نظرات مطالب
EF Code First #12
در این حالت خاص، خروجی متد را کلمه‌ی کلیدی dynamic قرار دهید. یک مثال
مطالب
بررسی تفاوت Task و ValueTask

زمانیکه تصمیم میگیریم کدهای زده شده را بهینه کنیم، اکثرا دنبال راه حل‌های جدید نمیگردیم. این مورد کاملا غریزی است؛ چرا که به‌دنبال کم‌ترین انرژی و بیشترین بازدهی هستیم؛ این طبیعت انسان است. صرفا کدهای قبلی را بازبینی میکنیم و سعی میکنیم  نحوه‌ی نوشتن منطق‌های موجود را بهینه کنیم. در همین راستا درک عملکرد Task و ValueTask ‌ها شاید قدمی مهم در مورد بهینه کردن کد‌ها باشد؛ چرا استفاده درست و بجای این دو مورد می‌تواند تاثیر زیادی بر روی سرعت و استفاده از مصرف حافظه داشته باشد؟ در این مقاله سعی میکنیم تا درک درستی از این دو داشته باشیم.


Task<T>  چیست؟

Task یک کلاس در فضای نام System.Threading.Tasks است؛ به‌طوریکه کمک میکند تا یک قسمت از برنامه به صورت مستقل از Thread اصلی اجرا شود. به‌بیان دیگر می‌تواند یک Thread Pool را ایجاد و با توجه به روند کار، از یک مرحله‌ی اجرایی به مرحله‌ای دیگر منتقل می‌کند. همچنین هر Task می‌تواند یک مقدار برگشتی نیز داشته باشد.

 این درحالی‌است که می‌تواند صرفا یک فرآیند را اجرا کند، بدون اینکه خروجی داشته باشد. به‌عبارتی دیگر اگر فرآیندی داشته باشیم که در نهایت یک شناسه را برمیگرداند، از Task<int> و اگر فرآیندی داشته باشیم که صرفا فرآیند همگام سازی داده‌های قدیمی به جدید را انجام میدهد، می‌تواند از نوع Task باشد.

همانطور که اشاره شد، Task یک کلاس است که شامل متد‌ها و فیلد‌های مختلفی می‌باشد. با استفاده از این اعضا می‌توان نحوه‌ی اجرای کدها و وضعیت‌های مختلف اجرای آن را مدیریت کرد، تا در نهایت اجرای آن کامل شود.

به دلیل اینکه Task یک class است و class ‌ها از نوع ReferenceType می‌باشند، روی حافظه‌ی Heap ذخیره می‌شوند و به‌ازای هر بار فراخوانی متدی که خروجی Task دارد، شیء Task را روی Heap ذخیره میکند. این شیء وضعیت اجرای قسمتی از کد ما را که میتواند sync یا async باشد، در خود ذخیره میکند تا در نهایت اجرای آن کامل شود.


نحوه استفاده از Task<T>

برای درک بهتر، یک تکه کد را با بهره بردن از Task ایجاد میکنیم :

public static class DummyWeatherProvider
{
    public static async Task<Weather> Get(string city)
    {
        await Task.Delay(10);
        var weather = new Weather 
        { 
            City = city, 
            Date = DateTime.Now, 
            AvgTempratureF = new Random().Next(5, 70) 
        };
        
        return weather;
    }
}
همان طور که مشخص است، کلاس موجود یک متد به نام Get دارد تا اطلاعات آب و هوای  شهر مورد نظر را به صورت یک Task  برگرداند. حال کد زیر را جهت بررسی تغییر وضعیت‌های اجرایی این Task ایجاد می‌کنیم :
static async Task CheckTaskStatus()
{
   var task = DummyWeatherProvider.Get("Stockholm");
    LogTaskStatus(task.Status);
    await task;
    LogTaskStatus(task.Status);
}

static void LogTaskStatus(TaskStatus status)
{
    Console.WriteLine($"Task Status: {Enum.GetName(typeof(TaskStatus), status)}");
}
TaskStatus یک enumeration است، به‌طوری‌که بیانگر وضعیت‌های مختلف یک Task در حال اجرا می‌باشد. برای مثال: WaitingForActivation, Running, RanToCompletion. در کد بالا ابتدا متد را فراخوانی می‌کنیم. سپس منتظر می‌مانیم تا متد اجرا شده، تکمیل شود. در اولین لاگ وضعیت، به WaitingForActivation و در دومین لاگ به RanToCompletion تبدیل میشود. حال‌که با Task ها و نحوه‌ی اجرای فرآیند آن آشنا شدیم، در قسمت بعدی به بررسی ValueTask ها می‌پردازیم. 

