مطالب
آموزش فایرباگ - #3 - JavaScript Development
توابع توسعه جاوا اسکریپت در فایرباگ به دو بخش تقسیم می‌شوند :
  • توابع خط فرمان - Command Line API
  • توابع کنسول - Console API
توابع خط فرمان توابعی هستند که فقط در خط فرمان قابل استفاده هستند و توابع کنسول هم توابعی هستند که خارج از محیط خط فرمان ( ، در بین کدهای جاوا اسکریپت برنامه ) هم قابل استفاده هستند .
در این قسمت توابع خط فرمان را بررسی خواهیم کرد و در قسمت بعدی با توابع کنسول آشنا خواهیم شد .

توابع خط فرمان - Command Line API :

این توابع حدود 14 تا هستند که بوسیله آنها می‌توانیم در حین اجرای برنامه تست‌های مختلفی انجام داده یا اطلاعاتی از قسمت‌های مختلف بدست آوریم .
توجه : برای همراه شدن با تست‌های انجام شده در این مقاله می‌توانید کد صفحه‌ی زیر را ذخیره کنید و برای اجرای کدها ، آن‌ها را در قسمت خط فرمان ( در تب کنسول ) قرار بدهید و دکمه‌ی Run ( یا Ctrl + Enter ) را بزنید .
<div id="first" class="content">Content1 with css class and id</div>
<div class="content">
    Content2 with css class
    <a class="links" href="#">Link1</a>
    <a href="#">Link2</a>
</div>
<div>
    Content3 without css class and id
</div>
<input type="button" onclick="myFunc()" value="Run myFunc" />
<input type="text" id="myInput" />

<script type="text/javascript">
    function myFunc() {
        loop(1000);
        loop(50000);
    }
    function loop(number) {
        for (var i = 0; i < number; i++) { }
    }
</script>
قبل از توضیح این توابع ، یک مثال ساده می‌زنیم :
فرض کنید می‌خواهید همه‌ی المنت هایی که با یک selector مطابقت دارند را مشاهده کنید . ( آرایه ای از المنت‌ها دریافت کنید )
$$("div.content");
نتیجه :

می خواهید یکی از توابع جاوا اسکریپت برنامه را اجرا و آن را از لحاظ سرعت ، تعداد فراخوانی شدن و ... بررسی کنید .
profile("myFunc Testing");
myFunc();
profileEnd();
نتیجه :

اکنون با همه‌ی توابع خط فرمان آشنا می‌شویم :

  • $(id)

    معادل دستور document.getElementById است که یک المنت با id داده شده بر می‌گرداند .
    $("first");
    نتیجه :

  • $$(selector)


    آرایه ای از المنت‌های مطابق با selector داده شده بر می‌گرداند .
    $$("div.content")
    نتیجه :

    به تفاوت دو دستور توجه کنید . خروجی دستور اول ، یک المنت است و خروجی دستور دوم یک آرایه از المنت که بین [ و ] قرار گرفته اند .

    برای آشنایی بیشتر با CSS Seletor‌ها به این لینک مراجعه کنید : http://www.w3.org/TR/css3-selectors

  • $x(xPathExpression)

    آرایه ای از المنت هایی را بر می‌گرداند که با xPath داده شده مطابقت داشته باشند .
    var objects = $x("html/body/div[2]/a")
    
    for(var i = 0; i < objects.length; i++) {
       console.log(objects[i]);
    }
    نتیجه :

    برای آشنایی بیشتر با عبارات xPath به این لینک مراجعه کنید : http://www.w3schools.com/xpath

  • dir(object)

    تمام خصوصیات شیء ارسال شده را لیست می‌کند .
    var objects = $x("html/body/div[2]/a")
    
    dir(objects);
    نتیجه :

  • dirxml(node)

    سورس یک المنت را بصورت درختواره ( tree ) پرینت می‌کند . همچنین با کلیک بروی هر node ، فایرباگ آن node را در تب html نمایش می‌دهد .
    var node = $("first");
    dirxml(node);
    نتیجه :

    توجه کنید که این دستور فقط یک node دریافت می‌کند . برای همین اگر از دستور $$("#first") استفاده می‌کنید ، چون این دستور یک آرایه بر می‌گرداند ، باید اولین عضو آرایه را دریافت و ارسال کنید .
    یعنی :
    var node = $$("#first")[0];
    dirxml(node);
  • clear()

    این دستور محیط console را خالی می‌کند . عملکرد این دستور معادل کلیک دکمه‌ی Clear ( در بالا - چپ تب کنسول ) است .

  • inspect(object[,tabName])

    توسط این دستور می‌توانید یک شیء را در مناسب‌ترین تب فایرباگ یا یکی از تب‌های مورد نظر خود ، Inspect کنید .
    var node = $("first");
    
    inspect(node); // inspect in html tab
    inspect(node,'dom'); // inspect in dom tab
  • keys(object)

    آرایه ای از "نام" تمام خصوصیات شیء ارسال شده بر می‌گرداند .
    var obj = $("first");
    keys(obj)
  • values(object)

    آرایه ای از "مقدار" تمام خصوصیات شیء ارسال شده بر می‌گرداند .
    var obj = $("first");
    values(obj)
  • debug(fn) and undebug(fn)

    این متدها یک BreakPoint در ابتدای تابع مشخص شده اضافه/حذف می‌کنند . ( در تب Script ) . به همین ترتیب هنگامی که تابع مورد نظر فراخوانی شود ، در نقطه ای که BreakPoint قرار داده شده توقف خواهد کرد .
    البته می‌شود BreakPoint را دستی هم قرار داد . در اصل این تابع ، این عملیات را ساده‌تر می‌کند .
    debug(myFunc);
    myFunc();
    undebug(myFunc);
  • monitor(fn) and unmonitor(fn)

    این متدها برای فعال/غیرفعال کردن Logging فراخوانی‌های یک تابع استفاده می‌شوند .
    در حالت عادی برای پی بردن به اینکه یک تابع اجرا می‌شود یا نه ، در تابع مورد نظر یک alert قرار می‌دهیم و تست می‌کنیم . که این روش در برنامه برنامه‌های بزرگ صحیح نیست . زیرا در این حالت باید بین حجم زیادی کد به دنبال تابع مورد نظر بگردیم  و سپس alert را قرار بدهیم و بعد اطمینان از صحت عملکرد تابع مجدد آن را حذف کرد ، که با اتلاف زمان و به خطر انداختن کدها همراه است .
    اما با استفاده از این متدها ، تنها نیاز به داشتن اسم تابع داریم ( و نه مکان تابع در کدهای برنامه ) .
    تست monitor :
    monitor(myFunc);
    // now click on "Run myFunc" button
    تست unmonitor :
    unmonitor(myFunc);
    // now click on "Run myFunc" button
  • monitorEvents(object[, types]) and unmonitorEvents(object[, types])

    این متدها عملیات Event Logging برای یک شیء را فعال/غیرفعال می‌کنند . در کنار شیء مورد نظر ، می‌توان نوع رویداد را هم به متد ارسال کرد . در این صورت عملیات Logging فقط برای همان گروه رویداد/رویداد ، فعال/غیرفعال می‌شود .
    منظور از گروه رویداد ، مجموعه رویداد‌های یک شیء است . مثلا mousemove , moseover , mousedown , ... در گروه mouse قرار می‌گیرند . یعنی می‌توانید با ارسال کلمه‌ی mouse فقط رویدادهای mouse را تحت نظر بگیرید یا اینکه فقط یک رویداد را مشخص کنید ، مثل mousedown .
    راه ساده‌تر فعال کردن Event Logging ، رفتن به تب Html ، راست کلیک کردن بروی المنت مورد نظر و فعال کردن گزینه‌ی Log Events می‌باشد .
    var obj = $("myInput");
    monitorEvents(obj,'keypress');

    نتیجه پس از فشردن چند دکمه‌ی کیبورد در myInput :

    توضیحات بیشتر : http://getfirebug.com/wiki/index.php/MonitorEvents

  • profile([title]) and profileEnd()

    این متدها ، JavaScript Profiler را فعال/غیرفعال می‌کنند . هنگام فعال کردن می‌توانید یک عنوان هم برای پروفایل مشخص کنید . در قسمت قبلی مقاله در مورد این قابلیت توضیحاتی ارائه شد .
    سه را برای اجرای Profiler وجود دارد :
    1 - کلیک بروی دکمه‌ی Profiler در بالای تب کنسول .
    2 - استفاده از کد console.profile("ProfileTitle") در کدهای جاوا اسکریپت .
    3 - استفاده از متد profile("Profile Title") در خط فرمان .

    profile("myFunc Testing");
    myFunc();
    profileEnd();
    نتیجه :



    ستون‌های Profiler :

    Function : نام تابع اجرا شده .
    Calls : تعداد دفعات فراخوانی تابع .
    Percent : زمان اجرای تابع در زمان کل ، به درصد .
    Own Time : زمان اجرای تابع به تنهایی . برای مثال در کد ما ، زمان اجرای تابع myFunc به تنهایی تقریبا صفر است زیرا عمیاتی در خود انجام نمی‌دهد و زمان صرف شده در این تابع ، برای اجرای 2 با تابع loop است . این زمان ( Own Time ) زمان اجرای تابع ، منهای زمان صرف شده برای فراخوانی توابع دیگر است .
    Time : زمان اجرای تابع از نقطه‌ی آغاز تا پایان . مجموع زمان اجرای خود تابع به همراه زمان اجرای توابع فراخوانی شده . در کد ما ، این زمان ، مجموع زمان اجرای خود تابع به همراه دو بار فراخوانی تابع loop است .
    Avg : میانگین زمان اجرای هربار تابع . فرمول : Avg = Time / Calls
    Min & Max : حداقل و حداکثر زمان اجرای تابع .
    File : نام فایل و شماره خطی که تابع در آن قرار دارد .

در قسمت بعد با توابع کنسول آشنا خواهیم شد .

منابع :
Packtpub.Firebug.1.5.Editing.Debugging.and.Monitoring.Web.Pages.Apr.2010
مطالب
آموزش فایرباگ - #4 - JavaScript Development
در قسمت قبل با توابع خط فرمان آشنا شدیم . در این قسمت با توابع کنسول آشنا خواهیم شد .

فایرباگ یک متغییر عمومی به نام console دارد که به همه‌ی صفحات باز شده در فایرفاکس اضافه می‌کند . این شیء متدهایی دارد که بوسیله آن‌ها می‌توانیم عملیاتی در برنامه مان انجام داده و اطلاعاتی را در کنسول چاپ کنیم .

بعضی از این متدها عملکردی مشابه متدهای خط فرمان ( که در قسمت قبل شرح داده شدند ، ) دارند که از توضیح مجدد آن‌ها اجتناب می‌کنیم .

توابع کنسول - Console API :

توجه : همانند قسمت قبل ، در این قسمت هم برای همراه شدن با تست‌ها ، کد صفحه‌ی زیر را ذخیره کنید و برای اجرای کدها ، آن‌ها را در قسمت خط فرمان ( در تب کنسول ) قرار بدهید و دکمه‌ی Run ( یا Ctrl + Enter ) را بزنید .
<input type="button" onclick="startTrace('Some Text')" value="startTrace" />
<input type="button" onclick="startError()" value="test Error" />

<script type="text/javascript">
    function startTrace(str) {
        return method1(100, 200);
    }
    function method1(arg1, arg2) {
        return method2(arg1 + arg2 + 100);
    }
    function method2(arg1) {
        var var1 = arg1 / 100;
        return method3(var1);
    }
    function method3(arg1) {
        console.trace();
        var total = arg1 * 100;
        return total;
    }

    function testCount() {
        // do something
        console.count("testCount() Calls Count .");
    }

    function startError() {
        testError();
    }

    function testError() {
        var errorObj = new Error();
        errorObj.message = "this is a test error";
        console.exception(errorObj);
    }

    function testFunc() {
        var t = 0;
        for (var i = 0; i < 100; i++) {
            t += i;
        }
    }
</script>
  • console.log(object[,object,...])

    این دستور یک پیغام در کنسول چاپ می‌کند .
    console.log("This is a log message!");
    نتیجه :



    این دستور را می‌توانیم به شکل‌های مختلفی فراخوانی کنیم .
    مثلا :
    console.log(1 , "+" , 2 , "=", (1+2));
    نتیجه :


    در این دستور می‌توانیم از چند حرف جایگزین هم استفاده کنیم .


