مطالب
آشنایی با متدهای Abstract و Virtual
وقتی از کلاسی وهله‌ای را ایجاد می‌کنید، در واقع جدولی از اشاره گرها را به پیاده سازی متدهای آن ایجاد خواهید کرد. تصویر زیر مفهوم این جمله را بیان می‌کند.



متدها به روش‌های مختلفی تعریف می‌شوند و هر کدام رفتارهای مختلفی را در زمان ارث بری از خود نشان می‌دهند. روش استفاده استاندارد از آن‌ها مانند شکل بالاست ولی در صورتیکه بخواهید این روش را تغییر دهید می‌توانید به آن‌ها کلمات کلیدی اضافه کنید.

Abstract methodها
abstract متدها به هیچ جایی اشاره نمی‌کنند. مانند شکل زیر:



درصورتی که کلاسهای شما دارای اعضای abstract باشند، باید خودشان نیز abstract باشند. شما نمی‌توانید از این کلاس‌ها وهله‌ایی ایجاد نمایید؛ ولی می‌توانید از آن‌ها در ارث بری سایر کلاسها استفاده کنید و از سایر کلاس‌ها یک وهله ایجاد نمایید.
public abstract class Person
{
    public abstract void ShowInfo();
}

public class Teacher : Person
{
    public override void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am a teacher!");
    }
}

public class Student : Person
{
    public override void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am a student!");
    }
}
در مثال بالا رفتار متد ()ShowInfo به پیاده سازی آن در کلاس مربوطه بستگی دارد.
Person person = new Teacher();
person.ShowInfo();    // Shows 'I am a teacher!'

person = new Student();
person.ShowInfo();    // Shows 'I am a student!'
همانگونه که مشاهده می‌کنید متد ()ShowInfo کلاس‌های Student و Teacher از کلاس Person ارث بری کرده اند ولی زمانی که از آن‌ها درخواست نمایش اطلاعات می‌کنید هر کدام رفتارهای مختلفی از خود نشان می‌دهند. خب چه اتفاقاتی در پشت صحنه رخ می‌دهد در حالیکه آن‌ها از Person ارث بری کرده اند؟ تا قبل از پیاده سازی متد ()ShowInfo، اشاره گر به جایی اشاره نمی‌کند. ولی زمانیکه به عنوان مثال یک وهله از Student ایجاد می‌کنید، اشاره گر به پیاده سازی واقعی متد ()ShowInfo در کلاس Student اشاره می‌کند.


Virtual methodها
از کلاسهای دارای Virtual method می‌توان یک وهله ایجاد کرد و حتی امکان تحریف Virtual methodهای کلاس پایه در Derived-class وجود دارد. مانند کد زیر:
public class Person
{
    public virtual void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am a person!");
    }
}

public class Teacher : Person
{
    public override void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am a teacher!");
    }
}
در مثال بالا هم عضو Person.ShowInfo به جایی اشاره نمی‌کند، پس چرا می‌توانیم از آن یک وهله ایجاد کنیم؟!


باید توجه داشته باشید تصویر بالا با تصویر اول تفاوتی ندارد بدلیل اینکه virtual methodها به روش استاندارد پیاده سازی اشاره می‌کنند. با استفاده از کلمه کلید virtual شما به عنوان مثال به کلاس Person می‌گویید که متد ()ShowInfo می‌تواند پیاده سازی‌های دیگری هم شاید داشته باشد و سایر پیاده سازی‌های دیگر این متد باید با کلمه کلیدی override در کلاس دیگر (Teacher) مشخص شوند.
در ضمن در صورتیکه پیاده سازی دیگری از آن متد ارائه نشود از پیاده سازی کلاس پایه استفاده می‌شود.
public class Student : Person
{
}

Person person = new Teacher();
person.ShowInfo();    // Shows 'I am a teacher!'

person = new Student();
person.ShowInfo();    // Shows 'I am a person!'

نکته پایانی:
کلمه کلیدی new در متدهای کلاس‌های پایه و Derived مانند shadowing عمل می‌کند. برای بیان بهتر به کد زیر توجه کنید:
public class Person
{
    public void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am Person");
    }
}

public class Teacher : Person
{
    public new void ShowInfo()
    {
        Console.WriteLine("I am Teacher");
    }
}
همانطور که ملاحظه می‌کنید متد ()ShowInfo در کلاس پایه و Derived دارای پیاده سازی متفاوتی است برای این نوع پیاده سازی متد ()ShowInfo در کلاس Teacher از کلمه کلیدی new برای عمل shadowing استفاده کرده ایم.

مطالب
آشنایی با CLR: قسمت دوازدهم
متادیتاها شامل بلوکی از داده‌های باینری هستند که شامل چندین جدول شده و جدول‌ها نیز به سه دسته تقسیم می‌شوند:
  1. جداول تعاریف Definition Table
  2. جداول ارجاع References Table
  3. جداول manifest

جداول تعریف

جدول زیر تعدادی از جداول تعریف‌ها را توضیح می‌دهد:
 ModuleDef  شامل آدرس یا مدخلی است که ماژول در آن تعریف شده است. این آدرس شامل نام ماژول به همراه پسوند آن است؛ بدون ذکر مسیر. در صورتی که کامپایل به صورت GUID انجام گرفته باشد، Version ID ماژول هم همراه آن‌ها خواهد بود. در صورتیکه نام فایل تغییر کند، این جدول باز نام اصلی ماژول را به همراه خواهد داشت. هر چند تغییر نام فایل به شدت رد شده و ممکن است باعث شود CLR نتواند در زمان اجرا آن را پیدا کند.
 TypeDef  شامل یک مدخل ورودی برای هر نوعی است که تعریف شده است. هر آدرس ورودی شامل نام نوع ، پرچمها (همان مجوز‌های public و private و ...) می‌باشد. همچنین شامل اندیس هایی به متدها است که شامل جدول MethodDef می‌باشند یا فیلدهایی که شامل جدول FieldDef می‌باشند و الی آخر...
 MethodDef  شامل آدرسی برای هر متد تعریف شده در ماژول است که شامل  نام متد و پرچم هاست. همچنین شامل امضای متد و نقطه‌ی آغاز کد IL آن در ماژول هم می‌شود و آن آدرس هم میتواند ارجاعی به جدول ParamDef جهت شناسایی پارامترها باشد.
 FieldDef  شامل اطلاعاتی در مورد فیلدهاست که این اطلاعات ، پرچم، نام و نوع فیلد را مشخص می‌کنند.
 ParamDef  حاوی اطلاعات پارامتر متدهاست که این اطلاعات شامل پرچم‌ها (in , out ,retval) ، نوع و نام است.
 PropertyDef   برای هر پراپرتی یا خصوصیت، شامل یک آدرس است که شامل نام، نوع و پرچم می‌شود.
 EventDef  برای هر رویداد شامل یک آدرس است که این آدرس شامل نام و نوع است.

