مطالب
معرفی Actor Based Programming و توسعه نرم افزار های مقیاس پذیر و دارای عملیات همزمان بسیار زیاد - قسمت اول
مقدمه : 
زمانیکه هدفمان تولید سامانه‌ی نرم افزاری باشد که تعداد بسیار زیادی از کاربران با آن سرو کار دارند و اتفاقاً این سامانه قرار است عملیات بسیار حساسی (نظیر عملیات بانکی و مالی، مخابراتی و ...) را انجام دهد و عدم سرویس دهی مناسب آن قابل تحمل نبوده و باعث خسارات مالی، نارضایتی و ... گردد می‌بایست از روش‌های خاصی برای توسعه‌ی این گونه سیستم‌ها استفاده نمود. این نرم افزار‌ها برای اینکه بتوانند به تعداد درخواست‌های بسیار زیاد همزمان پاسخگو باشند و سرویس خود را با کیفیت مناسب ارائه دهند، می‌بایست دارای ویژگی‌های خاصی نظیر مقیاس پذیری (scalable) و تحمل پذیری در مقابل خطا (fault tolerance)  باشند.
خوب حالا که صورت مسئله مشخص شد، یکی از راه حل‌های موجود را که مدل Actor Based است، بررسی می‌کنیم.
مدل Actor Based یکـی از مـدل هـای اسـتاندارد بـرای توسـعه‌ی نـرم افزارهـایی بـا قابلیـت اطمینـان بسـیار بالا، تحمل پذیر درمقابـل خطـا و پاسـخ دهـی بسـیار سـریع مـی باشـد. در ایـن مـدل، وظـایف نـرم افـزار بـه مجموعــه‌ای از Actor هــا تقســیم (توزیع) گردیـده و هــر یــک از Actor هــا بــه صــورتی کــاملاً ایزولـه، در نــخ(thread) خـاص خودشـان اجـرا شـده و بخشـی از وظـایف سیسـتم را انجـام مـی دهنـد. سـپس بـا اتصـال Actor هـا بـه یکـدیگر، یـک خـط لولـه (Pipeline) تشـکیل شـده و بـا اسـتفاده از مکـانیزم هـای ارسـال و دریافت پیـام، امکـان همکـاری و برقـراری ارتبـاط بـین Actor هـا فـراهم شـده و در نتیجـه وظیفـه‌ی اصـلی و کلی نرم افـزار بـا حرکـت در یـک خـط لولـه و عبـور از Actor هـای مختلـف بـه صـورت مـوازی و همزمـان انجام خواهد شد. با توجه بـه اینکـه هـر یـک از پیـام‌هـای وارده بـه یـک Actor در یـک thread جداگانـه اجـرا مـی‌شـود، امکــان اینکــه در یــک لحظــه چنــدین Thread در یــک Actor در حــال اجــرا باشـنـد و جــود دارد و درنتیجه باید مکانیزم‌هایی وجود داشته باشد کـه تضـمین کنـد پیـام هـای وارد شـده بـه خـط لولـه، بـه ترتیـب معین شده، اجـرا و از خط لوله خارج می‌شوند. 
در این مدل هر یک از Actor هـا مـی تواننـد بـه صـورت توزیـع شـده و بـر روی سـروری مجزا اجـرا شـوند. خوشـبختانه فریمـورک هـای متفـاوت و بسـیار قـوی جهـت توسـعه بـه روش Actor Base وجـود دارند؛ بـه عنـوان مثال TPL DataFlow در Net. یکـی از نمونه‌های ساده آن بـوده کـه در سـال 2012 توسط Microsoft معرفـی شـد و Akka هم یک نمونه‌ی بسیار پخته‌تر و در بستر جاوا مطرح می‌باشد که پیاده سازی دات نتی آن هم با نام Akka.net موجود است. Erlang نیز محصول Ericsson بوده و دنیای خاص خود را دارد.
در این روش وظیفه توسعه دهنده این است که اولاً یک خط لوله از اکتور‌ها را تشکیل داده (کانفیگ)  و یک عمل بزرگ را به چندین عمل کوچک‌تر تقسیم نموده و هر کدام را به یک اکتور جهت اجرا ارسال نماید. تصویر نمونه زیر یک خط لوله متشکل از 4 اکتور را نشان می‌دهد که از طریق ارسال پیام با یکدیگر در ارتباط هستند تا با همکاری یکدیگر عملی را انجام دهند. این ساختار، Pipeline یا خط لوله نامیده می‌شود. 

در قسمت بعدی با جزئیات بیشتر و با نمونه‌های عملی این روش را بررسی می‌کنیم.
مطالب
CoffeeScript #11

کامپایل خودکار CoffeeScript

همانطور که گفته شده CoffeeScript یک لایه میان شما و جاوااسکریپت است و هر زمان که فایل CoffeeScript تغییر کرد، باید به صورت دستی آن را کامپایل کرد. خوشبختانه CoffeeScript روش‌های دیگری را برای کامپایل کردن دارد که به وسیله آن می‌توان چرخه‌ی توسعه را بسیار ساده‌تر نمود.

در قسمت اول گفته شد، برای کامپایل فایل CoffeeScript با استفاده از coffee به صورت زیر عمل می‌کردیم:

coffee --compile --output lib src
همانطور که در مثال بالا مشاهده می‌کنید، تمامی فایل‌های coffee. در داخل پوشه src را کامپایل می‌کنید و فایل‌های جاوااسکریپت تولید شده را در پوشه lib ذخیره می‌کنید.
حال به کامپایل خودکار CoffeeScript توجه کنید.

Cake

Cake یک سیستم فوق العاده ساده برای کامپایل خودکار است که مانند Make و Rake عمل می‌کند. این کتابخانه همراه پکیج coffee-script npm نصب می‌شود و برای استفاده با فراخوانی cake اجرا می‌شود.

برای ایجاد فایل tasks در cake که Cakefile نامیده می‌شود، می‌توان از خود CoffeeScript استفاده کرد. برای اجرای cake با استفاده از دستور [cake [task] [options می‌توان عمل کرد. برای اطلاع از لیست امکانات cake کافی است دستور cake را به تنهایی اجرا کنید.