    مثال :

    console.log("Firebug 1.0 beta was %s in December %i.","released",2006);
    نتیجه :


    عملکرد 3 جایگزین نخست با توجه با مثال قبل مشخص شد . پس به سراغ جایگزین %o و %c می‌رویم .
    اگر در رشته‌ی مورد نظر ، یک شیء ( تابع ، آرایه ، ... ) برای جایگزین %o ارسال کنیم ، در خروجی آن شیء بصورت لینک نمایش داده می‌شود که با کلیک بروی آن ، فایرباگ آن شیء را در تب مناسبش Inspect می‌کند .
    مثال :
    console.log("this is a test functin : %o",testFunc);

    نتیجه :



    و زمانی که بروی لینک testFunc کلیک کنیم :



    یک ترفند : بوسیله جایگزین %o توانستیم به تابع مورد نظر لینک بدهیم . اگر بجای جایگزین %o از %s استفاده کنیم ، می‌توانیم بدنه‌ی تابع را ببینیم :
    console.log("this is a test functin : %s",testFunc);
    نتیجه :




    توسط جایگزین %c هم می‌توانید خروجی را فرمت کنید .

    console.log("%cThis is a Style Formatted Log","color:green;text-decoration:underline;");

    نتیجه :


  • console.debug(object[, object, ...])
  • console.info(object[, object, ...])
  • console.warn(object[, object, ...])
  • console.error(object[, object, ...])

    مشابه با دستور log عمل می‌کنند با این تفاوت که خروجی را با استایل متفاوتی نمایش می‌دهند .
    همچنین هر یک از این دستورات ، توسط دکمه‌های همنام در کنسول قابل فیلتر شدن هستند .



  • console.assert(expression[, object, ...])

    چک می‌کند که عبارت ارسال شده true هست یا نه . اگر true نبود ، پیغام وارد شده را چاپ و یک استثناء ایجاد می‌کند .
    console.assert(1==1,"this is a test error");
    console.assert(1!=1,"this is a test error");

    نتیجه :



  • console.clear()
  • console.dir(object)
  • console.dirxml(node)
  • console.profile([title])
  • console.profileEnd()

  • این توابع معادل توابع همنامشان در خط فرمان هستند که در قسمت قبل با عملکردشان آشنا شدیم .

  • console.trace()

    با این متد می‌توانید پی ببرید که از کجا و توسط چه متدهایی برنامه به قسمت trace رسیده . برای درک بهتر مجددا اسکریپت صفحه‌ی تست این مقاله را بررسی کنید ( جایی که متد trace قرار داده شده است ) .
    اکنون صفحه‌ی تست را باز کنید و بروی دکمه‌ی startTrace کلیک کنید . خروجی ظاهر شده در کنسول را از پایین به بالا بررسی کنید .


    حتما متوجه شدید که متد method3 چگونه در کدهایمان فراخوانی شده است !؟
    ابتدا با کلیک بروی دکمه‌ی startTrace ، متد startTrace اجرا شده و به همین ترتیب متد startTrace متد method1 ، متد method1 هم متد method2 و در نهایت method2 متد method3 را فراخوانی کرده است .
    دستور trace زمانی که در حال بررسی کدهای برنامه نویسان دیگر هستید ، بسیار می‌تواند به شما کمک کند .

  • console.group(object[, object, ...])

    با این دستور می‌توانید لاگ‌های کنسول را بصورت تو در تو گروه بندی کنید .
    console.group("Group1");
    console.log("Log in Group1");
    console.group("Group2");
    console.log("Log in Group2");
    console.group("Group3");
    console.log("Log in Group3");
    نتیجه :



  • console.groupCollapsed(object[, object, ...])

    این دستور معادل دستور قبلی است با این تفاوت که هنگام ایجاد ، گروه را جمع می‌کند .

  • console.groupEnd()

    به آخرین گروه بندی ایجاد شده خاتمه می‌دهد .

  • console.time(name)

    یک تایمر با نام داده شده ایجاد می‌کند . زمانی که نیاز دارید زمان طی شده بین 2 نقطه را اندازه گیری کنید ، این تابع مفید خواهد بود .

  • console.timeEnd(name)

    تایمر همنام را متوقف و زمان طی شده را چاپ می‌کند .
    console.time("TestTime");
    var t = 1;
    for (var i = 0; i < 100000; i++) { t *= (i + t) }
    console.timeEnd("TestTime");
    نتیجه :


  • console.timeStamp()

    توضیحات کامل را از اینجا دریافت کنید .

  • console.count([title])

    تعداد دفعات فراخوانی شدن کدی که این متد در آنجا قرار دارد را چاپ می‌کند .
    البته ظاهرا در ورژن 10.0.1 که بنده با آن کار می‌کنم ، این دستور بی عیب کار نمی‌کند . زیرا بجای آنکه در هربار فراخوانی ، در همان خط تعداد فراخوانی را نمایش بدهد ، فقط اولین لاگ را آپدیت می‌کند .


  • console.exception(error-object[, object, ...])

    یک پیغام خطا را به همراه ردیابی کامل اجرای کدها تا زمان رویداد خطا ( مانند متد trace ) چاپ می‌کند .
    در صفحه‌ی تست این متد را اجرا کنید :
    startError();
    نتیجه :

     توجه کنید که ما برای مشاهده‌ی عملکرد صحیح این دستور ، آن را در تابع testError قرار دادیم و بوسیله تابع startError آن فراخوانی کردیم .

  • console.table(data[, columns])

    بوسیله این دستور می‌توانید مجموعه ای از اطلاعات را بصورت جدول بندی نمایش بدهید .
    این متد از متدهای جدیدی است که در فایرباگ قرار داده شده است .


    برای اطلاعات بیشتر به اینجا مراجعه کنید .

منابع :
مطالب
برنامه نویسی پیشرفته JavaScript - قسمت 3 - انواع ارجاعی و نحوه‌ی ایجاد اشیاء

انواع ارجاعی

قبلا در مورد مقادیر ارجاعی صحبت کردیم. در اینجا نیز به این موضوع اشاره می‌کنیم که هر مقدار ارجاعی، نمونه‌ای ایجاد شده از یک نوع ارجاعی می‌باشد. انواع ارجاعی در واقع ساختارهایی هستند که جهت گروه بندی داده‌ها و عملکرد بین آنها استفاده می‌شوند. در سایر زبان‌های برنامه نویسی شیء گرا، به انواع ارجاعی، کلاس و به مقادیر ارجاعی، شیء می‌گویند. در جاوا اسکریپت نیز، به مقادیر ارجاعی و یا نمونه‌های ایجاد شده از انواع ارجاعی، شیء می‌گویند. به انواع ارجاعی، توصیف گر شیء نیز می‌گویند؛ زیرا ویژگی‌ها و متدهای آن شیء را معرفی و توصیف می‌نماید.


نحوه‌ی ایجاد شیء از نوع ارجاعی Object

از آنجاییکه نوع ارجاعی Object هیچ ویژگی و متد خاصی ندارد، متداول‌ترین نوع ارجاعی جهت ایجاد اشیاء سفارشی می‌باشد. به دو روش می‌توان نمونه‌ای را از یک Object ایجاد نمود. روش اول استفاده از عملگر new و بصورت زیر می‌باشد:

var person = new Object ();
person . name = "Meysam" ;
person . age = 32 ;

با استفاده از عملگر new، شیء person را از نوع Object ایجاد نمودیم که شامل دو ویژگی (Property) به نام‌های name و age می‌باشد. در واقع شیء person ساختاری را جهت نگهداری اطلاعات یک شخص معرفی می‌کند. این عمل موجب جلوگیری از پراکندگی تعریف متغیرها و گروه بندی آنها در قالب یک شیء می‌شود. روش دوم استفاده از Object Literal Notation یا نماد تحت الفظی شیء و بصورت زیر می‌باشد:

var person = {
    name : "Meysam" ,
    age : 32
};

Object Literal Notation ، دستور میانبری برای ایجاد یک شیء از نوع Object می‌باشد. در مثال فوق هم، همانند روش اول، شیء person را با دو ویژگی name و age ایجاد نمود‌ه‌ایم. در این روش، نام ویژگی‌ها می‌توانند به صورت رشته‌ای و عددی نیز به یک شیء اختصاص یابد.

var person = {
    "name" : "Meysam" ,
    "age" : 32
};

معمولا از دو روش فوق زمانی استفاده می‌شود که می‌خواهیم اشیایی را ایجاد نماییم که ویژگی‌های آن‌ها فقط خواندنی باشند. با استفاده از روش دوم، حتی می‌توان یک شیء خالی را ایجاد نمود که در ابتدا هیچ ویژگی ای ندارد  و در مراحل بعد، ویژگی‌هایی را به آن اضافه نمود.

var person = {}; // var person = new Object();
person . name = "Meysam" ;
person . age = 32 ;

در مثال فوق شیء person بدون ویژگی‌ها تعریف شده است؛ سپس به آن ویژگی‌هایی را اضافه نموده‌ایم.

استفاده از روش Object Literal Notation ، یکی از روش‌های محبوب برنامه نویسان جاوا اسکریپت می‌باشد. زیرا با کمترین کد و بصورت بصری، شیء ای را ایجاد نموده و مثلا به یک متد ارسال می‌نمایند. به مثال زیر توجه کنید:

function displayInfo ( arg ) {
    var output = "" ;
    if ( arg . name != undefined )
        output += "Name: " + arg . name + "\n" ;
    if ( arg . age != undefined )
        output += "Age: " + arg . age + "\n" ;
    return output ;
}

alert (displayInfo ({
    name : "Meysam" ,
    age : 32
}));

alert (displayInfo ({
    name : "Sohrab"
}));

در این مثال یک تابع تعریف شده است که آرگومان ورودی آن یک شیء می‌باشد. در تابع بررسی می‌شود که اگر ویژگی name و یا age برای این آرگومان تعریف شده بود، خروجی تابع را تولید نماید. در واقع این ویژگی‌ها اختیاری می‌باشند و می‌توانند ارسال نگردند. در زمان فراخوانی تابع نیز شیء ای را بصورت Object Literal Notation ایجاد نموده و به تابع ارسال کردیم.

این الگو برای ارسال آرگومان، زمانی استفاده می‌شود که تعداد زیادی آرگومان اختیاری داریم و می‌خواهیم به تابع ارسال نماییم. معمولا کار با آرگومان‌های نامی (Named Arguments) راحت‌تر است ولی زمانیکه تعداد آرگومان‌های اختیاری زیاد باشند، مدیریت و نگهداری آنها سخت و طاقت فرسا می‌گردد و ظاهر زشتی را به تابع می‌دهد. بهترین راهکار جهت مدیریت چنین شرایطی این است که آرگومان‌های اجباری را به صورت آرگومان‌های نامی تعریف کنیم و آرگومان‌های اختیاری را به صورت یک شیء به تابع ارسال کنیم.

نکته‌ی دیگری که باید به آن توجه نمود این است که جهت دسترسی به ویژگی‌های یک شیء از (.) استفاده می‌شود. همچنین می‌توان به یک ویژگی با استفاده از [] و بصورت یک آرایه دسترسی داشت که در این صورت نام ویژگی بصورت رشته‌ای در [] ذکر خواهد شد.

alert ( person . name );
alert ( person [ "name" ]);

در عمل تفاوتی بین دو مورد فوق وجود ندارد. مهمترین مزیت استفاده از [] این است که می‌توانید توسط یک متغیر به ویژگی‌های یک شیء دسترسی داشته باشید. همچنین اگر نام ویژگی شامل کاراکترهایی باشد که خطای گرامری رخ می‌دهد یا از اسامی رزرو شده استفاده کرده باشید، می‌توانید از [] جهت دسترسی به ویژگی استفاده نمایید.

var propertyName = "name" ;
alert ( person [ propertyName ]);
alert ( person [ "first name" ]);

در دستور alert اول، با استفاده از یک متغیر به ویژگی name از شیء person دسترسی پیدا نمودیم. در دستور آخر نیز، به دلیل وجود space در نام ویژگی، مجبور هستیم جهت دسترسی به ویژگی first name از [] استفاده نماییم.


بررسی نوع ارجاعی Function

توابع در واقع یک شیء و نمونه‌ای از نوع ارجاعی Function می‌باشند که می‌توانند همانند سایر اشیاء ویژگی‌ها و متدهای خاص خود را داشته باشند. بنابراین می‌توان در یک عبارت، تابعی را به یک شیء نسبت داد. به مثال زیر توجه کنید:

var sum = function ( a , b ) {
    return a + b ;
};

alert ( sum ( 10 , 20 ));

خروجی :

    30


شیء sum را تعریف نموده و یک تابع را به آن اختصاص دادیم که شامل دو آرگومان ورودی می‌باشد. حال می‌توان با شیء sum همانند یک تابع رفتار نمود و تابع مورد نظر را فراخوانی کرد. توجه داشته باشید که هیچ نامی را در زمان تعریف تابع به آن اختصاص نداده‌ایم. به این شکل تعریف تابع، Function Expression می‌گویند.