جداول ارجاعی
موقعی که کد شما کامپایل می‌شود، اگر شما به اسمبلی دیگری ارجاع داشته باشید، از جداول ارجاع کمک گرفته می‌شود که در جدول زیر تعدادی از این جداول فهرست شده‌اند:
 AssemblyRef  شامل آدرس اسمبلی است که ماژولی به آن ارجاع داده است و این آدرس شامل اطلاعات ضروری جهت اتصال به اسمبلی می‌شود و این اطلاعات شامل نام اسمبلی (بدون ذکر پسوند و مسیر)، شماره نسخه اسمبلی، سیستم فرهنگی و منطقه‌ای تعیین شده اسمبلی culture و یک کلید عمومی که عموما توسط ناشر ایجاد می‌گردد که هویت ناشر آن اسمبلی را مشخص می‌کند. هر آدرس شامل یک پرچم و یک کد هش هست که بری ارزیابی از صحت و بی خطا بودن بیت‌های اسمبلی ارجاع شده Checksum استفاده می‌شود.
 ModuleRef  شامل یک آدرس ورودی به هدر PE ماژول است به نوع‌های پیاده سازی شده آن ماژول در آن اسمبلی. هر آدرس شامل نام فایل و پسوند آن بدون ذکر مسیر است. این جدول برای اتصال به نوع‌هایی استفاده می‌شود که در یک ماژول متفاوت از ماژول اسمبلی صدا زده شده پیاده سازی شده است.
 TypeRef  شامل یک آدرس یا ورودی برای هر نوعی است که توسط ماژول ارجاع داده شده است. هر آدرس شامل نام نوع و آدرسی است که نوع در آن جا قرار دارد. اگر این نوع داخل نوع دیگری پیاده سازی شود، ارجاعات به سمت یک جدول TypeDef خواهد بود. اگر نوع داخل همان ماژول تعریف شده باشد، ارجاع به سمت جدول ModuleDef خواهد بود و اگر نوع در ماژول دیگری از آن اسمبلی پیاده سازی شده باشد، ارجاع به سمت یک جدول ModuleRef خواهد بود و اگر نوع در یک اسمبلی جداگانه تعریف شده باشد، ارجاع به جدول AssemblyRef خواهد بود.
 MemberRef  شامل یک آدرس ورودی برای هر عضو (فیلد و متدها و حتی پراپرتی و رویدادها) است که توسط آن آن ماژول ارجاع شده باشد. هر آدرس شامل نام عضو، امضاء و یک اشاره‌گر به جدول TypeRef است، برای نوع‌هایی که به تعریف عضو پرداخته‌اند. 
البته جداولی که در بالا هستند فقط تعدادی از آن جداول هستند، ولی قصد ما تنها یک آشنایی کلی با جداول هر قسمت بود. در مورد جداول manifest بعد‌تر صحبت می‌کنیم.
ابزارهای متنوع و زیادی هستند که برای بررسی و آزمایش متادیتاها استفاده می‌شوند. یکی از این ابزارها ILDasm.exe می‌باشد. برای دیدن متادیتاهای یک فایل اجرایی فرمان زیر را صادر کنید:
ILDasm Program.exe
صدور فرمان بالا باعث اجرای ILDasm و بارگزاری اسمبلی‌های program.exe می‌شود. برای مشاهده‌ی اطلاعات جداول متا به صورت شکیل و قابل خواندن برای انسان، در منوی برنامه، مسیر زیر را طی کنید:
View/MetaInfo/Show
با طی کردن گزینه‌های بالا، اطلاعات به صورت زیر نمایش داده می‌شوند:
===========================================================
ScopeName : Program.exe
MVID : {CA73FFE8­0D42­4610­A8D3­9276195C35AA}
===========================================================
Global functions
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Global fields
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Global MemberRefs
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
TypeDef #1 (02000002)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
TypDefName: Program (02000002)
Flags : [Public] [AutoLayout] [Class] [Sealed] [AnsiClass]
[BeforeFieldInit] (00100101)
Extends : 01000001 [TypeRef] System.Object
Method #1 (06000001) [ENTRYPOINT]
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
MethodName: Main (06000001)
Flags : [Public] [Static] [HideBySig] [ReuseSlot] (00000096)
RVA : 0x00002050
ImplFlags : [IL] [Managed] (00000000)
CallCnvntn: [DEFAULT]
ReturnType: Void
No arguments.
Method #2 (06000002)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
MethodName: .ctor (06000002)
Flags : [Public] [HideBySig] [ReuseSlot] [SpecialName]
[RTSpecialName] [.ctor] (00001886)
RVA : 0x0000205c
ImplFlags : [IL] [Managed] (00000000)
CallCnvntn: [DEFAULT]
hasThis
ReturnType: Void
No arguments.
TypeRef #1 (01000001)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Token: 0x01000001
ResolutionScope: 0x23000001
TypeRefName: System.Object
MemberRef #1 (0a000004)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Member: (0a000004) .ctor:
CallCnvntn: [DEFAULT]
hasThis
ReturnType: Void
No arguments.
TypeRef #2 (01000002)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Token: 0x01000002
ResolutionScope: 0x23000001
TypeRefName: System.Runtime.CompilerServices.CompilationRelaxationsAttribute
MemberRef #1 (0a000001)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Member: (0a000001) .ctor:
CallCnvntn: [DEFAULT]
hasThis
ReturnType: Void
1 Arguments
Argument #1: I4
TypeRef #3 (01000003)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Token: 0x01000003
ResolutionScope: 0x23000001
TypeRefName: System.Runtime.CompilerServices.RuntimeCompatibilityAttribute
MemberRef #1 (0a000002)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Member: (0a000002) .ctor:
CallCnvntn: [DEFAULT]
hasThis
ReturnType: Void
No arguments.
TypeRef #4 (01000004)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Token: 0x01000004
ResolutionScope: 0x23000001
TypeRefName: System.Console
MemberRef #1 (0a000003)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Member: (0a000003) WriteLine:
CallCnvntn: [DEFAULT]
ReturnType: Void
1 Arguments
Argument #1: String
Assembly
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Token: 0x20000001
Name : Program
Public Key :
Hash Algorithm : 0x00008004
Version: 0.0.0.0
Major Version: 0x00000000
Minor Version: 0x00000000
Build Number: 0x00000000
Revision Number: 0x00000000
Locale: <null>
Flags : [none] (00000000)
CustomAttribute #1 (0c000001)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
CustomAttribute Type: 0a000001
CustomAttributeName:
System.Runtime.CompilerServices.CompilationRelaxationsAttribute ::
instance void .ctor(int32)
Length: 8
Value : 01 00 08 00 00 00 00 00 > <
ctor args: (8)
CustomAttribute #2 (0c000002)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
CustomAttribute Type: 0a000002
CustomAttributeName: System.Runtime.CompilerServices.RuntimeCompatibilityAttribute ::
instance void .ctor()
Length: 30
Value : 01 00 01 00 54 02 16 57 72 61 70 4e 6f 6e 45 78 > T WrapNonEx<
: 63 65 70 74 69 6f 6e 54 68 72 6f 77 73 01 >ceptionThrows <
ctor args: ()
AssemblyRef #1 (23000001)
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
Token: 0x23000001
Public Key or Token: b7 7a 5c 56 19 34 e0 89
Name: mscorlib
Version: 4.0.0.0
Major Version: 0x00000004
Minor Version: 0x00000000
Build Number: 0x00000000
Revision Number: 0x00000000
Locale: <null>
HashValue Blob:
Flags: [none] (00000000)
User Strings
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­
70000001 : ( 2) L"Hi"
Coff symbol name overhead: 0
لازم نیست که تمامی اطلاعات بالا را به طور کامل بفهمید. همین که متوجه شوید برنامه شامل  TypeDef است که نام آن Program است و این نوع به صورت یک کلاس عمومی sealed است که از نوع system.object ارث بری کرده است (یک نوع ارجاع از اسمبلی دیگر) و برنامه شامل دو متد main و یک سازنده ctor. است، کافی هست.
متد Main یک متد عمومی و ایستا static است که شامل کد IL است و هیچ خروجی ندارد و هیچ آرگومانی را نمی‌پزیرد. متد سازنده عمومی است و شامل کد IL است، سازنده هیچ نوع خروجی ندارد و هیچ آرگومانی هم نمی‌پذیرد و یک اشاره‌گر که به یک object در حافظه که موقع صدا زدن ساخته خواهد شد.
ابزار ILDasm امکاناتی بیشتری از آنچه که دیدید ارائه می‌کند. به عنوان نمونه اگر مسیر زیر را در منوها طی کنید:
View/statistics
اطلاعات آماری زیر نمایش داده می‌شود:
File size : 3584
PE header size : 512 (496 used) (14.29%)
PE additional info : 1411 (39.37%)
Num.of PE sections : 3
CLR header size : 72 ( 2.01%)
CLR meta­data size : 612 (17.08%)
CLR additional info : 0 ( 0.00%)
CLR method headers : 2 ( 0.06%)
Managed code : 20 ( 0.56%)
Data : 2048 (57.14%)
Unaccounted : ­1093 (­30.50%)
Num.of PE sections : 3
.text ­ 1024
.rsrc ­ 1536
.reloc ­ 512
CLR meta­data size : 612
Module ­ 1 (10 bytes)
TypeDef ­ 2 (28 bytes) 0 interfaces, 0 explicit layout
TypeRef ­ 4 (24 bytes)
MethodDef ­ 2 (28 bytes) 0 abstract, 0 native, 2 bodies
MemberRef ­ 4 (24 bytes)
CustomAttribute­ 2 (12 bytes)
Assembly ­ 1 (22 bytes)
AssemblyRef ­ 1 (20 bytes)
Strings ­ 184 bytes
Blobs ­ 68 bytes
UserStrings ­ 8 bytes
Guids ­ 16 bytes
Uncategorized ­ 168 bytes
CLR method headers : 2
Num.of method bodies ­ 2
Num.of fat headers ­ 0
Num.of tiny headers ­ 2
Managed code : 20
Ave method size ­ 10
اطلاعات بالا شامل نمایش حجم فایل به بایت و سایر قسمت‌های تشکیل دهنده فایل است...
توجه: ILDasm یک باگ دارد که بر نمایش اندازه‌ی فایل تاثیر می‌گذارد و باعث می‌شود شما نتوانید به اطلاعات ثبت شده اعتماد داشته باشید.
مطالب
ایجاد یک فیلتر سفارشی جهت تعیین Layout برای کنترلر و یا اکشن متد
همانطور که می‌دانید در صورت عدم تعریف صریح layout در یک View، این تعریف از فایل Views\_ViewStart.cshtml دریافت می‌گردد:
@{
    Layout = "~/Views/Shared/_Layout.cshtml";
}