ValueTask<T>  چیست؟

همانند Task ، ValueTask هم برای مدیریت وضعیت فرآیند استفاده میشود؛ با این تفاوت که ValueTask ‌ها از نوع struct هستند. به‌طوریکه نحوه‌ی ذخیره سازی آن‌ها در حافظه به نسبت class ‌ها کاملا متفاوت است. از نقطه نظر سرعت، تشخیص دادن اینکه کدامیک باید استفاده شود، باید با توجه به سناریو، بررسی و انتخاب شود؛ چرا که از نظر تخصیص حافظه متفاوت عمل می‌کنند. برای درک بهتر عملکرد ValueTask ‌ها کد زیر را بررسی میکنیم :

public class WeatherService
{
    private readonly ConcurrentDictionary<string, Weather> _cache;
    public WeatherService()
    {
        _cache = new();
    }

    public async Task<Weather> GetWeatherTask(string city)
    {
        if (!_cache.ContainsKey(city))
        {
            var weather = await DummyWeatherProvider.Get(city);
            _cache.TryAdd(city, weather);
        }
        return _cache[city];
    }

    public async ValueTask<Weather> GetWeatherValueTask(string city)
    {
        if (!_cache.ContainsKey(city))
        {
            var weather = await DummyWeatherProvider.Get(city);
            _cache.TryAdd(city, weather);
        }
        return _cache[city];   
  }

کلاس WeatherService شامل یک فیلد private از نوع collection و دو متد است. ما از _cache  جهت نگهداری اطلاعاتی که قبلا دریافت شده، استفاده می‌کنیم و به نوعی in-memory cache را پیاده سازی میکنیم. پیاده سازی منطق هر دو متد  GetWeatherTask و GetWeatherValueTask  کاملا شبیه به هم است؛ به‌طوری‌که اول بررسی میکنیم اطلاعات آب و هوای شهر مورد نظر در _cache وجود دارد یا خیر؟ اگر وجود داشت، اطلاعات به صورت مستقیم برگشت داده می‌شود؛ در غیر این صورت DummyWeatherProvider.Get()  فراخوانی خواهد شد. 

در قدم بعدی اطلاعات به‌دست آمده را در _cache ذخیره می‌کنیم. سپس مقدار ذخیره شده را برگشت میدهیم. در واقع تنها تفاوت دو متد ذکر شده، نوع خروجی آن می‌باشد؛ یکی از Taskو دیگری از ValueTask استفاده می‌کند.

برای مقایسه‌ی مصرف حافظه‌ی این دو روی هر دو متد، Benchmark میگیریم. برای پیاده سازی نیار به کد‌های زیر داریم : 

[MemoryDiagnoser]
public class TaskAndValueTaskBenchmark
{
    private readonly WeatherService _weatherService;
    public TaskAndValueTaskBenchmark()
    {
        _weatherService = new();
    }
    
    [Benchmark]
    [Arguments("Denver")]
    public async Task<Weather> TaskBenchmark(string city)
    {
        return await _weatherService.GetWeatherTask(city);
    }

    [Benchmark]
    [Arguments("London")]
    public async ValueTask<Weather> ValueTaskBenchmark(string city)
    {
        return await _weatherService.GetWeatherValueTask(city);
    }
}

نتیجه به دست آمده به شرح زیر است :

Allocated

Gen0

Method

144 B

0.0229

TaskBenchmark

------

----

ValueTaskBenchmark

  با توجه به نتیجه به‌دست آمده، متدی که خروجی ValueTask دارد، حافظه‌ای را تخصیص نداده‌است؛ این دقیقا مزیت مهم ValueTask نسبت به Task  می‌باشد.

مزیت  ValueTask<T>

به‌دلیل اینکه از نوع struct هستند، بر روی حافظه، در قسمت Stack ذخیره می‌شوند و به صورت خودکار بعد از اینکه نیازی به آنها نباشد، از حافظه حذف می‌شوند . به همین دلیل به شکل قابل توجهی، فشار را از روی GC کاهش می‌دهد .

 علاوه بر این، در سناریویی که اکثر کدها به صورت sync اجرا می‌شوند، در این مواقع استفاده از ValueTask، بهتر از Task می‌باشد .

