مطالب
AngularJS #3
در این مقاله مفاهیم انقیاد داده (Data Binding)، تزریق وابستگی (Dependency Injection)،هدایت گر‌ها (Directives) و سرویس‌ها را بررسی خواهیم کرد و از مقاله‌ی آینده، به بررسی ویژگی‌ها و امکانات AngularJS در قالب مثال خواهیم پرداخت.
 
انقیاد داده (Data Binding)
سناریو هایی وجود دارد که در آن‌ها باید اطلاعات قسمتی از صفحه به صورت نامتقارن (Asynchronous) با داده‌های دریافتی جدید به روز رسانی شود. روش معمول برای انجام چنین کاری؛ دریافت داده‌ها از سرور است که عموما به فرم HTML میباشند و جایگزینی آن با بخشی از صفحه که قرار است به روز رسانی شود، اما حالتی را در نظر بگیرید که با داده هایی از جنس JSON طرف هستید و اطلاعات صفحه را با این داده‌ها باید به روز رسانی کنید. معمولا برای حل چنین مشکلی مجبور به نوشتن مقدار زیادی کد هستید تا بتوانید به خوبی اطلاعات View را به روز رسانی کنید. حتما با خودتان فکر کرده اید که قطعا راهی وجود دارد تا بدون نوشتن کدی، قسمتی از View را به Model متناظر خود نگاشت کرده و این دو به صورت بلادرنگ از تغییرات یکدیگر آگاه شوند. این عمل عموما به مفهوم انقیاد داده شناخته می‌شود و Angular هم به خوبی از انقیاد داده دوطرفه پشتیبانی می‌کند.
برای مشاهده این ویژگی در Angular، مثال مقاله‌ی قبل را به کد‌های زیر تغییر دهید تا پیغام به صورت پویا توسط کاربر وارد شود:
<!DOCTYPE html>
<html ng-app>
<head>
    <title>Sample2</title>
</head>
<body>
    <div>
        <input type="text" ng-model="greeting.text" />
        <p>{{greeting.text}}, World!</p>
    </div>
    <script src="../Scripts/angular.js"></script>
</body>
</html>
بدون نیاز به حتی یک خط کد نویسی! با مشخص کردن input به عنوان Model از طریق ng-model، خاصیت greeting.text که در داخل {{ }} مشخص شده را به متن داخل textbox  مقید (bind) کردیم.  نتیجه می‌گیریم که جفت آکلود {{ }} برای اعمال Data Binding استفاده می‌شود.
حال یک دکمه نیز بر روی فرم قرار می‌دهیم که با کلیک کردن بر روی آن، متن داخل textbox را نمایش دهد.
<!DOCTYPE html>
<html ng-app>
<head>
    <title>Sample2</title>
</head>
<body>
    <div ng-controller="GreetingController">
        <input type="text" ng-model="greeting.text" />
        <p>{{greeting.text}}, World!</p>
        <button ng-click="showData()">Show</button>
    </div>
    <script src="../Scripts/angular.js"></script>
    <script>
        var GreetingController = function ($scope, $window) {
            $scope.greeting = {
                text: "Hello"
            };

            $scope.showData = function () {
                $window.alert($scope.greeting.text);
            };
        };
    </script>
</body>
</html>
به کمک ng-click، تابع showData به هنگام کلیک شدن، فراخوانی می‌شود. window$ نیز به عنوان پارامتر کلاس GreetingController مشخص شده است. window$ نیز یکی از سرویس‌های پیش فرض تعریف شده توسط Angular است و ما در اینجا در سازنده‌ی کلاس آن را به عنوان وابستگی درخواست کرده ایم تا توسط سیستم تزریق وابستگی توکار، نمونه‌ی مناسب آن در اختیار ما بگذارد. window$ نیز تقریبا معادل شی window است و یکی از دلایل استفاده از آن ساده‌تر شدن نوشتن آزمون‌های واحداست.
حال متنی را داخل textbox نوشته  و دکمه‌ی show را فشار دهید. متن نوشته شده را به صورت یک popup  مشاهده خواهید کرد.
همچنین شی scope$ نیز نمونه‌ی مناسب آن توسط سیستم تزریق وابستگی Angular، در اختیار Controller قرار می‌گیرد و نمونه‌ی در اختیار قرارگرفته، برای ارتباط با View Model و سیستم انقیاد داده استفاده می‌شود.
معمولا انقیاد داده در الگوی طراحی (ModelView-ViewModel(MVVM مطرح است و به این دلیل که این الگوی طراحی به خوبی با الگوی طراحی MVC سازگار است، این امکان در Angular گنجانده شده است. 
   
تزریق وابستگی (Dependency Injection)
تا به این جای کار قطعن  بار‌ها و بار‌ها اسم آن را خوانده اید. در مثال فوق، پارامتری با نام scope$ را برای سازنده‌ی کنترلر خود در نظر گرفتیم و ما بدون انجام هیچ کاری نمونه‌ی مناسب آن را که برای انجام اعمال انقیاد داده با viewmodel استفاده می‌شود را دریافت کردیم. به عنوان مثال، window$ را نیز در سازنده‌ی کلاس کنترلر خود به عنوان یک وابستگی تعریف کردیم و تزریق نمونه‌ی مناسب آن توسط سیستم تزریق وابستگی توکار Angular صورت می‌گرفت.
اگر با IOC Container‌ها در زبانی مثل #C کار کرده باشید، قطعا با IOC Container فراهم شده توسط Angular هم مشکلی نخواهید داشت.
اما یک مشکل! در زبانی مثل #C که همه‌ی متغیر‌های دارای نوع هستند، IOC Container با استفاده از Reflection، نوع پارامترهای درخواستی توسط سازنده‌ی کلاس را بررسی کرده و با توجه به اطلاعاتی که ما از قبل در دسترس آن قرار داده بودیم، نمونه‌ی مناسب آن را در اختیار در خواست کننده می‌گذارد.
اما در زبان جاوا اسکریپت که متغیر‌ها دارای نوع نیستند، این کار به چه شکل انجام می‌گیرد؟
Angular برای این کار از نام پارامتر‌ها استفاده می‌کند. برای مثال Angular از نام پارامتر scope$ می‌فهمد که باید چه نمونه ای را به کلاس تزریق کند. پس نام پارامتر‌ها در سیستم تزریق وابستگی Angular نقش مهمی را ایفا می‌کنند.
اما در زبان جاوا اسکریپت، به طور پیش فرض امکانی برای به دست آوردن نام پارامتر‌های یک تابع وجود ندارد؛ پس Angular چگونه نام پارامتر‌ها را به دست می‌آورد؟ جواب در سورس کد Angular و در تابعی به نام annotate نهفته است که اساس کار این تابع استفاده از چهار عبارت با قاعده (Regular Expression) زیر است.
var FN_ARGS = /^function\s*[^\(]*\(\s*([^\)]*)\)/m;
var FN_ARG_SPLIT = /,/;
var FN_ARG = /^\s*(_?)(\S+?)\1\s*$/;
var STRIP_COMMENTS = /((\/\/.*$)|(\/\*[\s\S]*?\*\/))/mg;
تابع annotate تابعی را به عنوان پارامتر دریافت می‌کند و سپس با فراخواندن متد toString آن، کدهای آن تابع را به شکل یک رشته در می‌آورد. حال کدهای تابع را که اکنون به شکل یک رشته در دسترس است را با استفاده از عبارات با قاعده‌ی فوق پردازش می‌کند تا نام پارامتر‌ها را به دست آورد. در ابتدا کامنت‌های موجود در تابع را حذف می‌کند، سپس نام پارامتر‌ها را استخراج می‌کند و با استفاده از "," آن‌ها را جدا می‌کند و در نهایت نام پارامتر‌ها را در یک آرایه باز می‌گرداند.
استفاده از تزریق وابستگی، امکان نوشتن کدهایی با قابلیت استفاده مجدد و نوشتن ساده‌تر آزمون‌های واحد را فراهم می‌کند. به خصوص کدهایی که با سرور ارتباط برقرار می‌کنند را می‌توان به یک سرویس انتقال داد و از طریق تزریق وابستگی، از آن در کنترلر استفاده کرد. سپس در آزمون‌های واحد می‌توان قسمت ارتباط با سرور را با یک نمونه فرضی جایگزین کرد تا برای تست، احتیاجی به راه اندازی یک وب سرور واقعی و یا مرورگر نباشد.
    