برای معرفی صریح فایل layout، تنها کافی است مسیر کامل فایل layout را در یک View مشخص کنیم: 
@{
    ViewBag.Title = "Index";
    Layout = "~/Views/Shared/_Layout.cshtml";
}
 
<h2>Index</h2>
حال ما می‌خواهیم یک فیلتر سفارشی را تعریف کنیم تا به براحتی امکان تعریف Layout در سطح کنترلر و هم در سطح اکشن متد به صورت Attribute را داشته باشد :
[SetLayoutAttribute("_MyLayout")]
public ActionResult Index()
{
      return View();
}

 همچنین می‌توانیم این فیلتر سفارشی را در سطح کنترلر تعریف کنیم تا تمام اکشن متدهای داخل کنترلر از Layout مربوطه استفاده کنند:
[SetLayoutAttribute("_MyLayout")]
    public class HomeController : Controller
    {
        
        public ActionResult Index()
        {
            return View();
        }

        public ActionResult About()
        {
            ViewBag.Message = "Your application description page.";

            return View();
        }

        public ActionResult Contact()
        {
            ViewBag.Message = "Your contact page.";

            return View();
        }
    }

 برای تعریف چنین اکشن فیلتری کد زیر را می‌نویسیم :
public class SetLayoutAttribute : ActionFilterAttribute
    {
        private readonly string _masterName;
        public SetLayoutAttribute(string masterName)
        {
            _masterName = masterName;
        }

        public override void OnActionExecuted(ActionExecutedContext filterContext)
        {
            base.OnActionExecuted(filterContext);
            var result = filterContext.Result as ViewResult;
            if (result != null)
            {
                result.MasterName = _masterName;
            }
        }
    }

همانطور که می‌دانید برای تعریف یک اکشن فیلتر سفارشی می‌بایست از کلاس ActionFilterAttribute ارث بری کنیم، حالا برای کلاسی که تعریف کرده ایم یک خصوصیت readonly را تعریف و سپس برابر با یک پارامتر با نام masterName که از طریق سازنده کلاس دریافت می‌شود قرار داده ایم. در نهایت متد OnActionExecuted را بازنویسی کرده ایم به این صورت که مقدار دریافتی توسط سازنده کلاس را برابر با نام Layout موردنظرمان است را به خاصیت MasterName  اختصاص میدهیم.
مطالب
AOP با استفاده از Microsoft Unity
چند روز پیش فرصتی پیش آمد تا بتوانم مروری بر مطلب منتشر شده درباره AOP داشته باشم. به حق مطلب مورد نظر، بسیار خوب و مناسب شرح داده شده بود و همانند سایر مقالات جناب نصیری چیزی کم نداشت. اما امروز قصد پیاده سازی یک مثال AOP، با استفاده از Microsoft Unity Application Block را به عنوان IOC Container دارم. اگر شما هم، مانند من از UnityContainer به عنوان IOC Container در پروژه‌های خود استفاده می‌کنید نگران نباشید. این کتابخانه به خوبی از مباحث Interception پشتیبانی می‌کند. در ادامه طی یک مقاله این مورد را با هم بررسی می‌کنیم.
برای دوستانی که با AOP آشنایی ندارند پیشنهاد می‌شود ابتدا مطلب مورد نظر را یک بار مطالعه نمایند.
برای شروع یک پروژه در VS.Net بسازید و ارجاع به اسمبلی‌های زیر را در پروژه فراموش نکنید:
»Microsoft.Practices.EnterpriseLibrary.Common
»Microsoft.Practices.Unity
»Microsoft.Practices.Unity.Configuration
»Microsoft.Practices.Unity.Interception
»Microsoft.Practices.Unity.Interception.Configuration

یک اینترفیس به نام IMyOperation بسازید:
    public interface IMyOperation
    {      
        void DoIt();
    }

کلاسی می‌سازیم که اینترفیس بالا را پیاده سازی نماید:
 public void DoIt()
  {
     Console.WriteLine( "this is main block of code" );
  }
قصد داریم با استفاده از AOP یک سری کد مورد نظر خود(در این مثال کد لاگ کردن عملیات در یک فایل مد نظر است) را به کد‌های متد‌های مورد نظر تزریق کنیم. یعنی با فراخوانی این متد کد‌های لاگ عملیات در یک فایل ذخیره شود بدون تکرار یا فراخوانی دستی متد لاگ.
ابتدا یک کلاس برای لاگ عملیات می‌سازیم:
public class Logger
    {
        const string path = @"D:\Log.txt";

        public static void WriteToFile( string methodName )
        {
            object lockObject = new object();
            if ( !File.Exists( path ) )
            {
                File.Create( path );
            }
            lock ( lockObject )
            {
                using ( TextWriter writer = new StreamWriter( path , true ) )
                {
                    writer.WriteLine( string.Format( "{0} at {1}" , methodName , DateTime.Now ) );                
                }
            }
        }
    }
حال نیاز به یک Handler برای مدیریت فراخوانی کد‌های تزریق شده داریم. برای این کار یک کلاس می‌سازیم که اینترفیس ICallHandler را پیاده سازی نماید.
public class LogHandler : ICallHandler
    {
        public IMethodReturn Invoke( IMethodInvocation input , GetNextHandlerDelegate getNext )
        {
            Logger.WriteToFile( input.MethodBase.Name );

            var methodReturn = getNext()( input , getNext );         