وظایف را می‌توان با استفاده از تابع task، با ارسال نام و توضیحات (اختیاری) و تابع callback، تعریف کرد. به مثال زیر توجه کنید:

fs = require 'fs'

{print} = require 'sys'
{spawn} = require 'child_process'

build = (callback) ->
  coffee = spawn 'coffee', ['-c', '-o', 'lib', 'src']
  coffee.stderr.on 'data', (data) ->
    process.stderr.write data.toString()
  coffee.stdout.on 'data', (data) ->
    print data.toString()
  coffee.on 'exit', (code) ->
    callback?() if code is 0

task 'build', 'Build lib/ from src/', ->
  build()
همانطور که در مثال بالا مشاهده می‌کنید، تابع task را با نام build تعریف کردیم و با استفاده از دستور cake build می‌توان آن را اجرا نمود. پس از اجرا همانند مثال قبل تمامی فایل‌های CoffeeScript در پوشه‌ی src به فایل‌های جاوااسکریپت در پوشه lib تبدیل می‌شوند.
همان طور که مشاهده می‌کنید پس از تغییر در فایل CoffeeScript باید به صورت دستی cake build را فراخوانی کنیم که این دور از حالت ایده آل است.
خوشبختانه دستور coffee پارامتر دیگری به نام watch-- دارد که به وسیله آن می‌توان تمامی تغییرات یک پوشه را زیر نظر گرفت و در صورت نیاز دوباره کامپایل انجام شود. به مثال زیر توجه کنید:
 task 'watch', 'Watch src/ for changes', ->
    coffee = spawn 'coffee', ['-w', '-c', '-o', 'lib', 'src']
    coffee.stderr.on 'data', (data) ->
      process.stderr.write data.toString()
    coffee.stdout.on 'data', (data) ->
      print data.toString()
در صورتی که task ایی وابسته به task دیگری باشد، می‌توانید برای اجرای taskهای دیگر از دستور (invoke(name استفاده کنید. برای مثال یک task را به فایل Cakefile اضافه می‌کنیم که در آن ابتدا فایل index.html را باز کرده و سپس شروع به زیر نظر گرفتن پوشه src می‌کنیم.
task 'open', 'Open index.html', ->
  # First open, then watch
  spawn 'open', 'index.html'
  invoke 'watch'
همچنین می‌توانید با استفاده از تابع ()options ،option را برای taskها تعریف کنید.
option '-o', '--output [DIR]', 'output dir'

task 'build', 'Build lib/ from src/', ->
  # Now we have access to a `options` object
  coffee = spawn 'coffee', ['-c', '-o', options.output or 'lib', 'src']
  coffee.stderr.on 'data', (data) ->
    process.stderr.write data.toString()
  coffee.stdout.on 'data', (data) ->
    print data.toString()

Cake یک روش عالی برای انجام وظایف معمول به صورت خودکار است، مانند کامپایل فایل‌های CoffeeScript است. همچنین برای آشنایی بیشتر می‌توانید به سورس cake نگاهی کنید.

مطالب
کپی کردن ساختار و داده‌های یک جدول از یک دیتابیس به دیتابیسی دیگر
در مواقعی ممکن است نیاز داشته باشیم که جدول یا جدول‌هایی از یک پایگاه داده را به یک پایگاه داده دیگر انتقال دهیم. در این مقاله قصد داریم روند انجام این کار را هم به صورت کوئری و هم به صورت ویزارد(گرافیکی) انجام دهیم.

برای شروع کار ابتدا دو دیتابیس به اسم‌های databasefrm و databaseto می‌سازیم. دیتابیس databasefrm شامل یک جدول به اسم emp با سه فیلد ID,Name,Address می‌باشد. قصد داریم جدول tmp از دیتابیس databasefrm را به دیتابیس databaseto انتقال دهیم. برای انجام این کار، یکی از روش‌های زیر را استفاده خواهیم کرد:

روش 1 : استفاده از کوئری

ساختار کلی انجام این عمل به صورت زیر خواهد بود:
Select * into DestinationDB.dbo.tableName from SourceDB.dbo.SourceTable
مثال :
select * into databaseto.dbo.emp from databasefrm.dbo.Emp
با اجرای دستور فوق یک کپی از جدول emp به همراه تمامی داده‌های آن به دیتابیس databaseto منتقل و ایجاد می‌شوند. اگر بخواهیم تمامی ایندکس‌ها، تریگر‌ها و قید‌ها (Constraint) نیز منتقل شوند، برای اینکار نیاز به تولید یک اسکریپت خواهد بود (در ادامه).

حال اگر بخواهیم یک کپی از  جدول را در دیتابیس جاری ایجاد کنیم، ساختار آن به صورت زیر خواهد بود  :
select * into newtable from SourceTable
که نمونه ای از آن برای دیتابیس ما به صورت زیرخواهد بود :
 select * into  emp1 from emp

می‌توانیم فقط فیلدهایی مشخص را به جدول دیگر کپی کنیم. برای انجا این کار کافیست به جای *  اسم فیلد‌های مورد نیاز را نوشت که ساختار دستوری آن به صورت زیر است :
select col1, col2 into <destination_table> from <source_table>
که برای مثال ما به صورت زیر خواهد بود :
select Id,Name into databaseto.dbo.emp1 from databasefrm.dbo.Emp

بعد از اجرای کوئری فوق نتیجه به صورت زیر خواهد بود :

کد فوق باعث کپی کردن فیلد‌های Id,Name شده است.

اگر بخواهیم فقط ساختار جدول را کپی کنیم روند کار به صورت زیر خواهد بود :

select *into <destination_database.dbo.destination table> from _
<source_database.dbo.source table> where 1 = 2
که نمونه ای از آن برای مثال ما به صورت زیر خواهد بود :
select * into databaseto.dbo.emp from 
databasefrm.dbo.emp where 1 = 2
کاربرد where در دستور فوق برای این است که عنوان فیلد‌ها را بگیریم و در جدول دیگری ذخیره کنیم.