Directives
یکی از مزیت‌های Angular این است که قالب‌ها را می‌توان با HTML نوشت و این را باید مدیون موتور قدرتمند تبدیل گر DOM بدانیم  که در آن گنجانده شده است و به شما این امکان را می‌دهد تا گرامر HTML را گسترش دهید.
تا به این جای کار با attribute‌های زیادی در قالب HTML روبرو شدید که متعلق به HTML نیست. به طور مثال: جفت آکولاد‌ها که برای انقیاد داده به کار برده می‌شود، ng-app که برای مشخص کردن بخشی که باید توسط Angular کامپایل شود، ng-controller که برای مشخص کردن این که کدام بخش از View متعلق به کدام Controller است و ... تمامی Directive‌های پیش فرض Angular هستند.
با استفاده از Directive‌ها می‌توانید عناصر و خاصیت‌ها و حتی رویداد‌های سفارشی برای HTML بنویسید؛ اما واقعا چه احتیاجی به تعریف عنصر سفارشی و توسعه گرامر HTML وجود دارد؟
HTML یک زبان طراحی است که در ابتدا برای تولید اسناد ایستا به وجود آمد و هیچ وقت هدفش تولید وب سایت‌های امروزی که کاملا پویا هستند نبود. این امر تا جایی پیش رفته است که HTML را از یک زبان طراحی تبدیل به یک زبان برنامه نویسی کرده است و احتیاج به چنین زبانی کاملا مشهود است. به همین دلیل جامعه‌ی وب مفهومی را به نام Web Components  مطرح کرده است. Web Components به شما امکان تعریف عناصر HTML سفارشی را می‌دهد. برای مثال شما یک تگ سفارشی به نام datepicker می‌نویسید که دارای رفتار و ویژگی‌های خاص خود است و به راحتی عناصر HTML رابا استفاده از آن توسعه می‌دهید. مطمئنا آینده‌ی وب این گونه است، اما هنوز خیلی از مرورگرها از این ویژگی پشتیبانی نمی‌کنند.
یکی دیگر از معادل‌های  Web Component‌های امروز را می‌توان ویجت‌های jQuery UI دانست. اگر بخواهم تعریفی از ویجت ارائه دهم به این گونه است که یک ویجت؛ کدهای HTML، CSS و javascript مرتبط به هم را کپسوله کرده است. مهم‌ترین مزیت ویجت ها، قابلیت استفاده‌ی مجدد آن‌هاست، به این دلیل که تمام منطق مورد نیاز را در خود کپسوله کرده است؛ برای مثال ویجت datepicker که به راحتی در برنامه‌های مختلف بدون احتیاج به نوشتن کدی قابل استفاده است.
خب، متاسفانه Web Component‌ها هنوز در دنیای وب امروزی رایج نشده اند و ویجت‌ها هم آنچنان  قدرت Web Component‌ها را ندارند. خب Angular با استفاده از امکان تعریف Directive‌های سفارشی به صورت cross-browser امکان تعریف عناصر سفارشیه همانند web Component‌ها را به شما می‌دهد. حتی به عقیده‌ی عده ای Directive‌ها بسیار قدرتمند‌تر از Web Components عمل می‌کنند و راحتی کار با آن‌ها بیشتر است.
با استفاده از Directive‌ها می‌توانید عنصر HTML سفارشی مثل </ datepicker>،  خاصیت سفارشی مثل ng-controller، رویداد سفارشی مثل ng-click را  تعریف کنید و یا حتی حالت و اتفاقات رخ داده در برنامه را زیر نظر بگیرید.
و این یکی از دلایلی است که می‌گویند Angular دارای ویژگی forward-thinking است.
البته Directive‌ها یکی از قدرتمند‌ترین امکانات فریم ورک AngularJS است و در آینده به صورت مفصل بر روی آن بحث خواهد شد.
    
سرویس‌ها در AngularJS
 حتما این جمله را در هنگام نوشتن برنامه‌ها با الگوی طراحی MVC بار‌ها و بار‌ها شنیده اید که در Controller‌ها نباید منطق تجاری و پیچیده ای را پیاده سازی کرد و باید به قسمت‌های دیگری به نام سرویس‌ها منتقل شوند و سپس در سازنده‌ی کلاس کنترلر به عنوان پارامتر تعریف شوند تا توسط Angular نمونه‌ی مناسب آن به کنترلر تزریق شود. Controller‌ها نباید پیاده کننده‌ی هیچ منطق تجاری و یا اصطلاحا business برنامه باشد و باید از لایه‌ی سرویس استفاده کنند و تنها وظیفه‌ی کنترلر باید مشخص کردن انقیاد داده و حالت برنامه باشد.
دلیل استفاده از سرویس‌ها در کنترلر ها، نوشتن ساده‌تر آزمون‌های واحد و استفاده‌ی مجدد از سرویس‌ها در قسمت‌های مختلف پروژه و یا حتی پروژه‌های دیگر است.
معمولا اعمال مرتبط در ارتباط با سرور را در سرویس‌ها پیاده سازی می‌کنند تا بتوان در موقع نوشتن آزمون‌های واحد یک نمونه‌ی فرضی را خودمان ساخته و آن را به عنوان وابستگی به کنترلری که در حال تست آن هستیم تزریق کنیم، در غیر این صورت احتیاج به راه اندازی یک وب سرور واقعی برای نوشتن آزمون‌های واحد و در نتیجه کند شدن انجام آزمون را در بر دارد. قابلیت استفاده‌ی مجدد سرویس هم به این معناست که منطق پیاده سازی شده در آن نباید ربطی به رابط کاربری و ... داشته باشد. برای مثال یک سرویس به نام userService باید دارای متد هایی مثل دریافت لیست کاربران، افزودن کاربر و ... باشد و بدیهی است که از این سرویس‌ها می‌شود در قسمت‌های مختلف برنامه استفاده کرد. همچنین سرویس‌ها در Angular به صورت Singleton در اختیار کنترلر‌ها قرار می‌گیرند  و این بدین معناست که یک نمونه از هر سرویس ایجاد شده و به بخش‌های مختلف برنامه تزریق می‌شود. 
    
مفاهیم پایه ای AngularJs به پایان رسید. در مقاله بعدی یک مثال تقریبا کامل را نوشته و با اجزای مختلف Angular بیشتر آشنا می‌شویم.
   
با تشکر از مهدی محزونی برای بازبینی مطلب
مطالب
توسعه برنامه‌های Cross Platform با Xamarin Forms & Bit Framework - قسمت نهم
در قسمت‌های قبل یاد گرفتید که چطور View و View Model را در متد RegisterTypes در App.xaml.cs به یکدیگر وصل کرده و به آن‌ها یک اسم دهید و با Navigation Service آن‌ها را در حالت‌های مختلف مثل Navigation Page و Master Detail و Popup و ... باز کنید و بین صفحات جابجا شوید.
در View‌ها دو مورد را به صورت ابتدایی توضیح دادیم، Binding و Command. در این قسمت وارد جزئیات می‌شویم.