            return methodReturn;
        }

        public int Order { get; set; }
    }
کلاس بالا یک متد به نام Invoke دارد که فراخوانی متد‌های مورد نظر برای تزریق کد را در دست خواهد گرفت. در این متد ابتدا عملیات لاگ در فایل مورد نظر ثبت می‌شود(با استفاده از Logger.WriteToFile). سپس با استفاده از getNext که از نوع GetNextHandlerDelegate است، اجرا را به کد‌های اصلی برنامه منتقل می‌کنیم.
 var methodReturn = getNext()( input , getNext );
برای مدیریت بهتر عملیات لاگ یک Attribute می‌سازیم که فقط متد هایی که نیاز به لاگ کردن دارند را مشخص کنیم. به صورت زیر:
 public class LogAttribute : HandlerAttribute
    {
        public override ICallHandler CreateHandler( Microsoft.Practices.Unity.IUnityContainer container )
        {
            return new LogHandler();
        }
    }
فقط دقت داشته باشید که کلاس مورد نظر به جای ارث بری از کلاس Attribute باید از کلاس HandlerAttribute که در فضای نام Microsoft.Practices.Unity.InterceptionExtension  تعبیه شده است ارث ببرد(خود این کلاس از کلاس Attribute ارث برده است).  کافیست در متد CreateHandler آن که Override شده است یک نمونه از کلاس LogHandler را برگشت دهیم.
برای آماده سازی Ms Unity جهت عملیات Interception باید کد‌های زیر در ابتدا برنامه قرار داده شود:
var  unityContainer = new UnityContainer();

 unityContainer.AddNewExtension<Interception>();

  unityContainer.Configure<Interception>().SetDefaultInterceptorFor<IMyOperation>( new InterfaceInterceptor() );
            
  unityContainer.RegisterType<IMyOperation, MyOperation>();

توضیح چند مطلب:
بعد از نمونه سازی از کلاس UnityContainer باید Interception به عنوان یک Extension به این Container اضافه شود. سپس با استفاده از متد Configure برای اینترفیس IMyOperation یک Interceptor پیش فرض تعیین می‌کنیم. در پایان هم به وسیله متد RegisterType کلاس MyOperation  به اینترفیس IMyOperation رجیستر می‌شود. از این پس هر گاه درخواستی برای اینترفیس IMyOperation از unityContainer شود یک نمونه از کلاس MyOperation در اختیار خواهیم داشت.
به عنوان نکته آخر متد DoIt در اینترفیس بالا باید دارای LogAttribute باشد تا عملیات مزین سازی با کد‌های لاگ به درستی انجام شود.

یک نکته تکمیلی:
در هنگام مزین سازی متد  set خاصیت ها، به دلیل اینکه اینترفیسی برای این کار وجود ندارد باید مستقیما عملیات AOP به خود کلاس اعمال شود. برای این کار باید به صورت زیر عمل نمود:

var container = new UnityContainer();
container.RegisterType<Book , Book>();

container.AddNewExtension<Interception>();

 var policy = container.Configure<Interception>().SetDefaultInterceptorFor<Book>( new VirtualMethodInterceptor() ).AddPolicy( "MyPolicy" );

  policy.AddMatchingRule( new PropertyMatchingRule( "*" , PropertyMatchingOption.Set ) );
  policy.AddCallHandler<Handler.NotifyChangedHandler>();
همان طور که مشاهده می‌کنید عملیات Interception مستقیما برای کلاس پیکر بندی می‌شود و به جای InterfaceInterceptor از VirtualMethodInterceptor برای تزریق کد به بدنه متد‌ها استفاده شده است. در پایان نیز با تعریف یک Policy می‌توانیم به راحتی(با استفاده از "*") متد Set  تمام خواص کلاس را به NotifyChangedHandler مزین نماییم.

سورس کامل مثال بالا
نظرات مطالب
ASP.NET MVC #7
خیر. Products در اینجا خودش یک List است (به علت ارث بری صورت گرفته):
public class Products : List<Product>
بنابراین نیازی نیست که لیست یک لیست رو به عنوان مدل تعریف کرد.
مطالب
بررسی اینترفیس ICommand در WPF
مدتی هست که مشغول مطالعه و یادگیری WPF از طریق مطالب سایت هستم؛ به همین خاطر تصمیم گرفتم مطلبی را حول محور اینترفیس ICommnad  گردآوری کنم و در اختیار کاربران سایت قرار دهم.

سرفصل‌های این مطلب :
• Command چیست
• اینترفیس ICommand چیست 
• چرا اینترفیس ICommand
• ایجاد UI مورد نیاز 
• چگونگی استفاده از ICommand 
• استفاده از INotifyPropertyChanged

Command چیست ؟
در برنامه نویسی WPF به هر کلاسی که اینترفیس ICommand را پیاده سازی کند، اصطلاحا Commnad گوییم. تفاوت کوچکی بین یک Event و Command وجود دارد. رخداد‌ها برای کنترل‌های UI ساخته و تخصیص داده می‌شوند؛ اما Command‌ها انتزاعی‌تر هستند و تمرکز آنها بر روی نحوه‌ی انجام کارها می‌باشد.
برای تعاملات در برنامه‌ها از Commandها و Event‌ها استفاده می‌کنیم. ما در WPF دو روش برای تعامل با UI داریم:
1- استفاده از Event‌ها و نوشتن کد‌های مورد نیاز در بخش CodeBehind (رعایت نکردن الگوی MVVM).
WPF تعداد زیادی RoutedEvent پیش ساخته (Built In) دارد که از آنها می‌توان در این روش استفاده کرد. 
2- استفاده از Command و درگیر کردن کدهای اجرایی نوشته شده در ViewModel با استفاده از Command ها.
در زمان استفاده از الگوی MVVM مجاز به نوشتن کد در بخش CodeBehind نیستیم. بنابراین از سیستم رخداد‌های طراحی شده‌ی در WPF که RoutedEvent می‌باشد، نمی‌توان استفاده کرد. به این خاطر که رخداد‌ها در ViewModel قابل دسترسی نمی‌باشد.

اینترفیس ICommand:
این اینترفیس سه عضو دارد که آن‌ها را در جدول زیر مشاهده می‌کنید:

نام عضو

توضیحات

Bool CanExecute(object parameter)

این تابع پارامتری از نوع object را دریافت می‌کند و یک مقدار bool را به خروجی تابع می‌فرستد. اگر مقدار خروجی متد، true  باشدcommand  اجرا خواهد شد و در غیر اینصورت اتفاقی رخ نخواهد داد. اغلب ازDelegate  ها به عنوان پارامتر این تابع استفاده می‌شود؛Delegate های پیش ساخته‌ای همچون Action,Predicate,Func

Event EventHandler CanExecuteChanged

این رویداد برای آگاه سازی UI که به Command متصل است، استفاده می‌شود .بر اساس خروجی تابع CanExecute، این رویداد اتفاق می‌افتد.

Void Execute(Object parameter)

این متد کار اصلی را در Command‌ها انجام می‌دهد. این متد تنها زمانی اجرا می‌شود که متدCanExecute  مقدار true را بازگرداند. این تابع پارامتری را از نوع object دریافت می‌کند، اما عموما ما یکDelegate  را به آن ارسال می‌کنیم. Delegate ارجاعی را به متدی، در خود نگاه می‌دارد که انتظار داریم در صورت اجرایcommand ، اجرا شود.


