationSubDirectory نیز ذکر شده‌است. علت این است که بسیاری از اسمبلی‌های بومی سازی شده WPF با نام‌هایی یکسان اما در پوشه‌هایی مانند fa، fr و امثال آن ذخیره می‌شوند. به همین جهت نیاز است بین این‌ها تمایز قائل شد.


ج) بارگذاری خودکار اسمبلی‌ها در AppDomain برنامه

تا اینجا اسمبلی‌های جانبی را در فایل EXE مدفون کرده‌ایم. اکنون نوبت به بارگذاری آن‌ها در AppDomain برنامه است. برای اینکار نیاز است تا روال رخدادگردان AppDomain.CurrentDomain.AssemblyResolve را تحت نظر قرار داده و اسمبلی‌هایی را که برنامه درخواست می‌کند، در همینجا از منابع خوانده و به AppDomain اضافه کرد.
انجام اینکار در برنامه‌های WinForms ساده‌است. فقط کافی است به متد Program.Main برنامه مراجعه کرده و تعریف یاد شده را به ابتدای متد Main اضافه کرد. اما در WPF هرچند فایل App.xaml.cs به نظر نقطه‌ی آغازین برنامه است، اما در واقع اینطور نیست. برای نمونه، پوشه‌ی obj\Debug برنامه را گشوده و فایل App.g.i.cs آن‌را بررسی کنید. در اینجا می‌توانید همان رویه شبیه به برنامه‌های WinForm را در متد Program.Main آن، مشاهده کنید. بنابراین نیاز است کنترل این مساله را راسا در دست بگیریم:
using System;
using System.Globalization;
using System.Reflection;

namespace MergeAssembliesIntoWPF
{
    public class Program
    {
        [STAThreadAttribute]
        public static void Main()
        {
            AppDomain.CurrentDomain.AssemblyResolve += OnResolveAssembly;
            App.Main();
        }

        private static Assembly OnResolveAssembly(object sender, ResolveEventArgs args)
        {
            var executingAssembly = Assembly.GetExecutingAssembly();
            var assemblyName = new AssemblyName(args.Name);

            var path = assemblyName.Name + ".dll";
            if (assemblyName.CultureInfo.Equals(CultureInfo.InvariantCulture) == false)
            {
                path = String.Format(@"{0}\{1}", assemblyName.CultureInfo, path);
            }

            using (var stream = executingAssembly.GetManifestResourceStream(path))
            {
                if (stream == null)
                    return null;

                var assemblyRawBytes = new byte[stream.Length];
                stream.Read(assemblyRawBytes, 0, assemblyRawBytes.Length);
                return Assembly.Load(assemblyRawBytes);
            }
        }
    }
}
کلاس Program را با تعاریف فوق به پروژه خود اضافه نمائید. در اینجا Program.Main مورد نیاز خود را تدارک دیده‌ایم. کار آن مدیریت روال رخدادگردان AppDomain.CurrentDomain.AssemblyResolve برنامه پیش از شروع به هر کاری است. در روال رخداد گردان OnResolveAssembly، برنامه اعلام می‌کند که به چه اسمبلی خاصی نیاز دارد. ما آن‌را از قسمت منابع خوانده و سپس توسط متد Assembly.Load آن‌را در AppDomain برنامه بارگذاری می‌کنیم.
پس از اینکه کلاس فوق را اضافه کردید، نیاز است کلاس Program اضافه شده را به عنوان Startup object برنامه نیز معرفی کنید:

انجام اینکار ضروری است؛ در غیراینصورت با متد Main موجود در فایل App.g.i.cs تداخل می‌کند.
اکنون برای آزمایش برنامه، یکبار آن‌را Build کرده و بجز فایل Exe، مابقی فایل‌های موجود در پوشه‌ی bin را حذف کنید. سپس برنامه را خارج از VS.NET اجرا کنید. کار می‌کند!
MergeAssembliesIntoWPF.zip