Command قطعه‌ای کد در View Model است (عموما یک متد CSharp ای) که در View می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. برای این که کلیک بر روی یک دکمه، متد مربوطه در View Model را اجرا کند، آن را درون یک BitDelegateCommand قرار دادیم و به Command دکمه Bind کردیم.
می‌دانیم که Button، بجز کلیک، دارای Event‌های دیگری نیز هست. علاوه بر این، ممکن است بجای کلیک دکمه، بخواهیم زمانیکه روی یک عکس عمل Swipe انجام می‌شود، کاری در سمت View Model انجام شود.
برای حل این مشکل از Event To Command و Gesture Recognizer استفاده می‌کنیم. مورد اول همانطور که از نام‌اش پیداست، وظیفه آن اتصال بر قرار کردن بین یک Event و یک Command است و دومی نیز برای مسائلی چون Swipe - Tap - Pan - Pinch و ... بکار می‌رود.
در کد پایین که می‌تواند در HelloWorldView.xaml در پروژه XamApp نیز تست شود، یکبار Command دکمه را Bind کرده‌ایم و یکبار Clicked Event آن را، که البته نتیجه یکی است! به جای نام Clicked می‌توان نام هر یک از Event‌‌ها را نوشت. همچنین این کار بجز Button، بر روی باقی کنترل‌ها نیز کار می‌کند.
        <Button Command="{Binding IncreaseStepsCountCommand}" Text="Button with command binding" />
        <Button Text="Button with event to command">
            <Button.Behaviors>
                <prismBehaviors:EventToCommandBehavior Command="{Binding IncreaseStepsCountCommand}" EventName="Clicked" />
            </Button.Behaviors>
        </Button>
همانطور که می‌بینید، EventToCommandBehavior که توسط Prism ارائه شده‌است، به Behavior‌های Button اضافه شده‌است. هر Behavior، رفتاری خاص را به کنترل‌های شما اضافه می‌کند و امکان نوشتن Custom behavior نیز وجود دارد که از موضوع این بحث خارج است.

prismBehaviors در بالای فایل Xaml به شکل زیر تعریف شده است:
xmlns:prismBehaviors="clr-namespace:Prism.Behaviors;assembly=Prism.Forms"
این عمل معادل using نوشتن در بالای فایل‌های CSharp است و می‌گوید که EventToCommandBehavior در کدام namespace و dll است. وقتی این کار را می‌کنید، می‌توانید در Xaml به تمامی کلاس‌های آن namespace دسترسی داشته باشید.

در همان مثال HelloWorldView.xaml، یک Label بود که تعداد زده شدن دکمه را نشان می‌داد. اگر بخواهیم وقتی روی آن Label به سمت چپ Swipe می‌کنیم نیز Command مربوطه اجرا شود، خواهیم داشت:
        <Label Text="{Binding StepsCount, StringFormat='{}Button tapped {0} times!'}">
            <Label.GestureRecognizers>
                <SwipeGestureRecognizer Command="{Binding IncreaseStepsCountCommand}" Direction="Left" />
            </Label.GestureRecognizers>
        </Label>
در صورتیکه قصد تست بر روی Windows-UWP را دارید و صفحه نمایش لمسی ندارید، مطابق با آموزش قسمت Windows همین سری آموزشی، بر روی Simulator خروجی بگیرید.

در مورد Command، مطالبی چون Command Parameter و Event Args Parameter Path و Event Args Converter باقی می‌مانند که در قسمت‌های بعدی به آن‌ها نیز خواهیم پرداخت. ولی به صورت کلی در نظر داشته باشید که جای منطق برنامه، در سمت View Model است و اگر در سناریویی نمی‌دانستید که چگونه در واکنش به تغییری در View، در سمت View Model کاری کنید، می‌توانید همینجا سوال خود را بپرسید.

Binding نیز همان طور که تا الان متوجه شده‌اید، باعث اتصال دو چیز به یک دیگر می‌شود. وقتی می‌نویسیم:
<Label Text="{Binding StepsCount, StringFormat='{}Button tapped {0} times!'}" />
داریم Text را که یک Property در Label در View است، به StepsCount که یک Property در View Model است، وصل می‌کنیم.
هر Binding یک Source دارد. به صورت پیش فرض، چون داریم از Prism استفاده می‌کنیم، تمامی Binding‌ها در View به صورت پیش فرض به View Model اشاره می‌کنند؛ مگر اینکه چیز دیگری بگوییم. برای مثال، اگر بخواهیم یک Label داشته باشیم که متن یک Entry را نمایش می‌دهد، هیچ‌یک از این دو در View Model نیستند. پس در این Binding خاص، باید سورس را نیز مشخص کنیم:
        <Entry x:Name="MyEntry" />
        <Label Text="{Binding Text, Source={x:Reference MyEntry}}" />
این باعث می‌شود که Text، که یک Property در Label است، به Text، که یک Property در کنترلی با نام MyEntry است، وصل شود.

x:DataType
Binding‌ها به صورت پیش فرض، در زمان اجرا و با کمک Reflection کار می‌کنند؛ این مهم دو مسئله را ایجاد می‌کند:
1- اگر در View، نام Property مد نظر در View Model را به اشتباه بنویسید، تا زمانیکه برنامه را اجرا نکنید و وارد آن فرم نشوید، متوجه مشکل دار بودن ماجرا نمی‌شوید و وقتی در View Model نام یک Property را عوض می‌کنید، در سمت View در هنگام Build خطایی نمی‌گیرید.
2- Reflection چیز خوبی است و برخی سناریوها بدون آن خیلی سخت پیاده سازی می‌شوند؛ ولی Reflection سربار کارآیی دارد و بهتر است در صورت امکان از آن پرهیز شود.
برای حل این مشکل در Xamarin Forms امکانی به نام x:DataType معرفی شده‌است که در View می‌گویید که Source چه کلاسی است، که قاعدتا View Model است. برای این کار داریم:
<ContentPage
...
    xmlns:vm="clr-namespace:XamApp.ViewModels"
    x:DataType="vm:HelloWorldViewModel">
با این روش، هر دو مشکل فوق حل می‌شوند و هم خطای زمان Build برای Binding‌های اشتباه خواهیم داشت و هم بدون Reflection از Binding‌ها استفاده می‌کنیم که بهبود سرعت برنامه را در بر دارد.

INotifyPropertyChanged
در مثال XamApp، وقتی روی دکمه کلیک می‌کنیم، مقدار StepsCount را که یک Property در View Model است، یکی یکی افزایش می‌دهیم. این Property در View به Label بایند شده‌است. وقتی مقداری در View Model که سورس Binding ما محسوب می‌شود رخ می‌دهد، View چگونه خبر دار می‌شود؟
هر کلاسی که بخواهد در Binding به عنوان Source استفاده شود (منجمله View Model)، می‌تواند یک interface را پیاده سازی کند؛ به نام INotifyPropertyChanged. همچنین تعریف یک Property نیز باید به این شکل باشد:
        private int _StepsCount;
        public int StepsCount
        {
            get => _StepsCount;
            set => SetProperty(ref _StepsCount, value);
        }
طبیعتا این کد که در سناریوهایی می‌تواند حتی پیچیده‌تر شود، جالب نیست و برای همین ما از  PropertyChanged.Fody استفاده کرده‌ایم که در زمان Build، خودش همه مسائل را مدیریت می‌کند و کد فوق به سادگی می‌تواند به صورت زیر نوشته شود:
public int StepsCount { get; set; }
به صفحه GitHub این کتابخانه مراجعه کنید و با سایر امکانات فوق العاده‌ی آن آشنا شوید!
در Binding، موارد دیگری چون Value Converters و Relative Source نیز وجود دارند که در ادامه با آنها آشنا می‌شویم. اگر در Binding نیز مشکلی دارید، می‌توانید همینجا نیز بپرسید.
مطالب
توسعه برنامه های Cross Platform با Xamarin Forms & Bit Framework - قسمت سوم
در قسمت قبل، محیط توسعه نرم افزار مد نظرمان را ایجاد کردیم و توانستیم پروژه پیش فرض Xamarin forms را بیلد کنیم. حالا قصد داریم تا یک مثال ساده را با هم بررسی کنیم و آن را بر روی ویندوز تست کنیم. در قسمت بعدی نیز همین مثال ساده را بر روی Android و در قسمت بعدتر نیز بر روی iOS تست می‌کنیم. پس از اطمینان از اینکه امکان تست برنامه را بر روی هر سه پلتفرم یافته‌اید، بر روی آموزش موارد بیشتری از Xamarin Forms تمرکز می‌کنیم.
برای شروع، Xaml Live را از Visual Studio Marketplace دانلود کنید.
سپس در صورتیکه ابزار git را ندارید، آن را نیز دانلود و نصب کنید و بعد دستور git clone https://github.com/ysmoradi/XamApp را در Command line وارد کنید. دقت کنید پروژه را در جایی Clone نکنید که مسیر فولدر آن طولانی شود. این پروژه، یک پروژه آماده برای تست و تغییر است و ما برای بررسی نحوه اجرا آن در UWP - Android - iOS‌ از آن استفاده می‌کنیم. خود کدها در جلسات بعدتر بررسی خواهند شد. تنها چیزی که الآن اهمیت دارد اطمینان از راه اندازی شدن محیط توسعه نرم افزار شما به بهترین شکل ممکن است.
   