چرا اینترفیس ICommand :
هسته‌ی اصلی Command‌ها در WPF، اینترفیس ICommand می‌باشد. این اینترفیس به‌صورت گسترده‌ای در الگوی MVVM و Prism  استفاده شده است و استفاده‌ی از آن محدود به MVVM نمی‌باشد. تعداد زیادی Commnad بصورت پیش ساخته وجود دارند که این اینترفیس را پیاده سازی کرده‌اند .کلاس پایه RoutedCommand اینترفیس ICommand را پیاده سازی کرده است و WPF فرمان‌های زیر را فراهم کرده است:
• MediaCommnads
• ApplicationCommnads
• NavigationCommands
• ComponentCommnads
• EditingCommnads
که همگی از کلاس RoutedCommand استفاده کرده‌اند.
در این مطلب به دنبال ایجاد برنامه‌ای هستیم که حاصل جمع مفدار دو Textbox را پس از فشردن کلید جمع در یک textblock نمایش دهد.

ساخت UI مورد نیاز :
گام اول : 
با اجرای ویژوال استودیو، برنامه‌ای را با نام ICommnadSample ایجاد کنید. ساختار پروژه به شکل زیر است:
همانطور که می‌بینید View و ViewModel و در نهایت Command‌ها در پوشه‌های مجزایی ساماندهی شده‌اند.

گام دوم:
ابتدا قالب گرافیکی را مشخص می‌کنیم. در پوشه‌ی Views یک UserControl را به نام CalculatorView.xaml ایجاد کرده و کد زیر را در آن نوشتیم:
<Grid DataContext="{Binding Source={StaticResource calculatorVM}}" Background="#FFCCCC">
        <Grid.RowDefinitions>
            <RowDefinition Height="80"/>
            <RowDefinition/>
            <RowDefinition Height="80"/>
            <RowDefinition Height="44"/>
        </Grid.RowDefinitions>
        <Grid.ColumnDefinitions>
            <ColumnDefinition/>
            <ColumnDefinition/>
            <ColumnDefinition/>
            <ColumnDefinition/>
        </Grid.ColumnDefinitions>

        <Label Grid.Row="0" Grid.Column="0" Grid.ColumnSpan="4" FontSize="25"
               VerticalAlignment="Top" HorizontalAlignment="Center" Foreground="Blue" Content="ICommand Sample"/>
        <Label Grid.Row="0" Grid.Column="0" Grid.ColumnSpan="2" 
               Margin="10,0,0,0" VerticalAlignment="Bottom" FontSize="20"  Content="First Input"/>
        <Label Grid.Row="0" Grid.Column="2" Grid.ColumnSpan="2" 
               Margin="10,0,0,0" VerticalAlignment="Bottom" FontSize="20"  Content="Second Input"/>

        <TextBox Grid.Row="1" Grid.Column="0" Grid.ColumnSpan="2" Margin="10,0,0,0" FontSize="20" 
                 HorizontalAlignment="Left" Height="30"  Width="150" TextAlignment="Center" Text="{Binding FirstValue, Mode=TwoWay}"/>
        <TextBox Grid.Row="1" Grid.Column="2" Grid.ColumnSpan="2" Margin="10,0,0,0" FontSize="20"
                 HorizontalAlignment="Left"  Height="30" Width="150" TextAlignment="Center" Text="{Binding SecondValue, Mode=TwoWay}"/>

        <Rectangle Grid.Row="2" Grid.Column="0" Grid.ColumnSpan="4" Fill="LightBlue"/>
        <Button Grid.Row="2" Grid.Column="0" Content="+"  Margin="10,0,0,0" HorizontalAlignment="Left" Height="50" Width="50" FontSize="30" Command="{Binding AddCommand}"/>
        
        <Label Grid.Row="3" Grid.Column="0" Grid.ColumnSpan="2" FontSize="25" Margin="10,0,0,0" HorizontalAlignment="Left" Height="50"  Content="Result : "/>
        <TextBlock Grid.Row="3" Grid.Column="2" Grid.ColumnSpan="2" FontSize="20" Margin="10,0,0,0" Background="BlanchedAlmond"
                   TextAlignment="Center"  HorizontalAlignment="Left" Height="36" Width="150" Text="{Binding Output}"/>
    </Grid>
برای استفاده از این UserControl در پنجره‌ی اصلی برنامه (فایل MainWindows.Xaml) به شکل زیر عمل می‌کنیم:
ابتدا فضای نام View را به فایل MainWindows.xaml اضافه می‌کنیم :
   xmlns:myview="clr-namespace:ICommnadSample.Views"
ایجاد تگ برای استفاده از View تولید شده در  Grid اصلی برنامه :
<Grid>
        <myview:CalculatorView/>
</Grid>

گام سوم :
همانطور که مشاهده می‌کنید، کنترل‌هایی که در عملیات انقیاد داده‌ها (DataBinding) شرکت می‌کنند، از طریق خاصیت Binding و معرفی خصوصیت مورد نظر مشخص می‌شوند.
برای این منظور در پوشه‌ی ViewModels و به کلاس CalculatorViewModel سه خصوصیت به‌همراه فیلد خصوصی، به شکل زیر اضافه می‌کنیم:
private double firstValue; 
private double secondValue;
private double output;
public double FirstValue
        {
            get { return firstValue; }
            set
            {
                firstValue = value;
                OnPropertyChanged("FirstValue");
            }
        }
        public double SecondValue
        {
            get { return secondValue; }
            set
            {
                secondValue = value;
                OnPropertyChanged("SecondValue");
            }
        }
        public double Output
        {
            get { return output; }
            set
            {
                output = value;
                OnPropertyChanged("Output");
            }
        }

چگونگی استفاده‌ی از اینترفیس ICommand :
برای ایجاد ارتباط بین Command ‌ها و UI می‌بایست اینترفیس ICommand توسط کلاس مورد نظر ما پیاده سازی شود. در ابتدا کلاسی با عنوان PlusCommnad  ایجاد و از اینترفیس مورد نظر ارث بری می‌کنیم.
هدف ما شبیه سازی رویداد کلیک دکمه‌ی موجود در صفحه با استفاده از Command می‌باشد.

گام چهارم:
پس از پیاده سازی اینترفیس لازم است تا کمی تغییر در بدنه متد‌ها ایجاد کنیم:
public class PlusCommand : ICommand
{
    private CalculatorViewModel calculatorViewModel;
    public PlusCommand(CalculatorViewModel vm)
    {
        calculatorViewModel = vm;
    }
    public bool CanExecute(object parameter)
    {
        return true;
    }
    public void Execute(object parameter)
    {
        calculatorViewModel.Add();
    }
    public event EventHandler CanExecuteChanged;
}
همانطور که می‌بینید در ابتدا فیلدی از جنس کلاس CalculatorViewModel ایجاد و از طریق سازنده‌ی کلاس آن را مقدار دهی کردیم (قصد داریم نمونه‌ای از ViewModel مورد نظر را به این کلاس ارسال کنیم).
در ادامه بصورت دستی (Hard Code) مقدار بازگردانده شده را برای تابع CanExecute به مقدار true  تغییر دادیم و متد تابع Execute را به شکلی تغییر دادیم تا تابع Add را در CalculatorViewModel، اجرا کند.