این سری متد GetWeatherValueTask   را جهت تشخص اینکه  اغلب کدها به صورت sync یا async اجرا می‌شوند، بررسی می‌کنیم. در متد ذکر شده اگر اطلاعات شهر مورد نظر وجود داشته باشد، کار به صورت sync اجرا می‌شود و اگر شهر وجود نداشته باشد، کار به صورت async اجرا می‌شود. با بررسی دقیق‌تر متوجه می‌شویم اکثر مواقع در این متد کار به صورت sync  اجرا می‌شود؛ چرا که بعد ازدریافت اطلاعات، مجدد آن را دریافت نمیکند، بلکه از حافظه میخواند (همان _cache ) .


محدودیت‌های استفاده از    ValueTask<T>  

1. در اینجا تنها یکبار امکان استفاده از await وجود دارد. وقتی یکبار valueTask را await می‌کنیم، بهتر است کار دیگری بر روی آن انجام ندهیم؛ چراکه ممکن است از حافظه پاک شده باشد.

2. اگر در سناریویی لازم دارید چندین بار await را بر روی valueTask اجرا کنید، لازم است ابتدا آن را به Task تبدیل کنیم. برای این کار متد AsTask را فراخوانی میکنیم (بهتر است صرفا یکبار متد AsTask را فراخوانی کنیم).

3. نمیتوانیم به یک ValueTask به صورت هم زمان در حالت Multi threads دسترسی داشته باشیم.

4. به صورت پیش فرض خروجی عملیات async، نوع Task می‌باشد؛ مگر اینکه اغلب مراحل کار به صورت sync اجرا شود، مانند مثالی که بالاتر اشاره شد.


منابع :

نظرات مطالب
نحوه کار Expression و ایجاد یک DynamicFilter
سلام خواهش میکنم
 ممنون بابت نظرتون.

  در اولین اجرا خطای منسوب به دیتا تایپ‌ها رو میده مثلا میده فلان اپراتور برای نوع داده خاص هست و غیر از اون نمیشه استفاده کرد.

برای این پیغام خطایی که فرستادید باید از سمت فرانت‏ اند رعایت بشه که به عنوان مثال کاربر نتونه از عملگر "<" برای رشته‌ها استفاده کنه. اگه با گرید کندو کار کرده باشید, همین کار در سمت فرانت اند هندل شده و برای هر دیتاتایپی یکسری شرط هارو میتونید اعمال کنید. به عنوان مثال برای رشته‌ها میتونید از شرط هایی مثل شامل میباشد, شامل نمیباشد, خاتمه می‌یاید و ... استفاده کنید و برای دیتاهای عددی میتونید از کوچکتر از, بزرگتر از, برابر و... استفاده کنید.
البته میشه از عملگر "<" برای رشته‌ها هم استفاده کنیم که یک متد جدا برای نوع رشته ایجاد کنیم و اگه نوع پراپرتی مدل ما رشته بود و مقایسه رو طبق متد نوشته شده ما انجام بده. 

برای مثال در کد زیر   آقای حامد فتحی با استفاده از MakeBinary یک متد برای شرط IsNullOrEmpty نوشتن توی گیتهاب پروژه
case ComparisonMethod.IsNullOrEmpty:
     MethodInfo method = typeof(DynamicQueryExtensions).GetMethod(nameof(DynamicQueryIsNullOrEmpty), BindingFlags.NonPublic | BindingFlags.Static);
     return Expression.MakeBinary(ExpressionType.Equal, memberExpression, constantExpression, false, method);
private static bool DynamicQueryIsNullOrEmpty(object source, object value)
{
    if (source is string)
    {
        return string.IsNullOrEmpty(source?.ToString());
    }

    if (source is Array)
    {
        return source == null || ((Array)source).Length == 0;
    }

    if (source is IEnumerable)
    {
        return source == null || ((IEnumerable<object>)source).Count() == 0;
    }
    return false;
}

در کد بالا عمل IsNullOrEmpty رو برای رشته‌ها به یه صورت انجام میده و برای آرایه‌ها به یه صورت دیگه. فک کنم با این روش بتونید جلوی خطاهای مربوط به  دیتاتایپ هارو بگیرید و اگه مشکلی رو حل کردید ممنون میشم به اشتراکش بزارید.
مطالب
استفاده از DbProviderFactory
استفاده از DbProviderFactory امکان اتصال به دیتابیس‌های مختلف با یک کد واحد را برای شما فراهم می‌سازد،بطوریکه اگر بخواهید برنامه ای بنویسید که قابلیت اتصال به Oracle و SqlServer و دیگر دیتابیس‌ها را داشته باشد، استفاده از DbProviderFactory ، کار شما را تسهیل می‌نماید.