با ساختار پروژه و جزئیات آن در گذر زمان بیشتر آشنا می‌شویم، ولی به صورت کلی این Solution دارای 4 پروژه است:
XamApp - XamApp.Android - XamApp.iOS - XamApp.UWP
- در XamApp، تقریبا تمامی پروژه نوشته می‌شود. این مورد شامل منطق برنامه است که با CSharp نوشته می‌شود و ظاهر برنامه که با XAML نوشته می‌شود. اگر چه که می‌توان ظاهر برنامه را نیز با CSharp زد، انجام این کار به هیچ وجه توصیه نمی‌شود. در مورد Xaml نیز بعد از راه اندازی این مثال در Windows-Android-iOS صحبت خواهیم کرد.
- XamApp.Android پروژه‌ای است که اگر Set as start up project شود، به شما اجازه تست کدهای داخل XamApp را بر روی گوشی یا Emulator‌های اندرویدی می‌دهد. همچنین از طریق این پروژه می‌توانید پابلیش apk را بگیرید و به امکانات پایه Android مانند Activity - Fragment - Android XML - Intent و ... در همان زبان CSharp دسترسی داشته باشید. استفاده از این پروژه، مطلب قسمت بعدی این دوره آموزشی است.
- XamApp.iOS پروژه‌ای است که اگر Set as start up project شود، به شما اجازه تست کدهای داخل XamApp را بر روی گوشی یا Emulator‌های iOS ای می‌دهد. همچنین از طریق این پروژه می‌توانید پابلیش ipa را بگیرید و به امکانات پایه iOS مانند Delegate - Storyboard و ... در همان زبان CSharp دسترسی داشته باشید. در آموزش بعد از آموزش Android، به iOS نیز خواهیم پرداخت.
- XamApp.UWP پروژه‌ای است که اگر Set as start up project شود، به شما اجازه تست کدهای داخل XamApp را بر روی ویندوز خودتان می‌دهد. همچنین از طریق این پروژه می‌توانید پابلیش appxbundle یا msi را بگیرید و به امکانات پایه Windows در همان زبان CSharp دسترسی داشته باشید. UWP مخفف Universal windows platform است.

برای شروع پروژه‌های XamApp.Android و XamApp.iOS را Unload کنید، زیرا در این قسمت با آنها کاری نداریم. همچنین پروژه XamApp.UWP را Set as start up project کنید. 
فقط برای یکبار از منوی Tools در ویژوال استدیو، Options را باز کنید و در قسمت جستجوی آن، عبارت Intellitrace را بنویسید و اگر چیزی پیدا شد، تیک Enable Intellitrace را بردارید تا غیر فعال شود. همچنین مجدد Suppress JIT optimization را جستجو کنید و تیک آن را بزنید تا فعال شود.
دکمه F5 را بزنید و برنامه را اجرا کنید. یک دکمه می‌بینید که Text آن عبارت + است. اگر بر روی آن کلیک کنید، می‌بینید که متن Label بالای آن می‌شود Button tapped 1 time
فایل HelloWorldView.xaml را در فولدر Views در پروژه XamApp، پیدا کنید و نگاهی به کد Label و Button بیاندازید که درون StackLayout هستند و StackLayout خود داخل ContentPage است که در نتیجه صفحه اول ما کل فضایی را که دارد، به StackLayout اختصاص یافته‌است.
    <StackLayout HorizontalOptions="Center" VerticalOptions="Center">
        <Label Text="{Binding StepsCount, StringFormat='{}Button tapped {0} times!'}" />
        <Button Command="{Binding IncreaseStepsCountCommand}" Text="+" />
    </StackLayout>
StackLayout نوعی Layout ساده‌است که بسته به تنظیم Orientation اش، می‌تواند Vertical یا Horizontal باشد. آیتم‌های داخل‌اش را که در این مثال Label و Button هستند، یا عمودی یا افقی می‌چیند که پیش فرض‌اش عمودی است. Horizontal Options و Vertical Options اش هم که هر دو Center هستند باعث می‌شود آیتم‌ها دقیقا در وسط StackLayout بنشینند. چون تمامی فضای ContentPage به StackLayout اختصاص یافته‌است، عملا Label و Button در وسط برنامه ظاهر می‌شوند.
Label ما دارای Text ای است که به StepsCount متصل یا Bind شده است ( به کمک Binding StepsCount).
StepsCount عددی است که در ابتدا صفر است و با کلیک دکمه، مقدار آن یکی یکی افزایش می‌یابد. این کد در HelloWorldViewModel.cs و به زبان CSharp نوشته شده‌است. StringFormat نیز در اینجا عملکردی معادل StringFormat در CSharp را دارد.
‌Button دارای Command ای است که به متدی در CSharp به نام IncreaseStepsCount متصل شده‌است.
حال نگاهی به کد CSharp بیندازیم:
    public class HelloWorldViewModel : BitViewModelBase
    {
        public int StepsCount { get; set; }

        public BitDelegateCommand IncreaseStepsCountCommand { get; set; }

        public HelloWorldViewModel()
        {
            IncreaseStepsCountCommand = new BitDelegateCommand(IncreaseStepsCount);
        }

        async Task IncreaseStepsCount()
        {
            StepsCount += 1;
        }
    }
ظاهر برنامه در فایل Xaml ای نوشته شده به نام HelloWorldView.xaml و منطق برنامه در کلاسی است به نام HelloWorldViewModel که این View و ViewModel انتهای نام این دو، از معماری MVVM یا Model - View - View Model می‌آید که در سال 2006~2007 و با معرفی WPF کم کم معروف شد و ما نیز از آن در این مثال داریم استفاده می‌کنیم.
StepsCount که در View به Text آن Label وصل شده بود، در CSharp یک Property از جنس int است. Command ما با نام IncreaseStepsCountCommand به متدی وصل شده‌است که کارش اضافه کردن یکی یکی StepsCount است.

در حالت عادی اگر بخواهید این برنامه را تغییر دهید که مثلا به جای یکی یکی بالا بردن StepsCount، آن را یکی یکی کم کند، ابتدا برنامه را Stop می‌کنید و سپس در Xaml برای Button مربوطه، Text را از + به - تغییر می‌دهید. همچنین کد CSharp را نیز عوض می‌کنید که می‌شود:
StepsCount -= 1
و مجددا F5 را می‌زنید. این روش قطعا خیلی Productive نیست و زمان زیادی را از شما می‌گیرد. شما می‌توانید با Break کردن اجرای برنامه به تغییر کدهای CSharp بپردازید. همچنین بدون Break کردن می‌توانید کدهای Xaml را تغییر دهید و به این روی، خیلی سریع‌تر پروژه را پیش ببرید.
با مشاهده این ویدئو می توانید درک بهتری از عملکرد Edit & continue داشته باشید. دقت کنید که در زمان تغییر ظاهر و منطق، اگر مثلا عدد، تا 17 افزایش داده شده بود برای تست، روی 17 می‌ماند و به صفر بر نمی‌گردد. در واقع کل برنامه Reload نمی‌شود و این تفاوت Edit & continue با Hot reload موجود در سایر ابزارهاست.