نکته: هر وقت نیاز بود که فقط فیلد‌های یک جدول را دریافت کنید، می‌تواند از کدی همانند فوق استفاده کنید؛ با یک شرط که همیشه false برگرداند. ولی راه بهتری که توصیه میکنم استفاده از Top در دستور  Select می‌باشد. نمونه‌ای از دستور فوق:
select top(0) * into databaseto.dbo.emp from 
databasefrm.dbo.emp
همانطور که مشاهده می‌کنید دیگر در دستور فوق خبری از where نیست.

روش 2: ویزارد

جهت تهیه کارهای فوق به صورت ویزارد، به صورت خلاصه فقط به روند انجام کار بسنده می‌کنیم:
1- SSMS را باز کنید.
2- بر روی دیتابیس مورد نظر کلیک راست کرده و از منوی ظاهر شده Task را انتخاب نموده و در کادر بازشو Export data را انتخاب کنید.
3- در پنجره‌ی ظاهر شده بر روی دکمه next کلیک کرده و در پنجره بعدی، نوع اعتبار سنجی را انتخاب کرده و دیتابیس مورد نظر را انتخاب نمایید (databasefrm).
4- همانند مرحله 3 است با این تفاوت که اینبار دیتابیس مقصد را انتخاب می‌کنیم (databaseto).
5- در پنجره‌ی بعدی گزینه اول را انتخاب کرده (copy data from ...) و بعد از کلیک بر روی next در پنجره ظاهر شده، جدول یا جداول مورد نظر را انتخاب کنید.

روش 3 : تولید اسکریپت

 
با استفاده از دو روش فوق فقط می‌توانستیم ساختار جداول و داده‌های آن را انتقال بدهیم. برای انتقال کامل جداول مثل تریگرها، قیدها و ... می‌بایست از جدول یا جداول اسکریپت تولید و در نهایست اسکریپت را اجرا نماییم.
Right click on datbase >>Task>>Generate script>>next

انتخاب دیتابیس مورد نظر و بعد انتخاب مواردی که قصد داریم از آنها اسکریپت ایجاد کنیم و در پایان اسکریپت مورد نظر را بر روی دیتابیس مقصد (databaseto) اجرا می‌کنیم.

و در پایان نهایت تشکر را از تمام عزیزان و دوستان نویسنده‌ی سایت دارم. امیدوارم در سال 94 شاهد موفقیت‌های خوبی در حوزه‌ی نرم افزار باشیم.
مطالب
آشنایی با الگوی طراحی Bridge
سناریو زیر را در نظر بگیرید:
قصد دارید تا در برنامه‌ی خود ارسال پیام از طریق پیامک و ایمیل را راه اندازی کنید. هر کدام از این روش‌ها نیز برای خود راه‌های متفاوتی دارند. برای مثال ارسال پیامک از طریق وب سرویس یا یک API خارجی و غیره.
کاری را که می‌توان انجام داد، بشرح زیر نیز می‌توان بیان نمود:
ابتدا یک Interface ایجاد می‌کنیم (IBridge) و در آن متد Send را قرار می‌دهیم. این متد یک پارامتر ورودی از نوع رشته می‌گیرد و به کمک آن میتوان اقدام به ارسال پیامک یا ایمیل یا هر چیز دیگری نمود. کلاس‌هایی این واسط را پیاده سازی می‌کنند که یکی از روش‌های اجرای کار باشند (برای مثال کلاس WebService که یک روش ارسال پیامک یا ایمیل است).
    public interface IBridge
    {
        string Send(string parameter);
    } 
    public class WebService: IBridge
    {
        public string Send(string parameter)
        {
            return parameter + " sent by WebService";
        }
    }
    public class API: IBridge
    {
        public string Send(string parameter)
        {
            return parameter + " sent by API";
        }
    }
سپس در ادامه به مکانیزمی نیاز داریم تا بتوانیم از طریق آن پیامک یا ایمیل را ارسال کنیم. خوب می‌خواهیم ایمیل ارسال کنیم؛ اولین سوالی که مطرح می‌شود این است که چگونه ارسال کنیم؟ پس باید در مکانیزم خود زیرساختی برای پاسخ به این سوال آماده باشد.
public abstract class Abstraction
    {
        public IBridge Bridge;
        public abstract string SendData();
    }
    public class SendEmail : Abstraction
    {
        public override string SendData ()
        {
            return Bridge.Send("Email");
        }
    }
    public class SendSMS: Abstraction
    {
        public override string SendData ()
        {
            return Bridge.Send("SMS");
        }
    }
در کد فوق یک کلاس انتزاعی ایجاد کردیم و در آن یک object از نوع واسط خود قرار دادیم. این object به ما کمک می‌کند تا به طریق آن شیوه‌ی ارسال ایمیل یا پیامک را مشخص سازیم و به سوال خود پاسخ دهیم. سپس در ادامه متد SendData  آورده شده است که به کمک آن اعلام می‌کنیم که قصد ارسال ایمیل یا پیامک را داریم و نهایتا هر یک از کلاس‌های ایمیل یا پیامک، این متد را برای خود پیاده سازی کرده‌اند. 
قبل از ادامه اجازه دهید کمی در مورد بدنه‌ی یکی از متدهای SendData صحبت کنیم. در این متد با کمک Bridge متد Send موجود در واسط صدا زده شده است. از آنجا که این object از نظر سطح دسترسی عمومی می‌باشد، لذا از بیرون از کلاس قابل دسترسی است. این باعث می‌شود تا قبل از فراخوانی متد SendData  موجود در کلاس ایمیل یا پیامک اعلام کنیم که Bridge از چه نوعی است (به چه روشی می‌خواهیم ارسال رخ دهد).
  Abstraction ab1 = new Email();
  ab1.Bridge = new WebService();
  Console.WriteLine(ab1.SendData ());
  ab1.Bridge = new API();
  Console.WriteLine(ab1.SendData ());
   Abstraction ab2 = new SMS();
   ab2.Bridge = new WebService();
   Console.WriteLine(ab2.SendData ());
    ab2.Bridge = new API();
    Console.WriteLine(ab2.SendData ());
نهایتا در کد فوق ابتدا بیان می‌کنیم که قصد ارسال ایمیل را داریم. سپس اعلام می‌داریم که این ارسال را به کمک WebService می‌خواهیم انجام دهی. و نهایتا ارسال را انجام می‌دهیم.
به کل این الگویی که ایجاد کردیم، الگوی Bridge گفته می‌شود.
حال فکر کنید قصد ارسال MMS دارید. در اینصورت فقط کافیست یک کلاس MMS ایجاد کنید و تمام؛ بدون اینکه کدی اضافی را بنویسید یا برنامه را تغییر دهید. یا فرض کنید روش ارسال جدیدی را می‌خواهید اضافه کنید. برای مثال ارسال به روش XYZ. در اینصورت فقط کافیست یک کلاس XYZ را ایجاد کنید که IBridge را پیاده سازی می‌کند.
مطالب
مثال ساده پرداخت بانکی با استفاده از تراکنش و پروسیجر در مای اس‌ کیو ال
برای انجام عملیاتی مثل عملیات حسابداری، نیاز به انجام پی در پی چندین دستور می‌باشد و در صورت انجام نشدن یکی از آنها، بقیه نیز نامعتبر خواهند بود که برای پیاده سازی این مکانیزم از تراکنش‌ها در بانک اطلاعاتی استفاده می‌شود. تراکنش‌ها معمولآ در بدنه‌ی توابع ذخیره شده روی بانک (stored procedure) پیاده سازی می‌شوند. برای تعریف یک پروسیجر در مای اس کیو ال من از برنامه‌ی MySQL Workbench  به شکل زیر استفاده می‌کنم. البته می‌توان دستور ایجاد تابع را از روش‌های دیگر هم اجرا کرد.