DbProviderFactory  در Net Framework 2.0. ارائه شده است.برای درک و چگونگی استفاده از DBProviderFactory مثالی را بررسی می‌نماییم.
ابتدا کد زیر را درون یک فرم کپی نمایید:
using System;
using System.Collections.Generic;
using System.ComponentModel;
using System.Data;
using System.Drawing;
using System.Linq;
using System.Text;
using System.Windows.Forms;
using System.Data.Common;

namespace DBFactory
{
    public partial class Form1 : Form
    {
        private string _MySQLProvider = "MySql.Data.MySqlClient";
        private string _SQLProvider="System.Data.SqlClient";
        private string _OracleProvider ="System.Data.OracleClient";
        private DbProviderFactory _DbProviderFactory;
        private DbConnection _DbConnection = null;
        private DbCommand _DbCommand = null;
        private DbDataAdapter _DbDataAdapter = null;

        public Form1()
        {
            InitializeComponent();
        }

        private void Form1_Load(object sender, EventArgs e)
        {
            try
            {

             string _SQLconnectionstring = "Integrated Security=SSPI;Persist Security Info=False;Initial Catalog=Test;Data Source=FARHAD-PC";
             string _Oracleconnectionstring = "Data Source=ServiceName;User Id=Username;Password=Password";
             
            _DbProviderFactory = DbProviderFactories.GetFactory(_SQLProvider);
            _DbConnection = _DbProviderFactory.CreateConnection();
            _DbConnection.ConnectionString = _SQLconnectionstring;
            
            _DbConnection.Open();

            if (_DbConnection.State == ConnectionState.Closed)
            {

                MessageBox.Show("اتصال با دیتابیس برقرار نشده است");
            }
            else
            {
                MessageBox.Show("اتصال با دیتابیس با موفقیت بر قرار شده است");
            }
            }
            catch (System.Exception excep)
            {
                MessageBox.Show(excep.Message.ToString());    
            }         

        }
    }
}

برای استفاد از DBProviderFactory می‌بایست از فضای نامی System.Data.Common استفاده نمایید. بعد از اعلان کلاس فرم تعدادی آبجکت تعریف شده است، که سه آبجکت ابتدایی آن، بیانگر Provider دیتابیس‌های MySQL،SQLSERVER و Oracle می‌باشد:
 private string _MySQLProvider = "MySql.Data.MySqlClient";
 private string _SQLProvider="System.Data.SqlClient";
 private string _OracleProvider ="System.Data.OracleClient";
Provider‌های بیان شده، جهت استفاده DBFactory برای تشخیص نوع Database می‌باشد، تا بتواند آبجکت‌های مربوط به دیتابیس را ایجاد و در اختیار برنامه نویس قرار دهد. در این مثال ارتباط با دیتابیس SQLSERVER را امتحان می‌کنیم. بنابراین خواهیم داشت:
_DbProviderFactory = DbProviderFactories.GetFactory("System.Data.SqlClient");

در کد بالا، Provider، دیتابیس SQLSERVER به DbProviderFactory به عنوان ورودی داده شده است، بنابراین آبجکتهای مربوط به دیتابیس SQL Server ایجاد و در اختیار شما قرار می‌گیرد.

اگر به نام فضای نامی System.Data.Common توجه نمایید،از کلمه Common استفاده شده است و منظور این است که تمامی کلاسهایی را که این فضای نامی ارائه می‌دهد، در هر دیتابیسی قابل استفاده می‌باشد. برای تشخیص، کلاسهای مربوط به این فضای نامی نیز در ابتدای نام آنها از دو حرف DB استفاده شده است. تمامی کلاسهای زیر در فضای نامی System.Data.Common قابل ارائه و استفاده می‌باشد:
DbCommand 
DbCommandBuilder 
DbConnection 
DbDataAdapter 
DbDataReader 
DbException 
DbParameter 
DbTransaction

جهت اطلاع: ممکن است سئوالی در ذهن شما ایجاد شود که دات نت چگونه براساس نام Provider نوع دیتابیس را تشخیص می‌دهد؟
جواب: زمانی که دیتابیس‌های مختلف روی سیستم شما نصب می‌شود، Provider‌های مربوط به هر دیتابیس درون فایل Machine.config که مربوط به دات نت میباشد، درج می‌شود. و دات نت براساس اطلاعات مربوط به همین فایل آبجکت‌های دیتابیس را ایجاد می‌نماید.