همانند سایر اشیاء، نام تابع نیز اشاره‌گری به تابع می‌باشد. بنابراین می‌توان توابع را نیز به یکدیگر نسبت داد. به مثال زیر توجه کنید:

function sum ( a , b ) {
    return a + b ;
}
alert ( sum ( 10 , 10 ));

var anotherSum = sum ;
alert ( anotherSum ( 10 , 10 ));

sum = null ;
alert ( anotherSum ( 10 , 10 ));
alert ( sum ( 10 , 10 )); // Error: Object is not a function;

خروجی :

    20

    20

    20

    Error: Object is not a function


ابتدا تابعی را به نام sum ایجاد نمودیم که دو عدد را با هم جمع می‌کند. دقت داشته باشید که به این شکل تعریف تابع sum ، اعلان تابع یا Function Declaration می‌گویند. سپس متغیری را به نام anotherSum ، تعریف نموده و sum را به آن نسبت دادیم. توجه داشته باشید که در زمان انتساب یک تابع به یک متغیر نباید () را ذکر کنیم، زیرا ذکر () به منزله‌ی فراخوانی تابع و اختصاص خروجی آن به متغیر می‌باشد و نه انتساب اشاره گر تابع به آن متغیر. فراخوانی sum و anotherSum خروجی یکسانی را دارند؛ زیرا هر دو به یک تابع اشاره می‌کنند. در خطوط بعدی، شیء sum را با مقدار null تنظیم نمودیم. در واقع با این کار اشاره‌گر sum برابر null شده است؛ یعنی دیگر به هیچ تابعی اشاره نمی‌کند. ولی تابع همچنان در حافظه وجود دارد؛ زیرا اشاره‌گر دیگری به نام anotherSum در حال اشاره نمودن به آن می‌باشد. در مرحله‌ی بعدی که sum را فراخوانی نمودیم، به دلیل null بودن آن، خطا رخ خواهد داد.


بازنگری مجدد به مبحث Overloading

در اینجا فقط می‌خواهیم اشاره‌ای کنیم به مبحث Overloading که قبلا در مورد آن بحث کردیم تا دلیل فنی عدم وجود Overloading را در جاوا اسکریپت درک کنیم. همانطور که قبلا بیان شد، نام تابع در واقع اشاره گری به تابع می‌باشد؛ بنابراین تعریف دو تابع هم نام، همانند اختصاص مجدد مقدار یا تغییر مقدار یک متغیر می‌باشد. به مثال زیر توجه کنید:

function calc ( num1 , num2 ) {
    return num1 + num2 ;
}

function calc ( num1 , num2 ) {
    return num1 - num2 ;
}

همانطور که پیشتر نیز عنوان شد، تابع دوم جایگزین تابع اول می‌گردد. در واقع تعریف فوق همانند تعریف زیر می‌باشد:

var calc = function ( num1 , num2 ) {
    return num1 + num2 ;
};

calc = function ( num1 , num2 ) {
    return num1 - num2 ;
};

همانطور که می‌بینید، ابتدا متغیری به نام calc تعریف شده‌است و با یک تابع مقداردهی اولیه شده است. سپس با تابع دوم مقداردهی مجدد گردیده است و دیگر به تابع قبلی اشاره نمی‌کند. بنابراین همیشه تابع آخر جایگزین توابع قبلی می‌گردد. 


Function Declaration در مقابل Function Expression

این دو روش تعریف و استفاده از توابع تقریبا مشابه هم می‌باشند و فقط یک تفاوت اصلی بین آنها وجود دارد و آن به نحوه‌ی رفتار موتور پردازشی جاوا اسکریپت بر می‌گردد. Function Declaration قبل از اینکه کدهای جاوا اسکریپت خوانده و اجرا شوند، خوانده شده و در دسترس خواهند بود؛ اما Function Expression تا زمانی که روال اجرای کد به این خط از کد نرسد، اجرا نخواهد شد و در دسترس نخواهد بود. به مثال Function Declaration زیر توجه کنید:

alert ( sum ( 10 , 20 ));

function sum ( a , b ) {
    return a + b ;
}

خروجی :

    30


قبل از اعلان تابع sum ، این تابع فراخوانی شده است؛ ولی هیچ خطایی رخ نمی‌دهد. زیرا قبل از اجرای دستورات، تابع sum خوانده و در دسترس خواهد بود. اما اگر تابع فوق بصورت Function Expression تعریف شده بود، خطا رخ می‌داد و برنامه اجرا نمی‌شد.

alert ( sum ( 10 , 20 )); // Error: undefined is not a function

var sum = function ( a , b ) {
    return a + b ;
};

خروجی :

    Error: undefined is not a function


همانطور که می‌بینید، در خط اول برنامه، خطای اجرایی رخ داده است. زیرا هنوز روال اجرایی برنامه به خط تعریف تابع sum نرسیده‌است. بنابراین تابع sum در دسترس نخواهد بود و فراخوانی آن موجب بروز خطا می‌گردد.


ارسال تابع به عنوان ورودی یا خروجی توابع دیگر

همانطور که قبلا بیان شد، نام تابع در واقع یک متغیر می‌باشد که به تابع مورد نظر اشاره می‌کند. بنابراین می‌توان همانند یک متغیر با آن رفتار نموده و به عنوان آرگومان ورودی و یا مقدار خروجی یک تابع آن را ارسال نمود. به مثال زیر توجه کنید:

function add ( a , b ) {
    return a + b ;
}

function mult ( a , b ) {
    return a * b ;
}

function calc ( a , b , fn ) {
    return a * b + fn ( a , b );
}

alert ( calc ( 10 , 20 , add ));
alert ( calc ( 10 , 20 , mult ));

خروجی :

    230

    400


دو تابع به نامهای add و mult با دو آرگومان ورودی تعریف شده‌اند که به ترتیب حاصل جمع و حاصل ضرب دو آرگومان را بر می‌گردانند. تابع calc نیز با 3 آرگومان ورودی تعریف شده‌است که قصد داریم برای آرگومان سوم یک تابع را ارسال نماییم. تابع calc در 2 مرحله فراخوانی شده‌است که در یک مرحله تابع add و در مرحله‌ی دیگر تابع mult به عنوان آرگومان ورودی ارسال شده‌اند. همانطور که از قبل می‌دانید، نام تابع اشاره‌گری به خود تابع می‌باشد. در تابع calc نیز با فراخوانی آرگومان fn در واقع داریم تابع ارسالی را فراخوانی می‌نماییم. حال به مثال زیر توجه کنید که یک تابع را به عنوان خروجی بر می‌گرداند:

function createFunction ( a , b ) {
    return function ( c ) {
        var d = ( a + b ) * c ;
        return d ;
    };
}

var fn = createFunction ( 10 , 20 );
alert ( fn ( 30 ));

خروجی :

    900


تابع createFunction دارای 2 آرگومان ورودی می‌باشد و یک تابع را با 1 آرگومان ورودی بر می‌گرداند. در ابتدا تابع createFunction را با آرگومان‌های 10 و 20 فراخوانی نمودیم. خروجی این تابع که خود یک تابع با یک آرگومان ورودی می‌باشد، به عنوان خروجی برگردانده شده و در متغیر fn قرار می‌گیرد. سپس تابع fn با آرگومان ورودی 30 فراخوانی می‌گردد که مقادیر 10 و 20 را با هم جمع نموده و در 30 ضرب می‌نماید. 

مطالب
آشنایی با مفاهیم شیء گرایی در جاوا اسکریپت #2
از آنجا که برای کار با جاوا اسکریپت نیاز به درک کاملی درباره‌ی مفهوم حوزه کارکرد متغیرها (Scope) می‌باشد و نحوه فراخوانی توابع نیز نقش اساسی در این مورد بازی می‌کند، در این قسمت با این موارد آشنا خواهیم شد:
جاوا اسکریپت از مفهومی به نام functional scope برای تعیین حوزه متغیرها استفاده می‌کند و به این معنی است که با تعریف توابع، حوزه عملکرد متغیر مشخص می‌شود. در واقع هر متغیری که در یک تابع تعریف می‌شود در کلیه قسمتهای آن تابع، از قبیل If statement – for loops و حتی nested function نیز در دسترس میباشد.
اجازه دهید با مثالی این موضوع را بررسی نماییم.
function testScope() {
var myTest = true;
if (true) {
var myTest = "I am changed!"
}
alert(myTest);
}
testScope(); // will alert "I am changed!"
همانگونه که میبینیم با اینکه در داخل بلاک if یک متغیر جدید تعریف شده، ولی در خارج از این بلاک نیز این متغیر قابل دسترسی میباشد. البته در مثال بالا اگر بخواهیم به متغیر myTest در خارج از function دسترسی داشته باشیم، با خطای undefined مواجه خواهیم شد. یعنی برای مثال در کد زیر:
function testScope() {
var myTest = true;
if (true) {
var myTest = "I am changed!"
}
alert(myTest);
}
testScope(); // will alert "I am changed!"
alert(myTest); // will throw a reference error, because it doesn't exist outside of the function
 برای حل این مشکل دو راه وجود دارد: 
1 – متغیر myTest را در بیرون بلاک testScope() تعریف کنیم
2 – هنگام تعریف متغیر myTest، کلمه کلیدی var را حذف کنیم که این موضوع باعث میشود این متغیر در کل window قابل دسترس باشد و یا به عبارتی متغیر global میشود.
قبل از پرداختن به ادامه بحث خواندن مقاله مربوط به Closure در جاوااسکریپت توصیه میگردد .
در پایان بحث Scope‌ها با یک مثال نسبتا جامع اکثر این حالات به همراه خروجی را نشان میدهیم :
<script type="text/javascript">
          // a globally-scoped variable
        var a = 1;
        // global scope
        function one()
        {
            alert(a);
        }
        // local scope
        function two(a)
        {
            alert(a);
        }
        // local scope again
        function three()
        {
            var a = 3;
            alert(a);
        }
        // Intermediate: no such thing as block scope in javascript
        function four()
        {
            if (true)
            {
                var a = 4;
            }
            alert(a); // alerts '4', not the global value of '1'
        }
        // Intermediate: object properties
        function Five()
        {
            this.a = 5;
        }
        // Advanced: closure
        var six = function ()
        {
            var foo = 6;
            return function ()
            {
                // javascript "closure" means I have access to foo in here, 
                // because it is defined in the function in which I was defined.
                alert(foo);
            }
        }()
        // Advanced: prototype-based scope resolution
        function Seven()
        {
            this.a = 7;
        }
        // [object].prototype.property loses to [object].property in the lookup chain
        Seven.prototype.a = -1; // won't get reached, because 'a' is set in the constructor above.
        Seven.prototype.b = 8; // Will get reached, even though 'b' is NOT set in the constructor.
        // These will print 1-8
        one();
        two(2);
        three();
        four();
        alert(new Five().a);
        six();
        alert(new Seven().a);
        alert(new Seven().b);
</Script>
برای مطالعه بیشتر به اینجا  مراجعه نمایید.

