مطالب
روشی برای DeSerialize کردن QueryString به یک کلاس
چند روز پیش در حال استفاده از افزونه‌ی jQuery Bootgrid بودم که داده‌های خود را در قالب زیر به صورت کوئری استرینگ ارسال می‌کند.
current=1&rowCount=10&sort[sender]=asc&searchPhrase=&id=b0df282a-0d67-40e5-8558-c9e93b7befed

قبلا هم با کوئری استرینگ‌ها کار کرده‌ایم و نحوه دریافت آن را یاد گرفته‌ایم و میدانیم که اگر کلاس شما شامل پراپرتی‌های همنام با کلید‌های کوئری استرینگ باشد مستقیما در کلاس شما جا می‌گیرند؛ ولی من دوست داشتم که پراپرتی‌های کلاسم نام دلخواه من را داشته باشد و اجباری به استفاده از نام‌های کوئری استرینگ نداشته باشد. اصلا ممکن است افراد Back End یک سری کد نوشته‌اند و کلاسشان را هم ساخته‌اند و اصلا کاری با من ندارند که چطوری داده‌ها را و با چه اسامی از آن‌ها دریافت می‌کنم و فقط انتظار دارند که کلاس آن‌ها را با اطلاعات دریافتی پر کنم و ارسال کنم. اگر بخواهیم به طور دستی هر یک از کلید‌ها را چک کنیم، هم کدنویسی طولانی می‌شود و هم کد قابلیت استفاده مجدد ندارد. پس بهترین کار این است که یک کد با قابلیت استفاده مجدد بنویسیم.

دوست دارم چیزی شبیه به DeSerialize کردن فرمت json توسط کتابخانه Json.net داشته باشم؛ پس در اولین قدم یک attribute با مشخصات زیر می‌سازیم:
    [AttributeUsage(AttributeTargets.Property,Inherited = true)]
    public class RequestBodyField:Attribute
    {
        public string Field;
        public RequestBodyField(string field)
        {
            this.Field = field;
        }
    }
سپس در کلاس اصلی، ما این خصوصیت‌ها را در بالای propertyها تعریف کرده و با کلید‌های موجود در کوئری استرینگ برابر می‌کنیم:
    public class EmployeesRequestBody
    {
        [RequestBodyField("current")]
        public  int CurrentPage { get; set; }

        [RequestBodyField("rowcount")]
        public int RowCount { get; set; }

        [RequestBodyField("searchPhrase")]
        public string SearchPhrase { get; set; }

        [RequestBodyField("sort")]
        public NameValueCollection SortDictionary { get; set; }
    }
سپس کلاس زیر را می‌نویسیم که وظیفه دارد کلاس‌های از جنس بالا را با query string‌ها رسیده در درخواست مطابقت دهد:
 public T GetFromQueryString<T>() where T : new()
        {
            var obj = new T();

            var queryString = HttpContext.Current.Request.QueryString;
            var queries = HttpUtility.ParseQueryString(queryString.ToString());

            var properties = typeof(T).GetProperties();
            foreach (var property in properties)
            {
                foreach (Attribute attribute in property.GetCustomAttributes(true))
                {
                    var requestBodyField = attribute as RequestBodyField; 
                    if (requestBodyField == null) continue;

                    //get value of query string
                    var valueAsString = queries[requestBodyField.Field];

                    var converter = TypeDescriptor.GetConverter(property.PropertyType);
                    var value = converter.ConvertFrom(valueAsString);

                    if (value == null)
                        continue;

                    property.SetValue(obj, value, null);
                }
            }
            return obj;
        }
این متد یک تعریف کلاس را دریافت می‌کند. سپس رشته‌ی کوئری استرینگ موجود در بدنه درخواست را دریافت کرده و با استفاده از کد زیر اشیا را به صورت nameValueCollection دریافت می‌کنیم.
HttpContext.Current.Request.QueryString
نکته: همچنین متد httputility.parseQueryString یک رشته کوئری استرینگ دریافت می‌کند و کوئری استرینگ را به زوج نام و مقدار nameValueCollection تبدیل میکند.

 سپس در مرحله‌ی بعدی با استفاده از Reflection پراپرتی‌هایی را که دارای attribute تعریف شده هستند، پیدا می‌کنیم.
مقدار داده شده به attribute را در nameValueCollection بررسی می‌کنیم و در صورت موجود بودن، مقدار آن را می‌گیریم. از آنجا که این مقدار از نوع رشته است و ممکن است مقدار داخل آن عددی یا هر نوع دیگری باشد، باید آن را به نوع صحیح تبدیل کنیم که خطوط زیر کار تبدیل را انجام می‌دهند:
   var converter = TypeDescriptor.GetConverter(property.PropertyType);
   var value = converter.ConvertFrom(valueAsString);

در خط اول بر اساس نوع property کلاس، یک converter دریافت می‌کنیم و سپس مقدار ارسال شده را به آن می‌دهیم تا مقدار جدید را با نوع صحیح خود، دریافت کنیم.
سپس در صورتی که مقدار صحیح دریافت شود و برابر null نباشد، مقدار را در پراپرتی مربوطه جا می‌دهیم.

نکته‌ای که در اینجا نیاز به تلاش بیشتر دارد، کلید sort در کوئری استرینگ است. با نگاهی دقیق‌تر متوجه می‌شوید که خود کلید دو مقدار دارد که یکی از مقادیرش با کلید ترکیب شده است. این حالت روش ارسال آرایه‌ها با نام کلیدی متفاوت در کوئری استرینگ است. این حالت ارسال باعث می‌شود که گرید بتواند حالت multi sort را نیز پیاده سازی کند.
پس برای دریافت این نوع مقادیر کمی کد به آن اضافه می‌کنیم. برای دریافت مقادیر آرایه‌ای کد زیر را به سیستم اضافه می‌کنیم:
if (valueAsString == null)
                    {
                        var keys = from key in queries.AllKeys where key.StartsWith(requestBodyField.Field) select key;

                        var collection = new NameValueCollection();

                        foreach (var key in keys)
                        {
                            var openBraketIndex = key.IndexOf("[", StringComparison.Ordinal);
                            var closeBraketIndex = key.IndexOf("]", StringComparison.Ordinal);

                            if (openBraketIndex < 0 || closeBraketIndex < 0)
                                throw new Exception("query string is corrupted.");

                            openBraketIndex++;
                            //get key in [...]
                            var fieldName = key.Substring(openBraketIndex, closeBraketIndex - openBraketIndex);
                            collection.Add(fieldName, queries[key] );
                        }
                        property.SetValue(obj, collection, null);
                        continue;
                    }
در صورتیکه شما کلید sort را درخواست کنید و از آنجا که کلید اصلی با نام [sort[sender است، مقدار null بازگشت می‌دهد. پس ما می‌توانیم به این مقدار شک کنیم که شاید این کلید حاوی مقدار مورد نظر ماست؛ پس این حالت را بررسی میکنیم.  برای بررسی، با استفاده از linq بررسی می‌کنیم که اگر کلید‌های namValueCollection با این کلید (در اینجا sort) آغاز می‌شوند، پس به احتمال زیاد همان حالت مورد نظر ما رخ داه است. پس اندیس‌های [ و ] را می‌گیریم و اگر اندیس هر دو بزرگتر از صفر بود مقدار ما بین آن را به عنوان کلید بیرون می‌کشیم و در یک namValueCollection جدید قرار می‌دهیم و در نهایت به پراپرتی پاس می‌دهیم. کد نهایی این متد به شکل زیر است:
        public T GetFromQueryString<T>() where T : new()
        {
            var obj = new T();
            var properties = typeof(T).GetProperties();

            var queryString = HttpContext.Current.Request.QueryString;
            var queries = HttpUtility.ParseQueryString(queryString.ToString());

            foreach (var property in properties)
            {
                foreach (Attribute attribute in property.GetCustomAttributes(true))
                {
                    var requestBodyField = attribute as RequestBodyField; 
                    if (requestBodyField == null) continue;

                    //get value of query string
                    var valueAsString = queries[requestBodyField.Field];

                    if (valueAsString == null)
                    {
                        var keys = from key in queries.AllKeys where key.StartsWith(requestBodyField.Field) select key;

                        var collection = new NameValueCollection();

                        foreach (var key in keys)
                        {
                            var openBraketIndex = key.IndexOf("[", StringComparison.Ordinal);
                            var closeBraketIndex = key.IndexOf("]", StringComparison.Ordinal);

                            if (openBraketIndex < 0 || closeBraketIndex < 0)
                                throw new Exception("query string is corrupted.");

                            openBraketIndex++;
                            //get key in [...]
                            var fieldName = key.Substring(openBraketIndex, closeBraketIndex - openBraketIndex);
                            collection.Add(fieldName, queries[key]);
                        }
                        property.SetValue(obj, collection, null);
                        continue;
                    }

                    var converter = TypeDescriptor.GetConverter(property.PropertyType);
                    var value = converter.ConvertFrom(valueAsString);

                    if (value == null)
                        continue;

                    property.SetValue(obj, value, null);
                }
            }
            return obj;
        }

حال  به صورت زیر این متد را صدا می‌زنیم:
public virtual ActionResult GetEmployees()
{
     var request = new Requests().GetFromQueryString<EmployeesRequestBody>();
}
 