امیدوارم مطلب فوق مفید واقع شود.
مطالب
بررسی روش مشاهده خروجی SQL حاصل از کوئری‌های Entity framework Core
هنوز تا Entity framework Core 1.1، مفهوم interceptors موجود در EF 6.x پیاده سازی نشده‌است. اما شبیه به مفاهیم «ارتقاء به ASP.NET Core 1.0 - قسمت 17 - بررسی فریم ورک Logging»، در EF Core نیز زیرساختی جهت مشاهده‌ی SQL نهایی تولیدی وجود دارد.


ایجاد یک ثبت کننده‌ی وقایع EF Core

مرحله‌ی اول مشاهده‌ی خروجی‌های نهایی EF Core، پیاده سازی اینترفیس ILoggerProvider است که در آن قرار است وهله‌ی از نوع ILogger بازگشت داده شود. به همین جهت یک کلاس تو در توی خصوصی را در اینجا مشاهده می‌کنید که اینترفیس ILogger را نیز پیاده سازی کرده‌است:
using System;
using Microsoft.Extensions.Logging;

namespace Tests
{
    public class MyLoggerProvider : ILoggerProvider
    {
        public ILogger CreateLogger(string categoryName)
        {
            return new MyLogger();
        }

        public void Dispose()
        { }

        private class MyLogger : ILogger
        {
            public bool IsEnabled(LogLevel logLevel)
            {
                return true;
            }

            public void Log<TState>(
                        LogLevel logLevel, 
                        EventId eventId, 
                        TState state, 
                        Exception exception, 
                        Func<TState, Exception, string> formatter)
            {
                //File.AppendAllText(@"C:\temp\log.txt", formatter(state, exception));
                Console.WriteLine("");
                Console.WriteLine(formatter(state, exception));
            }

            public IDisposable BeginScope<TState>(TState state)
            {
                return null;
            }
        }
    }
}
در اینجا خروجی‌هایی نهایی توسط Console.WriteLine نمایش داده شده‌اند و مناسب برنامه‌های کنسول هستند و یا می‌توان برای مثال توسط File.AppendAllText، اطلاعات رسیده را در یک فایل نیز ذخیره کرد.
در متد Log:
- پارامتر logLevel، سطح اهمیت اطلاعات رسیده را به همراه دارد. برای مثال اطلاعات است یا خطا؟
برای مثال شاید نیاز به ذخیره سازی اطلاعاتی با سطح‌های بحرانی، خطا و یا اخطار در یک بانک اطلاعاتی وجود داشته باشد:
   if (logLevel == LogLevel.Critical || logLevel == LogLevel.Error || logLevel == LogLevel.Warning)
- eventId: نوع رخداد رسیده را مشخص می‌کند.
- state: می‌تواند هر نوع شیءایی، حاوی اطلاعات وضعیت رخداد رسیده باشد.
- exception: بیانگر استثنای احتمالی رخ داده است.
- formatter: کار آن تولید یک رشته‌ی قابل خواندن، توسط اطلاعات حالت و استثناء است.


معرفی Logger تهیه شده به برنامه

پس از تهیه‌ی Logger فوق، جهت معرفی آن به یک برنامه‌ی کنسول، می‌توان به صورت ذیل عمل کرد:
using (var db = new MyContext())
{
   var loggerFactory = (ILoggerFactory)db.GetInfrastructure().GetService(typeof(ILoggerFactory));
   loggerFactory.AddProvider(new MyLoggerProvider());
 }
این ثبت تنها باید یکبار در آغاز برنامه انجام شود و پس از آن تمام وهله‌ی دیگر Context از آن استفاده خواهند کرد.