در مای اس کیو ال برای تعریف یک تابع از ساختار زیر استفاده می‌کنیم :
DELIMITER $$

CREATE 
          DEFINER=`user_name`@`host_name`|CURRENT_USER 
          PROCEDURE `transition_name`(

IN | OUT  | INOUT `parameter_name` type(bigint,int , ...)
)
    SQL SECURITY  DEFINER| INVOKER
transition_name: BEGIN

#----procedure_body 

END
نکات مربوط به تعریف :
در قسمت
  DEFINER=`user_name`@`host_name`|CURRENT_USER
کسی که تابع را تعریف کرده معرفی می‌شود. اگر شما برای انتقال دیتابیس از جایی به جای دیگر، از روش ایمپورت و اکسپورت استفاده کنید، اگر نام کاربری بانک شما متفاوت باشد، معمولآ این قسمت باعث خطا می‌شود؛ چون شما نمی‌توانید به نام فرد دیگری تابع بسازید. پیش فرض هم مقدار
CURRENT_USER
در نظر گرفته می‌شود که همان اسم کاربری و هاست شما است.
نکته بعدی : قسمت
SQL SECURITY  DEFINER| INVOKER
است که استفاده کننده از پروسیجر را مشخص می‌کند. مقدار DEFINER یعنی فقط تعریف کننده حق استفاده از این پروسیجر را دارد و مقدار INVOKER یعنی هر کسی حق استفاده از این تابع را دارد .
برای شرح تراکنش، مثال پرداخت بانکی را شرح می‌دهیم:
DELIMITER $$

CREATE 
        DEFINER=CURRENT_USER
        PROCEDURE `transition_pay`(
                #-----------input value
               IN `pay_value` bigint,
               IN `admin_id` int,
               #-------------result code 
               OUT `result` bigint
)
    SQL SECURITY INVOKER
transition_pay: BEGIN 
DECLARE  admin_credit DOUBLE  DEFAULT  0;   
SELECT `Credit`
INTO   admin_credit  
FROM  `Admin`

WHERE `Admin_id` = admin_id 
#----- transaction  body
END
در قسمت بالا متغیری را تعریف کرده و آخرین میزان اعتبار ادمین را داخل آن قرار دادیم تا در قسمت تراکنش، مقدار پرداختی را به آن اضافه کنیم و دو باره ادمین را آپدیت کنیم.
 اگر بخواهیم به دلیلی قبل از رسیدن به تراکنش آن را کنسل کنیم، می‌توان از دستور LEAVE استفاده کرد:
 مثال :
IF admin_id=0 THEN 
set result = -1 ; 
#exit procedure
LEAVE transition_pay;
END IF;
حال شروع تراکنش حالت ساده  :
START TRANSACTION;
          INSERT INTO 
                                 `PayBalance` (`Value` , `Admin_id` )
                                  VALUES (pay_value,  admin_id);

          UPDATE `Admin`
           SET `Credit`=admin_credit + pay_value  
          WHERE `admin_id`=admin_id;
COMMIT;
با پایان تراکنش، تمام مقادیر به درستی در بانک ذخیره می‌گردند.
حال اگر بخواهیم به دلیلی داخل تراکنش آن را لغو کنیم از دستور ROLLBACK استفاده می‌کنیم. 
مثال:
IF pay_value=0 THEN 
set result = -1 ; 
#roolback procedure
ROLLBACK ;
END IF;  
برای اطمینان از اجرا شدن دستورات در مای اس کیو ال می‌توان از
SET autocommit = {0 | 1}
نیز استفاده کرد که مقدار پیش فرض آن یک است. یعنی هر دستوری بلافاصله اجرا شود. می‌توان قبل از دستوراتی که می‌خواهیم پی در پی اجرا شوند، یک بار آن را صفر و بعد از اجرای دستورات آنرا یک کنیم.
نکته آخر اینکه با استفاده ار زبان پی اچ پی هم می‌توان تراکنشی را شروع و تمام کرد و بین این دو دستورات مورد نظر را نوشت و همیشه وجود پروسیجر الزامی نیست.
مطالب
ارث بری prototype ای در جاوا اسکریپت به زبان خیلی ساده

انگیزه اصلی این نوشته شروع کار با AngularJs و استفاده از scope در این کتابخانه است. بیشتر دوستانی که کار با این کتابخانه را شروع می‌کنند و تجربه زیادی با جاوا اسکریپت ندارند، با مفهوم ارث بری scope مشکل پیدا می‌کنند.