بازخوردهای پروژه‌ها
انقضای اهراز هویت کاربر پس از رفرش کردن صفحه در پروژه ای مشابه
ابتدا تشکر میکنم بابت ارائه این پروژه.
برای یادگیری من دارم پروژه ای شبیه به پروژه شما میسازم. یعنی به عبارتی مراحل شمارو یکی ، یکی طی میکنم. حالا به جایی رسیدم که هرچقدر هم تلاش کردم متاسفانه پاسخی براش پیدا نکردم.
مشکل من اینه. زمانی که کاربر دکمه ورود رو میزنه و وارد سیستم میشه ، زمانی که صفحه رو رفرش کنه یا از صفحه ای به صفحه‌ی دیگه بره اهراز هویتیش تموم میشه. با اینکه "مرا به خاطر داشته باش" رو هم تیک میزنم ولی باز این مشکل پیش میاد. جالب اینجاست کدهای خودتون به درستی در پروژه خودتون کار میکنه ولی وقتی میارمشون تو پروژه‌ی خودم این مشکل پیش میاد. نمیدونم کجارو اشتباه کردم ولی میدونم یک چیزی کمه.
توجه کنید زمانی که کاربر ورود میکنه مقدار @User.Identity.IsAuthenticated  برابر با true هستش. پس قطعا کاربر ورود میکنه ولی زمانی که صفحه تغییر میکنه این مقدار برابر false میشه.
کدهای کلاس Startup دقیقا همون کدهای شما و من تغییری بهشون ندادم فقط اسم کوکی رو عوض کردم یعنی اینطوری :
public class Startup
    {
        public void Configuration(IAppBuilder app)
        {
            ConfigureAuth(app);
            app.MapSignalR();
        }

        private static void ConfigureAuth(IAppBuilder appBuilder)
        {
            const int twoWeeks = 14;
            ProjectObjectFactory.Container.Configure(config => config.For<IDataProtectionProvider>()
                .HybridHttpOrThreadLocalScoped()
                .Use(() => appBuilder.GetDataProtectionProvider()));

            appBuilder.CreatePerOwinContext(
                () => ProjectObjectFactory.Container.GetInstance<ApplicationUserManager>());

            appBuilder.UseCookieAuthentication(new CookieAuthenticationOptions
            {
                AuthenticationType = DefaultAuthenticationTypes.ApplicationCookie,
                LoginPath = new PathString("/Account/Login"),
                ExpireTimeSpan = TimeSpan.FromDays(twoWeeks),
                SlidingExpiration = true,
                CookieName = "MyFirstCms",
                Provider = new CookieAuthenticationProvider
                {
                    OnValidateIdentity =
                            ProjectObjectFactory.Container.GetInstance<IApplicationUserManager>().OnValidateIdentity()
                }
            });

            ProjectObjectFactory.Container.GetInstance<IApplicationRoleManager>()
           .SeedDatabase();

            ProjectObjectFactory.Container.GetInstance<IApplicationUserManager>()
               .SeedDatabase();

            appBuilder.UseExternalSignInCookie(DefaultAuthenticationTypes.ExternalCookie);

            // Enables the application to temporarily store user information when they are verifying the second factor in the two-factor authentication process.
            //appBuilder.UseTwoFactorSignInCookie(DefaultAuthenticationTypes.TwoFactorCookie, TimeSpan.FromMinutes(5));

            // Enables the application to remember the second login verification factor such as phone or email.
            // Once you check this option, your second step of verification during the login process will be remembered on the device where you logged in from.
            // This is similar to the RememberMe option when you log in.
            // appBuilder.UseTwoFactorRememberBrowserCookie(DefaultAuthenticationTypes.TwoFactorRememberBrowserCookie);


            appBuilder.UseFacebookAuthentication(
               appId: "fdsfdsfs",
               appSecret: "fdfsfs");

            appBuilder.UseGoogleAuthentication(
                clientId: "fdsfsdfs",
                clientSecret: "fdsfsf");


        }
    }

این هم کدهای صفحه ورود :

    [HttpPost]
        [AllowAnonymous]
        //[CheckReferrer]
        [ValidateAntiForgeryToken]
        public virtual async Task<ActionResult> Login(LoginViewModel model, string returnUrl)
        {
            if (!ModelState.IsValid)
            {
                return View(model);
            }

            if (!_userManager.CheckUserNameExist(model.UserName,null))
            {
                this.AddErrors("UserName", "نام کاربری یا کلمه عبور وارد شده نادرست است");
                return View(model);
            }
            if (_userManager.CheckIsUserBannedOrDelete(model.UserName))
            {
                this.AddErrors("UserName", "حساب کاربری شما مسدود شده است");
                return View(model);
            }
            if (!_userManager.IsEmailConfirmedByUserNameAsync(model.UserName))
            {
                this.NotyWarning("برای ورود به سایت لازم است حساب خود را فعال کنید");
                return RedirectToAction(MVC.Account.ActionNames.ReceiveActivatorEmail, MVC.Account.Name);
            }


            var result = await _signInManager.PasswordSignInAsync
                (model.UserName.ToLower(), model.Password, model.RememberMe, shouldLockout: true);

            switch (result)
            {
                case SignInStatus.Success:
                    this.NotySuccess("شما با موفقیت وارد سیستم شدید");
                    return RedirectToLocal(returnUrl);
                case SignInStatus.LockedOut:
                    this.NotyError(
                        $"دقیقه دوباره امتحان کنید {_userManager.DefaultAccountLockoutTimeSpan} حساب شما قفل شد ! لطفا بعد از ");
                    return View(model);
                case SignInStatus.Failure:
                    this.NotyError(ModelState.GetListOfErrors());
                    return View(model);
                default:
                    this.NotyError(
                        "در این لحظه امکان ورود به  سابت وجود ندارد . مراتب را با مسئولان سایت در میان بگذارید");
                    return View(model);
            }
        }

ممنون میشم اگر میدونید کجارو اشتباه کردم بهم بگید.
با سپاس
مطالب
توسعه سرویس‌های مبتنی بر REST در AngularJs با استفاده از RestAngular : بخش اول
برای مطالعه‌ی این مقاله شما باید به مواردی از قبیل کتابخانه‌ی AngularJs، تعاملات بین کلاینت و سرور و همچنین معماری RESTful تسلط کافی داشته باشید و ما از توضیح و تفصیلی این سرفصل‌ها اجتناب میکنیم.
خیلی خوب بپردازیم به اصل مطلب:

Restangular  چیست؟

کتابخانه RestAngular بنا به گفته ناشر در مستندات Github آن، یک سرویس توسعه داده شده AngularJs می‌باشد که کد‌های نوشته شده‌ی برای پیاده سازی فرآیند‌های Request/Response کلاینت و سرور را به حداقل رسانده است. این فرآیندها در قالب درخواست‌های GET، POST، DELETE و Update صورت می‌پذیرند. این سرویس برای وب اپلیکیشن‌هایی که که داده‌های خود را از API‌های RESTful  همانند Microsoft ASP.NET Web API 2 دریافت می‌کنند نیز بسیار کارآمد است.
کد زیر یک فرآیند درخواست GET را نمایش می‌دهد که در آن از سرویس RestAngular استفاده شده است:
// Restangular returns promises
Restangular.all('users').getList()  // GET: /users
.then(function(users) {
  // returns a list of users
  $scope.user = users[0]; // first Restangular obj in list: { id: 123 }
})

// Later in the code...

// Restangular objects are self-aware and know how to make their own RESTful requests
$scope.user.getList('cars');  // GET: /users/123/cars

// You can also use your own custom methods on Restangular objects
$scope.user.sendMessage();  // POST: /users/123/sendMessage

// Chain methods together to easily build complex requests
$scope.user.one('messages', 123).one('from', 123).getList('unread');
// GET: /users/123/messages/123/from/123/unread
همانطور که ملاحظه میکنید تمام پروسه‌ی دریافت، در یک خط خلاصه شده است. همچنین می‌بینید که restAngular دارای Promise نیز هست. در تکه کد اول، تمامی userها به صورت Get دریافت می‌شوند. در تکه کد دوم مشاهده می‌کنید که عملیات درخواست لیست ماشین‌های کاربر چگونه در یک خط خلاصه می‌گردد. حال فرض کنید قصد داشتیم تا این عملیات را با وابستگی http پیاده سازی نماییم. برای این کار باید چندین خط کد را درون یک سرویس جا می‌دادیم و آنگاه از متد سرویس در کنترلر استفاده می‌کردیم.
در اینجا همچنین قادرید درخواست‌های خود را به صورت سفارشی نیز اعمال کنید (تکه کد سوم) و در آخر مشاهده می‌کنید که پیچیده‌ترین عملیات‌های درخواست کاربر را می‌توان در یک خط خلاصه نمود. برای نمونه کد آخر یک دستور GET تو در تو را به چه سادگی پیاده سازی کرده است.

وابستگی ها

باید توجه داشته باشید که برای استفاده از RestAngular نیاز به کتابخانه‌ی Lodash نیز می‌باشد.

شروع پروژه

برای شروع پروژه و استفاده از RestAngular، پس از اضافه کردن اسکریپت رفرنس‌ها و وابستگی‌ها (lodash و AngularJs) باید وابستگی restAngular را به صورت زیر به angular.module اضافه نمایید:
// Add Restangular as a dependency to your app
angular.module('your-app', ['restangular']);

// Inject Restangular into your controller
angular.module('your-app').controller('MainCtrl', function($scope, Restangular) {
  // ...
});
توجه داشته باشید هنگامیکه یک وابستگی به module اضافه می‌گردد، با حروف کوچک یعنی restangular اضافه می‌گردد؛ اما هنگامیکه به کنترلر اضافه می‌شود، به صورت Restangular و با R بزرگ اضافه می‌گردد.

برخی از متدهای RestAngular

در این بخش قصد داریم تا برخی از پر کاربرد‌ترین متد‌های RestAngular را تشریح کنیم:
 نام متد  پارامتر‌های ارسالی  توضیحات
 one
 route, id
 این متد یک RestAngular object ایجاد میکند که از آدرسی که در route قرار داده شده با id مشخص دریافت میشود.
 all
 route
 این متد یک RestAngular object که لیستی از المنت هایی را که در آدرس route قرار دارد، دریافت می‌نماید.
 oneUrl
 route, url
 این متد یک RestAngular object ایجاد می‌کند که یک المنت از url خاصی را بازگشت میدهد.
مانند: Restangular.oneUrl( 'googlers' , 'http://www.google.com/1' ).get(); 
 allUrl
 route, url
 این متد مانند متد قبل است با این تفاوت که یک مجموعه را بازگشت میدهد.
 copy
 formElement
 این متد یک کپی از المنت‌های یک فرم را ایجاد میکند که ما میتوانیم آنها را تغییر دهیم.
 restangularizeElement
 parent,element, route, queryParams
 یک المنت جدید را به صورت Restangularize تغییر میدهد.
 restangularizeCollection
 parent, element, route, queryParams
 یک کالکشن Collection را به صورت Restangularize تغییر میدهد.
در این قسمت قصد داشتیم تا شما را با این کتابخانه کمی آشنا کنیم. در قسمت بعدی سعی می‌کنیم تا با مثال‌هایی کاربردی، شما را بیشتر با این سرویس خارق العاده آشنا کنیم.
نظرات مطالب
طراحی و پیاده سازی زیرساختی برای تولید خودکار کد منحصر به فرد در زمان ثبت رکورد جدید
دریک سیستم حسابداری برای تولید شماره سندبه صورت پشت سرهم وترتیبی این راهکارجوابگو هست؟مشکل الان اینه که چون ما همیشه سعی میکنیم بزرگترین شماره رو دریافت ویک واحدبه اون اضافه کنیم در برخی مواقع شماره‌های تکراری به وجود میاد. 