در برنامه‌های ASP.NET Core، کار معرفی MyLoggerProvider در متد Configure کلاس آغازین برنامه انجام می‌شود:
public void Configure(ILoggerFactory loggerFactory)
{
   loggerFactory.AddProvider(new MyLoggerProvider());


اختصاصی سازی ثبت وقایع رسیده

کلاس MyLoggerProvider، هر نوع اطلاعات داخلی EF Core را نیز لاگ می‌کند. اگر هدف صرفا بررسی خروجی SQL نهایی تولیدی است، می‌توان در متد ذیل:
public ILogger CreateLogger(string categoryName)
بر اساس categoryName رسیده، یا new MyLogger را بازگشت داده و یا یک NullLogger.Instance را که کاری را انجام نمی‌دهد. به این ترتیب می‌توان کار فیلتر کردن اطلاعات رسیده را انجام داد.
برای این منظور، ابتدای Logger تهیه شده چنین شکلی را پیدا می‌کند:
using Microsoft.EntityFrameworkCore.Storage.Internal;
using Microsoft.Extensions.Logging.Abstractions;
using Microsoft.Extensions.Logging;
using System.Linq;
using System;
 
namespace Tests
{
    public class MyLoggerProvider : ILoggerProvider
    {
        private static readonly string[] _categories =
            {
                typeof(RelationalCommandBuilderFactory).FullName,
                typeof(SqlServerConnection).FullName
            };
        public ILogger CreateLogger(string categoryName)
        {
            if (_categories.Contains(categoryName))
            {
                return new MyLogger();
            }
 
            return NullLogger.Instance;
        }
نظرات مطالب
آشنایی با Refactoring - قسمت 7
یک نکته‌ی تکمیلی
اگر در حین refactoring و استخراج متدها، به متدی با تعداد پارامترهای بالا رسیدید و این متد هم نیازی نبود به کلاس دیگری منتقل شود، می‌توان برای کاهش تعداد پارامترهای آن از قابلیت «C# 7 - Local Functions» هم استفاده کرد. یک متد محلی به پارامترهای تعریف شده‌ی در متد دربرگیرنده‌ی آن دسترسی دارد.
اشتراک‌ها
خلاصه‌ی C# 8.0 در دو صفحه
C# 8 Cheat Sheet, Default Interface Methods, Pattern Matching, Indices and Ranges, Nullable Reference Types, Asynchronous Streams, Caller Expression Attribute ,Static Local Functions, Default in Deconstruction., Alternative Interpolated Verbatim Strings, Using Declarations, Relax Ordering of ref and partial Modifiers, Disposable ref structs, Gen…
خلاصه‌ی C# 8.0 در دو صفحه
نظرات مطالب
کوئری هایی با قابلیت استفاده ی مجدد
برای حالتی که بخواین بصورت داینامیک و Anonoymous ستونها رو پاس بدین می‌تونین بصورت زیر عمل کنین. در سمت سرویس :
        public IEnumerable<dynamic> GetCustomColumnsDynamic(Func<Student, dynamic> pColumns)
        {
            return _entities.Select(pColumns).ToList();
        }
و برای استفاده :
            var resultDynamic = _serviceStudent.GetCustomColumnsDynamic
                (
                    x=> new { x.Id, x.LastName, x.Age  }
                );

            MessageBox.Show(resultDynamic.LastName);

و البته همونطور که می‌دونین چون نتیجه بصورت dynamic در اختیار شما قرار می‌گیره از امکانات کامپایلر بی نصیب هستید
مطالب
بررسی تفاوت بین DTO و POCO
در ابتدا اجازه بدهید تعریف درستی از این دو واژه، ارائه کنیم.

DTO (Data Transfer Object)
به بیان خیلی ساده، DTO‌ها برای انتقال اطلاعات استفاده می‌شوند؛ پس هیچ منطق و رفتاری در این اشیاء تعریف نمی‌شود .اگر در DTO منطقی پیاده سازی شود، دیگر به آن DTO گفته نمی‌شود. اجازه بدید منظورمان را از منطق یا رفتار مشخص کنیم. منطق یا رفتار، همان متدهایی هستند که در نوع داده خود تعریف میکنیم. در #C، یک DTO تنها از خصوصیت‌ها (Properties) که از بلوک‌های Get و Set تشکیل شده‌اند، ساخته می‌شود. البته بدون کدهایی جهت اعتبار سنجی (Validation) مقادیر.

سؤال: وضعیت attribute ‌ها و Metadata‌ها چه می‌شود؟
خیلی غیر معمول نیست که از metadata‌ها در DTO، به‌منظور اعتبار سنجی یا اهداف خاص، استفاده کنیم. بعضی از attribute‌ها هیچ رفتاری را به DTO‌ها اضافه نمی‌کنند؛ ولی استفاده از DTO‌ها را در بخش‌های دیگر سیستم، ساده‌تر می‌کنند. در نتیجه هیچکدام از attribute ‌ها و metadata‌ها، شرایط DTO بودن را نقض نمی‌کنند.