Function Invocation Patterns In JavaScript :
از آنجا که توابع در جاوااسکریپت به منظور 1 – ساخت اشیاء  و 2 – حوزه دسترسی متغیرها(Scope)  نقش اساسی ایفا می‌کنند بهتر است کمی درباره استفاده و نحوه فراخوانی آنها  (Function Invocation Patterns) در جاوااسکریپت بحث نماییم.
در جاوااسکریپت 4 مدل فراخوانی تابع داریم که به نامهای زیر مطرح هستند:
1. Method Invocation
2. Function Invocation
3. Constructor Invocation
4. Apply And Call Invocation
 در فراخوانی توابع به هر یک از روشهای بالا باید به این نکته توجه داشت که حوزه دسترسی متغیرها در جاوااسکریپت ابتدا و انتهای توابع هستند و اگر به عنوان مثال از توابع تو در تو استفاده کردیم ،حوزه شی this برای توابع داخلی تغییر خواهد کرد .این موضوع را در طی مثالهایی نشان خواهیم داد.
Method Invocation :
وقتی یک تابع قسمتی از یک شی باشد به آن متد میگوییم به عنوان مثال :
var obj = {
    value: 0,
    increment: function() {
        this.value+=1;
    }
};
obj.increment(); //Method invocation
در اینحالت this به شی (Object) اشاره میکند که متد در آن فراخوانی شده است و در زمان اجرا نیز به عناصر شی Bind میشود ،در مثال بالا حوزه  this شی obj خواهد شد و به همین منظور به متغیر value دسترسی داریم.
Function Invocation:
در اینحالت که از () برای فراخوانی تابع استفاده میگردد ،This به شی سراسری (global object ) اشاره می‌کند؛ منظور اینکه this به اجزای تابعی که فراخوانی آن انجام شده اشاره نمی‌کند. اجازه دهید با مثالی این موضوع را روشن کنیم
<script type="text/javascript">
var value = 500; //Global variable
var obj = {
    value: 0,
    increment: function() {
        this.value++;
        var innerFunction = function() {
            alert(this.value);
        }
        innerFunction(); //Function invocation pattern
    }
}
obj.increment(); //Method invocation pattern
<script type="text/javascript">
Result : 500
از آنجا که  () innerFunction به شکل  Function invocation pattern فراخوانی شده است به متغیر value در داخل تابع increment دسترسی نداریم و حوزه دسترسی global میشود و اگر در حوزه global نیز این متغیر تعریف نشده بود به خطای undefined میرسیدیم .
برای حل این گونه مشکلات ساختار کد نویسی ما بایستی به شکل زیر باشد :
<script type="text/javascript">
var value = 500; //Global variable
var obj = {
    value: 0,
    increment: function() {
        var that = this;
        that.value++;
        var innerFunction = function() {
            alert(that.value);
        }
        innerFunction(); //Function invocation pattern
    }
}
obj.increment();
<script type="text/javascript">
Result : 1
در واقع با تعریف یک متغیر با نام مثلا that و انتساب شی  this به آن میتوان در توابع بعدی که به شکل   Function invocation pattern فراخوانی میگردند به این متغیر دسترسی داشت .
Constructor Invocation :
در این روش برای فراخوانی تابع از کلمه new استفاده میکنیم. در این حالت یک شیء مجزا ایجاد شده و به متغیر دلخواه ما اختصاص پیدا می‌کند. به عنوان مثال داریم :
 var Dog = function(name) {   
  //this == brand new object ({});    
    this.name = name;    
    this.age = (Math.random() * 5) + 1;
};
var myDog = new Dog('Spike');
//myDog.name == 'Spike'
//myDog.age == 2
var yourDog = new Dog('Spot');
//yourDog.name == 'Spot'
//yourDog.age == 4
در این مورد با استفاده از New باعث میشویم همه خواص و متدهای تابع function برای هر نمونه از آن که ساخته میشود ( از طریق مفهوم Prototype که قبلا درباره آن بحث شد) بطور مجزا اختصاص یابد. در مثال بالا شی mydog چون حاوی یک نمونه از تابع dog بصورت  Constructor Invocation میباشد، در نتیجه به خواص تابع dog از قبیل name  و age دسترسی داریم. در اینجا اگر کلمه new استفاده نشود به این خواص دسترسی نداریم؛ در واقع با اینکار، this به mydog اختصاص پیدا میکند.
اگر از new استفاده نشود متغیر myDog ،undefined میشود.
یک مثال دیگر :
var createCallBack = function(init) { //First function
    return new function() { //Second function by Constructor Invocation
        var that = this;
        this.message = init;
        return function() { //Third function
            alert(that.message);
        }
    }
}
window.addEventListener('load', createCallBack("First Message"));
window.addEventListener('load', createCallBack("Second Message"));
در مثال بالا از مفهوم closure  نیز در مثالمان استفاده کرده ایم .
Apply And Call Invocation:
تمامی توابع جاوااسکریپت دارای دو متد توکار apply() و call() هستند که توسط این متدها میتوان این توابع را با context دلخواه فراخوانی کرد.
نحوه فراخوانی به شکل مقابل است :
myFunction.apply(thisContext, arrArgs);
myFunction.call(thisContext, arg1, arg2, arg3, ..., argN);
که thisContext به حوزه اجرایی (execution context) تابع اشاره میکند. تفاوت دو متد apply() و call() در نحوه فرستادن آرگومانها به تابع میباشد که در اولی توسط آرایه اینکار انجام میشود و در دومی همه آرگومانها را بطور صریح نوشته و با کاما از هم جدا میکنیم .
مثال :
var contextObject = {
testContext: 10
}
var otherContextObject = {
testContext: "Hello World!"
}
var testContext = 15; // Global variable
function testFunction() {
alert(this.testContext);
}
testFunction(); // This will alert 15
testFunction.call(contextObject); // Will alert 10
testFunction.apply(otherContextObject); // Will alert "Hello World”
در این مثال دو شی متفاوت با خواص همنام تعریف کرده و یک متغیر global نیز تعریف میکنیم. در انتها یک تابع تعریف میکنیم که مقدار this.testContext را نمایش میدهد. در ابتدا حوزه اجرایی تابع (this) کل window جاری میباشد و وقتی testFunction() اجرا شود مقدار متغیر global نمایش داده میشود. در اجرای دوم this به contextObject اشاره کرده و حوزه اجرایی عوض میشود و در نتیجه مقدار testContext مربوطه که در این حالت 10 میباشد نمایش داده میشود و برای فراخوانی سوم نیز به همین شکل .
یک مثال کاملتر :
var o = {
  i : 0,
  F : function() {
    var a = function() { this.i = 42; };
    a();
    document.write(this.i);
  }
};
o.F();
Result :0
خط o.f() تابع f را به شکل Method invocation اجرا میکند. در داخل تابع f یک تابع دیگر به شکل function invocation اجرا میشود که در اینحال this به global object اشاره میکند و باعث میشود مقدار i در خروجی 0 چاپ شود .
برای حل این مشکل 2 راه وجود دارد  
راه اول :
var p = {
  i : 0,
  F : function() {
    var a = function() { this.i = 42; };
    a.apply(this);
    document.write(this.i);
  }
};
 p.F();
Result :42
با اینکار this را موقع اجرای تابع درونی برایش فرستاده تا حوزه اجرای تابع عوض شود و به i دسترسی پیدا کنیم .
یا اینکه همانند مثالهای قبلی :
var q = {
  i: 0,
  F: function F() {
    var that = this;
    var a = function () {
      that.i = 42;
    }
    a();
    document.write(this.i);
  }
}
 q.F();

منابع :
Javascript programmer,s refrence
 
مطالب
برنامه نویسی پیشرفته JavaScript - قسمت 5 - معرفی برخی عملگرها

معرفی برخی عملگرها

در مقالات قبلی مقدماتی را جهت ورود به برنامه نویسی شیء گرا در جاوا اسکریپت مطرح کردیم و در اینجا نیز به معرفی برخی عملگرها می‌پردازیم که در برنامه نویسی شیء گرا نقشی اساسی را ایفا می‌کنند.


عملگر typeof

از آنجائیکه جاوا اسکریپت دارای نوع داده‌ای ضعیف یا Loosely Typed می‌باشد، باید در بکارگیری متغیرها و یا آرگومانهای ورودی توابع، دقت لازم را داشته باشیم تا خطایی در اجرای کد یا محاسبات به وجود نیاید. بنابراین به راهکارهایی نیاز داریم تا بتوانیم نوع داده‌ای یک متغیر را تشخیص دهیم و قبل از بکارگیری آنها صحت و اعتبار داده‌های ورودی را بررسی کنیم. با استفاده از عملگر typeof می‌توانیم نوع داده‌ای یک متغیر را تشخیص دهیم که برای هر نوع داده‌ای مقادیر زیر را بر میگرداند:

· برای متغیرهایی که شامل مقدار undefined می‌باشند مقدار "undefined"

· برای متغیرهای منطقی یا Boolean مقدار "boolean"

· برای متغیرهای رشته‌ای یا String مقدار "string"

· برای متغیرهای عددی و مقادیر NaN و Infinity مقدار "number"

· برای تابع مقدار "function"

· برای اشیا و مقادیر null مقدار "object"

var x;
var n = 12;
var obj = {};
var fn = function () { };
var a = new Array();

alert(typeof x);        // "undefined"
alert(typeof n);        // "number"
alert(typeof obj);     // "object"
alert(typeof fn);       // "function"
alert(typeof a);        // "object"

عملگر instanceof

عملگر typeof بهترین روش جهت تشخیص نوع داده‌ای متغیرهایی است که دارای نوع داده‌ای پایه یا Primitive Type هستند. اما جهت تشخیص نوع داده‌ای اشیاء و به صورت کلی انواع ارجاعی، این عملگر فقط مقدار "object" را برمیگرداند و اشاره‌ای به ماهیت واقعی آن Object ندارد. برای این منظور می‌توانیم از عملگر instanceof استفاده نماییم تا بررسی کنیم یک نوع ارجاعی از جنس چه نوع Object ی می‌باشد. شکل کلی استفاده از این عملگر به صورت زیر است:

result = variable instanceof constructor

اگر variable ، از جنس نوع ارجاعی تعیین شده در بخش سازنده یا constructor باشد، عملگر instanceof مقدار true را بر می‌گرداند. به مثال زیر توجه کنید:

var a = new Array();
alert(a instanceof Array); // true
alert(a instanceof Object);   // true
alert(a instanceof Date); // false
توجه داشته باشید که اگر عملگر instanceof برای یک نوع ارجاعی به کار رود و با سازنده Object بررسی شود، همیشه مقدار true برمی گرداند.

عملگر in

همانطور که قبلا اشاره شد، جهت دسترسی به اعضای یک شیء، می‌توان با آن شیء همانند یک آرایه رفتار نمود. به عبارتی دیگر میتوان نام یک ویژگی یا تابع را در [] قرار داد تا به مقدار آن دسترسی داشت. بنابراین می‌توان همانند یک آرایه و با استفاده از یک حلقه‌ی for-in تمامی اعضای یک شیء را پیمایش نمود. در واقع عملگر in در این حلقه بررسی می‌کند چه ویژگی‌ها و توابعی در یک شیء وجود دارند و تمامی آنها را بر می‌گرداند. به مثال زیر توجه کنید:

var person = {
    name: "Meysam",
    age: 33,
    sayInfo: function () {
        alert(name + ":" + age);
    }
};

for (var i in person) 
    alert(i + " => " + person[i]);

خروجی :

     name => Meysam

    age => 33

    sayInfo => function() {
        alert(name + ":" + age);
    }
در مثال فوق، توسط حلقه‌ی for-in ، شیء person را پیمایش نمودیم. در این پیمایش، متغیر i ، به تک تک اعضای موجود در این شیء اشاره می‌کند. بنابراین متغیر i شامل نام ویژگی یا تابع می‌باشد و person[i] مقدار موجود در آن ویژگی یا محتوای تابع را بر میگرداند.

کاربرد دیگر عملگر in بررسی وجود یک ویژگی یا تابع در یک شیء می‌باشد. اگر ویژگی یا تابع مورد نظر در شیء وجود داشته باشد، مقدار true را  بر می‌گرداند. به مثال زیر توجه کنید:

alert("name" in person); // true
alert("sayInfo" in person); // true
alert("birth" in person); // false


عملگر delete

از عملگر delete جهت حذف یک ویژگی و یا یک تابع از یک شیء استفاده می‌شود. به مثال زیر توجه کنید:

var person = {
    name: "Meysam",
    age: 33,
    sayInfo: function () {
        alert(name + ":" + age);
    }
};

alert("sayInfo" in person); // true
delete person.sayInfo;
alert("sayInfo" in person); // false
در مثال فوق پس از به کارگیری عملگر delete ، تابع sayInfo از شیء person حذف شده است. بنابراین در آخرین alert اعلام می‌کند که شیء person دیگر شامل این تابع نمی‌باشد.


ویژگی constructor

پس از عملگرهای فوق، یکی از پرکاربردترین ویژگی‌هایی که برای اشیاء وجود دارد، ویژگی constructor می‌باشد. در واقع این ویژگی نیز یکی از راهکارهای بررسی صحت و اعتبار متغیرها، آرگومانها و اشیا می‌باشد. ویژگی constructor ، به تابع سازنده‌ی یک شیء اشاره می‌کند و آن سازنده را به عنوان خروجی بر میگرداند. دقت داشته باشید که خروجی این ویژگی، خود تابع سازنده می‌باشد و یک مقدار رشته‌ای نیست. به مثال زیر توجه کنید:

var obj = {};
var a = new Array();
var x = 10;

alert(obj.constructor);
alert(obj.constructor === Object);
alert(typeof obj.constructor);
alert(a.constructor);
alert(x.constructor);

خروجی :

    function Object() { [native code] }
    true
    function
    function Array() { [native code] }
    function Number() { [native code] }
همانطور که در مثال فوق مشاهده می‌نمایید، کدهای obj.constructor ، a.constructor و x.constructor تابع سازنده‌ی این اشیا را برگردانده است. در مقایسه obj.constructor===Object نیز مشاهده می‌کنید که خروجی این ویژگی یک شیء می‌باشد و در typeof obj.constructor هم نشان دادیم که نوع این ویژگی یک تابع است.

در اینجا دیگر آماده‌ی ورود به برنامه نویسی شیء گرا در جاوا اسکریپت می‌باشیم که در مقالات بعدی به آن خواهیم پرداخت و همچنین با جزئیات بیشتری اشیاء را تشریح می‌نماییم. 

مطالب
برنامه نویسی پیشرفته JavaScript - قسمت 4 - عناصر داخلی و ویژگی‌های تابع

عناصر داخلی تابع

در داخل هر تابع دو شیء خاص به نامهای arguments و this وجود دارند. شیء arguments ، که قبلا در مورد آن صحبت کردیم، دارای یک ویژگی به نام callee می‌باشد که به تابعی اشاره می‌کند که arguments متعلق به آن است. به مثال زیر توجه کنید که تابع فاکتوریل را به صورت بازگشتی پیاده سازی نموده است:

function factorial(num) {
    if (num <= 1)
        return 1;
    else
        return num * factorial(num - 1);
}
این تابع به درستی کار خواهد کرد تا زمانیکه نام تابع تغییر نکند. این نوع کد نویسی یک وابستگی شدید (Tightly Coupled) به نام تابع دارد. این وابستگی می‌تواند با arguments.callee از بین برود:
function factorial(num) {
    if (num <= 1)
        return 1;
    else
        return num * arguments.callee(num - 1);
}
در مثال فوق به جای نام تابع factorial در مقابل return از arguments.callee استفاده شده است. حال به مثال زیر توجه کنید:
function factorial(num) {
    if (num <= 1)
        return 1;
    else
        return num * arguments.callee(num - 1);
}

var anotherFactorial = factorial;

factorial = function() {
    return 0;
}

alert(anotherFactorial(5));
alert(factorial(5));

خروجی :

     120

     0


در مثال فوق، ابتدا تابع factorial تعریف شده و سپس به متغیر anotherFactorial نسبت داده شده‌است. سپس تابع factorial با تعریف جدیدی جایگزین شده که مقدار 0 بر می‌گرداند. همانطور که مشاهده می‌کنید، تابع بازگشتی از طریق arguments.callee فراخوانی گردیده است. اما اگر به جای arguments.callee از نام تابع، یعنی factorial استفاده کرده بودیم، خروجی در هر دو مرحله 0 می‌بود. زیرا anotherFactorial نیز، در داخل خود، تابع factorial جایگزین شده با خروجی 0 را فراخوانی می‌نمود.