اگر یک سند درحال ثبت باشد وقبل ازذخیره سازی، سندی دیگر نیاز به ثبت داشته باشد شماره اسناد تکراری میشوند چون سند قبل هنوز به طورکامل ثبت نشده تاسند بعدی ازوجود ان مطلع باشدوشماره سند بزرگتری نسبت به قبلی به آن اختصاص داده شود

مطالب
نوشتن آزمون‌های واحد به کمک کتابخانه‌ی Moq - قسمت پنجم - نکات و مباحث تکمیلی
پس از بررسی مباحث و نکات پایه‌ای کار با کتابخانه‌ی Moq، در این قسمت تعدادی از نکات تکمیلی آن‌را بررسی خواهیم کرد.


حالت‌های عملکرد کتابخانه‌ی Moq

کتابخانه‌ی Moq، دو حالت عملکرد را دارد: Strict Mode و Loose mode. زمانیکه یک Mock object را نمونه سازی می‌کنیم، به صورت پیش‌فرض کتابخانه‌ی Moq، یک Loose mock را ایجاد می‌کند. در این حالت این شیء، مقادیر پیش‌فرض خواص و اشیاء را بازگشت می‌دهد و استثنائی را صادر نمی‌کند. اگر این موارد مدنظر نیستند، می‌توان به حالت Strict آن رجوع کرد که روش تنظیم آن به صورت زیر است:
var mockIdentityVerifier = new Mock<IIdentityVerifier>(MockBehavior.Strict);
در این حالت اگر متد آزمون واحد را اجرا کنیم، با پیام زیر، با شکست مواجه خواهد شد:
Test method Loans.Tests.LoanApplicationProcessorShould.Accept threw exception:
Moq.MockException: IIdentityVerifier.Initialize() invocation failed with mock behavior Strict.
All invocations on the mock must have a corresponding setup.
در حالت Strict، تمام فراخوانی‌های شیء Mock شده باید دارای Setup باشند (نیازی به Setup تمام موارد نیست؛ فقط مواردی که در فراخوانی‌های آزمون واحد، مورد استفاده قرار می‌گیرند، حتما باید تنظیم شوند). برای نمونه در اینجا عنوان کرده‌است که در این آزمایش، تنظیمات متد Initialize انجام نشده‌است که با تعریف سطر زیر، این مشکل برطرف می‌شود:
mockIdentityVerifier.Setup(x => x.Initialize());

بنابراین هرچند کارکردن با حالت پیش‌فرض کتابخانه‌ی Moq ساده‌است، اما تنظیم حالت Strict سبب می‌شود تا تنظیمی را فراموش نکنیم و در نتیجه کیفیت آزمون واحد تهیه شده افزایش می‌یابد.


صدور استثناءها از طریق Mock objects

اگر در سیستم در حال آزمایش، قسمتی به بررسی خطاها اختصاص دارد، می‌توان توسط Mock objects استثناءهایی را تولید و به این ترتیب منطق بررسی خطاها را آزمایش کرد.
برای نمونه در متد Process کلاس LoanApplicationProcessor، یک try/catch را به قسمت CalculateScore اضافه می‌کنیم:
try
{
    _creditScorer.CalculateScore(application.Applicant.Name, application.Applicant.Address);
}
catch
{
    return application.IsAccepted;
}
زمانیکه کار فراخوانی متد CalculateScore صورت می‌گیرد، برای تنظیم آزمون واحد آن می‌توان از متد Throws، برای صدور یک استثناء استفاده کرد:
mockCreditScorer.Setup(x =>
                    x.CalculateScore(It.IsAny<string>(), It.IsAny<string>()))
                .Throws(new InvalidOperationException("Test Exception"));
صدور این استثناء سبب خواهد شد تا درخواست شخص، رد شود. بنابراین در آزمایش آن می‌توان این مساله را بررسی کرد و از رسیدن به این قسمت (رد شدن درخواست) اطمینان حاصل نمود:
Assert.IsFalse(application.IsAccepted);


صدور رخدادها از طریق Mock objects

فرض کنید یک EventArgs سفارشی را به صورت زیر تعریف:
using System;

namespace Loans.Models
{
    public class CreditScoreResultArgs : EventArgs
    {
        public int Score { get; set; }
    }
}
و سپس رخدادی را به نحو زیر به ICreditScorer اضافه کرده‌ایم:
public interface ICreditScorer
{
   event EventHandler<CreditScoreResultArgs> ResultAvailable;
برای اینکه یک Mock object سبب بروز رخداد ResultAvailable شود (به صورت دستی و دقیقا در سطری که مشخص می‌کنیم)، می‌توان به صورت زیر عمل کرد:
mockCreditScorer.Raise(x => x.ResultAvailable += null, new CreditScoreResultArgs());
ابتدا توسط متد Raise، رخ‌داد مدنظر را ذکر می‌کنیم و سپس یک نمونه‌ی EventArgs را به آن ارسال خواهیم کرد.
روش دیگر انجام اینکار به صورت زیر است:
mockCreditScorer.Setup(x =>
                x.CalculateScore(It.IsAny<string>(), It.IsAny<string>()))
                .Raises(x => x.ResultAvailable += null, new CreditScoreResultArgs());
در این حالت با فراخوانی متد CalculateScore، رخداد ResultAvailable به صورت خودکار صادر می‌شود.


معرفی Partial Mocks

در اغلب آزمون‌های واحدی که تا اینجا بررسی شدند، ابتدا یک Mock object را ایجاد و سپس وهله‌ای از سرویس مدنظر را توسط آن تهیه می‌کنیم. در ادامه تعدادی از متدهای این سرویس را مانند متد Process کلاس LoanApplicationProcessor، فراخوانی می‌کنیم. اینکار سبب اجرای فعالیتی در این سیستم شده و به همراه آن تعاملی با اشیاء Mock شده نیز صورت می‌گیرد. در نهایت حالت و یا نتیجه‌ای را دریافت می‌کنیم و آن‌را با حالت یا نتیجه‌ای که انتظار داریم، مقایسه خواهیم کرد. در این روش پس از پایان اجرای سیستم در حال اجرا، حالت و نتیجه‌ی نهایی حاصل از عملکرد آن، مورد بررسی قرار می‌گیرد. این بررسی‌ها را نیز بر روی اینترفیس‌ها انجام دادیم. اگر بجای اینترفیس‌ها از یک class استفاده شود، به آن partial mock گفته می‌شود. عموما مواردی را که آزمایش آن‌ها سخت است، با Partial mocks پیاده سازی می‌کنند؛ مانند کار با فایل سیستم، کار با قطعه کدهای نامعین مانند DateTime.Now، اعداد اتفاقی و یا Guidها.

در مثال زیر، شبیه به متد آزمون واحد Accept که تاکنون آن‌را بررسی کردیم، از اشیاء Mock شده استفاده شده‌است؛ با یک تفاوت: بجای اینترفیس IIdentityVerifier، از کلاس پیاده سازی کننده‌ی آن که در اینجا IdentityVerifierServiceGateway است، استفاده شده:
namespace Loans.Tests
{
    [TestClass]
    public class LoanApplicationProcessorShould
    {        
        [TestMethod]
        public void AcceptUsingPartialMock()
        {
            var product = new LoanProduct {Id = 99, ProductName = "Loan", InterestRate = 5.25m};
            var amount = new LoanAmount {CurrencyCode = "Rial", Principal = 2_000_000_0};
            var applicant =
                new Applicant {Id = 1, Name = "User 1", Age = 25, Address = "This place", Salary = 1_500_000_0};
            var application = new LoanApplication {Id = 42, Product = product, Amount = amount, Applicant = applicant};

            var mockIdentityVerifier = new Mock<IdentityVerifierServiceGateway>();

            mockIdentityVerifier.Setup(x => x.CallService(applicant.Name, applicant.Age, applicant.Address))
                .Returns(true);

            var mockCreditScorer = new Mock<ICreditScorer>();
            mockCreditScorer.Setup(x => x.ScoreResult.ScoreValue.Score).Returns(110_000);

            var sut = new LoanApplicationProcessor(mockIdentityVerifier.Object, mockCreditScorer.Object);
            sut.Process(application);

            Assert.IsTrue(application.IsAccepted);
        }
    }
}
در اینجا برای اینکه بتوانیم متد CallService را که private بوده، بررسی و تنظیم کنیم، آن‌را به public virtual تبدیل کرده‌ایم تا توسط Moq قابل دسترسی و همچنین قابل بازنویسی شود:
public virtual bool CallService(string applicantName, int applicantAge, string applicantAddress)


تبدیل DateTime.Now به یک مقدار ثابت قابل آزمایش توسط Partial Mocks

در کلاس IdentityVerifierServiceGateway، یک چنین کدی را داریم که از DateTime.Now نامشخص استفاده می‌کند و آزمون واحد نوشتن برای آن مشکل است؛ چون DateTime.Now در هربار که آزمایش اجرا می‌شود، تغییر می‌کند:
public bool Validate(string applicantName, int applicantAge, string applicantAddress)
{
    Connect();
    var isValidIdentity = CallService(applicantName, applicantAge, applicantAddress);
    LastCheckTime = DateTime.Now;
    Disconnect();

    return isValidIdentity;
}
برای بالابردن قابلیت آزمون نویسی این کلاس، آن‌را به صورت زیر Refactor می‌کنیم تا DateTime.Now را به صورت یک متد public virtual دریافت کند:
public bool Validate(string applicantName, int applicantAge, string applicantAddress)
{
    Connect();
    var isValidIdentity = CallService(applicantName, applicantAge, applicantAddress);
    LastCheckTime = GetCurrentTime();
    Disconnect();

    return isValidIdentity;
}

public virtual DateTime GetCurrentTime()
{
    return DateTime.Now;
}
اکنون آزمون واحد نویسی برای این کلاس توسط Mock objects بسیار ساده‌است:
var expectedTime = new DateTime(2000, 1, 1);
mockIdentityVerifier.Setup(x => x.GetCurrentTime())
    .Returns(expectedTime);
// ...
Assert.AreEqual(expectedTime, mockIdentityVerifier.Object.LastCheckTime);
در اینجا خروجی متد GetCurrentTime بر روی Mock object تهیه شده، به یک مقدار ثابت تنظیم شده‌است که با هر بار اجرای آزمایش در زمان‌های مختلف، تغییری نمی‌کند و وابسته‌ی به DateTime.Now نامشخص، نیست.