مدل‌های دیگری مثل ViewModels‌ها و API Model‌ها چه می‌شوند؟
واژه DTO خیلی مبهم است. تنها چیزی که بیان می‌کند این است که شیء است و فقط و فقط شامل اطلاعات است و رفتاری ندارد. در این تعریف درباره‌ی کاربرد مورد نظر یک DTO چیزی گفته نشده. در بسیاری از معماری‌ها، DTO نقش خاصی را ایفا می‌کند. بطور مثال در معماری MVC، از DTO‌ها برای انقیاد داده (Binding) و ارسال اطلاعات به یک View استفاده میکنند. به همین خاطر این DTO‌ها بعنوان ViewModel، در معماری MVC شناخته می‌شوند که رفتاری را در خود تعریف نمی‌کنند و تنها فرمت اطلاعات مورد انتظار یک View را مهیا می‌کنند.
پس در این سناریوی خاص، ViewModel نوعی DTO می‌باشد. اما باید دقت داشته باشید، همه ViewModel‌‌ها را نمی‌توان DTO محسوب کرد؛ مثلا در معماری MVVM، ویوو مدل‌های تعریف شده، شامل رفتار هم می‌باشند. حتی در معماری MVC نیز گاهی اوقات منطقی به  ViewModel‌‌ها اضافه می‌شود که دیگر به آنها DTO نمی‌گوییم.

 
در صورت امکان، نام DTO‌ها را بر اساس استفاده‌ی آنها تعیین کنید. بطور مثال کلاسی با نام FoodDTO، مشخص نمی‌کند که این نوع، کجا و چگونه قرار است در معماری برنامه شما مورد استفاده قرار  بگیرید؛ برعکس نامگذاری به صورت FoodViewModels کاربرد آن را صراحتا بیان می‌کند.
مثالی از DTO در زبان سی شارپ :
public class ProductViewModel
{
  public int ProductId { get; set; }
  public string Name { get; set; }
  public string Description { get; set; }
  public string ImageUrl { get; set; }
  public decimal UnitPrice { get; set; }
}

کپسوله سازی و DTO ها 
کپسوله سازی، یکی از اصول برنامه نویسی شیءگرا می‌باشد. اما این کپسوله سازی به DTO‌ها اعمال نمی‌شوند. به این علت که هدف کپسوله سازی، پنهان کردن فرآیند پشت صحنه‌ی ذخیره سازی اطلاعات است؛ اما در DTO هیچ فرآیندی پیاده سازی نشده و نباید هیچ State پنهانی وجود داشته باشد. پس بحث Encapsulation در DTO منتفی است. پس کار را برای خودتان سخت نکنید؛ با تعریف private setter ‌ها یا تبدیل کردن DTO به یک شیء غیرقابل تغییر (immutable). شما باید به‌راحتی بتوانید عملیات ایجاد، نوشتن و خواندن DTO‌‌ها را انجام دهید؛ همچنین باید بتوانید عملیات سریالایز کردن بر روی DTO‌‌ها را بدون فرآیند سفارشی اضافه‌ای، انجام دهید.

Field ها  یا Property ها 
سؤالی که مطرح می‌شود این است که وقتی کپسوله سازی در DTO مفهومی ندارد، چرا باید همیشه از property ‌ها استفاده کنیم؟ چرا از فیلد‌ها استفاده نکنیم (فیلد‌های public )؟
ما می‌توانیم هم از property استفاده کنیم و هم از field‌ها؛ اما بعضی از فریم ورک‌ها که کار Serialization را انجام می‌دهند، فقط با property ‌ها کار می‌کنند. بنابراین بسته به نیاز خودتان، از field‌های عمومی یا property‌ها استفاده کنید. اما عموما از Property استفاده میکنند. البته در این پیوند، پرسش و پاسخ مفصلی در این رابطه وجود دارد.