ارث بری در scope ‌های AngularJs  موضوع پیچیده و عجیب و غریبی نیست. در واقع همان ارث بری prototype  ای است که جاوا اسکریپت پشتیبانی می‌کند.

این روش توضیح خیلی ساده ای دارد.

در هنگام دسترسی به مقدار یک خصوصیت روی یک شی اگر آن خصوصیت در شی مورد نظر وجود نداشته باشد جاوا اسکریپت یک سطح در زنجیره‌ی prototype ‌ها بالا رفته و به شی پدر دسترسی پیدا کرده و در آن به دنبال مقدار خصوصیت می‌گردد. این کار را آن قدر ادامه می‌دهد تا به بالاترین سطح برسد و دیگر چیزی پیدا نکند.

این بالا رفتن در زنجیره‌ی prototype ‌ها عملا با دسترسی به خصوصیت prototype انجام می‌شود.

فرض کنید دو شی (دقت کنید که می‌گویم شی) به نام‌های employee و person داریم. این دو شی را به صورت زیر تعریف می‌کنیم.

var person = { type: '', name:'No Name' };
var employee = {  };

شی employee الان هیچ خصوصیت ای ندارد. و دسترسی به هر خصوصیت ای از آن هیچ نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت.

console.log('Before Inheritance -> employee.name = ' + employee.name);

با مقدار دهی کردن خصوصیت  prototype مربوط به employee به person این شی را از person ارث بری می‌کنیم. 

employee.__proto__ = person;

بعد از اجرا شدن این خط از برنامه هنگام دسترسی پیدا کردن به مقدار name، مقدار اصلی آن که در شی  person وارد شده بود را خواهیم دید. 

ملاحظه کردید که وقتی خصوصیت name در شی مورد نظر وجود نداشت به شی پدر رجوع شد و مقدار خصوصیت مربوطه از آن بدست آمد.

الان فرض کنید که در قسمتی از برنامه خواستیم مقدار name در شی employee را به مقدار مشخصی تغییر دهیم. به طور مثال:

employee.name = 'farid';
console.log('After Assiginig -> employee.name = ' + employee.name);
console.log('After Assiginig -> person.name = ' + person.name);

با چاپ کردن مقادیر person.name و employee.name انتظار دارید چه نتیجه ای ببینید؟ 

اگر از زبان‌های شی گرایی مانند #C آمده باشید احتمالا خواهید گفت مقادیر یکسان خواهند بود. ولی در واقع  این گونه نیست. مقدار person.name همان مقدار اولیه ما خواهد بود و مقدار employee.name نیز ‘farid’.

دلیل این رفتار یک نکته ساده و اساسی است.

جاوا اسکریپت فقط در زمان دسترسی  به یک خصوصیت در صورت پیدا نکردن آن در شی مورد نظر ما به سطوح بالاتر prototype ای رفته و دنبال آن خصوصیت می‌گردد. 

اگر ما قصد مقدار دهی به یک خصوصیت را داشته باشیم و خصوصیت مورد نظر ما در شی وجود نداشته باشد جاوا اسکریپت یک نسخه محلی از خصوصیت برای آن شی می‌سازد و مقدار ما را به آن می‌دهد.

در واقع در مثال ما هنگام مقدار دهی به employee.name آن خصوصیت در شی موجود نبود و یک نسخه محلی به نام name در شی ایجاد شد و دفعه بعدی که دسترسی به مقدار این خصوصیت اتفاق افتد این خصوصیت به صورت محلی وجود خواهد داشت و جاوا اسکریپت به سطوح بالاتر نخواهد رفت.

تمام کد‌های بالا در bin زیر موجود هستند.

الان فرض کنید شی‌ءهای ما به این صورت هستند: 
var person = { 
  info : { name: 'No Name', type: '' }
};
var employee = {};
به همان صورت بالا ارث بری می‌کنیم. 
employee.__proto__ = person;
و سپس name را مقداردهی می‌کنیم. 
employee.info.name = 'farid';
و مقادیر را چاپ می‌کنیم. 
console.log('After Assiginig -> employee.name = ' + employee.info.name);
console.log('After Assiginig -> person.name = ' + person.info.name);
ملاحظه خواهید کرد که مقادیر مساوی هستند.
دلیل این امر به زبان ساده این است که وقتی اقدام به مقدار دهی name در شی employee کردیم در واقع قبل از مقدار دهی اصلی name یک دسترسی به شی info نیاز بود و دسترسی به شیء با استفاده از همان قانونی که مطرح کردیم انجام شده و شیء مربوط به person برگردانده شده است. چون name یک خصوصیت از info است نه employee.
سوالی که می‌توان مطرح کرد این است که در صورت نوشتن این خط کد چه اتفاقی خواهد افتاد؟
employee.info = { 
  name: 'farhad'  
};
Prototypal Inheritance with objects 
با توجه به مطالب گفته شده باید قادر به حدس زدن نتیجه خواهید بود.
نکته: روش‌های کار با prototype در این نوشته فقط جنبه آموزشی و توضیحی دارد و روش درست استفاده از prototype این نیست.
 
مطالب
یک دست سازی ی و ک در برنامه‌های Entity framework 6
تا قبل از EF 6 برای طراحی یک سیستم عمومی تغییر مقادیر ثبت شده در بانک اطلاعاتی، می‌شد با استفاده از امکانات توکار Tracking آن، مقادیر تغییر کرده را یافت و برای مثال ی و ک آن‌ها را پیش از درج در بانک اطلاعاتی، یک دست کرد. در EF 6 با معرفی یک سری interceptor می‌توان به مراحل پیش و پس از اجرای کوئری‌ها دسترسی پیدا کرد. عمده‌ترین کاربرد آن، لاگ کردن SQLهای تولیدی و نوشتن برنامه‌هایی شبیه به EF Profiler است. اما ... استفاده‌ی دیگری را نیز می‌توان از IDbCommandInterceptor جدید آن تدارک دید: دستکاری SQL تولیدی توسط آن پیش از اعمال به بانک اطلاعاتی.