استفاده از متدهای protected بجای استفاده از متدهای public virtual در Partial Mocks

همانطور که مشاهده کردید، برای کار با Partial Mocks نیاز است متدهای معرفی شده، از نوع public virtual باشند. برای نمونه حتی مجبور شدیم یک متد private را نیز public کنیم. اگر علاقمند به این نوع تغییرات نیستید، می‌توان بجای public کردن متدهای private، آن‌ها را protected تعریف کرد. به همین جهت دو متدی را که تاکنون public virtual تعریف کردیم، تبدیل به protected virtual می‌کنیم.
پس از آن در کلاسی که آزمون‌های واحد را تهیه کردیم، ابتدا using Moq.Protected را ذکر می‌کنیم تا بتوانیم به قابلیت‌های ویژه‌ی کار با متدهای Protected دسترسی پیدا کنیم.
سپس روش تنظیم این نوع متدهای protected، چون دسترسی مستقیمی به آن‌ها وجود ندارد، به صورت زیر، با ذکر نام رشته‌ای آن‌ها تغییر می‌کند:
mockIdentityVerifier.Protected().Setup<bool>(
        "CallService",applicant.Name, applicant.Age, applicant.Address)
    .Returns(true);

var expectedTime = new DateTime(2000, 1, 1);
mockIdentityVerifier.Protected().Setup<DateTime>("GetCurrentTime")
    .Returns(expectedTime);
ابتدا متد Protected شیء Mock شده ذکر می‌شود و پس از آن متد Setup باید دقیقا نوع بازگشتی متد در حال تنظیم را ذکر کند؛ چون دیگر دسترسی strongly typed ای به آن نداریم. پس ا‌ز آن، لیست پارامترهای متد، ذکر می‌شوند.

روش دیگری نیز برای تعریف متدهای protected وجود دارد که اینبار strongly typed است. بالای متد آزمون واحد، اینترفیس private زیر را تعریف می‌کنیم:
interface IIdentityVerifierServiceGatewayProtectedMembers
{
   DateTime GetCurrentTime();
   bool CallService(string applicantName, int applicantAge, string applicantAddress);
}
که در آن متدهای تعریف شده، با متدهای protected در حال بررسی، امضای یکسانی دارند (و همواره با هر تغییری در برنامه نیز باید این وضعیت حفظ شود). در ادامه تعاریف تنظیمات این متدها به صورت strongly typed زیر قابل انجام است:
mockIdentityVerifier.Protected()
    .As<IIdentityVerifierServiceGatewayProtectedMembers>()
    .Setup(x => x.CallService(It.IsAny<string>(),
        It.IsAny<int>(),
        It.IsAny<string>()))
    .Returns(true);

var expectedTime = new DateTime(2000, 1, 1);
mockIdentityVerifier.Protected()
    .As<IIdentityVerifierServiceGatewayProtectedMembers>()
    .Setup(x => x.GetCurrentTime())
    .Returns(expectedTime);


معرفی روش دیگری بجای استفاده از متدهای protected

اگر در کدهای خود نیاز به استفاده‌ی بیش از حد از متدهای protected را مشاهده کردید، این مورد می‌توان نشانه‌ی امکان Refactoring این قسمت از کدها به سرویس‌هایی مجزا باشند. برای مثال می‌توان یک اینترفیس INowProvider را به صورت زیر تعریف کرد:
using System;

namespace Loans.Services.Contracts
{
    public interface INowProvider
    {
        DateTime GetNow();
    }
}
و سپس آن‌را به سازنده‌ی کلاس IdentityVerifierServiceGateway تزریق کرد:
    public class IdentityVerifierServiceGateway : IIdentityVerifier
    {
        private readonly INowProvider _nowProvider;
        
        public DateTime LastCheckTime { get; private set; }

        public IdentityVerifierServiceGateway(INowProvider nowProvider)
        {
            _nowProvider = nowProvider;
        }
 و متد GetCurrentTime را حذف و آن‌را با متد GetNow این سرویس جایگزین نمود:
        public bool Validate(string applicantName, int applicantAge, string applicantAddress)
        {
            Connect();
            var isValidIdentity = CallService(applicantName, applicantAge, applicantAddress);
            LastCheckTime = _nowProvider.GetNow();
            // ...
 به این ترتیب نیاز به تنظیم متد protected بازگشت زمان، حذف شده و می‌توان از این سرویس جدید استفاده کرد:
var mockNowProvider = new Mock<INowProvider>();
mockNowProvider.Setup(x => x.GetNow()).Returns(expectedTime);

var mockIdentityVerifier =  new Mock<IdentityVerifierServiceGateway>(mockNowProvider.Object);


کدهای کامل این سری را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: MoqSeries-05.zip
مطالب
ASP.NET MVC #12

تولید خودکار فرم‌های ورود و نمایش اطلاعات در ASP.NET MVC بر اساس اطلاعات مدل‌ها

در الگوی MVC، قسمت M یا مدل آن یک سری ویژگی‌های خاص خودش را دارد:
شما را وادار نمی‌کند که مدل را به نحو خاصی طراحی کنید. شما را مجبور نمی‌کند که کلاس‌های مدل را برای نمونه همانند کلاس‌های کنترلرها، از کلاس خاصی به ارث ببرید. یا حتی در مورد نحوه‌ی دسترسی به داده‌ها نیز، نظری ندارد. به عبارتی برنامه نویس است که می‌تواند بر اساس امکانات مهیای در کل اکوسیستم دات نت، در این مورد آزادانه تصمیم گیری کند.
بر همین اساس ASP.NET MVC یک سری قرارداد را برای سهولت اعتبار سنجی یا تولید بهتر رابط کاربری بر اساس اطلاعات مدل‌ها، فراهم آورده است. این قراردادها هم چیزی نیستند جز یک سری metadata که نحوه‌ی دربرگیری اطلاعات را در مدل‌ها توضیح می‌دهند. برای دسترسی به آن‌ها پروژه جاری باید ارجاعی را به اسمبلی‌های System.ComponentModel.DataAnnotations.dll و System.Web.Mvc.dll داشته باشد (که VS.NET به صورت خودکار در ابتدای ایجاد پروژه اینکار را انجام می‌دهد).

یک مثال کاربردی

یک پروژه جدید خالی ASP.NET MVC را آغاز کنید. در پوشه مدل‌های آن، مدل اولیه‌ای را با محتوای زیر ایجاد نمائید:

using System;

namespace MvcApplication8.Models
{
public class Employee
{
public int Id { set; get; }
public string Name { set; get; }
public decimal Salary { set; get; }
public string Address { set; get; }
public bool IsMale { set; get; }
public DateTime AddDate { set; get; }
}
}

سپس یک کنترلر جدید را هم به نام EmployeeController با محتوای زیر به پروژه اضافه نمائید:

using System;
using System.Web.Mvc;
using MvcApplication8.Models;

namespace MvcApplication8.Controllers
{
public class EmployeeController : Controller
{
public ActionResult Create()
{
var employee = new Employee { AddDate = DateTime.Now };
return View(employee);
}
}
}

بر روی متد Create کلیک راست کرده و یک View ساده را برای آن ایجاد نمائید. سپس محتوای این View را به صورت زیر تغییر دهید:

@model MvcApplication8.Models.Employee
@{
ViewBag.Title = "Create";
}

<h2>Create An Employee</h2>

@using (Html.BeginForm(actionName: "Create", controllerName: "Employee"))
{
@Html.EditorForModel()
<input type="submit" value="Save" />
}

اکنون اگر پروژه را اجرا کرده و مسیر http://localhost/employee/create را وارد نمائید، یک صفحه ورود اطلاعات تولید شده به صورت خودکار را مشاهده خواهید کرد. متد Html.EditorForModel بر اساس اطلاعات خواص عمومی مدل، یک فرم خودکار را تشکیل می‌دهد.
البته فرم تولیدی به این شکل شاید آنچنان مطلوب نباشد، از این جهت که برای مثال Id را هم لحاظ کرده، در صورتیکه قرار است این Id توسط بانک اطلاعاتی انتساب داده شود و نیازی نیست تا کاربر آن‌را وارد نماید. یا مثلا برچسب AddDate نباید به این شکل صرفا بر اساس نام خاصیت متناظر با آن تولید شود و مواردی از این دست. به عبارتی نیاز به سفارشی سازی کار این فرم ساز توکار ASP.NET MVC وجود دارد که ادامه بحث جاری را تشکیل خواهد داد.



سفارشی سازی فرم ساز توکار ASP.NET MVC با کمک Metadata خواص

برای اینکه بتوان نحوه نمایش فرم خودکار تولید شده را سفارشی کرد، می‌توان از یک سری attribute و data annotations توکار دات نت و ASP.NET MVC استفاده کرد و نهایتا این metadata توسط فریم ورک، مورد استفاده قرار خواهند گرفت. برای مثال:

using System;
using System.ComponentModel;
using System.ComponentModel.DataAnnotations;
using System.Web.Mvc;

namespace MvcApplication8.Models
{
public class Employee
{
//[ScaffoldColumn(false)]

[HiddenInput(DisplayValue=false)]
public int Id { set; get; }

public string Name { set; get; }

[DisplayName("Annual Salary ($)")]
public decimal Salary { set; get; }

public string Address { set; get; }

[DisplayName("Is Male?")]
public bool IsMale { set; get; }

[DisplayName("Start Date")]
[DataType(DataType.Date)]
public DateTime AddDate { set; get; }
}
}

در اینجا به کمک ویژگی HiddenInput از نمایش عمومی خاصیت Id جلوگیری خواهیم کرد یا توسط ویژگی DisplayName، برچسب دلخواه خود را به عناصر فرم تشکیل شده، انتساب خواهیم داد. اگر نیاز باشد تا خاصیتی کلا از رابط کاربری حذف شود می‌توان از ویژگی ScaffoldColumn با مقدار false استفاده کرد. یا توسط DataType، مشخص کرده‌ایم که نوع ورودی فقط قرار است Date باشد و نیازی به قسمت Time آن نداریم.
DataType شامل نوع‌های از پیش تعریف شده دیگری نیز هست. برای مثال اگر نیاز به نمایش TextArea بود از مقدار MultilineText، ‌استفاده کنید:

[DataType(DataType.MultilineText)]

یا برای نمایش PasswordBox از مقدار Password می‌توان کمک گرفت. اگر نیاز دارید تا آدرس ایمیلی به شکل یک لینک mailto نمایش داده شود از مقدار EmailAddress استفاده کنید. به کمک مقدار Url، متن خروجی به صورت خودکار تبدیل به یک آدرس قابل کلیک خواهد شد.
اکنون اگر پروژه را مجددا کامپایل کنیم و به آدرس ایجاد یک کارمند جدید مراجعه نمائیم، با رابط کاربری بهتری مواجه خواهیم شد.