همچنین با کوچک و بزرگ کردن برنامه اجرا شده به سایز گوشی‌ها و تبلت‌های مختلف عملا می‌توانید برنامه را در سایزهای مختلف تست کنید. توجه داشته باشید که در Xamarin Forms مقدار دهی به طول و عرض و ... در تمامی پلتفرم‌ها و Device‌ها فارغ از Resolution یکسان است و در همه جا Width=64 عملا به یک سانتی متر اشاره دارد. علاوه بر این بدون اینکه صفحه مانیتور شما Touch باشد، می‌تواند حتی Touch را نیز تست کنید که برای این کار می‌توانید از Simulator استفاده کنید. به این صورت که به جای Local Machine گزینه Simulator را انتخاب می‌کنید.
 

 

برای پابلیش پروژه نیز می‌توانید از آموزش‌های بر روی وب استفاده کنید که شامل ارائه برنامه به استفاده کنندگان با یا بدون Microsoft Store است که از فرمت نه چندان جالب appxbundle استفاده می‌کند و ما از این آموزش عبور می‌کنیم و به ذکر این نکته بسنده می‌کنیم که نسخه بعدی Visual Studio 2017 یعنی 15.9 قابلیت ساختن msix یا Windows installer را نیز دارد که از هر چیزی بهتر است و برای پابلیش بهتر است تا ارائه نسخه Stable بعدی ویژوال استودیو که احتمالا در طی کمتر از یک ماه دیگر ارائه می‌شود، صبر کنید. دقت کنید علاوه بر کامپیوتر، لپ تاپ و تبلت‌های ویندوزی، برنامه‌ی شما بر روی XBox نیز می‌تواند کار کند.

در قسمت بعدی، همین پروژه را بر روی Android نیز اجرا می‌کنیم.

مطالب
طراحی شیء گرا: OO Design Heuristics - قسمت پنجم

(The God Class Problem (Behavioral Form 

یکی از مخاطراتی که ممکن است موجب عدم بروز مزایای شیء گرایی در طرح شما شود، بحث God Class می‌باشد. شکل رفتاری آن (Behavioral Form) بیشتر در اثر یک خطای مشترک بین توسعه دهندگان پارادایم action-oriented و در جریان مهاجرت به سمت پارادایم شیء گرا، رخ می‌دهد.

این توسعه دهندگان بیشتر سعی در تسخیر و دستیابی به یک مکانیزم کنترل مرکزی شبیه به آنچه در پارادایم action-oriented داشته‌اند، در طراحی شیء گرای خود دارند. حاصل این کار تشکیل کلاسی خواهد بود که همه کارها را انجام می‌دهد، درحالیکه جزئیات ناچیزی هم به عهده مجموعه‌ای از کلاس‌ها سپرده شده است.

قاعده شهودی 3.1

تا حد ممکن هوشمندی سیستم را به صورت افقی و به طور یکنواخت توزیع کنید. به این معنی که کلاس‌های سطح بالای موجود در طراحی، باید کار را به طور یکسان مابین خود به اشتراک بگذارند. (Distribute system intelligence horizontally as uniformly as possible, that is, the top-level classes in a design should share the work uniformly)
منظور اینکه Businessای را که سیستم قرار است پیاده سازی کند، بین کلاس‌های سطح بالا تقسیم کنید. در حالت vertical یا عمودی می‌توان در نظر گرفت که کلاسی این Business را توسط یکسری متد در دل خود پیاده سازی کند و این متدها یکدیگر را فراخوانی خواهند کرد. 
قاعده شهودی 3.2
در سیستم خود God Class ایجاد نکنید. به کلاس هایی که نام آنها شامل Driver، Manager و یا Subsystem می‌باشد، مشکوک باشید. (Do not create god classes/objects in your system. Be very suspicious of a class whose name contains Driver, Manager, System, or Subsystem)

مانند: BlahBlahSystem یا BlahManager

قاعده شهودی 3.3
مراقب کلاس هایی باشید که در واسط عمومی آنها تعداد زیادی Accessor Method تعریف شده است؛ وجود آنها نشان از این دارد که داده و رفتار، در یکجا نگه داشته نشده اند. (Beware of classes that have many accessor methods defined in their public interface. Having many implies that related data and behavior are not being kept in one place)
ازدیاد عملیات get و set در واسط عمومی کلاس‌ها که Accessor Method نامیده می‌شوند، نشان دهنده ایجاد شکل رفتاری God Class می‌باشند. منظور این است که یک کلاس، رفتارهایی برای کار کردن با داده‌های خود در نظر نگرفته است و این داده‌ها را از طریق accessor method‌ها در اختیار کلاس دیگری قرار می‌دهد تا عملیات روی داده‌ها را انجام دهد. در اینجا هم مقصود God Class شدن کلاسی است که از این accessor method‌ها استفاده می‌کند و نشان از این دارد که تعداد رفتارهای آن زیاد خواهد شد. 
قاعده شهودی 3.4
مراقب کلاس هایی باشید که تعداد خیلی زیادی رفتار نامرتبط دارند؛ یعنی رفتارهایی که فقط برروی زیر مجموعه ای از داده‌های کلاس کار می‌کنند. God Class‌ها اغلب دارای اینگونه رفتارهای نامرتبط به هم هستند. (Beware of classes that have too much noncommunicating behavior, that is, methods that operate on a proper subset of the data members of a class. God classes often exhibit much noncommunicating behavior)
منظور اینکه کلاس مورد نظر را می‌توان شکست و تبدیل به دو کلاس مختلف کرد. به عنوان اولین مثال، دامنه مربوط به سیستم برنامه ریزی دوره‌های آموزشی را در نظر بگیرید. در این دامنه، ما با وهله هایی از «Student» ،«Course» و «CourseOffering» سروکار خواهیم داشت. 
قصد داریم با فراخوانی متد ()add_student مربوط به CourseOffering، یک دانشجو را به لیست شرکت کنندگان یک دوره اضافه کنیم. همچنین در این زمان لازم است مطمئن شویم که دانشجوی مورد نظر تمام پیش نیاز‌های دوره انتخاب شده را گذرانده باشد. به نظر شما کدام کلاس می‌بایست عملیات چک کردن پیش نیازها را انجام دهد؟
کلاس دانشجو از دوره‌هایی که گذرانده است آگاه است و کلاس دوره هم از پیش نیاز‌های خود. در بهترین حالت شاید یکی از طراحی‌های زیر را ارائه دهید. به شکلی که یا کلاس دوره با استفاده از متد get_courses مربوط به کلاس دانشجو، داده مورد نیاز را بدست آورده و عملیات چک کردن را در دل خود بگنجاند یا برعکس.

در هر دو طراحی بالا، بخشی از اطلاعات مربوط به policy (سیاست) در کلاس هایی قرار دارد که موضوع تصمیمات سیاست‌ها هستند. این کار از آن جهت که کلاس‌های مورد نظر ما را به دامنه خاصی که این policy در آن دامنه معنا دارد وابسته می‌کند و امکان استفاده مجدد از آن کلاس‌ها را از دست خواهید داد.