طراحی یک Interceptor برای یک دست سازی ی و ک

در اینجا کدهای کلاس YeKeInterceptor را ملاحظه می‌کنید. در متدهایی که به کلمه‌ی Executing ختم می‌شوند، می‌توان به دستورات SQL تولید شده توسط EF، پیش از اعمال بر روی بانک اطلاعاتی دسترسی داشت:
    public class YeKeInterceptor : IDbCommandInterceptor
    {
        public void ReaderExecuting(DbCommand command, DbCommandInterceptionContext<DbDataReader> interceptionContext)
        {
            command.ApplyCorrectYeKe();
        }

        public void NonQueryExecuted(DbCommand command, DbCommandInterceptionContext<int> interceptionContext)
        {
        }

        public void NonQueryExecuting(DbCommand command, DbCommandInterceptionContext<int> interceptionContext)
        {
            command.ApplyCorrectYeKe();
        }

        public void ReaderExecuted(DbCommand command, DbCommandInterceptionContext<DbDataReader> interceptionContext)
        {
        }

        public void ScalarExecuted(DbCommand command, DbCommandInterceptionContext<object> interceptionContext)
        {
        }

        public void ScalarExecuting(DbCommand command, DbCommandInterceptionContext<object> interceptionContext)
        {
            command.ApplyCorrectYeKe();
        }
    }
DbCommand، حاوی تمام اطلاعاتی است که به آن نیاز داریم؛ شامل CommandText یا همان SQL تولید شده و همچنین command.Parameters برای دسترسی به مقادیر پارامترهای کوئری. نکته‌ی مهم تمام این موارد، قابل ویرایش بودن آن‌ها است.
    public static class YeKe
    {
        public const char ArabicYeChar = (char)1610;
        public const char PersianYeChar = (char)1740;

        public const char ArabicKeChar = (char)1603;
        public const char PersianKeChar = (char)1705;

        public static string ApplyCorrectYeKe(this object data)
        {
            return data == null ? null : ApplyCorrectYeKe(data.ToString());
        }

        public static string ApplyCorrectYeKe(this string data)
        {
            return string.IsNullOrWhiteSpace(data) ?
                        string.Empty :
                        data.Replace(ArabicYeChar, PersianYeChar).Replace(ArabicKeChar, PersianKeChar).Trim();
        }

        public static void ApplyCorrectYeKe(this DbCommand command)
        {
            command.CommandText = command.CommandText.ApplyCorrectYeKe();

            foreach (DbParameter parameter in command.Parameters)
            {
                switch (parameter.DbType)
                {
                    case DbType.AnsiString:
                    case DbType.AnsiStringFixedLength:
                    case DbType.String:
                    case DbType.StringFixedLength:
                    case DbType.Xml:
                        parameter.Value =   parameter.Value is DBNull ? parameter.Value : parameter.Value.ApplyCorrectYeKe();
                        break;
                }
            }
        }
    }
در اینجا پیاده سازی متد الحاقی ApplyCorrectYeKe را که در کلاس YeKeInterceptor مورد استفاده قرار گرفت، ملاحظه می‌کنید.
در آن، CommandText و همچنین parameter.Valueها در صورت رشته‌ای بودن، اصلاح می‌شوند.
سربار این روش نسبت به روش‌های پیشین استفاده از Reflection کمتر است. همچنین اشیاء پیچیده و تو در تو را نیز بهتر پشتیبانی می‌کند؛ چون در مرحله Executing، کار پردازش این اشیاء پایان یافته و SQL خام نهایی آن در اختیار ما است.


نحوه‌ی استفاده از YeKeInterceptor

در آغاز برنامه (برای مثال متد Application_Start فایل Global.asax.cs برنامه‌های MVC )، سطر زیر را فراخوانی کنید:
 DbInterception.Add(new YeKeInterceptor());

یک مثال کامل برای دریافت
Sample32.cs
مطالب
ایجاد سرویس چندلایه‎ی WCF با Entity Framework در قالب پروژه - 7
خروجی پروژه‌ی WCF Service Library یک فایل DLL است که هنگامی که با کنسول WCF Test Client اجرا می‌شود در آدرسی که در Web.Config تنظیم کرده بودیم اجرا می‌شود. اگر یک پروژه‌ی ویندوزی در همین راه حل بسازیم؛ خواهیم توانست از این آدرس برای دسترسی به WCF بهره ببریم. ولی اگر بخواهیم در IIS سرور قرار دهیم؛ باید در وب‌سایت آن‌را میزبانی کنیم. برای این‌کار از Solution Explorer روی راه حل MyNews راست‌کلیک کنید و از منوی باز شده روی Add -> New Web Site کلیک کنید. سپس مراحل زیر را برابر با شکل‌های زیر انجام دهید:

سپس روی Web Site ایجادشده راست کلیک کنید و از منوی بازشده Property Pages را انتخاب کنید. روی گزینه‌ی Add Reference کلیک کنید، سپس پروژه‌ی MyNewsWCFLibrary را از قسمت Solution انتخاب کرده و دکمه‌ی OK را بفشارید. 

دکمه‌ی OK را بفشارید و از Solution Explorer فایل Web.Config را باز کنید. پیش از تغییرات مد نظر باید چنین محتوایی داشته باشد:

<?xml version="1.0" encoding="utf-8"?>
<!--
  For more information on how to configure your ASP.NET application, please visit
  http://go.microsoft.com/fwlink/?LinkId=169433
  -->
<configuration>
  <system.web>
    <compilation debug="true" targetFramework="4.5" />
    <httpRuntime targetFramework="4.5" />
  </system.web>
</configuration>

متن آن‌را به این صورت تغییر دهید:

<?xml version="1.0" encoding="utf-8"?>
<!--
  For more information on how to configure your ASP.NET application, please visit
  http://go.microsoft.com/fwlink/?LinkId=169433
  -->
<configuration>
  <system.web>
    <compilation debug="true" targetFramework="4.5" />
    <httpRuntime targetFramework="4.5" />
  </system.web>
  <system.serviceModel>
    <serviceHostingEnvironment>
      <serviceActivations>
        <add factory="System.ServiceModel.Activation.ServiceHostFactory" relativeAddress="./HamedService.svc" service="MyNewsWCFLibrary.MyNewsService"/>
      </serviceActivations>
    </serviceHostingEnvironment>
    <behaviors>
      <serviceBehaviors>
        <behavior>
          <serviceMetadata httpGetEnabled="true"/>
        </behavior>
      </serviceBehaviors>
    </behaviors>
  </system.serviceModel>
</configuration>

همان‌‌گونه که مشاهده می‌کنید به وسیله‌ی تگ add factory سرویس‌ها را به وب‌سایت معرفی می‌کنیم. با relativeAddress می‌توانیم هر نامی را به عنوان نام سرویس که در URL قرار می‌گیرد معرفی کنیم. چنان‌که من یه جای  MyNewsService از نام HamedService استفاده کردم. و در صفت  service فضای نام و نام کلاس سرویس را معرفی می‌کنیم. 