سفارشی سازی ظاهر فرم ساز توکار ASP.NET MVC

در ادامه اگر بخواهیم ظاهر این فرم را اندکی سفارشی‌تر کنیم، بهتر است به سورس صفحه تولیدی در مرورگر مراجعه کنیم. در اینجا یک سری عناصر HTML محصور شده با div را خواهیم یافت. هر کدام از این‌ها هم با classهای css خاص خود تعریف شده‌اند. بنابراین اگر علاقمند باشیم که رنگ و قلم و غیره این موارد تغییر دهیم، تنها کافی است فایل css برنامه را ویرایش کنیم و نیازی به دستکاری مستقیم کدهای برنامه نیست.



انتساب قالب‌های سفارشی به خواص یک شیء

تا اینجا در مورد نحوه سفارشی سازی رنگ، قلم، برچسب و نوع داده‌های هر کدام از عناصر نهایی نمایش داده شده، توضیحاتی را ملاحظه نمودید.
در فرم تولیدی نهایی، خاصیت bool تعریف شده به صورت خودکار به یک checkbox تبدیل شده است. چقدر خوب می‌شد اگر امکان تبدیل آن مثلا به RadioButton انتخاب مرد یا زن بودن کارمند ثبت شده در سیستم وجود داشت. برای اصلاح یا تغییر این مورد، باز هم می‌توان از متادیتای خواص، جهت تعریف قالبی خاص برای هر کدام از خواص مدل استفاده کرد.
به پوشه Views/Shared مراجعه کرده و یک پوشه جدید به نام EditorTemplates را ایجاد نمائید. بر روی این پوشه کلیک راست کرده و گزینه Add view را انتخاب کنید. در صفحه باز شده، گزینه «Create as a partial view» را انتخاب نمائید و نام آن‌را هم مثلا GenderOptions وارد کنید. همچنین گزینه «Create a strongly typed view» را نیز انتخاب کنید. مقدار Model class را مساوی bool وارد نمائید. فعلا یک hello داخل این صفحه جدید وارد کرده و سپس خاصیت IsMale را به نحو زیر تغییر دهید:

[DisplayName("Gender")]
[UIHint("GenderOptions")]
public bool IsMale { set; get; }

توسط ویژگی UIHint، می‌توان یک خاصیت را به یک partial view متصل کرد. در اینجا خاصیت IsMale به partial view ایی به نام GenderOptions متصل شده است. اکنون اگر برنامه را کامپایل و اجرا کرده و آدرس ایجاد یک کارمند جدید را ملاحظه کنید، بجای Checkbox باید یک hello نمایش داده شود.
محتویات این Partial view هم نهایتا به شکل زیر خواهند بود:

@model bool
<p>@Html.RadioButton("", false, !Model) Female</p>
<p>@Html.RadioButton("", true, Model) Male</p>

در اینجا Model که از نوع bool تعریف شده، به خاصیت IsMale اشاره خواهد کرد. دو RadioButton هم برای انتخاب بین حالت زن و مرد تعریف شده‌اند.

یا یک مثال جالب دیگر در این زمینه می‌تواند تبدیل enum به یک Dropdownlist باشد. در این حالت partial view ما شکل زیر را خواهد یافت:

@model Enum
@Html.DropDownListFor(m => m, Enum.GetValues(Model.GetType())
.Cast<Enum>()
.Select(m => {
string enumVal = Enum.GetName(Model.GetType(), m);
return new SelectListItem() {
Selected = (Model.ToString() == enumVal),
Text = enumVal,
Value = enumVal
};
}))

و برای استفاده از آن، از ویژگی زیر می‌توان کمک گرفت (مزین کردن خاصیتی از نوع یک enum دلخواه، جهت تبدیل خودکار آن به یک دراپ داون لیست):

[UIHint("Enum")]


سایر متدهای کمکی تولید و نمایش خودکار اطلاعات از روی اطلاعات مدل‌های برنامه

متدهای دیگری نیز در رده‌ی Templated helpers قرار می‌گیرند. اگر از متد Html.EditorFor استفاده کنیم، از تمام این اطلاعات متادیتای تعریف شده نیز استفاده خواهد کرد. همانطور که در قسمت قبل (قسمت 11) نیز توضیح داده شد، صفحه استاندارد Add view در VS.NET به همراه یک سری قالب تولید فرم‌های Create و Edit هم هست که دقیقا کد نهایی تولیدی را بر اساس همین متد تولید می‌کند.
استفاده از Html.EditorFor انعطاف پذیری بیشتری را به همراه دارد. برای مثال اگر یک طراح وب، طرح ویژه‌ای را در مورد ظاهر فرم‌های سایت به شما ارائه دهد، بهتر است از این روش استفاده کنید. اما خروجی نهایی Html.EditorForModel به کمک تعدادی متادیتا و اندکی دستکاری CSS، از دیدگاه یک برنامه نویس بی نقص است!
به علاوه، متد Html.DisplayForModel نیز مهیا است. بجای اینکه کار تولید رابط کاربری اطلاعات نمایش جزئیات یک شیء را انجام دهید، اجازه دهید تا متد Html.DisplayForModel اینکار را انجام دهد. سفارشی سازی آن نیز همانند قبل است و بر اساس متادیتای خواص انجام می‌شود. در این حالت، مسیر پیش فرض جستجوی قالب‌های UIHint آن، Views/Shared/DisplayTemplates می‌باشد. همچنین Html.DisplayFor نیز جهت کار با یک خاصیت مدل تدارک دیده شده است. البته باید درنظر داشت که استفاده از پوشه Views/Shared اجباری نیست. برای مثال اگر از پوشه Views/Home/DisplayTemplates استفاده کنیم، قالب‌های سفارشی تهیه شده تنها جهت Viewهای کنترلر home قابل استفاده خواهند بود.
یکی دیگر از ویژگی‌هایی که جهت سفارشی سازی نحوه نمایش خودکار اطلاعات می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد، DisplayFormat است. برای مثال اگر مقدار خاصیت در حال نمایش نال بود، می‌توان مقدار دیگری را نمایش داد:

[DisplayFormat(NullDisplayText = "-")]

یا اگر علاقمند بودیم که فرمت اطلاعات در حال نمایش را تغییر دهیم، به نحو زیر می‌توان عمل کرد:

[DisplayFormat(DataFormatString  = "{0:n}")]

مقدار DataFormatString در پشت صحنه در متد string.Format مورد استفاده قرار می‌گیرد.
و اگر بخواهیم که این ویژگی در حالت تولید فرم ویرایش نیز درنظر گرفته شود، می‌توان خاصیت ApplyFormatInEditMode را نیز مقدار دهی کرد:

[DisplayFormat(DataFormatString  = "{0:n}", ApplyFormatInEditMode = true)]



بازنویسی قالب‌های پیش فرض تولید فرم یا نمایش اطلاعات خودکار ASP.NET MVC

یکی دیگر از قرارداهای بکارگرفته شده در حین استفاده از قالب‌های سفارشی، استفاده از نام اشیاء می‌باشد. مثلا در پوشه Views/Shared/DisplayTemplates، اگر یک Partial view به نام String.cshtml وجود داشته باشد، از این پس نحوه رندر کلیه خواص رشته‌ای تمام مدل‌ها، بر اساس محتوای فایل String.cshtml مشخص می‌شود؛ به همین ترتیب در مورد datetime و سایر انواع مهیا.
برای مثال اگر خواستید تمام تاریخ‌های میلادی دریافتی از بانک اطلاعاتی را شمسی نمایش دهید، فقط کافی است یک فایل datetime.cshtml سفارشی را تولید کنید که Model آن تاریخ میلادی دریافتی است و نهایتا کار این Partial view، رندر تاریخ تبدیل شده به همراه تگ‌های سفارشی مورد نظر می‌باشد. در این حالت نیازی به ذکر ویژگی UIHint نیز نخواهد بود و همه چیز خودکار است.
به همین ترتیب اگر نام مدل ما Employee باشد و فایل Partial view ایی به نام Employee.cshtml در پوشه Views/Shared/DisplayTemplates قرار گیرد، متد Html.DisplayForModel به صورت پیش فرض از محتوای این فایل جهت رندر اطلاعات نمایش جزئیات شیء Employee استفاده خواهد کرد.
داخل Partial viewهای سفارشی تعریف شده به کمک خاصیت ViewData.TemplateInfo.FormattedModelValue مقدار نهایی فرمت شده قابل استفاده را فراهم می‌کند. این مورد هم از این جهت حائز اهمیت است که نیازی نباشد تا ویژگی DisplayFormat را به صورت دستی پردازش کنیم. همچنین اطلاعات ViewData.ModelMetadata نیز دراینجا قابل دسترسی هستند.