شیء دیگری که در توابع وجود دارد، شی this می‌باشد. این شیء به شیء ای اشاره می‌کند که تابع، متعلق به آن است یا برای آن فعالیت می‌کند. اگر تابعی به صورت عمومی تعریف شود، متعلق به شیء window می‌باشد. بنابراین this در این توابع به شیء window اشاره می‌کند. به مثال زیر توجه کنید:

window.color = "red";

var o = { color: "blue" };
o.showColor = sayColor;

function sayColor() {
    alert(this.color);
}

sayColor();
o.showColor();

خروجی :

     "red"

     "blue"


ابتدا ویژگی color را برای شیء window تعریف کردیم. سپس شیء ای به نام o ایجاد نمودیم که دارای ویژگی color می‌باشد. همچنین تابعی به نام showColor را برای آن تعریف نمودیم که تابع sayColor به آن نسبت داده شده است. در تابع sayColor نیز مقدار ویژگی color را به صورت پیغامی نمایش می‌دهیم. زمانی که این تابع را فراخوانی می‌نماییم، شیء this موجود در آن به شیء window اشاره می‌کند؛ بنابراین مقدار "red" را نمایش می‌دهد. سپس تابع showColor از شیء o را فراخوانی نمودیم که شیء this در آن به شیء o اشاره می‌کند. زیرا تابع showColor که به تابع sayColor اشاره می‌کند، متعلق به شیء o می‌باشد.


ویژگی‌ها و توابع اشیاء ایجاد شده از Function

ویژگی caller

یکی از ویژگی‌های توابع که می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد، ویژگی caller می‌باشد. این ویژگی مشخص می‌کند که چه تابعی، تابع جاری را فراخوانی نموده است. اگر فراخوانی تابع جاری در حوزه‌ی عمومی (Global Scope) صورت گرفته باشد، این ویژگی مقدار null بر می‌گرداند؛ در غیر اینصورت محتوای تابع فراخواننده برگردانده خواهد شد.

function outer() {
    inner();
}

function inner() {
    alert(inner.caller);
}

inner();
outer();

خروجی :

    null

     function outer() {
        inner();
      }
از آنجایی که inner در حوزه‌ی عمومی فراخوانی شده است، inner.caller مقدار null را بر می‌گرداند. در خط بعدی تابع outer فراخوانی شده است که در داخل خود تابع inner را فراخوانی می‌نماید. در این شرایط inner.caller سورس کد تابع outer را برمی گرداند که موجب فراخوانی تابع inner شده است. جهت کاهش وابستگی، همانطور که در مبحث قبلی گفته شد، می‌توانید بجای inner.caller از arguments.callee.caller استفاده کنید.

ویژگی length

ویژگی دیگری که برای توابع مورد استفاده قرار می‌گیرد، ویژگی length می‌باشد. این ویژگی تعداد Named Arguments (پارامترهای نامی) تابع را بر می‌گرداند.

function sayName(name) {
    alert(name);
}

function sum(num1,num2) {
    return num1 + num2;
}

function sayHi() {
    alert("Hi");
}

alert(sayName.length);
alert(sum.length);
alert(sayHi.length);

خروجی :

     1

     2

     0


همانطور که در خروجی نیز مشاهده می‌کنید، تعداد آرگومانهای هر یک از توابع تعریف شده نمایش یافته است. به عنوان مثال تابع sayName دارای یک آرگومان ورودی است و خروجی نیز عدد 1 را نمایش داده است.


توابع apply() و call()

این دو تابع، جهت فراخوانی توابع، با یک مقدار خاص برای شیء this استفاده می‌شوند؛ در واقع مقدار شیء this را در بدنه‌ی توابع تنظیم می‌کنند. همانطور که قبلا اشاره شد، شیء this ، به شیء ای اشاره میکند که تابع متعلق به آن است. با توابع فوق می‌توانیم اشاره‌گر this را با مقدار یا شیء دیگری تنظیم کنیم. آرگومان اول هر دوی این توابع، مقداری است که باید به شیء this اختصاص یابد. آرگومان بعدی تابع apply آرایه‌ای است که آرگومان‌های ورودی را برای تابع فراخوانی شده فراهم می‌کند. آرگومانهای بعدی تابع call ، همان آرگومان هایی هستند که به صورت مجزا به تابع فراخوانی شده ارسال می‌گردند.

var color = "red";

var obj = { color: "blue" };

function sayColor(a, b) {
    alert(a + " said " + b + ": " + this.color);
}

sayColor("Sohrab", "Mitra");
sayColor.apply(this, ["Sohrab", "Mitra"]);
sayColor.call(this, "Sohrab", "Mitra");

sayColor.apply(obj, ["Sohrab", "Mitra"]);
sayColor.call(obj, "Sohrab", "Mitra");

خروجی :

     "Sohrab told Mitra: red"

     "Sohrab told Mitra: red"

     "Sohrab told Mitra: red"

     "Sohrab told Mitra: blue"

     "Sohrab told Mitra: blue"


همانطور که می‌دانید یک تابع به صورت پیش فرض متعلق به شیء window می‌باشد. در سه فراخوانی اول، تابع sayColor ، شیء this ، به شیء window اشاره می‌کند. بنابراین مقدار red را برای متغیر یا ویژگی color نمایش میدهد. دو فراخوانی آخر که obj را به عنوان آرگومان اول ارسال می‌نمایند، یعنی شیء this باید با مقدار obj جایگزین شود. بنابراین مقدار blue را برای ویژگی color ، که متعلق به شی obj می‌باشد، نمایش می‌دهند.

تنها تفاوت call() و apply() ، شیوه‌ی ارسال آرگومانها به تابع مقصد می‌باشد. مزیت استفاده از توابع call() یا apply() این است که می‌توان یک شیء را به یک تابع تزریق نمود به گونه‌ای که شیء، هیچ اطلاعی از تابع مورد نظر نداشته باشد. این مزیت مورد استفاده‌ی برخی الگوها و معماری‌ها می‌باشد که در مباحث مربوطه در مورد آن بحث خواهد شد.


تابع bind()

این تابع نمونه‌ای از یک تابع را ایجاد می‌کند و شیء this آن تابع را، با آرگومان ارسالی به تابع bind ، مقداردهی می‌نماید.

var color = "red";

var obj = { color: "blue" };

function sayColor() {
    alert(this.color);
}

var bindSayColor = sayColor.bind(obj);
bindSayColor();

خروجی :

     "blue"


در مثال فوق، نمونه‌ای از تابع sayColor ایجاد شده است که شیء obj به عنوان آرگومان ورودی تابع bind ارسال شده است. یعنی مقدار this در تابع bindSayColor به شیء obj اشاره میکند و مقدار ویژگی color شیء obj به عنوان خروجی نمایش می‌یابد. 

مطالب
برنامه نویسی پیشرفته JavaScript - قسمت 1 - توابع

در این مجموعه مقالات، به بررسی و آموزش برنامه نویسی شیء گرا در جاوا اسکریپت می‌پردازیم. در طول آموزش، فرض را بر این قرار دادیم که شما به عنوان خواننده‌ی این مقاله، با مبانی جاوا اسکریپت آشنا می‌باشید و حداقل چند قطعه کد مفید را با جاوا اسکریپت نوشته‌اید. همچنین کمی هم با مباحث شیء گرایی آشنا می‌باشید.

روال آموزش در این مجموعه به گونه است که در ابتدا به معرفی مباحث پیش نیاز جهت ورود به دنیای شیء گرایی در جاوا اسکریپت، پرداخته خواهد شد. سپس مباحث شیء گرایی را آغاز خواهیم نمود و تمامی نکات ریز و درشت آن را بررسی خواهیم کرد. پس از پایان این مقالات قادر خواهید بود تا تمامی کتابخانه‌ها و Framework‌های جاوا اسکریپتی را مطالعه نموده و به راحتی تکنیک‌های کد نویسی آن را درک کنید. همچنین خود شما نیز برای نوشتن یک کتابخانه یا Framework جاوا اسکریپتی استاندارد و حرفه‌ای، دست به کار شوید و یک کتابخانه سودمند را ارائه نمایید.

با چند مثال ساده و بصورت تقریبا مبتدی مسائل پایه را تشریح نموده و آرام آرام مباحث حرفه ای را آغاز خواهیم کرد. قرار است در پایان این آموزش‌ها به بررسی الگوهای موجود در جاوا اسکریپت نیز بپردازم که مجموعه مقالات مربوط به الگوها را در قالب مجموعه مقالاتی مجزا ارائه می‌نمایم.

در تهیه‌ی این مجموعه مقالات از منابع زیر استفاده شده است:

1.  Pro JavaScript Techniques  (John Resig ، خالق JQuery  – فصول 2 و 3)

2.  Professional JavaScript for Web Developers (Third Edition)  (Nicholas C. Zakas  – فصول 3، 4، 5، 6 و 7)

3.  Object-Oriented JavaScript  (Stoyan Stefanov  – فصول 3، 4، 5، 6 و 8)

4.  و تجربه‌ی ناچیز اینجانب


توابع  (Functions)

همیشه در برنامه، مجموعه دستوراتی وجود دارند که عمل خاصی را انجام می‌دهند و به دفعات نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند. جهت جلوگیری از تکرار این دستورات، افزایش خوانایی و کاهش پیچیدگی برنامه، این دستورات را در بسته‌ای به نام تابع قرار می‌دهیم تا در زمان نیاز، آن را فراخوانی یا اجرا نماییم. جهت تعریف تابع در جاوا اسکریپت به صورت زیر عمل می‌نماییم:

function <functionName> ([arg0, arg1, …, argN]) {
<statements>
}

به عنوان مثال:

function sayHello(name, message) {
   alert("Hello " + name + ", " + message);
}

این تابع شامل دو آرگومان ورودی است که می‌تواند به صورت زیر فراخوانی شود:

sayHello("Meysam", "welcome to site");

خروجی این تابع  “Hello Meysam, welcome to site”  می باشد که به صورت یک پنجره‌ی پیغام، نمایش می‌یابد. تابع فوق هیچ مقداری را به عنوان خروجی به برنامه‌ی اصلی یا محل فراخوانی خود بر نمی‌گرداند. اگر بخواهیم توسط تابع مقداری را برگردانیم می‌توانیم از دستور return  برای این منظور استفاده نماییم. به مثال زیر توجه کنید:

function sum(num1, num2) {
   return num1 + num2;
}

تابع  sum  دو عدد را به عنوان آرگومان ورودی دریافت نموده و حاصل جمع آن‌ها را توسط دستور  return  به عنوان خروجی بر می‌گرداند. تابع فوق را می‌توان به صورت زیر فراخوانی نمود:

alert(sum(10, 20));

خروجی :

30

اینک به بررسی چند نکته در مورد دستور return می‌پردازیم. دستور return  فقط می‌تواند یک مقدار را برگرداند و نمی‌توان، چند مقدار را مقابل این دستور نوشت. همچنین روال اجرای تابع با رسیدن به دستور return  خاتمه می‌یابد و دستورات بعد از آن اجرا نخواهند شد. به مثال زیر توجه کنید:

function sum(num1, num2) {
   return num1 + num2;
   alert("Hello");
}

در مثال فوق دستور  alert به هیچ عنوان اجرا نخواهد شد؛ زیرا تابع با رسیدن به دستور return خاتمه می‌یابد. یک تابع می‌تواند شامل بیش از یک دستور return باشد.

function diff(num1,num2) {
   if (num1 > num2)
     return num1 - num2;
   else
     return num2 - num1;
}

تابع فوق اختلاف دو عدد را بدست می‌آورد و اگر عدد اول بزرگتر باشد، عدد دوم را از عدد اول تفریق می‌کند؛ در غیر اینصورت عدد اول را از عدد دوم تفریق می‌کند و به عنوان خروجی بر می‌گرداند.  نکته‌ی دیگری که لازم است بدانید این است که دستور  return  می تواند هیچ مقداری را بر نگرداند و به تنهایی بکار گرفته شود. در این صورت دقیقا بعد از دستور  return  سمی کالن  (;)  قرار می‌دهیم.

function checkNumber(num) {
   if (isNaN(num)) {
     alert("Not a number");
     return;
   }
   alert(num+" is a number");
}

تابع فوق یک ورودی را دریافت می‌نماید و در صورتی که آرگومان ورودی عدد نباشد پیغام  “Not a number”  را نمایش می‌دهد و از تابع خارج می‌شود. در صورتی که آرگومان ورودی یک عدد باشد، پیغام دوم را نمایش می‌دهد.