اکنون پروژه را اجرا کنید. در مرورگر باید صفحه را به این‌صورت مشاهده کنید:

نیازی به یادآوری نیست که شما می‌توانید این پروژه را در IIS سرور راه‌اندازی کنید تا کلیه‌ی مشتری‌ها به آن دسترسی داشته باشند. هرچند پیش از آن باید امنیت را نیز در WCF برقرار کنید.

توجه داشته باشید که روشی که در این بخش به عنوان میزبانی WCF مطرح کردم یکی از روش‌های میزبانی WCF است. مثلاً شما می‌توانستید به جای ایجاد یک WCFLibrary و یک Web Site به صورت جداگانه یک پروژه از نوع WCF Service و یا Web Site ایجاد می‌کردید و سرویس‌ها و مدل Entity Framework را به طور مستقیم در آن می‌افزودید. روشی که در این درس از آن بهره برده ایم البته مزایایی دارد از جمله این‌که خروجی پروژه فقط یک فایل DLL است و با هر بار تغییر فقط کافی است همان فایل را در پوشه Bin از وب‌سایتی که روی سرور می‌گذارید کپی کنید. 

در بخش هشتم با هم یک پروژه‌ی تحت ویندوز خواهیم ساخت و از سرویس WCF ای که ساخته ایم در آن استفاده خواهیم کرد.

مطالب
آشنایی با متدهای Abstract و Virtual
وقتی از کلاسی وهله‌ای را ایجاد می‌کنید، در واقع جدولی از اشاره گرها را به پیاده سازی متدهای آن ایجاد خواهید کرد. تصویر زیر مفهوم این جمله را بیان می‌کند.



متدها به روش‌های مختلفی تعریف می‌شوند و هر کدام رفتارهای مختلفی را در زمان ارث بری از خود نشان می‌دهند. روش استفاده استاندارد از آن‌ها مانند شکل بالاست ولی در صورتیکه بخواهید این روش را تغییر دهید می‌توانید به آن‌ها کلمات کلیدی اضافه کنید.

Abstract methodها
abstract متدها به هیچ جایی اشاره نمی‌کنند. مانند شکل زیر:



درصورتی که کلاسهای شما دارای اعضای abstract باشند، باید خودشان نیز abstract باشند. شما نمی‌توانید از این کلاس‌ها وهله‌ایی ایجاد نمایید؛ ولی می‌توانید از آن‌ها در ارث بری سایر کلاسها استفاده کنید و از سایر کلاس‌ها یک وهله ایجاد نمایید.
public abstract class Person
{
    public abstract void ShowInfo();
}

public class Teacher : Person
{
    public override void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am a teacher!");
    }
}

public class Student : Person
{
    public override void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am a student!");
    }
}
در مثال بالا رفتار متد ()ShowInfo به پیاده سازی آن در کلاس مربوطه بستگی دارد.
Person person = new Teacher();
person.ShowInfo();    // Shows 'I am a teacher!'

person = new Student();
person.ShowInfo();    // Shows 'I am a student!'
همانگونه که مشاهده می‌کنید متد ()ShowInfo کلاس‌های Student و Teacher از کلاس Person ارث بری کرده اند ولی زمانی که از آن‌ها درخواست نمایش اطلاعات می‌کنید هر کدام رفتارهای مختلفی از خود نشان می‌دهند. خب چه اتفاقاتی در پشت صحنه رخ می‌دهد در حالیکه آن‌ها از Person ارث بری کرده اند؟ تا قبل از پیاده سازی متد ()ShowInfo، اشاره گر به جایی اشاره نمی‌کند. ولی زمانیکه به عنوان مثال یک وهله از Student ایجاد می‌کنید، اشاره گر به پیاده سازی واقعی متد ()ShowInfo در کلاس Student اشاره می‌کند.


Virtual methodها
از کلاسهای دارای Virtual method می‌توان یک وهله ایجاد کرد و حتی امکان تحریف Virtual methodهای کلاس پایه در Derived-class وجود دارد. مانند کد زیر:
public class Person
{
    public virtual void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am a person!");
    }
}

public class Teacher : Person
{
    public override void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am a teacher!");
    }
}
در مثال بالا هم عضو Person.ShowInfo به جایی اشاره نمی‌کند، پس چرا می‌توانیم از آن یک وهله ایجاد کنیم؟!


باید توجه داشته باشید تصویر بالا با تصویر اول تفاوتی ندارد بدلیل اینکه virtual methodها به روش استاندارد پیاده سازی اشاره می‌کنند. با استفاده از کلمه کلید virtual شما به عنوان مثال به کلاس Person می‌گویید که متد ()ShowInfo می‌تواند پیاده سازی‌های دیگری هم شاید داشته باشد و سایر پیاده سازی‌های دیگر این متد باید با کلمه کلیدی override در کلاس دیگر (Teacher) مشخص شوند.
در ضمن در صورتیکه پیاده سازی دیگری از آن متد ارائه نشود از پیاده سازی کلاس پایه استفاده می‌شود.
public class Student : Person
{
}

Person person = new Teacher();
person.ShowInfo();    // Shows 'I am a teacher!'

person = new Student();
person.ShowInfo();    // Shows 'I am a person!'