سؤال: Partial View چیست؟

همانطور که از نام Partial view بر‌می‌آید، هدف آن رندر کردن قسمتی از صفحه است به همراه استفاده مجدد از کدهای تولید رابط کاربری در چندین و چند View؛ چیزی شبیه به User controls در ASP.NET Web forms البته با این تفاوت که Page life cycle و Code behind و سایر موارد مشابه آن در اینجا حذف شده‌اند. همچنین از Partial viewها برای به روز رسانی قسمتی از صفحه حین فراخوانی‌های Ajaxایی نیز استفاده می‌شود. مهم‌ترین کاربرد Partial views علاوه بر استفاده مجدد از کدها، خلوت کردن Viewهای شلوغ است جهت ساده‌تر سازی نگهداری آن‌ها در طول زمان (یک نوع Refactoring فایل‌های View محسوب می‌شوند).
پسوند این فایل‌ها نیز بسته به موتور View مورد استفاده تعیین می‌شود. برای مثال حین استفاده از Razor، پسوند Partial views همان cshtml یا vbhtml می‌باشد. یا اگر از web forms view engine استفاده شود، پسوند آن‌ها ascx است (همانند User controls در وب فرم‌ها).
البته چون در حالت استفاده از موتور Razor، پسوند View و Partial viewها یکی است، مرسوم شده است که نام Partial viewها را با یک underline شروع کنیم تا بتوان بین این دو تمایز قائل شد.
اگر این فایل‌ها را در پوشه Views/Shared تعریف کنیم، در تمام Viewها قابل استفاده خواهند بود. اما اگر مثلا در پوشه Views/Home آن‌هارا قرار دهیم، تنها در Viewهای متعلق به کنترلر Home، قابل بکارگیری می‌باشند.
Partial views را نیز می‌توان strongly typed تعریف کرد و به این ترتیب با مشخص سازی دقیق نوع model آن، علاوه بر بهره‌مندی از Intellisense خودکار، رندر آن‌را نیز تحت کنترل کامپایلر قرار داد.
مقدار Model در یک View بر اساس اطلاعات مدلی که به آن ارسال شده است تعیین می‌گردد. اما در یک Partial view که جزئی از یک View را نهایتا تشکیل خواهد داد، بر اساس مقدار ارسالی از طریق View معین می‌گردد.

یک مثال
در ادامه قصد داریم کد حلقه نمایش لیستی از عناصر تولید شده توسط VS.NET را به یک Partial view منتقل و Refactor کنیم.
ابتدا یک منبع داده فرضی زیر را در نظر بگیرید:
using System;
using System.Collections.Generic;

namespace MvcApplication8.Models
{
public class Employees
{
public IList<Employee> CreateEmployees()
{
return new[]
{
new Employee { Id = 1, AddDate = DateTime.Now.AddYears(-3), Name = "Emp-01", Salary = 3000},
new Employee { Id = 2, AddDate = DateTime.Now.AddYears(-2), Name = "Emp-02", Salary = 2000},
new Employee { Id = 3, AddDate = DateTime.Now.AddYears(-1), Name = "Emp-03", Salary = 1000}
};
}
}
}

سپس از آن در یک کنترلر برای بازگشت لیستی از کارکنان استفاده خواهیم کرد:

public ActionResult EmployeeList()
{
var list = new Employees().CreateEmployees();
return View(list);
}

View متناظر با این متد را هم با کلیک راست بر روی متد، انتخاب گزینه Add view و سپس ایجاد یک strongly typed view از نوع کلاس Employee، ایجاد خواهیم کرد.
در ادامه قصد داریم بدنه حلقه زیر را refactor کنیم و آن‌را به یک Parial view منتقل نمائیم تا View ما اندکی خلوت‌تر و مفهوم‌تر شود:

@foreach (var item in Model) {
<tr>
<td>
@Html.DisplayFor(modelItem => item.Name)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(modelItem => item.Salary)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(modelItem => item.Address)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(modelItem => item.IsMale)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(modelItem => item.AddDate)
</td>
<td>
@Html.ActionLink("Edit", "Edit", new { id=item.Id }) |
@Html.ActionLink("Details", "Details", new { id=item.Id }) |
@Html.ActionLink("Delete", "Delete", new { id=item.Id })
</td>
</tr>
}

سپس بر روی پوشه Views/Employee کلیک راست کرده و گزینه Add|View را انتخاب کنید. در اینجا نام _EmployeeItem را وارد کرده و همچنین گزینه Create as a partial view و create a strongly typed view را نیز انتخاب کنید. نوع مدل هم Employee خواهد بود. به این ترتیب فایل زیر تشکیل خواهد شد:
\Views\Employee\_EmployeeItem.cshtml

ابتدای نام فایل‌را با underline شروع کرده‌ایم تا بتوان بین Viewها و Partial views تفاوت قائل شد. همچنین این Partial view چون داخل پوشه Employee تعریف شده، فقط در Viewهای کنترلر Employee در دسترس خواهد بود.
در ادامه کل بدنه حلقه فوق را cut کرده و در این فایل جدید paste نمائید. مرحله اول refactoring یک view به همین نحو آغاز می‌شود. البته در این حالت قادر به استفاده از Partial view نخواهیم بود چون اطلاعاتی که به این فایل ارسال می‌گردد و مدلی که در دسترس آن است از نوع Employee است و نه لیستی از کارمندان. به همین جهت باید item را با Model جایگزین کرد:

@model MvcApplication8.Models.Employee

<tr>
<td>
@Html.DisplayFor(x => x.Name)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(x => x.Salary)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(x => x.Address)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(x => x.IsMale)
</td>
<td>
@Html.DisplayFor(x => x.AddDate)
</td>
<td>
@Html.ActionLink("Edit", "Edit", new { id = Model.Id }) |
@Html.ActionLink("Details", "Details", new { id = Model.Id }) |
@Html.ActionLink("Delete", "Delete", new { id = Model.Id })
</td>
</tr>


سپس برای استفاده از این Partial view در صفحه نمایش لیست کارمندان خواهیم داشت:

@foreach (var item in Model) {
@Html.Partial("_EmployeeItem", item)
}

متد Html.Partial، اطلاعات یک Partial view را پردازش و تبدیل به یک رشته کرده و در اختیار Razor قرار می‌دهد تا در صفحه نمایش داده شود. پارامتر اول آن نام Partial view مورد نظر است (نیازی به ذکر پسوند فایل نیست) و پارامتر دوم، اطلاعاتی است که به آن ارسال خواهد شد.
متد دیگری هم وجود دارد به نام Html.RenderPartial. کار این متد نوشتن مستقیم در Response است، برخلاف Html.Partial که فقط یک رشته را بر می‌گرداند.



نمایش اطلاعات از کنترلر‌های مختلف در یک صفحه

Html.Partial بر اساس اطلاعات مدل ارسالی از یک کنترلر، کار رندر قسمتی از آن‌را در یک View خاص عهده دار خواهد شد. اما اگر بخواهیم مثلا در یک صفحه یک قسمت را به نمایش آخرین اخبار و یک قسمت را به نمایش آخرین وضعیت آب و هوا اختصاص دهیم، از روش دیگری به نام RenderAction می‌توان کمک گرفت. در اینجا هم دو متد Html.Action و Html.RenderAction وجود دارند. اولی یک رشته را بر می‌گرداند و دومی اطلاعات را مستقیما در Response درج می‌کند.

یک مثال:
کنترلر جدیدی را به نام MenuController به پروژه اضافه کنید:
using System.Web.Mvc;

namespace MvcApplication8.Controllers
{
public class MenuController : Controller
{
[ChildActionOnly]
public ActionResult ShowMenu(string options)
{
return PartialView(viewName: "_ShowMenu", model: options);
}
}
}

سپس بر روی نام متد کلیک راست کرده و گزینه Add view را انتخاب کنید. در اینجا قصد داریم یک partial view که نامش با underline شروع می‌شود را اضافه کنیم. مثلا با محتوای زیر ( با توجه به اینکه مدل ارسالی از نوع رشته‌ای است):

@model string

<ul>
<li>
@Model
</li>
</ul>

حین فراخوانی متد Html.Action، یک متد در یک کنترلر فراخوانی خواهد شد (که شامل ارائه درخواست و طی سیکل کامل پردازشی آن کنترلر نیز خواهد بود). سپس آن متد با بازگشت دادن یک PartialView، اطلاعات پردازش شده یک partial view را به فراخوان بازگشت می‌دهد. اگر نامی ذکر نشود، همان نام متد در نظر گرفته خواهد شد. البته از آنجائیکه در این مثال در ابتدای نام Partial view یک underline قرار دادیم، نیاز خواهد بود تا این نام صریحا ذکر گردد (چون دیگر هم نام متد یا ActionName آن نیست). ویژگی ChildActionOnly سبب می‌شود تا این متد ویژه تنها از طریق فراخوانی Html.Action در دسترس باشد.
برای استفاده از آن هم در Viewایی دیگر خواهیم داشت:

@Html.Action(actionName: "ShowMenu", controllerName: "Menu", 
routeValues: new { options = "some data..." })

در اینجا هم پارامتر ارسالی به کمک anonymously typed objects مشخص و مقدار دهی شده است.


سؤال مهم: چه تفاوتی بین RenderPartial و RenderAction وجود دارد؟ به نظر هر دو یک کار را انجام می‌دهند، هر دو مقداری HTML را پس از پرداش به صفحه تزریق می‌کنند.
پاسخ: اگر View والد، دارای کلیه اطلاعات لازم جهت نمایش اطلاعات Partial view است، از RenderPartial استفاده کنید. به این ترتیب برخلاف حالت RenderAction درخواست جدیدی به ASP.NET Pipeline صادر نشده و کارآیی نهایی بهتر خواهد بود. صرفا یک الحاق ساده به صفحه انجام خواهد شد.
اما اگر برای رندر کردن این قسمت از صفحه که قرار است اضافه شود، نیاز به دریافت اطلاعات دیگری خارج از اطلاعات مهیا می‌باشد، از روش RenderAction استفاده کنید. برای مثال اگر در صفحه جاری قرار است لیست پروژه‌ها نمایش داده شود و در کنار صفحه مثلا منوی خاصی باید قرار گیرد، اطلاعات این منو در View جاری فراهم نیست (و همچنین مرتبط به آن هم نیست). بنابراین از روش RenderAction برای حل این مساله می‌توان کمک گرفت.
به صورت خلاصه برای نمایش اطلاعات تکراری در صفحات مختلف سایت در حالتیکه این اطلاعات از قسمت‌های دیگر صفحه ایزوله است (مثلا نمایش چند ویجت مختلف در صفحه)، روش RenderAction ارجحیت دارد.