راه حل‌های پیشنهادی برای مشکل مطرح شده به شکل زیر می‌باشند:

با توجه به طراحی شکل بالا، یا خود کلاس CourseOffering با استفاده از لیست دوره‌های گذرانده شده توسط دانشجو و لیست دوره‌های پیش نیاز دوره انتخابی، چک کردن را انجام دهد و یا کلاسی با عنوان PrereqChecker که یک Controller Class (کلاسی که فقط رفتار دارد و داده مورد نظر خود را توسط سایر کلاس‌ها و از طریق accessor methodهای آنها تأمین می‌کند) می‌باشد، وظیفه چک کردن را برعهده بگیرد.


علاوه بر اینکهaccessor method ها، داده را برای کلاس‌های کنترلر مهیا می‌کنند (مانند مثال بالا)، وظیفه‌ی مهیا کردن داده برای UI (رابط کاربری) را نیاز بر عهده خواهند داشت. به این صورت که رابط کاربری، با استفاده از این متدها، مشخصات درونی مدل را نمایش دهد و یا این امکان را به کاربر می‌دهد که این مشخصات درونی مدل را ویرایش کرده و به سمت مدل ارسال نماید.

قاعده شهودی 3.5

در برنامه‌هایی که شامل یک مدل شی گرایی می‌باشند که با رابط کاربری تعامل دارند، مدل نباید به رابط کاربری وابسته باشد. رابط کاربری می‌بایست وابسته به مدل باشد. (In applications that consist of an object-oriented model interacting with a user interface, the model should never be dependent on the interface. The interface should be dependent on the model)

برای عدم نقض این قاعده شهودی، لازم است در مدل یکسری accessor method در نظر گرفته شود تا رابط کاربری از آن استفاده کند؛ ولی باید مراقب بود که این accessor method‌ها صرفا توسط رابط کاربری استفاده شود و عدم توجه به این قضیه، احتمالا شما را به سمت نقض قاعده 3.3 متمایل خواهد کرد.

مطالب
Action و Function در OData
استفاده از OData تنها به عملیات CRUD معطوف نمیشود و در عمل شما این قابلیت را دارید که متد‌های سفارشی و کاملا مجزایی را از همدیگر در سرویس‌های خود داشته باشید.
هرچند در بعضی از سناریو‌ها نیازی به استفاده‌ی بیشتر از CRUD مربوط به آن entity وجود ندارد، اما در اکثر موارد نیاز به رفتاری دارید که به راحتی با استفاده از CRUD معمولی قابلیت پیاده سازی را ندارد. در اینگونه موارد Action‌ها و Function‌ها هستند که به راحتی با استفاده از آنها، قابلیت طراحی ماژول‌های سفارشی فراهم شده است.
Actions و Functions در عمل رفتاری شبیه به هم را دارند؛ اما تفاوت‌های آنها در این است که:
1) Action‌ها برای درخواست‌های از نوع post هستند؛ اما به عکس Function‌ها از نوع get میباشند.
2) Action‌ها اثرات جانبی دارند اما Function‌ها خیر.
3) Function‌ها حتما باید خروجی داشته باشند؛ اما این الزام برای Action‌ها وجود ندارد.
4) هر دو امکان داشتن هر تعداد پارامتری را دارند (یا بدون پارامتر).

اضافه کردن Action
فرض کنید مدل زیر را در اختیار داریم
namespace ProductService.Models
{
    public class ProductRating
    {
        public int ID { get; set; }
        public int Rating { get; set; }
        public int ProductID { get; set; }
        public virtual Product Product { get; set; }  
    }
}
حال نیاز داریم که آن را به EDM اضافه نماییم. در کانفیگ OData، نوع Conventional را استفاده کرده و ابتدا Namespaceی را تعریف کرده و سپس Action خود را تعریف مینماییم؛ به صورت زیر:
ODataModelBuilder builder = new ODataConventionModelBuilder();
builder.EntitySet<Product>("Products");

builder.Namespace = "ProductService";
builder.EntityType<Product>()
    .Action("Rate")
    .Parameter<int>("Rating");
در اینجا یک متد اکشن را به نام Rate و پارامتری را از نوع integer به نام Rating تعریف مینماییم.

اضافه کردن متد اکشن در کنترلر
[HttpPost]
public async Task<IHttpActionResult> Rate([FromODataUri] int key, ODataActionParameters parameters)
{
    if (!ModelState.IsValid)
    {
        return BadRequest();
    }

    int rating = (int)parameters["Rating"];
    db.Ratings.Add(new ProductRating
    {
        ProductID = key,
        Rating = rating
    });

    await db.SaveChangesAsync();
    
    return StatusCode(HttpStatusCode.NoContent);
}
توجه کنید که نام متد نوشته شده، همنام اکشنی است که قبلا تعریف کرده‌ایم. کار ODataActionParameters گرفتن پارامتر‌های ارسالی از سمت کلاینت میباشد. دقت کنید که نام پارامتر را نیز تعیین کرده بودیم.
ذکر [HttpPost] برای تعیین کردن post بودن این متد است. برای فراخوانی این اکشن از سمت کلاینت، درخواستی را از نوع post، بدین شکل ارسال مینماییم:
POST http://localhost/Products(1)/ProductService.Rate HTTP/1.1
Content-Type: application/json
Content-Length: 12

{"Rating":5}
توجه داشته باشید که ProductService همان Nampespaceی است که در کانفیگ تعیین کرده بودیم.
و البته برای فراخوانی این درخواست توسط یک کلاینت C#ی، اینگونه رفتار میکنیم (در مقاله‌های آتی از C# Odata client برای فراخوانی درخواست‌ها به صورت strongly typed استفاده خواهیم نمود)
HttpClient client = new HttpClient();
var response = client.PostAsync(postUrl, new StringContent(JsonConvert.SerializeObject(new { Rating = 5 }), Encoding.UTF8, "application/json")).Result;

اضافه کردن متد Function
برای اضافه کردن متد فانکشن نیز ابتدا باید آن را در کانفیگ OData معرفی نماییم؛ به صورت زیر:
ODataModelBuilder builder = new ODataConventionModelBuilder();
builder.EntitySet<Product>("Products");
builder.EntitySet<Supplier>("Suppliers");

builder.Namespace = "ProductService";
builder.EntityType<Product>().Collection
    .Function("MostExpensive")
    .Returns<double>();
در اینجا یک متد function را به نام MostExpensive، بدون پارامتر و با نوع بازگشتی double، تعریف نموده‌ایم.

نکته:
 برای اینکه نوع بازگشتی از نوع EntitySet باشد:
ReturnsFromEntitySet<Product>("Products")
و یا نوع بازگشتی، لیستی از EntitySet‌ها باشد:
ReturnsCollectionFromEntitySet<Product>("Products");
و یا نوع بازگشتی بطور مثال لیستی از stringها باشد:
ReturnsCollection<string>();

برای فراخوانی این متد میتوان از آدرس زیر استفاده نمود:
GET http://localhost/Products/ProductService.MostExpensive

حال فقط کافیست که متد آن را در کنترلر مربوطه پیاده سازی نماییم:
public class ProductsController : ODataController
{
    [HttpGet]
    public IHttpActionResult MostExpensive()
    {
        var product = db.Products.Max(x => x.Price);
        return Ok(product);
    }

    // Other controller methods not shown.
}
اگر مقاله‌های قبلی را دنبال کرده باشید، این قسمت برای شما آشنا خواهد بود.
نوع response بازگشتی درخواست فوق چیزی شبیه به این خواهد بود:
HTTP/1.1 200 OK
Content-Type: application/json; odata.metadata=minimal; odata.streaming=true
OData-Version: 4.0
Date: Sat, 28 Jun 2016 00:44:07 GMT
Content-Length: 85

{
  "@odata.context":"http://localhost:38479/$metadata#Edm.Decimal","value":50.00
}

اضافه کردن Unbound Function
در مثال قبلی یک function bound نوشتیم که مربوط به یک EntitySet خاص بود. اما اکنون میخواهیم یک متد Unbound تعریف نماییم، به صورت زیر:
ODataModelBuilder builder = new ODataConventionModelBuilder();
builder.EntitySet<Product>("Products");

builder.Function("GetSalesTaxRate")
    .Returns<double>()
    .Parameter<int>("PostalCode");
توجه کنید اینجا ما متد را به صورت مستقیم از ODataModelBuilder تهیه نمود‌ه‌ایم؛ به جای Entity type یا collection مربوطه. این تنظیم به model builder میگوید که متدی unbound میباشد.
متد آن را نیز اینگونه پیاده سازی مینماییم:
[HttpGet]
[ODataRoute("GetSalesTaxRate(PostalCode={postalCode})")]
public IHttpActionResult GetSalesTaxRate([FromODataUri] int postalCode)
{
    double rate = 5.6;  // Use a fake number for the sample.
    return Ok(rate);
}
اهمیتی ندارد که این متد را در چه Controllerی پیاده سازی نمایید. ذکر [ODataRoute] نیز برای تعریف URl این function میباشد.