نکته پایانی:
کلمه کلیدی new در متدهای کلاس‌های پایه و Derived مانند shadowing عمل می‌کند. برای بیان بهتر به کد زیر توجه کنید:
public class Person
{
    public void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am Person");
    }
}

public class Teacher : Person
{
    public new void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am Teacher");
    }
}
همانطور که ملاحظه می‌کنید متد ()ShowInfo در کلاس پایه و Derived دارای پیاده سازی متفاوتی است برای این نوع پیاده سازی متد ()ShowInfo در کلاس Teacher از کلمه کلیدی new برای عمل shadowing استفاده کرده ایم.

مطالب
Senior Developer به چه کسی گفته می شود؟
چند وقت پیش با یک آگهی استخدام برنامه نویس به صورت زیر برخورد کردم:
      Senior Developer
      .Net Technologies
      Resume : ------------------------------------
آگهی بالا خلاصه‌ترین آگهی استخدامیه که می‌تونید ببنید و البته بیشتر هم در رشته کامپیوتر و مخصوصا جامعه برنامه نویسان رواج دارد.
احتمالا اکثر شما هم در آگهی‌های استخدام برنامه نویس، با واژه Senior Developer یا برنامه نویس ارشد برخورد داشته اید. حال به راستی به چه کسی برنامه نویس ارشد گفته می‌شود. یا بهتره بگم که چه زمانی ما می‌تونیم خودمون را یک برنامه نویس ارشد بدونیم؟
از آنجا که تعریف مشخصی برای این واژه‌ها در فرهنگ خاصی وجود ندارد و عموما هر کسی یک تعریف خاص با توجه به سلیقه خودش در این زمینه ارائه می‌دهد نمی‌توان یک شرح واحد از این واژه‌ها نظیر Senior Developer یا حتی Junior Developer ارائه داد. در نتیجه قصد دارم با توجه به تجربیات شخصی، این موارد رو تشریح کنم.
در خیلی موارد منظور از برنامه نویس ارشد، کسی است که:
  • در حداقل یک یا دو زبان برنامه نویسی تجربه داشته باشد؛
  • با تکنولوژی‌های مهم و کارآمد ارائه شده در آن زبان آشنایی کامل داشته باشد؛
  • توانایی استفاده از این تکنولوژی‌ها را در جای مناسب پروژه دارا باشد؛
  • با الگوهای برنامه نویسی (Design Pattern) آشنایی کامل داشته باشد؛
  • بتواند به سایر اعضای تیم در حل مشکلات و باگ‌های برنامه کمک کند؛
  • یک خطایاب قهار باشد(منظور این است با اکثر استثنائات و خطاهای متداول زبان و تکنولوژی که پروژه با آن پیاده سازی می‌شود آشنا باشد و بداند که چه زمان این خطا به وجود می‌آید و چگونه می‌توان این موارد را برطرف کرد)؛
  • باید با پیاده سازی سیستم‌های سرویس گرا (SOA) جدای از تکنولوژی پیاده سازی آن آشنایی کامل داشته باشد؛
  • باید با روش‌های تست و خطایابی و ابزار‌های توسعه و پیاده سازی آن آشنا بوده و توانایی استفاده از آن‌ها را در پروژه‌های خود داشته باشد؛
  • یک برنامه نویس ارشد باید در زمینه تخمین زمان تکمیل پروژه مهارت داشته باشد. باید بتواند مدت زمان لازم برای تکمیل یک Task را تخمین بزند و در همین مدت زمان، Task مربوطه را به صورت کامل پیاده سازی نماید.
  • در خیلی موارد باید بتواند هماهنگی لازم را بین اعضای تیم برنامه نویسی ایجاد نماید؛
  • و...

*ترتیب عبارات بالا دلیلی بر اولویت موارد ذکر شده نیست.

*منظور از آشنایی در عبارات بالا، یعنی تسلط و توانایی استفاده از آن با آگاهی تمام.

چه مدت زمان برای تبدیل شدن به یک برنامه نویس ارشد نیاز است؟

برای به دست آوردن مهارت‌ها و توانایی‌های یک برنامه نویس ارشد لازم است که حداقل 8 تا 10 سال تجربه برنامه نویسی در یک زبان را داشته باشید. البته این در مورد همگان صادق نیست . شاید کسی بتواند این راه  را در کمتر از 8 سال طی نماید. این بستگی به تلاش و استعداد فرد دارد. اما تجربه بیشتر یعنی شرکت در پروژه‌های بیشتر و آمادگی بیشتر در حل مشکلات و مسائل مختلف در طی روند تکمیل پروژه. برای مثال در زمینه تخمین اجرای یک Task داشتن تجربه بیشتر خیلی به شما کمک خواهد کرد.

در پایان چهار ردیف یا رده مختلف را که بین برنامه نویسان رواج دارد ذکر می‌کنم.(از پایین به بالا)

Junior : عموما به کسی گفته می‌شود که 1 تا 3 سال تجربه برنامه نویسی دارد. معمولا کد‌های نوشته شده توسط این افراد باید بررسی شود چون احتمال اشتباه در آن زیاد است. اکثر کد‌های نوشته شده توسط این افراد به صورت dirty code است. راهنمایی هایی که به این افراد داده می‌شود شامل راهنمایی در زمینه ساختاری و الگوریتمی نیز می‌باشد. 

Mid-Level : برنامه نویسان در این رده بین 4 تا 6 سال تجربه دارند. می‌توانند به تنهایی نیز یک مشکل موجود در پروژه را حل نمایند. با مباحث مربوطه به طراحی کامپوننت آشنایی دارند و پروژه را بی نیاز از کامپوننت خواهند کرد. حتی در بعضی موارد می‌توانند به تنهایی یک پروژه در سطح کوچک با متوسط را توسعه دهند. 

Senior Developer : در بالا به صورت کامل شرح داده شد.

Luminary : به صورت معمول به کسی گفته می‌شود که تمام توانایی‌های یک برنامه نویس ارشد را داراست و فقط تجربه برنامه نویسی آن قطعا از 10 سال بیشتر است.

از این واژه کمتر در رده‌های برنامه نویسی استفاده می‌شود و بیشتر به همان واژه Senior Developer بسنده می‌کنند.