یک نکته
فراخوانی متدهای RenderAction و RenderPartial در حین کار با Razor باید به شکل فراخوانی یک متد داخل {} باشند:

@{ Html.RenderAction("About"); }
And not @Html.RenderAction("About")

علت این است که @ به تنهایی به معنای نوشتن در Response است. متد RenderAction هم خروجی ندارد و مستقیما در Response اطلاعات خودش را درج می‌کند. بنابراین این دو با هم همخوانی ندارند و باید به شکل یک متد معمولی با آن رفتار کرد.
اگر حجم اطلاعاتی که قرار است در صفحه درج شود بالا است، متدهای RenderAction و RenderPartial نسبت به Html.Action و Html.Partial کارآیی بهتری دارند؛ چون یک مرحله تبدیل کل اطلاعات به رشته و سپس درج نتیجه در Response، در آن‌ها حذف شده است.


مطالب
آشنایی اولیه با gRPC
در مقاله‌ی قبلی بطور کلی با Protocol ‌Buffers آشنا شدیم. در این قسمت با gRPC  آشنا شده و همچنین به پیاده سازی یک سرور و کلاینت، با استفاده از gRPC پرداخته که توسط آن به تبادل اطلاعات با یکدیگر میپردازند. 
gRPC یک فریم ورک مدرن و متن باز با کارآیی بالاست. توسط گوگل پیاده سازی شده و جزء انجمن CNCF میباشد (مثل Docker & Kubernetes) که بر روی سیستم عامل‌های متعددی اجرا میشود. به صورت خیلی کارا میتواند سرویس‌های متعددی را به یکدیگر متصل کرده و همچنین از امکاناتی همچون load balancing, monitoring, tracing, health checking, authentication به صورت خیلی ساده پشتیبانی میکند. بسایر سریع و همچنین Low Latency است. مستقل از یک زبان برنامه نویسی خاص هست و برای streaming بسیار مناسب است و همچنین برای سیستم‌های توزیع شده پیشنهاد میشود و به راحتی قابل توسعه و نگهداری است.
راجع به مزایای gRPC بسیار صحبت کردیم. برای طراحی سرویس‌های متعددی که با یکدیگر در ارتباط هستند، مناسب میباشد. از HTTP/2 به صورت پیشفرض استفاده میکند (راجع به تفاوت HTTP/2 و HTTP1 اینجا  را مطالعه بفرمایید).
شاید بزرگترین مشکلی که در حال حاضر دارد این است که REST را پشتیبانی نمیکند. بدین معنا که شما از طریق browser نمیتوانید یک در خواست را به یک سرور پیاده سازی شده توسط gRPC بصورت مستقیم ارسال کنید. راه حل اول برای حل این مشکل، پیاده سازی یک restful gateway با ابزار دلخواه خود و بقیه سرویس‌ها بعد از آن به هم از طریق gRPC ارتباط برقرا میکنند، یا راه حل بهتر اینکه از grpc-gateway  استفاده شود. ابزاری است که به کمک آن میتوانید سیستم خود را با REST یکپارچه سازی نمایید (هر چند راه‌های دیگری برای وصل شدن از مرورگر به یک سرور gRPC با استفاده از کتابخانه‌های third party میسر شده، اما خارج از موضوع بحث است و مطالعه‌ی بیشتر را به خواننده واگذار میکنم)
قدم اول در پیاده سازی یک سرور/کلاینت با استفاده از gRPC، آشنایی با protocol buffers هست. برای آشنایی، به مقاله‌ی قبلی رجوع فرمایید. تمامی پیاده سازی‌های ما از روی کد‌های تولید شده از تعاریف protocol bufferهایی هست که نوشته‌ایم.
حال فرض کنید میخواهیم یک سرور gRPC را با استفاده از #C نوشته و پیاده سازی نماییم:
۱) قدم اول قطعا نوشتن protobuf می‌باش‍د‍‍. همانطور که در مقاله‌ی قبلی ذکر شده است، به صورت زیر، مدل و همچنین متد‌های لازم را معرفی مینماییم و نام آن را helloworld.proto قرار میدهیم.
syntax = "proto3";

package helloworld;

service Greeter {
  rpc SayHello (HelloRequest) returns (HelloReply) {}
}

message HelloRequest {
  string name = 1;
}

message HelloReply {
  string message = 1;
}
مدل و سرویس‌ها بصورت واضحی نوشته شده‌اند؛ SayHello با ورودی HelloRequest و خروجی HelloReply تعیین شده‌است.
۲) حالا کافی است یک پروژه‌ی Console را ساخته و ابتدا پکیج‌های زیر را نصب نماییم.
Google.Protobuf
grpc
Grpc.Tools
از طریق Grpc.Tools میتوانیم protobuf‌های خود را بصورت خودکار بعد از build تولید نماییم. در csproj آیتم زیر را اضافه کرده و آدرس protobuf را تعیین مینماییم.
<ItemGroup>
      <Protobuf Include="helloworld.proto" />
  </ItemGroup>
حال کافی است کد‌های زیر را جایگزین نماییم:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.Threading.Tasks;
using Helloworld;
using Grpc.Core;

namespace ServerGrpc
{
    class GreeterImpl : Greeter.GreeterBase
    {
        public override Task<HelloReply> SayHello(HelloRequest request, ServerCallContext context)
        {
            System.Console.WriteLine("request made!");
            return Task.FromResult(new HelloReply { Message = "Hello " + request.Name });
        }
    }

    class Program
    {
       const int Port = 50051;

        public static void Main(string[] args)
        {
            Server server = new Server
            {
                Services = { Greeter.BindService(new GreeterImpl()) },
                Ports = { new ServerPort("localhost", Port, ServerCredentials.Insecure) }
            };
            server.Start();

            Console.WriteLine("Greeter server listening on port " + Port);
            Console.WriteLine("Press any key to stop the server...");
            Console.ReadKey();

            server.ShutdownAsync().Wait();
        }
    }
}
همانطور که مشاهده میکنید، مدل‌ها و سریس‌ها بصورت خودکار تولید شده‌اند (ضمن اینکه میتوانستیم بصورت دستی نیز protobuf را برای زبان دلخواه خود تولید نماییم).
سرور را بر روی پورت مشخصی ایجاد کرده و همچنین سرویس مورد نظرمان را پیاده سازی کرده‌ایم؛ به صورت فوق همه چیز به ساده‌ترین صورت در نظر گرفته شده است.
gRPC به صورت خودکار از پروتکل امن ssl استفاده میکند؛ اما برای راحتی کار ما از آن استفاده نکرده‌ایم.
نکته: فایل‌های generate شده را از طریق آدرس زیر میتوانید پیدا کنید:
obj/Debug/netcoreapp2.2(یا نسخه‌ی دیگری که استفاده میکنید)

حالا بنا داریم یک کلاینت را با یک زبان برنامه نویسی کاملا مجزا نوشته و به سرور grpc متصل شویم. این کلاینت را با زبان Go خواهیم نوشت (بدیهی است می‌توان جای زبان‌های برنامه نویسی کلاینت و سرور را تغییر داد).
نکته: خیلی وارد جزیات زبان Go نمی‌شویم و فقط اشاره‌ای به موارد کلی خواهیم کرد.
ابتدا باید از روی protobuf کد مربوط به Go را تولید نماییم؛ به صورت زیر:
protoc helloworld.proto --go_out=plugins=grpc:.
فرض کنید فایل generate شده در پوشه‌ی proto قرار گرفته به نام "helloworld.pb.go"
یک فایل به نام main.go ساخته و کد‌های زیر را وارد مینماییم.
package main
import (
        "fmt"
        "golang.org/x/net/context"
        "google.golang.org/grpc"
        "gosample/proto"
)
func main() {
    initial()
}

func initial(){
    conn, _ := grpc.Dial("localhost:50051", grpc.WithInsecure())
    defer conn.Close()
    client := helloworld.NewGreeterClient(conn)
    data, _ := client.SayHello(context.Background(), &helloworld.HelloRequest{Name : "Ali"})

    fmt.Println(data)
}

 به سرور به صورت insecure متصل شده ایم؛ آخر برنامه connection را می‌بندیم و SayHello را فراخوانی کرده و جواب را بر روی خروجی نمایش میدهیم.
نکته: gosample اسم پروژه‌ای است که من ساخته‌ام و proto آدرس پوشه‌ای است که فایل تولید شده‌ی grpc داخل آن قرار گرفته‌است؛ بقیه نیز کتابخانه‌های لازم برای کار با grpc میباشد.
نکته: gRPC برای streaming دیتا بسیار مناسب است (هم یکطرفه و همینطور دو طرفه).
نکته: به دلیل سادگی کار با ابزار‌های مختلف، انتخاب خیلی خوبی برای سیستم‌های توزیع شده‌است؛ همانطور که مشاهده کردید به راحتی قابلیت تعامل بین زبان‌های برنامه نویسی متعددی برقرار است.
نکته‌ی آخر: از وارد شدن به موارد ریز اجتناب کرده‌ام و صرفا این مقاله جهت آشنایی و دید کلی نسبت به این موضوع در نظر گرفته شده‌است.
مطالب
پیاده سازی Load Balancing در Nginx