برای فراخوانی آن نیز از درخواست زیر استفاده مینماییم:
GET http://localhost/GetSalesTaxRate(PostalCode=10) HTTP/1.1
یک مثال از نوع response درخواست فوق
HTTP/1.1 200 OK
Content-Type: application/json; odata.metadata=minimal; odata.streaming=true
OData-Version: 4.0
Date: Sat, 28 Jun 2016 01:05:32 GMT
Content-Length: 82

{
  "@odata.context":"http://localhost:38479/$metadata#Edm.Double","value":5.6
}

شاید سؤالی برایتان پیش بیاید که آیا برای تعریف هر متد، این همه مراحل کانفیگ لازم است؟! در واقع باید عرض کنم، این نوع استفاده از OData، ابتدایی‌ترین نوع طراحی آن میباشد و قطعا در یک برنامه‌ی واقعی این همه کد نویسی برای نوشتن فقط یک متد، شاید منطقی به نظر نمیرسد. از آنجاییکه این مقاله فقط جنبه‌ی آموزشی خیلی ساده از این پروتکل را دارد، فعلا به همین اندازه بسنده میکنیم. اما در مقاله‌های بعدی راه‌حل‌هایی برای بینهایت ساده کردن کانفیگ OData را شرح خواهیم داد.
مطالب
معماری module based در TypeScript قسمت اول
در صورت استفاده از TypeScript، قطعا با module‌ها و هدف استفاده‌ی از آن‌ها آشنایی دارید. در این مقاله می‌خواهیم با متداول‌ترین روش‌های بسته بندی آن‌ها آشنا شده و به صورت عملیاتی آن را پیاده نماییم. اولین روش commonjs میباشد. از آنجایی که این روش بیشتر برای برنامه‌های خارج از مرورگر میباشد، به همین قدر معرفی آن بسنده میکنیم. اما دو روش مهم دیگری که در typeScript برای ماژول‌ها اهمیت فراوانی دارند:

1) AMD یا Asynchronous Module Definition
2) در این روش از امکانات توکار کامپایلر typescript برای combine کردن فایل‌ها استفاده میشود

ابتدا AMD را بررسی مینماییم
این روش بدین صورت عمل میکند که هر ماژول، در صورتیکه بطور صریح نیاز به ماژول دیگری داشته باشد، آن را import کرده و به صورت async آن ماژول درخواستی را دریافت مینماید. بهترین ابزار برای انجام اینکار requirejs میباشد و در وبسایت رسمی آن، خودش را اینگونه معرفی کرده است:
RequireJS is a JavaScript file and module loader ، ما عملیات load کردن فایل‌ها را به requirejs واگذار میکنیم.
حال میخواهیم به پیاده سازی AMD با استفاده از typescript و البته requirejs بپردازیم.
بنده برای اینکار از IDE محبوب خود visual studio استفاده خواهم کرد. قطعا شما از IDE/Text editor مورد نظر خود میتوانید استفاده نمایید (البته با کمی تغییرات جزیی در محتوای آموزشی این مقاله).
ابتدا یک پروژه‌ی asp.net از نوع empty را بدون هیچ وابستگی ایجاد کرده و index.html را بدان اضافه مینماییم:

نام پروژه‌ی من AMD و فایل index.html بدان اضافه شده است. فرض کنید یک پوشه‌ی جدید را به نام modules به آن اضافه میکنیم و در آن دو فایل typescript ی را به نام‌های module1.ts و module2.ts، اضافه میکنیم.

محتویات module1 را اینگونه مینویسیم:

export module module1 {
    export abstract class firstCls {
        static f1(str: string) {
            console.log(str);
        }
    }
}

و همچنین module2 به شکل زیر خواهد بود:

import * as Amd from 'module1';

module module2 {
    export class secondCls {
        f2(str: string) {
            Amd.module1.firstCls.f1(str);
        }
    }
}

new module2.secondCls().f2(`amd work's`);

(دقت کنید بعد از کامپایل شدن لفظ import تبدیل به define میشود)

از طریق add - new item فایل tsconfig.json را به مسیر اصلی پروژه اضافه کنید. در صورتی که آن را پیدا نکردید، به صورت دستی فایل آن را ساخته و محتویات زیر را در آن کپی نمایید:

{
  "compilerOptions": {
    "noImplicitAny": false,
    "noEmitOnError": true,
    "removeComments": false,
    "sourceMap": false,
    "target": "es6",
    "module": "amd"
  },
  "exclude": [
    "node_modules"
  ]
}
exclude مسیرهایی هستند که قرار نیست کامپایل شوند. target نوع کد تولید شده را مشخص مینماید (در صورتیکه مرورگر شما از es6 پشتیبانی نمیکند، میتوانید target را به es5 تغییر دهید) و module نیز از نوع amd تعریف میشود. کاری که قرار است انجام دهیم این است که به محض فراخوانی module2 به صورت async ، ماژول module1 را load کرده تا بتوان از آن بهره برد. متاسفانه در حال حاضر هیچ مرورگری به صورت توکار این ویژگی را پشتیبانی نمیکند! به همین دلیل فعلا مجبور به استفاده از ابزار‌های third party همچون requirejs هستیم.

در ادامه به root پروژه رفته و دستور npm init را ارسال کرده تا فایل package.json تولید شود. همچنین برای requirejs نیز دستور زیر را ارسال مینماییم:

npm install requirejs --save-dev

حال requirejs به پروژه‌ی شما اضافه شده است.


برای مدیریت کردن فراخوانی initial module در پوشه‌ی modules که قبلا ساخته بودیم فایل main.js راساخته و کد‌های زیر را بدان اضافه مینماییم.

(لازم به ذکر است این فایل را میتوانیم با استفاده از typescript نوشته و  requirejs definitely typed  را به پروژه اضافه کرده و از مزایای intellisense بودن بهره ببریم)

کد‌های زیر را درون main.js مینویسیم:

require(['modules/module2.js'], modules_module2());

function modules_module2() {
    //additionals config goes here
}

از آنجاییکه ممکن است تعداد وابستگی فایل‌ها زیاد باشد و ترتیب load شدن آن‌ها نیز اهمیت داشته باشد، در این قسمت میتوان configهای بیشتری را همچون sequence در load کردن فایل‌ها، تعریف کرد که میتوانید در وبسایت رسمی requirejs آن را مطالعه بفرمایید.


حال فایل index.html را باز کرده و config برای فراخوانی requirejs, main.js را مینویسیم؛ به صورت زیر:

<h1>Hello requirejs and amd modules</h1>

<!--src means require js address-->
<!--data-main means initial require config-->

<script src="node_modules/requirejs/require.js" data-main="modules/main.js"></script>

<script></script>

پر واضح است که src آدرس فایل require.js و همچنین data-main آدرس initial require config پروژه را مشخص می‌کند.