توجه:

یک تابع بهتر است همیشه یک مقداری را به عنوان خروجی برگرداند و یا کلا هیچ مقداری را بر نگرداند. نوشتن توابعی که در برخی شرایط مقداری را به عنوان خروجی بر میگردانند و در برخی شرایط مقداری را برنمی گردانند موجب ایجاد پیچیدگی در اشکال زدایی می‌گردند. نوشتن تابعی به صورت زیر کمی گیج کننده و نامتعارف می‌باشد:

function sum(num1, num2) {
   if (isNaN(num1) || isNaN(num2))
     return; // بهتر است حداقل مقدار 0 برگردانده شود
   return num1 + num2;
}


کار با آرگومان ها

رفتار آرگومان‌ها در جاوا اسکریپت نسبت به سایر زبان‌های برنامه نویسی کاملا متفاوت می‌باشد. در جاوا اسکریپت تعداد و نوع آرگومانهای ارسالی بررسی نمی‌شوند و خطایی هم رخ نخواهد داد. به عنوان مثال اگر تابعی با 3 آرگومان ورودی دارید، می‌توانید با 0 تا 3 آرگومان ورودی، آن تابع را فراخوانی نمایید. زیرا آرگومان‌ها در سیستم داخلی جاوا اسکریپت به صورت یک آرایه ارسال می‌گردند و تابع توجه نمی‌کند که کدام آرگومانها به این آرایه ارسال شده‌اند.

با توجه به قابلیتی که در مورد آرگومانها ذکر شد و به دلیل عدم مدیریت نوع و تعداد آرگومان‌های ارسالی، مطمئنا جهت جلوگیری از بروز خطا در توابع، باید تعداد و نوع آرگومان‌های ارسالی بررسی و مدیریت شوند. همچنین در هر تابع، آرایه‌ای به نام arguments  به صورت توکار تعبیه شده است که مدیریت آرگومان‌ها را تسهیل می‌بخشد. به مثال زیر توجه کنید:

function sayHello() {
   alert("Hello " + arguments[0] + ", " + arguments[1]);
}

sayHello("Meysam", "welcome to site");

خروجی :

"Hello Meysam, welcome to site"

تابع فوق هیچ آرگومان ورودی ندارد ولی با دو آرگومان ورودی فراخوانی شده است. در داخل تابع توسط آرایه arguments  به آرگومانهای ارسالی دسترسی پیدا کردیم. حال به مثال زیر توجه کنید:

function sum() {
   var s = 0;
   for (var i = 0; i < arguments.length; i++)
     s += arguments[i];
   return s;
}

alert(sum());
alert(sum(10, 20, 30, 40, 50));
alert(sum(10));

خروجی :

0

150

10

در تابع فوق هیچ آرگومان ورودی وجود ندارد ولی این تابع را با 0، 5 و 1 آرگومان ورودی فراخوانی نمودیم. این تابع مجموع چند عدد را محاسبه و بر می‌گرداند و می‌تواند به تعداد نامحدودی عدد دریافت نماید. البته بهتر است نوع آرگومانهای ارسالی نیز بررسی شوند تا خطایی در محاسبات رخ ندهد. همچنین بجای حلقه for  از حلقه for…in  استفاده خواهم کرد.

function sum() {
   var s = 0;
   for (var i in arguments) {
     if (isNaN(arguments[i]))
       continue;
    s += arguments[i];
   }
   return s;
}

alert(sum());
alert(sum(10, 20, "a", 40, 50));
alert(sum(10));

خروجی :

0

120

10

اگر دقت کرده باشید در فراخوانی دوم، رشته  “a”  به تابع ارسال شده است و چون آرگومانهای نامعتبر را مدیریت نموده‌ایم، خطایی در خروجی رخ نمی‌دهد. به مثال زیر نیز توجه نمایید:

function sum(a,b,c) {
   return a + b + c;
}

alert(sum(10, 20, 30));
alert(sum(10, 20));
alert(sum());

خروجی :

60

NaN

NaN

تابع فوق دارای 3 آرگومان ورودی می‌باشد؛ ولی ما این تابع را با 2 و 0 آرگومان ورودی فراخوانی نمودیم که خروجی نامناسبی را تولید نموده است. برای رفع این مشکل و معتبر سازی آرگومان‌های ارسالی می‌توانیم به صورت زیر عمل نماییم:

function sum(a, b, c) {
   if (isNaN(a)) a = 0;
   if (isNaN(b)) b = 0;
   if (isNaN(c)) c = 0;
   return a + b + c;
}

alert(sum(10, 20, 30));
alert(sum(10, 20));
alert(sum());

خروجی :

60

30

0

در تابع، قبل از انجام عمل محاسبه، بررسی کردیم که آرگومانهای ارسالی مقدار دهی شده باشند. در صورت عدم مقداردهی و یا مقداردهی نامناسب، آرگومان ارسالی را با صفر مقداردهی می‌نماید. اگر آرگومان مورد نظر به تابع ارسال نشود، مقدار پیش فرض آن undefined می‌باشد.

با توجه به مسائل مطرح شده در مورد توابع، این روش استفاده و کاربرد توابع، جزء معایب توابع در جاوا اسکریپت محسوب نمی‌شود. این تکنیک استفاده از توابع، موجب افزایش انعطاف پذیری توابع و آزادی عمل برنامه نویس می‌گردد که لذت بیشتری را به برنامه نویسی می‌دهد.

توجه:

به آرگومانهایی که در تابع دارای نام می‌باشند و یا به عبارتی، آرگومانهایی که نام آنها در تابع ذکر می‌شود، Named Arguments  یا آرگومانهای نامی (اسمی و یا نامدار) می‌گویند. مثل آرگومان های a ، b  وc  در تابع sum


عدم پشتیبانی از سربارگذاری یا  Overloading

در زبان‌های برنامه نویسی شیء گرا، امکان تعریف توابع هم نام وجود دارد؛ به شرطی که امضای این توابع با هم متفاوت باشند. منظور از امضاء، تعداد و نوع آرگومان‌های ورودی می‌باشد. از آنجاییکه در سیستم داخلی جاوا اسکریپت، آرگومانها بصورت یک آرایه ارسال می‌شوند، بنابراین امضاء برای توابع مفهومی ندارد؛ پس نمی‌توانیم توابع هم نام یا overloading داشته باشیم.

اگر دو تابع هم نام داشته باشیم، تابعی که دیرتر تعریف می‌شود، جایگزین تابع قبلی می‌گردد. به مثال زیر توجه کنید:

function calc(num1,num2) {
   return num1 + num2;
}

function calc(num1,num2) {
   return num1 - num2;
}

alert(calc(200,100));

خروجی :

100

همانطور که در مثال فوق مشاهده می‌نمایید، تابع دوم فراخوانی شده‌است و حاصل تفریق به عنوان خروجی نمایش یافته است. 

مطالب
آموزش زبان Rust - قسمت 6 - Fuctions
توابع یکی از اجزای اساسی برنامه نویسی Rust هستند. آنها به شما این امکان را می‌دهند که یک بلوک کد را کپسوله کنید که می‌تواند بارها و بارها با ورودی‌های مختلفی فراخوانی شود. در اینجا یک مثال از یک تابع در Rust آمده‌است:
fn main() {
    println!("The sum of 2 and 3 is {}", sum(2, 3));
}

fn sum(a: i32, b: i32) -> i32 {
    a + b
}
در این مثال، تابعی را به نام sum تعریف می‌کنیم که دو آرگومان i32 را می‌گیرد و مجموع آنها را برمی گرداند. سپس تابع sum را با آرگومان‌های 2 و 3 فراخوانی می‌کنیم و نتیجه را با استفاده از println در کنسول چاپ می‌کنیم.

Function Declaration

توابع در Rust با استفاده از کلمه‌ی کلیدی fn و به دنبال آن نام تابع، پارامترها و نوع بازگشت (در صورت وجود) اعلام می‌شوند. در اینجا دستور کلی برای اعلان یک تابع در Rust آمده‌است:
fn function_name(parameter1: type1, parameter2: type2) -> return_type {
    // بدنه تابع
    // استفاده از مقادیر یارگشتی در صورت لزوم
}
در مثال بالا، تابع sum دو پارامتر، هر دو از نوع i32 را می‌گیرد و مقدار i32 را برمی گرداند.
 
Function Parameters
توابع در Rust می‌توانند صفر یا چند پارامتر را داشته باشند. پارامترها در امضای تابع، داخل پرانتز قرار گرفته و با کاما از هم جدا می‌شوند. در اینجا یک مثال، از یک تابع، با دو پارامتر آورده شده‌است:
fn greet(name: &str, age: i32) {
    println!("Hello, {}! You are {} years old.", name, age);
}
در این مثال، تابع greet دو پارامتر دارد: a &str (اشاره به یک رشته) و i32 (یک عدد صحیح). در داخل بدنه تابع، از مقادیر پارامترها برای چاپ پیام تبریک استفاده می‌کنیم.

Function Return Values
توابع در Rust می‌توانند با استفاده از کلمه‌ی کلیدی return و سپس مقدار بازگشتی، مقداری را برگردانند. یک مثال:
fn square(x: i32) -> i32 {
    return x * x;
}
در این مثال، تابع square، آرگومان i32 را می‌گیرد و square آن آرگومان را برمی‌گرداند. برای برگرداندن نتیجه، از کلمه کلیدی بازگشت استفاده می‌کنیم.
با این حال، Rust یک سینتکس مختصر را نیز برای برگرداندن مقادیر، از توابع دارد که در آن می‌توانید کلمه‌ی کلیدی return را حذف کنید و به سادگی مقداری را که باید در انتهای بدنه‌ی تابع برگردانده شود، مشخص کنید. در اینجا همان مثال، با استفاده از سینتکس کوتاه آمده‌است:
fn square(x: i32) -> i32 {
    x * x
}
در این مثال، کلمه‌ی کلیدی return را حذف کرده‌ایم و به‌سادگی مقداری را که باید به عنوان آخرین خط بدنه تابع برگردانده شود، مشخص کرده‌ایم.

Functions with Multiple Return Values
Rust همچنین از توابعی با مقادیر بازگشتی چندگانه پشتیبانی می‌کند که به آنها 'tuples' نیز می‌گویند. یک مثال:
fn swap(a: i32, b: i32) -> (i32, i32) {
    (b, a)
}
این تابع دو پارامتر i32 را می‌گیرد و یک tuple  از همان نوع را برمی‌گرداند. tuple، شامل دو مقدار ورودی مبادله شده‌است.
برای استفاده از مقادیر بازگشتی یک تابع tuple، می‌توانید tuple  را destructure کنید یا از عملگر '.' برای دسترسی به عناصر آن استفاده کنید. در این مثال هر دو روش وجود دارند: 
let (b, a) = swap(1, 2);
println!("a is {} and b is {}", a, b);

let tuple = swap(1, 2);
println!("a is {} and b is {}", tuple.1, tuple.0);
روش اول تاپل را مستقیماً به متغیرهای a و b تجزیه می‌کند؛ در حالیکه روش دوم با استفاده از عملگر نقطه، به داده‌ها دسترسی پیدا میکند.
مطالب
توضیح مثالی از SIMD برای نشان دادن عملکرد آن - SIMD Performance
پیشنیازها

SIMD یا ترجمه آن به فارسی به معنی «تک دستورالعمل و چند داده»، قابلیت آن‌را دارد تا بر روی مقادیر عددی به صورت موازی و با استفاده از پردازنده کار کند. اگر بتوانیم ساختار پروژه‌های خود را به طوری ایجاد کنیم تا بتوانیم از SIMD در پردازش‌های خود استفاده کنیم، سرعت انجام فعالیت‌ها، بسیار زیاد افزایش پیدا خواهند کرد؛ به خصوص این امر در حجم‌های پردازشی زیاد محسوس خواهد بود. البته مدیریت استفاده از منابع و پردازنده نباید فراموش شوند.
اطلاعات لازم از SIMD و نحوه عملکرد آن را می‌توانید در مقاله پیشنیاز بیابید. در این مقاله قصد داریم تا یک مثال ساده از کارآیی SIMD را مطرح کنیم. مثال زیر از مثال SimdSpike الگو برداری شده است و تغییراتی نیز جهت تکمیل شدن آن انجام شده است.
در این مثال می‌خواهیم نمونه کدهایی را با روش‌های معمول اجرا کنیم و زمان اجرای آن را با زمان اجرای همان مثال‌ها با روش SIMD، مقایسه کنیم. 
با استفاده از ویژوال استودیو 2015 آپدیت 3 یک پروژه کنسول با چارچوب دات نت 4.6.1 ایجاد کرده‌ایم. البته می‌توانید ازدیگر نسخه‌ها هم استفاده کنید به شرط آنکه دات نت 4.6x را نصب کرده باشید.