گام پنجم:
از کلاس PlusCommand در CalculatorViewModel، یک شیء ساخته و در سازنده‌ی CalculatorViewModel آن را مقدار دهی می‌کنیم: 
        private PlusCommand plusCommand;
        public CalculatorViewModel()
        {
            plusCommand = new PlusCommand(this);
        }

گام ششم:
در فایل CalculatorView ارجاعی را به فضای نام کلاس CalculatorViewModel ایجاد می‌کنیم :
   xmlns:vm="clr-namespace:ICommnadSample.ViewModels"
پس از اضافه کردن فضای نام، از تگ UserControl.Resource برای رجیستر کردن CalculatorViewModel با کلید calculatorVM جهت مشخص کردن منبع داده استفاده کردیم.
 <UserControl.Resources>
        <vm:CalculatorViewModel x:Key="calculatorVM" />
    </UserControl.Resources>

گام هفتم:
اضافه کردن تابع Add در CalculatorViewModel برای عملیات جمع :
public void Add()
{
   Output = firstValue + secondValue;
}

گام هشتم:
تعریف یک Command  برای عملیات جمع به نام AddCommand. این همان خصوصیتی است که باید بجای رویداد کلیک دکمه از طریق خاصیت Command موجود در کنترل و ویژگی Binding به کنترل متصل شود.
  public ICommand AddCommand {
            get
            {
                return plusCommand;
            }
        }

نحوه‌ی استفاده:
   Command="{Binding AddCommand}"
 
گام نهم :
برای تکمیل عملیات انقیاد داده‌ها، کلاسی به نام ViewModelBase تعریف شده است. این کلاس از اینترفیس INotifyPropertyChange ارث بری کرده و اعضای این کلاس را پیاده سازی کرده است.
  public class ViewModelBase:INotifyPropertyChanged
    {
        public event PropertyChangedEventHandler PropertyChanged;

        protected virtual void OnPropertyChanged([CallerMemberName] string propertyName = null)
        {
            PropertyChanged?.Invoke(this, new PropertyChangedEventArgs(propertyName));
        }
    }
پیاده سازی این اینترفیس سبب می‌شود تا کلاس‌های ViewModel ایی که احتیاج به این اینترفیس برای عملیات انقیاد داده‌ها دارند، تنها با ارث بری، از این ظرفیت استفاده کنند و نیازی به پیاده سازی این اینترفیس در هر کلاس نباشد.

گام دهم:
ارث بری کلاس CalculatorViewModel از کلاس ViewModelBase:
   public class CalculatorViewModel : ViewModelBase
در این مرحله هر کنترلی را که قصد داریم با تغییر منبع داده بروز شود و یا با تغییر وضعیتش منبع داده تغییر کند، اعلام می‌کنیم:
   OnPropertyChanged("FirstValue");
برای هر سه خصوصیت ViewModel کد زیر را در بلاک Set تکرار می‌کنیم (توجه شود که پارامتر ارسالی باید نام پراپرتی مورد نظر باشد)
کد کامل کلاس CalculatorViewModel به شکل زیر است:
public class CalculatorViewModel : ViewModelBase
    {
        private double firstValue;
        private double secondValue;
        private double output;
        private PlusCommand plusCommand;
        public CalculatorViewModel()
        {
            plusCommand = new PlusCommand(this);
        }

        public double FirstValue
        {
            get { return firstValue; }

            set
            {
                firstValue = value;
                OnPropertyChanged("FirstValue");
            }
        }
        public double SecondValue
        {
            get { return secondValue; }
            set
            {
                secondValue = value;
                OnPropertyChanged("SecondValue");
            }
        }
        public double Output
        {

            get { return output; }

            set
            {
                output = value;
                OnPropertyChanged("Output");
            }
        }


        public ICommand AddCommand
        {
            get
            {
                return plusCommand;
            }
        }

        internal void Add()
        {
            Output = firstValue + secondValue;
        }
    }


حال می‌توانید برنامه را اجرا و تست کنید:



برای درک بهتر عملیات انقیاد دادها می‌توانید به این مقاله مراجعه کنید.

مطالب
آشنایی با جنریک‌ها #1
طبق این معرفی ، جنریک‌ها باعث می‌شوند که نوع داده‌ای (data type) المان‌های برنامه در زمان استفاده از آن‌ها در برنامه مشخص شوند. به عبارت دیگر، جنریک به ما اجازه می‌دهد کلاس‌ها یا متدهایی بنویسیم که می‌توانند با هر نوع داده‌ای کار کنند.

نکاتی از جنریک‌ها:
  • برای به حداکثر رسانی استفاده مجدد از کد، type safety و کارایی است.
  • بیشترین استفاده مشترک از جنریک‌ها جهت ساختن کالکشن کلاس‌ها (collection classes) است.
  • تا حد ممکن از جنریک کالکشن کلاسها (generic collection classes) جدید فضای نام System.Collections.Generic بجای کلاس‌هایی مانند ArrayList در فضای نام System.Collections استفاده شود.
  • شما می‌توانید اینترفیس جنریک ، کلاس جنریک ، متد جنریک و عامل جنریک سفارشی خودتان تهیه کنید.
  • جنریک کلاس‌ها، ممکن است در دسترسی به متدهایی با نوع داده‌ای خاص محدود شود.
  • بوسیله reflection، می‌توانید اطلاعاتی که در یک جنریک در زمان اجرا (run-time) قرار دارد بدست آورید.
انواع جنریک ها:
  1. کلاس‌های جنریک
  2. اینترفیس‌های جنریک
  3. متدهای جنریک
  4. عامل‌های جنریک
در قسمت اول به معرفی کلاس جنریک می‌پردازیم.

کلاس‌های جنریک
کلاس جنریک یعنی کلاسی که می‌تواند با چندین نوع داده کار کند برای آشنایی با این نوع کلاس به کد زیر دقت کنید:
using System;
using System.Collections.Generic;

namespace GenericApplication
{
    public class MyGenericArray<T>
    {
        // تعریف یک آرایه از نوع جنریک
        private T[] array;

        public MyGenericArray(int size)
        {
            array = new T[size + 1];
        }

        // بدست آوردن یک آیتم جنریک از آرایه جنریک
        public T getItem(int index)
        {
            return array[index];
        }

        // افزودن یک آیتم جنریک به آرایه جنریک
        public void setItem(int index, T value)
        {
            array[index] = value;
        }
    }
}
در کد بالا کلاسی تعریف شده است که می‌تواند بر روی آرایه‌هایی از نوع داده‌ای مختلف عملیات درج و حذف را انجام دهد. برای تعریف کلاس جنریک کافی است عبارت <T> بعد از نام کلاس خود اضافه کنید، سپس همانند سایر کلاس‌ها از این نوع داده ای در کلاس استفاده کنید. در مثال بالا یک آرایه از نوع T تعریف شده است که این نوع، در زمان استفاده مشخص خواهد شد. (یعنی در زمان استفاده از کلاس مشخص خواهد شد که چه نوع آرایه ای ایجاد می‌شود)
در کد زیر نحوه استفاده از کلاس جنریک نشان داده شده است، همانطور که مشاهده می‌کنید نوع کلاس int و char در نظر گرفته شده است (نوع کلاس، زمان استفاده از کلاس مشخص می‌شود) و سپس آرایه هایی از نوع int و char ایجاد شده است و 5 آیتم از نوع int و char به آرایه‌های هم نوع افزوده شده است. 
class Tester
{
        static void Main(string[] args)
        {
            // تعریف یک آرایه از نوع عدد صحیح
            MyGenericArray<int> intArray = new MyGenericArray<int>(5);

            // افزودن اعداد صحیح به آرایه ای از نوع عدد صحیح
            for (int c = 0; c < 5; c++)
            {
                intArray.setItem(c, c*5);
            }

            // بدست آوردن آیتم‌های آرایه ای از نوع عدد صحیح
            for (int c = 0; c < 5; c++)
            {
                Console.Write(intArray.getItem(c) + " ");
            }
            Console.WriteLine();

            // تعریف یک آرایه از نوع کاراکتر
            MyGenericArray<char> charArray = new MyGenericArray<char>(5);

            // افزودن کاراکترها به آرایه ای از نوع کاراکتر
            for (int c = 0; c < 5; c++)
            {
                charArray.setItem(c, (char)(c+97));
            }