زمانیکه تعداد کاربران سایت بیشتر میشود و ترافیک سایت افزایش می‌یابد عموما یک نمونه ( instance ) از برنامه نمیتواند پاسخگوی همه درخواست‌ها باشد و مجبور هستیم چندین نمونه برنامه را بر روی چند سرور اجرا کنیم. با این حال نیازمند یک وب سرور هستیم که درخواست‌های ارسال شده را در بین instance های موجود پخش کند. با انجام این کار تعداد ریکوئست‌ها در بین instance ها تقسیم میشوند. برای انجام اینکار میتوانیم از nginx استفاده کنیم. nginx قابلیت load balancing را دارد. برای پیاده سازی load balancing در nginx باید در فایل nginx.conf یک گروه از نوع upstream ایجاد کنید در کانتکست http.
http {
    upstream backend {
        server backend1.example.com;
        server backend2.example.com;
        server backend3.example.com;
    }
}
در کانفیگ بالا یک گروه به نام backend ایجاد کرده‌ایم که شامل سه سرور می‌باشد. یعنی سه instance از برنامه در حال اجرا هستند و میتوانیم ریکوئست‌های ارسال شده را بر روی این سرور‌ها ارسال کنیم. سپس باید در کانتکس server ( این کانتکست هم درون کانتکست http قرار دارد ) یک بلاک از نوع location ایجاد کنیم. بعد از کلمه location باید مسیری را که درخواست‌ها به آن ارسال میشوند را بنویسید که در مثال پایین همان روت وب سایت نوشته شده است ( / ). نوشتن / بعد از location تمامی درخواست‌ها را شامل میشود. همچنین میتوانید فقط درخواست‌هایی را که به api ها ارسال میشوند، فیلتر کنید که میتوانید به جای / از api/ استفاده کنید. با این کار تمامی درخواست‌هایی که url آنها با api/ شروع شود وارد بلاک location میشوند.
سپس برای ارسال کردن درخواست‌ها در بین برنامه‌های در حال اجرا باید از proxy_pass استفاده کنیم. بعد از کلمه proxy_pass باید نام upstream ی را که در بالا نوشته‌ایم، وارد کنیم. با انجام اینکار تمامی درخواست‌های ارسال شده به / در بین سرور‌های backend پخش میشوند.
http {
    upstream backend {
        server backend1.example.com;
        server backend2.example.com;
        server backend3.example.com;
    }
    
    server {
        location / {
            proxy_pass http://backend;
        }
    }
}
وب سرور nginx به طور پیشفرض از الگوریتم Round robin برای پخش کردن درخواست‌ها در بین سرور‌ها استفاده میکند. البته میتوانیم این الگوریتم را تغییر بدهیم. به طور مثال میتوانیم مشخص کنیم که به هرکدام از سرور‌ها چند درخواست ارسال شود.
با افزودن weight در کنار نام سرور‌ها مشخص میکنم که به طور مثال اگر 7 درخواست به سرور ارسال شود، 5 مورد به backend1 ارسال میشود و 2 مورد به backend2. همچنین میتوانیم مشخص کنیم که یک سرور به عنوان سرور backup باشد مانند backend4.
اگر سروری در دسترس نباشد میتوانید با اضافه کردن کلمه down بعد از نام سرور، از ارسال درخواست به آن جلوگیری کنید؛ مانند backend3 و یا قبل از کلمه server یک علامت # قرار دهید.
    upstream backend {
        server backend1.example.com weight=5;
        server backend2.example.com weight=2;
        server backend3.example.com down;
        server backend4.example.com backup;
    }
با انجام این کار سرور backend4 به عنوان سرور backup معرفی شده است و تا زمانیکه ما بقی سرورها در دسترس باشند، هیچ ریکوئستی به سرور backend4 ارسال نمیشود. اگر تمامی سرور‌های backend1 و backend2 از دسترس خارج شوند، آنگاه nginx درخواست‌های ارسال شده را به سرور backup یعنی backend4 ارسال میکند. البته به طور پیشفرض nginx سلامت سرورها را بررسی نمیکند و باید یک سری تنظیمات مربوط به health_check را ثبت کنیم. با اضافه کردن دستور health_check در پایین proxy_pass وب سرور nginx هر 5 ثانیه یک بار یک ریکوئست را به سرورهای backend ارسال میکند و اگر هرکدام از سرور‌ها ریسپانس کدی خارج از کدهای 200 تا 399 را ارسال کنند، درخواست‌های بعدی را به آن سرورها ارسال نمیکند.
server {
    location / {
        proxy_pass   http://backend;
        health_check;
    }
}
در کنار دستور health_check میتوانیم یک سری پارامتر را هم مشخص کنیم. به طور مثال میتوانیم مشخص کنیم که درخواست health_check را به چه uri ای ارسال کند و یا به چه پورتی درخواست را ارسال کند.
server {
    location / {
        proxy_pass   http://backend;
        health_check port=8080;
       #health_check uri=/healthcheck;
    }
}
(برای کامنت کردن یک دستور از # استفاده میشود).
همچنین میتوانیم یک درخواست سفارشی را برای مشخص کردن health_check ایجاد کنیم:
http {
    #...
    match welcome {
        status 200;
        header Content-Type = text/html;
        body ~ "Welcome to nginx!";
    }
    server {
        #...
        location / {
            proxy_pass http://backend;
            health_check match=welcome;
        }
    }
}
در کانفیگ بالا مشخص کرده‌ایم که برای نشان دادن در دسترس بودن هرکدام از سرورها باید استتوس کد 200 برگردانده شود و body دریافت شده حاوی !Welcome to nginx باشد.
نکته : match و health_check در نسخه تجاری nginx قابل استفاده می‌باشند.
نظرات مطالب
مقایسه بین حلقه های تکرار (Lambda ForEach و for و foreach)
"این آزمایشات رو اگر در هر سیستم دیگر با هر Config اجرا کنید نتیجه کلی تغییر نخواهد کرد و فقط از نظر زمان اجرا تفاوت خواهیم داشت نه در نتیجه کلی." 
این مطلب لزوما صحیح نیست. یک بنچمارک میتونه تو مجموعه سخت افزارهای مختلف، نتایج کاملا متفاوتی داشته باشه. مثلا سوالی در همین زمینه آقای شهروز جعفری تو StackOverflow پرسیدن که در جوابش دو نفر نتایج متفاوتی ارائه دادن.
معمولا برای بیان نتایج تستهای بنچمارک ابتدا مشخصات سخت افزاری ارائه میشه مخصوصا وقتیکه نتایج دقیق (و نه کلی) نشون داده میشه. مثل همین نتایج دقیق زمانهای اجرای حلقه‌ها.
نکته ای که من درکامنتم اشاره کردم صرفا درباره تست "سرعت اجرای" انواع حلقه‌ها بود که ممکنه با تست کارایی حلقه‌ها در اجرای یک کد خاص فرق داشته باشه.
نکته دیگه هم اینکه نمیدونم که آیا شما از همون متد Console.WriteLine در حلقه‌ها برای اجرای تستون استفاده کردین یا نه. فقط باید بگم که به خاطر مسائل و مشکلات مختلفی که استفاده از این متد به همراه داره، به نظر من بکارگیری اون تو این جور تست‌ها اصلا مناسب نیست و باعث دور شدن زیاد نتایج از واقعیت میشه. مثلا من تست کردم و هر دفعه یه نتیجه‌ای می‌داد که نمیشه بر اساس اون نتیجه‌گیری کرد. 

مورد دیگه ای هم که باید اضافه کنم اینه که بهتر بود شما کد کامل تست خودتون رو هم برای دانلود میذاشتین تا دیگران هم بتونن استفاده کنن. اینجوری خیلی بهتر میشه نتایج مختلف رو با هم مقایسه کرد. این مسئله برای تستای بنچمارک نسبتا رایج هست. مثل کد زیر که من آماده کردم:
static void Main(string[] args)
{
  //Action<int> func = Console.WriteLine;
  Action<int> func = number => number++;
  do
  {
    try
    {
      Console.Write("Iteration: ");
      var iterations = Convert.ToInt32(Console.ReadLine());
      Console.Write("Loop Type (for:0, foreach:1, List.ForEach:2, Array.ForEach:3): ");
      var loopType = Console.ReadLine();
      switch (loopType)
      {
        case "0":
          Console.WriteLine("FOR loop test for {0} iterations", iterations.ToString("0,0"));
          TestFor(iterations, func);
          break;
        case "1":
          Console.WriteLine("FOREACH loop test for {0} iterations", iterations.ToString("0,0"));
          TestForEach(iterations, func);
          break;
        case "2":
          Console.WriteLine("LIST.FOREACH test for {0} iterations", iterations.ToString("0,0"));
          TestListForEach(iterations, func);
          break;
        case "3":
          Console.WriteLine("ARRAY.FOREACH test for {0} iterations", iterations.ToString("0,0"));
          TestArrayForEach(iterations, func);
          break;
      }
    }
    catch (Exception ex)
    {
      Console.WriteLine(ex);
    }
    Console.Write("Continue?(Y/N)");
    Console.WriteLine("");
  } while (Console.ReadKey(true).Key != ConsoleKey.N);

  Console.WriteLine("Press any key to exit");
  Console.ReadKey();
}


static void TestFor(int iterations, Action<int> func)
{
  StartupTest(func);

  var watch = Stopwatch.StartNew();
  for (int i = 0; i < iterations; i++)
  {
    func(i);
  }
  watch.Stop();
  ShowResults("for loop test: ", watch);
}

static void TestForEach(int iterations, Action<int> func)
{
  StartupTest(func);
  var list = Enumerable.Range(0, iterations);

  var watch = Stopwatch.StartNew();
  foreach (var item in list)
  {
    func(item);
  }
  watch.Stop();
  ShowResults("foreach loop test: ", watch);
}

static void TestListForEach(int iterations, Action<int> func)
{
  StartupTest(func);
  var list = Enumerable.Range(0, iterations).ToList();

  var watch = Stopwatch.StartNew();
  list.ForEach(func);
  watch.Stop();
  ShowResults("list.ForEach test: ", watch);
}

static void TestArrayForEach(int iterations, Action<int> func)
{
  StartupTest(func);
  var array = Enumerable.Range(0, iterations).ToArray();

  var watch = Stopwatch.StartNew();
  Array.ForEach(array, func);
  watch.Stop();
  ShowResults("Array.ForEach test: ", watch);
}

static void StartupTest(Action<int> func)
{
  // clean up
  GC.Collect();
  GC.WaitForPendingFinalizers();
  GC.Collect();

  // warm up
  func(0);
}
static void ShowResults(string description, Stopwatch watch)
{
  Console.Write(description);
  Console.WriteLine(" Time Elapsed {0} ms", watch.ElapsedMilliseconds);
}
قبل از اجرای تست بهتره برنامه رو برای نسخه Release بیلد کنیم. ساده‌ترین روشش در تصویر زیر نشون داده شده:

پس از این تغییر و بیلد پروژه نتایج رو مقایسه میکنیم. نتایج اجرای این تست در همون سیستمی که قبلا تستای StringBuilder و Microbenchmark رو انجام دادم (یعنی لپ تاپ msi GE 620 با Core i7-2630QM) بصورت زیر:

البته نتایج این تستها مطلق نیستن. نکاتی که در کامنت قبلی اشاره کردم از عوامل تاثیرگذار هستن.
موفق باشین.