در صورتی که ویژوال استودیوی شما دارای این ورژن و آپدیت نبود، می‌توانید چارچوب دات نت 4.6.1 را جداگانه در سیستم خود نصب نمایید. توجه داشته باشید که برای استفاده از چارچوب دات نت در ویژوال استودیو باید نسخه‌های DevPack یا DeveloperPack را نصب نمایید (دریافت  دات نت 4.6.1 نسخه مخصوص استفاده در ویژال استودیو). 

در پروژه ایجاد شده فایلی به نام Program.cs و در آن کلاس Program وجود دارد. در این کلاس تابع شروع کننده برنامه یعنی Main وجود دارد و برنامه از این تابع شروع خواهد شد.

نمایی از فایل‌های پروژه

در تابع شروع کننده برنامه ابتدا وضعیت پشتیبانی از SIMD را چک می‌کنیم. این کار را همانطور که قبلا در مقاله پیشنیاز توضیح داده شده است با استفاده از خاصیت Vector.IsHardwareAccelerated بررسی می‌کنیم. اگر مقدار آن برابر با False باشد به معنای عدم پشتیبانی می‌باشد و با بررسی این موضوع در اول برنامه، در صورت عدم پشتیبانی از SIMD به اجرای ادامه‌ی برنامه خاتمه می‌دهیم.

پس از بررسی وضعیت پشتیبانی از SIMD ، تابعی را که در فایل Utilities.cs نوشته شده است، فراخوانی می‌کنیم. این تابع به بررسی وضعیت تعداد رجیسترهای SIMD و وضعیت انواع نوع‌های داده‌ای در SIMD می‌پردازد. اگر هر نوع داده‌ای از SIMD پشتیبانی کند (که بستگی به نوع پردازنده شما دارد) اندازه هر نوع داده‌ای را در SIMD چاپ می‌کند و در صورت عدم پشتیبانی هر نوع داده‌ای از SIMD مقدار «عدم پشتیبانی SIMD از آن نوع داده‌ای» چاپ خواهد شد. 

  تا به اینجای برنامه کد‌های تابع شروع کننده به صورت زیر خواهد بود. 
using System.Numerics;
using static System.Console;

namespace TestSIMD
{
    class Program
    {
        private const int ArraySize = 7680 * 4320;
        static void Main(string[] args)
        {
            // بررسی وضعیت پشتیبانی از SIMD
            if (!Vector.IsHardwareAccelerated)
            {
                WriteLine("Hardware acceleration not supported.");
                WriteLine();
                return; // عدم پشتیبانی و خاتمه برنامه
            }
            WriteLine("Hardware acceleration is supported"); // اعلام پشتیبانی از SIMD
            WriteLine();

            // بررسی وضعیت نوع‌های داده ای در مشخصات سخت افزاری SIMD
            Utilities.PrintHardwareSpecificSimdEffectiveness();

            //به منظور عدم خروج از برنامه و دیدن نتایج آزمایش
            WriteLine("Press any key to exit");
            ReadKey();
        }
    }
}
اجرای برنامه هم به صورت زیر به نمایش در خواهد آمد. 

در فایل Utilities.cs، توابع دیگری هم وجود دارند که کارآیی هر یک به صورت توضیح در بالای هر تابع نوشته شده است. این توابع برای تولید یک نوع داده‌ای تصادفی و ایجاد آرایه‌ای از نوع داده‌ای به صورت تصادفی به کار برده می‌شوند. می توانید در سورس برنامه این توضیحات را مشاهده کنید.
تا به اینجا تنها به بررسی پشتیبانی سخت افزاری از SIMD پرداختیم و همچنین توانستیم نوع‌های داده‌ای را که SIMD در سخت افزار ما پشتیبانی می‌کند، شناسایی کنیم و اندازه رجیستر‌های آنها را بیابیم.
حال به بررسی عملکرد توابع SIMD می‌پردازیم و با نوشتن چند تابع، زمان اجرای محاسباتی آنها را با نوشتن همان توابع در حالت معمولی و ساده مقایسه می‌کنیم.
 برای انجام مقایسه، زمان اجرای یک عملیات را در حالت معمول، با زمان اجرای همان عملیات در حالت SIMD بررسی می‌کنیم. هر عملیات را 3 مرتبه پشت سر هم اجرا می‌کنیم و زمان آنها را ثبت می‌کنیم تا تفاوت زمان اجرا را با تکرار عملیات نیز مشاهده کنیم. توابعی که آزمایشات را انجام می‌دهند و زمان اجرا را ثبت و نمایش می‌دهند، در فایل PerformanceTests.cs و در کلاس PerformanceTests قرار دارند و از توابع سه کلاس دیگر که عملیات در آن نوشته شده‌اند، استفاده می‌کنند.
  • فایل IntSimdProcessor.cs
    • در این فایل کلاسی به نام IntSimdProcessor قرار دارد که شامل 6 تابع می‌باشد و این تابع‌ها با نوع داده‌ای صحیح یا همان Integer کار می‌کنند. نام کلاس هم به همین خاطر نام گذاری شده است. 
    • این 6 تابع در کل 3 عملیات را شامل عملیات‌های زیر انجام می‌دهند. یکبار در حالت معمولی و یکبار با استفاده از توابع SIMD این کار را انجام می‌دهند:
      • پیدا کردن بزرگترین و کوچکترین عدد در آرایه
      • جمع عناصر دو آرایه با هم با استفاده از یک آرایه کمکی که نتیجه در آرایه کمکی ریخته می‌شود
      • جمع عناصر دو آرایه بدون استفاده از آرایه کمکی که مجموع در آرایه اول ریخته می‌شود
    • در بالای هر تابع در این فایل توضیحات لازم درباره‌ی فعالیت آن تابع ذکر شده است.
 
  • فایل FloatSimdProcessor.cs
    • در این فایل کلاسی با نام FloatSimdProcessor قرار دارد که همانطور که از نام کلاس پیداست، توابعی برای کار بر روی اعداد از نوع داده‌ای float در آن نوشته شده‌اند.
    • در این کلاس هم 6 تابع برای انجام 3 عملیات زیر نوشته شده است که به ازای هر عملیات دو تابع یکی در حالت معمولی و یکی در حالت SIMD نوشته شده است.
      • جمع دو آرایه با استفاده از یک آرایه کمکی - مجموع در آرایه کمکی ریخته می‌شود
      • جمع دو آرایه اول ورودی - مجموع در آرایه سوم ریخته می‌شود
      • جمع دو آرایه بدون استفاده از آرایه کمکی - مجموع در آرایه اول ریخته می‌شود
    • در آزمایشات نوشته شده در کلاس PerformanceTests  تنها از عملیات آخری استفاده شده است و از دو عملیات اول استفاده نشده است که در صورت تمایل می‌توانید از دیگر عملیات‌ها نیز استفاده کنید.
    • در بالای هر تابع در این فایل توضیحات لازم درباره‌ی فعالیت آن تابع نیز ذکر شده است.
 
  • فایل UShortSimdProcessor.cs
    • در این فایل کلاسی با نام UShortSimdProcessor قرار دارد و همانطور که از نام کلاس پیداست، توابعی برای کار بر روی اعداد از نوع داده‌ای ushort یا همان اعداد صحیح کوچک بدون علامت نوشته شده‌اند.
    • در این کلاس 12 تابع برای انجام 6 عملیات زیر نوشته شده‌است که به ازای هر عملیات، دو تابع یکی در حالت معمولی و یکی در حالت SIMD نوشته شده است.
      • جمع دو آرایه اول ورودی که مجموع در آرایه سوم ریخته می‌شود
      • جمع دو آرایه بدون استفاده از آرایه کمکی که مجموع در آرایه اول ریخته می‌شود
      • بدست آوردن کمترین و بیشترین مقدار در یک آرایه اعداد صحیح کوچک بدون علامت
      • جمع عناصر آرایه ورودی و ذخیره مجموع آنها در یک متغیر کمکی
      • جمع عناصر آرایه ورودی و ذخیره مجموع آنها در یک متغیر کمکی بدون بررسی سرریز (Overflow)
      • محاسبه میانگین و بدست آوردن کمترین و بیشترین مقدار در یک آرایه اعداد صحیح کوچک بدون علامت
    • در بالای هر تابع در این فایل توضیحات لازم درباره‌ی فعالیت آن تابع ذکر شده است.
 
حال در کلاس PerformanceTests برای انجام آزمایشات و مقایسه زمان اجرا، 10 تابع وجود دارند که 10 عملیات مختلف را بر روی 3 نوع داده‌ای، اجرا می‌کنند. 3 عملیات از کلاس IntSimdProcessor و یک عملیات از کلاس FloatSimdProcessor و 6 عملیات از کلاس UShortSimdProcessor را مورد آزمایش قرار داده‌ایم که در مجموع شامل 10 آزمایش در 10 تابع مختلف شده است.
public static void TestIntArrayAdditionFunctions(int testSetSize) {
    WriteLine();
    Write("Testing int array addition, generating test data...");
    var intsOne = GetRandomIntArray(testSetSize); //تولید آرایه عددی به صورت تصادفی
    var intsTwo = GetRandomIntArray(testSetSize);
    WriteLine($" done, testing...");// پایان تولید آرایه‌ها و شروع پردازش
    var naiveTimesMs = new List<long>(); // تعریف لیستی برای ریختن زمان پاسخ دهی در حالت ساده و معمولی
    var hwTimesMs = new List<long>(); // تعریف لیستی برای ریختن زمان پاسخ دهی در حالت SIMD و سخت افزاری 
    for (var i = 0; i < 3; i++) { // ایجاد حلقه برای تکرار محاسبات برای اندازه گیری زمان در حالت تکراری
        stopwatch.Restart();//شروع ثبت زمان
        var result = IntSimdProcessor.NaiveSumFunc(intsOne, intsTwo);//اجرای تابع جمع دو آرایه
        var naiveTimeMs = stopwatch.ElapsedMilliseconds;//ثبت زمان
        naiveTimesMs.Add(naiveTimeMs);//افزودن زمان ثبت شده به لیست زمان‌های ساده و معمول
        WriteLine($"Naive analysis took:                {naiveTimeMs}ms (last value = {result.Last()}).");

        stopwatch.Restart();//شروع ثبت زمان
        result = IntSimdProcessor.HWAcceleratedSumFunc(intsOne, intsTwo);//اجرای تابع جمع دو آرایه در حالت سخت افزاری
        var hwTimeMs = stopwatch.ElapsedMilliseconds;//ثبت زمان
        hwTimesMs.Add(hwTimeMs);//افزودن زمان به لیست زمان‌های سخت افزاری
        WriteLine($"Hareware accelerated analysis took: {hwTimeMs}ms (last value = {result.Last()}).");
    }//پایان حلقه و چاپ نتایج
    WriteLine("Int array addition:");
    WriteLine($"Naive method average time:          {naiveTimesMs.Average():.##}");
    WriteLine($"HW accelerated method average time: {hwTimesMs.Average():.##}");
    WriteLine($"Hardware speedup:                   {naiveTimesMs.Average() / hwTimesMs.Average():P}%");
}
در بالا تکه کدی مربوط به تابع آزمایش اول از کلاس PerformanceTests قرار دارد و وظیفه دارد عملیات جمع دو آرایه را با استفاده از یک آرایه کمکی اعداد صحیح، هم در حالت معمولی و هم در حالت SIMD انجام دهد و زمان اجرای آنها را ثبت و نمایش دهد تا بتوانیم این زمان اجرا‌ها را با هم مقایسه کنیم.
ساختار و روند اجرای کلیه آزمایش‌ها و توابع در کلاس PerformanceTests با یکدیگر یکسان است و از یک stopwatch یا همان کرنومتر برای محاسبه زمان اجرا استفاده شده است.
هر کدام از این توابع یک عملیات را مورد بررسی قرار می‌دهند و هر عملیات را 3 مرتبه اجرا می‌کنند تا زمان تکرار اجرا نیز مورد مقایسه قرار گیرد.

نام تابع ذکر شده نشان دهنده آزمایش بر روی آرایه اعداد صحیح یا همان Integer می‌باشد که شامل یک پارامتر ورودی از نوع عدد صحیح می‌باشد. این پارامتر ورودی نشان دهنده اندازه هر آرایه‌ای می‌باشد که قرار است تولید شود.  

TestIntArrayAdditionFunctions(int testSetSize)

در قدم اول این تابع، باید آرایه‌ها را تولید کنیم که کد آن به صورت زیر است.

Write("Testing int array addition, generating test data...");
var intsOne = GetRandomIntArray(testSetSize);
var intsTwo = GetRandomIntArray(testSetSize);
WriteLine($" done, testing...");

ابتدا در خروجی چاپ می‌کنیم که در حال ایجاد داده‌های مربوط به آزمایش هستیم و سپس با استفاده از تابع GetRandomIntArray آرایه‌ای را ایجاد می‌کنیم و در متغیر‌های مربوطه می‌ریزیم. این تابع دارای یک پارامتر ورودی از نوع عدد صحیح است که آرایه‌ای را به طول پارامتر ورودی تولید می‌کند. این تابع در فایل Utilities.cs قرار دارد.