            // بدست آوردن آیتم‌های آرایه ای از نوع کاراکتر
            for (int c = 0; c< 5; c++)
            {
                Console.Write(charArray.getItem(c) + " ");
            }
            Console.WriteLine();
            Console.ReadKey();
        }
}
زمانی که کد بالا اجرا می‌شود خروجی زیر بدست می‌آید:
0 5 10 15 20
a b c d e
مطالب
آشنایی با CLR: قسمت بیست و چهارم
آغاز فصل چهارم: بنیان و اساس نوع‌ها (Type Fundamentals)
در این فصل قرار است به بررسی اساس نوع داده‌ها بپردازیم؛ اینکه رفتارهایی که باید از هر نوع Type انتظار داشته باشیم، چه چیزهایی هستند. معانی فضای نام، اسمبلی‌ها، امن بودن نوع‌ها (Safety) و تبدیلات (Casts) را بهتر درک کنیم.
اولین نکته‌ای که باید بدانید این است که هر نوع داده‌ای که شما در دات نت دارید و تعریف می‌کنید، از والدی به نام System.Object مشتق می‌شود. برای مثال وقتی شما کلاسی را تعریف می‌کنید، چه ضمنی و چه صریح، کلاس شما از System.Object ارث بری خواهد کرد.
یعنی کد:
class DotnetTips
{
....
}
با کد زیر:
class DotnetTips:System.Object
{
...
}
برابر است.
برای همین، همه‌ی کلاس‌ها و انواع داده‌ها، شامل یک سری متدها و خصوصیات مشترک هستند. در لیست زیر تعدادی از متدهایی را که دسترسی public و Protected دارند، در جداول جداگانه‌ای بررسی می‌کنیم:
Public Methods
Equals
اگر هر دو شیء مقادیر یکسانی داشته باشند، True باز می‌گرداند. در فصل پنجم با این مورد بیشتر آشنا می‌شویم.
GetHashCode
 بر اساس مقادیر این شیء، یک کد هش شده می‌سازد. اگر شیء قرار است مقدار هش آن در جداول هش، مثل Dictionary یا HashSet به عنوان کلید به کار رود بهتر است این متد رونویسی شود. متاسفانه این متد در شیء Object تعریف شده است و از آنجا که بیشتر نوع‌ها هیچ وقت به عنوان یک کلید استفاده نمی‌شوند؛ بهتر بود در این رابطه به یک اینترفیس منتقل می‌شد. در فصل 5 بیشتر در این مورد بحث خواهد شد (مطالب مرتبط در اینباره +  + + ).
ToString
پیاده سازی پیش‌فرض آن اینست که این متد با اجرای کد
this.GetType().FullName
نام نوع را برمی‌گرداند. ولی برای بعضی نوع‌ها چون Boolean,int32 این متد، رونویسی شده و مقدار مربوطه را به طور رشته‌ای باز می‌گرداند. در بعضی موارد هم این متد برای استفاده‌هایی چون دیباگ برنامه هم رونویسی می‌شود. توجه داشته باشید که که نسبت به CultureInfo ترد مربوطه، واکنش نشان می‌دهد که در فصل 14 آن را بررسی می‌کنیم.
GetType
 یک نمونه از شیء مورد نظر را برمی‌گرداند که با استفاده از ریفلکشن می‌توان به اطلاعات متادیتای آن شیء دسترسی پیدا کرد. در مورد ریفلکشن در فصل 23 صحبت خواهد شد.


Protected Methods

MemberwiseClone
 این متد از شیء جاری یک Shallow copy (+ )گرفته و فیلدهای غیر ایستای آن را همانند شیء جاری پر می‌کند. اگر فیلدهای غیر ایستا از نوع Value باشند که کپی بیت به بیت صورت خواهد گرفت. ولی اگر فیلدی از نوع Reference باشد، از همان نوع Ref می‌باشند؛ ولی خود شیء اصلی، یک شیء جدید به حساب می‌آید و به شیء سازنده‌اش ارتباطی ندارد.
 Finalize یک متد Virtual است و زمانی صدا زده می‌شود که GC قصد نابودسازی آن شیء را داشته باشد. این متد برای زمانی نیاز است که شما قصد دارید قبل از نابودسازی، کاری را انجام دهید. در فصل 21 در این مورد بیشتر صحبت می‌کنیم.


همانطور که می‌دانید، همه‌ی اشیا نیاز دارند تا با استفاده از کلمه‌ی new، در حافظه تعریف شوند:

DotnetTips dotnettips=new DotnetTips("i am constructor");

اتفاقاتی که با استفاده از عملگر new رخ می‌دهد به شرح زیر است:

  1. اولین کاری که CLR انجام می‌دهد، محاسبه‌ی مقدار حافظه یا تعداد بایت‌های فیلدهای شیء مربوطه است و همچنین اشیایی که از آن‌ها مشتق شده است؛ مثل System.Object که همیشه وجود دارد. هر شیء‌ایی که بر روی حافظه‌ی Heap قرار می‌گیرد، به یک سری اعضای اضافه هم نیاز دارد که Type Object Pointer و Sync Block Index نامیده می‌شوند و CLR از آن‌ها برای مدیریت حافظه استفاده می‌کند. تعداد بایت‌های این اعضای اضافه هم با تعداد بایت‌های شیء مدنظر جمع می‌شوند.
  2. طبق تعداد بایت‌های به دست آمده، یک مقدار از حافظه‌ی Heap دریافت می‌شود.
  3. دو عضو اضافه که در بند شماره یک به آن اشاره کردیم، آماده سازی می‌شوند.
  4. سازنده‌ی شیء صدا زده می‌شود. سازنده بر اساس نوع ورودی شما انتخاب می‌شود و در صورت ارجاع به سازنده‌های والد، ابتدا سازنده‌های والد صدا زده می‌شوند و بعد از اینکه همه‌ی سازنده‌ها صدا زده شدند، سازنده‌ی System.Object صدا زده می‌شود که هیچ کدی ندارد؛ ولی به هر حال عمل Return آن انجام می‌شود.

بعد از انجام همه‌ی موارد بالا، یک اشاره گر به متغیر شما (در اینجا dotnettips) برگشت داده می‌شود.

مطالب
آشنایی با WPF قسمت پنجم : DataContext بخش اول
یکی از مهمترین قسمت‌های برنامه، کار با داده‌های بانک اطلاعاتی (یا در کل منابع اطلاعاتی) است. اینکه چگونه با آن‌ها ارتباط برقرار کنیم و آن‌ها را در یک قالب کاربر پسند به کاربران برنامه نشان دهیم. افزودن شیء DataContext و مفاهیمی چون DataBinding باعث ارتباط سریع‌تر و راحت‌تری با منبع داده‌ها شده است. همچنین این قابلیت وجود دارد که هر گونه به روز آوری در اطلاعات دریافت شده، شما را با خبر سازد تا بتوانید طبق آن چه که می‌خواهید اطلاعات نمایشی را به روز کنید. در این مقاله به نحوه‌ی ارتباط بین منبع داده با DataContext و سپس کنترل‌هایی را چون Grid و ListBox و ... در رابطه با این منابع داده بررسی می‌کنیم.