غیرقابل تغییر بودن (Immutability) و نوع رکورد ( Record Type )
غیرقابل تغییر بودن، یکی از مزیت‌های مهم در توسعه نرم افزار است. اما همانطور که در مثل بالا بیان شد، نیازی به غیرقابل تغییر کردن DTO‌‌ها نیست. با ارائه رکورد در سی شارپ 9  شرایط کمی تغییر کرد. شاید عبارت مخفف دیگری که اضافه شده Data transfer Records یا (DTRs) است. یکی از روش‌های تعریف DTR در سی شارپ 9، به شکل زیر است:
public record ProductDTO(int Id, string Name, string Description);

البته روش دیگری هم وجود دارد که شما property‌ها را تعریف کنید و از طریق سازنده، مقدار دهی شوند. ویژگی جدید init-only این امکان را فراهم می‌کند که فقط در زمان مقدار دهی اولیه (initialization)، خصوصیات مقداردهی شوند و در ادامه‌ی چرخه حیات شیء، property ‌ها فقط خواندنی هستند. این ویژگی، record‌ها را غیر قابل تغییر می‌کند.
مثال:
public record ProductDTO
{
  public int Id { get; init; }
  public string Name { get; init; }
}
var dto = new ProductDTO { Id = 1, Name = "some name" };

کلاس‌های POCO یا همان Plain Old CLR/C# Object
شی Plain Old چیست؟ هر شیءای که Plain Old باشد، می‌تواند در هر جایی از برنامه‌ی ما مورد استفاده قرار بگیرد؛ حتی در کلاس‌های Test برنامه. این اشیاء هیچگونه وابستگی برای اجرا وظایف خود، به بانک‌های اطلاعاتی و کتابخانه‌های ثالت ندارند.
برای درک بهتر این نوع کلاس‌ها، به مثال زیر دقت کنید:
public class Product : DataObject<Product>
{
  public Product(int id)
  {
    Id = id;
    InitializeFromDatabase();
  }
  private void InitializeFromDatabase()
  {
    DataHelpers.LoadFromDatabase(this);
  }
  public int Id { get; private set; }
  // other properties and methods
}
همانطور که مشاهده میکنید، این کلاس به متد استاتیکی برای کار با دیتابیس وابسته است؛ در نتیجه باعث میشود که کل کلاس، به وجود بانک اطلاعاتی وابسته شود. همچنین با ارث بری از کلاس پایه‌ی دیگری، وابستگی به یک کتابخانه‌ی ثالث ایجاد شده‌است. اجرای آزمون واحد برای چنین کلاسی، سبب fail شدن عملیات می‌شود. به این علت که ارتباط با بانک اطلاعاتی مورد نیاز متد DataHelpers، تامین نشده‌است. این شرایط، مثالی از الگوی Active Record Pattern می‌باشند. همچنین این کلاس دسترسی به منبع داده را در درون خود گنجانده است که این به معنای نقض اصل Persistence Ignorant (اصل Persistence Ignorance به طور خلاصه بیان می‌کند که در تحلیل و طراحی Business Logic به موضوع ذخیره‌سازی (Persistence) فکر نکنید (تا جای ممکن) یا به عبارت دیگر، ذهن خود را درگیر پیچیدگی‌های ذخیره سازی نکنید. برگرفته شده از breakpoint.blog.ir : روح الله دلپاک)می باشد. یکی از ویژگی‌های POCO عدم نقض الگوی فوق است.

مثالی از POCO : 
public class Product
{
  public Product(int id)
  {
    Id = id;
  }

  private Product()
  {
    // required for EF
  }

  public int Id { get; private set; }
  // other properties and methods
}
این کلاس یک POCO است:
  • برای اجرای وظایف خود به فریم ورک ثالثی وابسته نیست.
  • به کلاس پایه‌ای ( Base class) نیاز ندارد.
  • وابستگی به متد استاتیکی ندارد.
  • می تواند در هر جایی از پروژه، نمونه سازی شود.
  • اصل Persistence Ignorant را بیشتر رعایت کرده، نه بطور کامل؛ چون یک سازنده دارد که به کتابخانه‌ی ثالثی نیازمند است (سازنده‌ی بدون پارامتر که مورد نیاز EF می‌باشد).

POCO و DTO :

شاید این دو مفهموم گیج کننده باشند، ولی DTO همان POCO هست. اگر یک کلاس، DTO باشد، حتما POCO نیز هست. (مرور ویژگی‌های دو مورد در بخش‌های قبلی) ولی برعکس این وضعیت ممکن است صادق نباشد؛ مثال قبلی که در آن وابستگی به کتابخانه‌ی ثالثی در سازنده‌ی بدون پارامتر وجود داشت، DTO بودن را نقض می‌کرد. پس اگر هر دو حالت صادق بود، میتوان گفت این دو مفهوم یکی است.