در پایان تولید آرایه‌ها، اتمام تولید و ایجاد آرایه‌ها را با چاپ در خروجی اعلام میکنیم.

سپس با معرفی دو لیست زیر می‌توانیم زمان‌های اجرا را در آنها بریزیم و در پایان، تابع میانگین این زمان‌ها را محاسبه و چاپ کنیم. لیست اول برای نگهداری زمان‌های اجرای عملیات در حالت معمولی و لیست دوم برای نگهداری زمانهای اجرای عملیات در حالت SIMD می‌باشد.

var naiveTimesMs = new List<long>();
var hwTimesMs = new List<long>();

سپس با ایجاد حلقه ای از 0 تا 3 که در کل 3 مرتبه اجرا می‌شود عملیات را تکرار و زمان آن را ثبت می‌کنیم. 

for (var i = 0; i < 3; i++)

درون حلقه یک عملیات را در دوحالت معمولی یا ساده و SIMD اجرا می‌کنیم. قبل از اجرای عملیات اول ابتدا stopwatch را ریست می‌کنیم. با این کار زمان صفر شده و شروع به اندازه گیری می‌کند. سپس عملیات مربوط به جمع دو آرایه را در حالت معمولی که در فایل IntSimdProcessor.cs قرار دارد، فراخوانی می‌کنیم. پس از اجرای این عملیات مقدار stopwatch را به میلی ثانیه در یک متغیر ذخیره میکنیم و این مقدار را به لیست زمان‌های اجرای معمولی اضافه می‌کنیم. در نهایت نتیجه زمان اجرا را در خروجی چاپ می‌کنیم. 

stopwatch.Restart();
var result = IntSimdProcessor.NaiveSumFunc(intsOne, intsTwo);
var naiveTimeMs = stopwatch.ElapsedMilliseconds;
naiveTimesMs.Add(naiveTimeMs);
WriteLine($"Naive analysis took:                {naiveTimeMs}ms (last value = {result.Last()}).");

پس از اجرای عملیات در حالت ساده یا معمولی، حال نوبت همان عملیات در حالت SIMD می‌باشد. دوباره stopwatch را ریست می‌کنیم و عملیات در SIMD را اجرا کرده و بعد از آن مقدار stopwatch را درون متغیری میریزیم و آن را به لیست زمان‌های اجرای عملیات در SIMD اضافه می‌کنیم و در نهایت نتیجه زمان اجرا را در خروجی چاپ می‌کنیم. 

stopwatch.Restart();
result = IntSimdProcessor.HWAcceleratedSumFunc(intsOne, intsTwo);
var hwTimeMs = stopwatch.ElapsedMilliseconds;
hwTimesMs.Add(hwTimeMs);
WriteLine($"Hareware accelerated analysis took: {hwTimeMs}ms (last value = {result.Last()}).");

پس از اجرای حلقه، حال نوبت به نمایش نتیجه میانگین زمان‌ها در خروجی است. ابتدا میانگین زمان‌های اجرا در حالت ساده یا معمولی را که به میلی ثانیه است را در خروجی چاپ می‌کنیم. بعد از آن میانگین زمان‌های اجرا در حالت SIMD را در خروجی چاپ می‌کنیم و در آخر سرعت زمان اجرا در حالت SIMD را نسبت به حالت معمولی به درصد چاپ می‌کنیم. 

WriteLine($"Naive method average time:          {naiveTimesMs.Average():.##}");
WriteLine($"HW accelerated method average time: {hwTimesMs.Average():.##}");
WriteLine($"Hardware speedup:                   {naiveTimesMs.Average() / hwTimesMs.Average():P}%");

در این مقاله تنها به توضیحی در مورد این آزمایش اکتفا می‌کنیم. لازم به ذکر است که دیگر آزمایش‌ها نیز دقیقا ساختاری مشابه این آزمایش را دارند و تنها عملیات اجرا در آنها متفاوت است. در کلاس PerformanceTests توضیحات لازم مربوط به هر آزمایش و تابع داده شده است و می‌توانید با مراجعه به کد برنامه آنها را مورد بررسی قرار دهید.

برای اجرای تمامی آزمایش‌ها، کلیه توابع نوشته شده در کلاس PerformanceTests را در کلاس Program و در تابع Main که تابع شروع کننده برنامه می‌باشد، پس از بررسی وضعیت نوع‌های داده‌ای قرار می‌دهیم.

تصویر مربوط به اجرای کامل برنامه را می‌توانید مشاهده می‌کنید. 

این جدول بر اساس یک بار اجرای برنامه در سیستم من ترسیم شده است و اجرای برنامه در سیستم‌های مختلف خروجی‌های متفاوتی را دارد. لازم به ذکر است که اندازه آرایه‌ها بسیار بزرگ است و این نتایج با آرایه‌هایی به طول بیش از هزاران هزار عنصر می‌باشد.

زمان‌ها در جدول به میلی ثانیه می‌باشد.

ردیف

عملیات

دور اول

دور دوم

دور سوم

میانگین حالت ساده

میانگین حالت SIMD

درحالت ساده

درحالت SIMD

درحالت ساده

درحالت SIMD

درحالت ساده

درحالت SIMD

1

جمع دو آرایه با استفاده از یک آرایه کمکی در اعداد صحیح

157

131

128

131

128

138

137.67

133.33

2

جمع دو آرایه بدون استفاده از آرایه کمکی در اعداد float

122

133

99

99

99

93

106.67

108.33

3

جمع دو آرایه بدون استفاده از آرایه کمکی در اعداد صحیح

83

73

86

88

78

81

82.33

80.67

4

جمع دو آرایه اول ورودی - مجموع در آرایه سوم ریخته می‌شود - در اعداد صحیح کوچک بدون علامت

58

63

50

48

58

46

55.33

52.33

5

جمع دو آرایه بدون استفاده از آرایه کمکی در اعداد صحیح کوچک بدون علامت

55

40

53

36

53

46

53.67

40.67

6

بدست آوردن کمترین و بیشترین مقدار در یک آرایه اعداد صحیح

91

36

91

39

90.67

38

90.66

38

7

بدست آوردن کمترین و بیشترین مقدار در یک آرایه اعداد صحیح کوچک بدون علامت

90

20

89

19

88

18

89

19

8

جمع عناصر آرایه ورودی و ذخیره مجموع آنها در یک متغیر کمکی

33

309

32

263

31

291

32

287.67

9

جمع عناصر آرایه ورودی و ذخیره مجموع آنها در یک متغیر کمکی بدون بررسی سرریز

30

13

29

13

30

12

29.67

12.67

10

محاسبه میانگین و بدست آوردن کمترین و بیشترین مقدار در آرایه اعداد صحیح کوچک بدون علامت

89

50

90

51

90

49

89.57

50



سورس کامل برنامه را که شامل تغییراتی در توابع برای بهبود و اضافه شدن کامنت برای فهم بیشتر کدها می‌باشد، در زیر می‌توانید دریافت کنید: 
   TestSIMD.zip  

مطالب
آموزش فایرباگ - #2 - تب Console
در قسمت قبلی با تب‌های فایرباگ آشنا شدیم . در این قسمت و قسمت‌های بعدی ، با هر تب به صورت کامل آشنا خواهیم شد .

در این قسمت با تب Console  آشنا خواهیم شد .
در قسمت قبل در مورد این تب گفتیم :

در این تب دو بخش وجود دارد :
در بخش Log هشدار‌ها ، پیغام‌ها ، درخواست‌های XHR و ... نمایش داده می‌شوند .
بخش دیگر هم که در سمت راست قرار دارد ، مخصوص اجرای کدهای جاوا اسکریپت می‌باشد .

 

پس یک قسمت داریم برای نوشتن کدهای جاوا اسکریپت و یک قسمت هم برای مشاهده‌ی رویداد‌ها .

اکنون 2 سوال مطرح می‌شود :
  1. برای اجرای یک کد در حالت معمول چگونه عمل می‌کنیم ؟
    پاسخ : کدهای مورد نظر را بین تگ باز و بسته‌ی script قرار می‌دهیم و صفحه مورد نظر را در مرورگر باز می‌کنیم و مرورگر کد را اجرا می‌کند .
  2. در صورتی که کدهای ما خطا داشته باشند ، چگونه خطایابی می‌کنیم ؟
    پاسخ : در بین کدهای نوشته شده چند alert قرار می‌دهیم و سعی می‌کنیم مشکل را پیدا کنیم .

همین 2 سوال اهمیت و قدرت فایرباگ و قسمت Console آن را برای ما آشکار می‌کند ، زیرا ما می‌توانیم بدون Reload کردن صفحه ، کدهایمان را اجرا و نتیجه را مشاهده کنیم یا بوسیله توابع موجود خیلی ساده کدهایمان را خطایابی کنیم .



چگونه کدهای نوشته شده را سریع اجرا کنم ؟ کلید میانبر ( HotKey ) اجرای کد‌ها چیست ؟
پاسخ : فشردن کلید CTRL + Enter

امتحان کنید :

کد زیر را در بخش کدنویسی تایپ کنید و بوسیله کلید میانبر گفته شده ، آن را اجرا کنید .
document.getElementsByTagName("div");
 
تصویر ذیل نتیجه اجرای کدی هست که اجرا کردیم .



چند نکته :
  • قسمت هایی که با رنگ قرمز و یک دات ( . ) بعد از نام تگ قرار گرفته اند ، کلاس‌های CSS ای هستند که المنت دارد .
  • قسمت هایی که با رنگ آبی تیره و یک شارپ ( # ) بعد از نام تگ قرار گرفته اند ، ID تگ‌ها هستند .
  • قسمت هایی که کمرنگ هستند ، المنت هایی هستند که در صفحه قابل نمایش نیستند .
  • اگر یک تگ چند کلاس داشته باشد ، فقط اولین کلاس نمایش داده می‌شود .


دکمه‌ها و حالت‌های نمایش بخش کد نویسی

4 دکمه در قسمت کدنویسی وجود دارد :
  1. Run : اجرای کد
  2. Clear : خالی کردن بخش کد نویسی
  3. Copy : کپی کردن کد موجود در بخش کد نویسی در حافظه
  4. History : کدهای نوشته شده در نشست ( Session ) فعلی مرورگر

بخش کد نویسی می‌تواند به 2 شکل نمایش داده شود :
  1. بصورت جعبه چند خطی ( Command Editor )
  2. بصورت تک خطی ( Command Line )
با دکمه‌ی قرمز رنگ موجود در پایین - چپ می‌توانید بین این دو حالت سوئیچ کنید .


9 دکمه هم در بالای بخش log وجود دارد ( به ترتیب از چپ به راست ) :


  • دکمه ای با عنوان “Break On All Errors” . زمانی فعال شود ، در اولین اجرای یک کد از داخل صفحه ، به تب Script منتقل می‌شود و در خطی که کد در حال اجرا است توقف می‌کند .
  • Clear : بخش log را خالی می‌کند .
  • Persist : فعال بودن این دکمه باعث می‌شود که محتویات بخش Console در بارگزاری مجدد صفحه حفظ شود .
  • Profile : بوسیله این گزینه می‌توانید کدهای اجرایی خود در مدت زمان فعال بودن این دکمه ، تحت نظر بگیرید .
    به این صورت که پس از غیر فعال کردن این دکمه ( کلیک مجدد بروی آن ) می‌توانید تابع‌های اجرا شده ، تعداد فراخوانی آنها ، مدت زمان اجرای هر یک ، میانگین زمان اجرای هر بار یک تابع و ... را مشاهده کنید .
  • 5 دکمه‌ی بعدی هم برای فیلتر کردن Log هستند .


نمایش تعداد خطاهای اتفاق افتاده ، در نوار وضعیت ( Status Bar ) :

اگر در زمان فعال بودن فایرباگ ، در صفحه خطایی رخ دهد ، در نوار وضعیت عدد 1 را نمایش می‌دهد و به ازای هر خطای جدید ، یکی به تعداد خطاها اضافه می‌کند .
البته اگر از ورژن‌های جدید فایرفاکس استفاده می‌کنید ، نوار وضعیت را نخواهید داشت و تعداد خطاها را در کنار آیکون فایرباگ خواهید داشت .


در کنار همه این امکانات ، فایرباگ یک مجموعه کامل از توابع کاربردی برای توسعه جاوا اسکریپت و خطایابی جاوا اسکریپت در اختیار ما می‌گذارد .

چند متد کمکی برای نوشتن Log‌های مختلف در Console :
console.debug('This is a Debug message'); 
console.info('This is an Information'); 
console.warn('This is a Warning message'); 
console.error('This is an Error message');


در قسمت بعدی توابع مربوط به توسعه جاوا اسکریپت ( Command Line API & Console API ) در فایرباگ را بررسی خواهیم کرد .