در مورد بررسی ارتباط با داده‌ها در WPF باید سه مورد را بشناسیم:

  • DataContext: این شیء اتصالش را به منبع داده‌ها برقرار کرده و هر موقع داده‌ای را نیاز داریم، از طریق این شیء تامین می‌شود.
  • DataBinding: یک واسطه بین DataContext و هر آن چیزی است که قرار است از داده‌ها تغذیه کند. در تعریفی رسمی‌تر می‌گوییم: روشی ساده و قدرتمند بوده و واسطی است بین مدل تجاری و رابط کاربری. هر زمانی که داده‌ای تغییر کند، ما را آگاه می‌سازد که می‌تواند یک ارتباط یک طرفه یا دو طرفه باشد.
  • DataTemplate: نحوه‌ی فرمت بندی و نمایش داده‌ها را تعیین می‌کند.
ابتدا کار را با یک مثال ساده آغاز می‌کنیم. قصد داریم فرمی را که در قسمت قبلی ساختیم، با استفاده از یک منبع داده پر کنیم:
ابتدا قبل از هر چیزی کلاس فرم قبلی را پیاده سازی می‌کنیم. در این پیاده سازی از یک enum برای انتخاب زمینه‌های کاری هم کمک گرفته ایم و هچنین با یک متد ایستا، منبع داده‌ی تک رکوردی را جهت تست برنامه آماده کرده‌ایم:
   public enum FieldOfWork
    {
        Actor=0,
        Director=1,
        Producer=2
    }
    public class Person
    {
        public string Name { get; set; }

        public bool Gender { get; set; }

        public string ImageName { get; set; }

        public string Country { get; set; }

        public DateTime Date { get; set; }

        public IList<FieldOfWork> FieldOfWork { get; set; }
        public static Person GetPerson()
        {
            return new Person()
            {
                Name = "Leo",
                Gender = true,
                ImageName ="man.jpg",
                Country = "Italy",
                Date = DateTime.Now
            };
        }
    }

حالا لازم است که این منبع داده را در اختیار DataContext بگذاریم. وارد بخش کد نویسی شده و در سازنده‌ی پنجره کد زیر را می‌نویسیم:
 DataContext = Person.GetPerson();
public partial class MainWindow : Window
    {
        public MainWindow()
        {
            InitializeComponent();
            DataContext = Person.GetPerson();
        }  
    }
با این کار، ارتباط شما با منبع داده آغاز می‌شود و طبق درخواست‌هایی که از DataBinding به آن می‌رسد، اطلاعات را تحویل DataBinding می‌دهد. برای نمایش داده‌ها در کنترل‌ها و استفاده از DataBinding، به سراغ خصوصیات وابسته می‌رویم. در حال حاضر فعلا برنامه را با دو کنترل عکس و نام که رشته‌ای هستند آغاز می‌کنیم؛ چون بقیه‌ی کنترل‌ها کمی متفاوت هستند.
همانطور که می‌دانید متن کنترل TextBox توسط خصوصیت Text پر می‌شود و برای همین در این خصوصیت می‌نویسیم:
Text="{Binding Name}"
علامت {} را باز کرده و در ابتدا نام Binding را می‌آوریم. سپس بعد از یک فاصله، نام پراپرتی کلاسی را که حاوی اطلاعات مدنظر است، می‌نویسیم و بدین صورت اتصال برقرار می‌شود. برای کنترل عکس هم وضعیت به همین صورت است:
Source="{Binding ImageName}"
حال برنامه را اجرا کرده و دو کنترل textbox و Image را بررسی می‌کنیم:


کلمه‌ی Leo داخل کادر متنی قرار گرفته و عکس اینبار به صورت ایستا خوانده نشده، بلکه نام عکس از طریق یک منبع داده برای آن فراهم شده است.

اطلاع از به روزرسانی در منبع داده‌ها:
حال این نکته پیش می‌آید که اگر همین اطلاعات دریافت شده در مدل منبع داده تغییر کند، چگونه می‌توانیم از این موضوع مطلع شده و همین اطلاعات به روز شده را که نمایش داده‌ایم، تغییر دهیم. بنابراین جهت اطلاع از این مورد، کد را به شکل زیر تغییر می‌دهیم.

کار را از یک کلاس آغاز می‌کنیم. از اینترفیس INotifyPropertyChanged ارث بری کرده و در آن یک رویداد و یک متد را تعریف می‌کنیم و کمی در هم در تعریف Property‌ها دست می‌بریم. فعلا اینکار را فقط برای پراپرتی Name انجام می‌دهیم:
 private string _name;
        public string Name
        {
            get { return _name; }
            set
            {
                _name = value;
                OnPropertyChanged("Name");
            }
        }
        public event PropertyChangedEventHandler PropertyChanged;

        private void OnPropertyChanged(string property)
        {
            if (PropertyChanged != null)
            {
                PropertyChanged(this, new PropertyChangedEventArgs(property));
            }
        }
در کد بالا یک رویداد از نوع PropertyChangedEventHandler تعریف می‌کنیم که وظیفه‌ی به روزآوری را به عهده دارد؛ ولی صدا زدن این رویداد بر عهده‌ی ماست و خود به خود صدا زده نمی‌شود. پس نیاز است متدی را فراهم کرده تا بدانیم که چه خصوصیتی تغییر یافته‌است و از آن طریق رویداد را فراخوانی کنیم و به رویداد بگوییم که کدام پراپرتی تغییر کرده است. این متد را OnpropertyChanged می‌نامیم که آرگومان ورودی آن نام خصوصیتی است که تغییر یافته است و پس از ارزیابی از صحت آن، رویداد را Invoke می‌کنیم.
در بخش Setter آن خصوصیت هم باید این متد را صدا زده و نام خصوصیت را به آن پاس بدهیم تا موقعی که مدل تغییر پیدا کرد، بگوید که خصوصیت Name بوده است که تغییر کرده است.
برای اینکه بدانیم کد واقعا کار می‌کند و تستی بر آن زده باشیم، فعلا دکمه‌ی Save را به Change تغییر می‌دهیم و کد داخل پنجره را بدین صورت تغییر می‌دهیم:
  public partial class MainWindow : Window
    {
        private Person person;
        public MainWindow()
        {
            InitializeComponent();
            person = Person.GetPerson();
            DataContext = person;

        }

        private void Button_Click(object sender, RoutedEventArgs e)
        {
            person.Name = "Leonardo Decaperio";
        }  
    }

متغیر کلاسی را از حالت محلی Local به عمومی Global تغییر دادم که از طریق دکمه‌ی منبع داده در دسترس باشد. حال در رویداد دکمه نام بازیگر را تغییر می‌دهم. برنامه را اجرا کنید و بر روی دکمه کلیک کنید. باید بعد از یک لحظه‌ی کوتاه، نام بازیگر از Leo به Leonardo Decaperio تغییر کند.
این کد واقعا کدی مفید جهت به روزرسانی است ولی مشکلی دارد که نام پراپرتی باید به صورت String به آن پاس شود که در یک برنامه بزرگ این مورد یک مشکل خواهد شد و اگر نام خصوصیت تغییر کند باید نام داخل آن هم تغییر کند؛ پس کد را به شکل دیگری بازنویسی می‌کنیم:
 private string _name;
        public string Name
        {
            get { return _name; }
            set
            {
                _name = value;
                OnPropertyChanged();
            }
        } 

  private void OnPropertyChanged([CallerMemberName] string property="")
        {
            if (PropertyChanged != null)
            {
                PropertyChanged(this, new PropertyChangedEventArgs(property));
            }
        }

در متد OnPropertyChanged در کنار پارامتر اول، ویژگی attribute به نام CallerMemberName را که در فضای نام system.runtime.compilerservice قرار دارد استفاده می‌کنیم (دات نت 4.5). این ویژگی، نام پراپرتی یا متدی که متد OnpropertyChnaged را صدا زده است، به دست می‌آورد. پارامتر اول را هم اختیاری می‌کنیم که سیستم بر ورود پارامتر اجباری نداشته باشد و نهایتا در هر پراپرتی تنها لازم است همانند بالا، خط زیر ذکر شود:
OnPropertyChanged();
اگر الان یک تست از آن بگیرید، می‌بینید که بدون مشکل کار می‌کند. حالا همین متد را در setter تمام پراپرتی‌هایی که دوست دارید از تغییر آن‌ها آگاه شوید قرار دهید.
کد این قسمت
در قسمت‌های آینده به بررسی تبدیل مقادیر و framework element و کنترل‌ها می‌پردازیم.