اکنون پروژه را run کرده و می‌بینید که فایل‌های مورد نیاز به صورت async برای ما load میشوند. اگر از مرورگر کروم استفاده می‌نمایید، بدین صورت میتوانید network و همچنین console را مشاهد نمایید:


مشاهد میکنید که فایل‌های مورد نیاز load شده‌اند و همچنین amd work's در console نمایش داده شده است.

requirejs بدین صورت عمل میکند: بعد از یافتن هر فایل، با استفاده از regex کل فایل را بررسی کرده و به دنبال وابستگی‌های آن فایل میگردد (منظور همان import‌ها میباشد و آن فایل به صورت async لود میشود) و در فایل‌های بعدی نیز همین روال ادامه خواهد یافت. هر چند راهکارهایی برای بهبود کارآیی در آن اندیشیده شده است؛ بدین صورت که اساس کارش با استفاده از singleton میباشد و بعد از require کردن فایلی، هر دفعه که فراخوانی میشود، نیاز به پردازش مجدد ندارد. با این وجود ممکن است در بعضی مواقع و مخصوصا با اشتباهات سهوی برنامه نویسان از کارآیی نرم افزار مطبوع شما بکاهد.


کد‌های این برنامه را میتوانید از اینجا دریافت نمایید (ضمن اینکه وابستگی‌های اضافه‌تری مانند پوشه‌ی node_modules حذف شده‌اند؛ بنابراین npm install فراموش نشود)

دانلود AMD.zip  


در قسمت بعد به امکانات توکار کامپایلر typescript برای معماری ماژول‌ها میپردازیم

مطالب
انقیاد داده‌ها در WPF (بخش دوم)
در ادامه‌ی بخش اول از سری انقیاد داده‌ها در WPF، نحوه‌ی انقیاد داده‌ها در لیست را بررسی می‌کنیم.
• One Way Binding بخش اول
• INPC  بخش اول
• Tow Way Binding بخش اول
• List Binding  بخش دوم
• Element Binding بخش دوم
• Data Conversion بخش دوم

انقیاد در لیست List Binding
در ابتدا متدی با نام GetEmployees را با ساختار زیر، به کلاس Employee ایجاد شده‌ی در بخش اول این سری آموزشی، اضافه می‌کنیم: 
public static ObservableCollection<Employee> GetEmployees()
        {
            var employees = new ObservableCollection<Employee>();
            employees.Add(new Employee() { Name = "Mahdi", Title = "Manager" });
            employees.Add(new Employee() { Name = "Nima", Title = "Teacher" });
            employees.Add(new Employee() { Name = "Rahim", Title = "Assistant" });
            employees.Add(new Employee() { Name = "Saeed", Title = "Administrator" });
            return employees;
        }
در کد بالا از نوع داده‌ی جنریک ObservableCollection برای برگردان لیست کارمندان استفاده کردیم.
توجه ObservableCollection در فضای نام System.Collections.ObjectModel قرار دارد.

ObservableCollection  چیست؟
یک مجموعه‌ی پویا (Dynamic Collection) است که بر اثر عملیات‌هایی همچون به‌روز رسانی، حذف و ایجاد اشیاء در آن، یک اعلان صادر می‌شود و View از این اعلان مطلع می‌شود؛ شبیه به کاری که INotifyPropertyChanged انجام می‌دهد. 
در اینجا کلاس Employee با پیاده سازی اینترفیس INPC (معرفی شده در قسمت قبل) به یک کلاس Observable تبدیل شده است. بدین معنی که هر تغییری در وضعیت خصوصیات خود را اعلان می‌کند. با قرار دادن این شیء Observable در یک مجموعه که خود نیز از نوع Observable می‌باشد، از این پس هر تغییری در مجموعه نیز مستقیما View ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
برای درک بهتر این موضوع در بخش markup، یک Combobox را قرار می‌دهیم:
<ComboBox Name="President" ItemsSource="{Binding}" FontSize="30"
                  Height="50"
                  Width="550">
            <ComboBox.ItemTemplate>
                <DataTemplate>
                    <StackPanel Orientation="Horizontal">
                        <TextBlock Text="{Binding Name}"/>
                        <TextBlock Text="{Binding Title}" Margin="5,0,0,0"/>
                    </StackPanel>
                </DataTemplate>
            </ComboBox.ItemTemplate>
 </ComboBox>
در کد xaml بالا چند نکته اهمیت دارد:
• در Tag مربوط به تعریف Combobox از طریق خصوصیت ItemSource اعلام کردیم که عملیات DataBinding اتفاق خواهد افتاد. پس Combobox ما به منبع داده‌ی پیش فرض در WPF که همان DataContext است مرتبط می‌شود. برای پر کردن منبع داده نیز همانند بخش قبل از طریق سازنده اقدام می‌کنیم.
 private ObservableCollection<Employee> employees;
        public MainWindow()
        {
            InitializeComponent();
            employees = Employee.GetEmployees();
            DataContext = employees;
        }
• برای نمایش عناصر در ComboBox، کار کمی متفاوت‌تر از عملیات انقیاد در یک TextBlock است. در کنترل‌هایی که قرار است لیستی از داده‌ها را پس از عملیات انقیاد نمایش دهند، می‌بایستی قالب نمایش داده‌ها مشخص شود.
حال باید نحوه‌ی نمایش و اعضایی از مجموعه که قرار است، در کنترل به نمایش در آیند مشخص شوند. در اینجا از Combobox.ItemTemplate برای مشخص کردن قالب و همچنین از DataTemplate، برای مشخص کردن داده‌های منتخب ما از مجموعه، استفاده شده است.
بعد از اجرای برنامه اطلاعات نام و عنوان، در Combobox نمایش داده می‌شوند. برای تست ویژگی Observable بودن مجموعه هم کافی است یک دکمه را بر روی صفحه قرار دهید و یک آیتم جدید را به لیست employees واقع در بخش CodeBehind اضافه کنید. مشاهده خواهید کرد که View ما با تغییر منبع داده، بطور اتوماتیک به‌روز می‌شود.

 انقیاد عناصر Element Binding 
در این بخش قصد داریم از یک کنترل به‌عنوان منبع داده استفاده کنیم. کنترل منتخب ما در این مثال یک Slider می‌باشد. در بخش markup کد زیر را اضافه می‌کنیم:
<Grid>
        <StackPanel Orientation="Horizontal">
            <Slider Name="mySlider" Minimum="0" Maximum="100"
                    Width="300"/>
            <TextBlock Margin="5" Text="{Binding Value,ElementName=mySlider}"/>
        </StackPanel>
    </Grid>
Value خصوصیتی است که مقدار Slider را برمی گرداند. پس از اجرای برنامه و حرکت ولوم اسلایدر مشاهده می‌کنید که مقدار جاری اسلایدر در textblock نمایش داده می‌شود.

Data Conversion 
برای درک بهتر مفهوم تبدیل داده در Data Binding با یک مثال کار را شروع می‌کنیم. به کلاس Employee موجود در بخش قبل، یک خصوصیت جدید را به نام تاریخ تولد، اضافه می‌کنیم:
public DateTime BornDate
        {
            get { return _bornDate; }
            set
            {
                _bornDate = value;
                OnPropertyChanged();
            }
        }
و متدی که لیستی از پرسنل را برای ما تولید می‌کرد، به شکل زیر بازنویسی می‌کنیم:
public static ObservableCollection<Employee> GetEmployees()
        {
            var employees = new ObservableCollection<Employee>();
            employees.Add(new Employee()
            { Name = "Mahdi", Title = "Manager", BornDate = DateTime.Parse("2008/8/8") });
            employees.Add(new Employee()
            { Name = "Nima", Title = "Teacher", BornDate = DateTime.Parse("2012/3/14") });
            employees.Add(new Employee()
            { Name = "Rahim", Title = "Assistant", BornDate = DateTime.Parse("2009/11/18") });
            employees.Add(new Employee()
            { Name = "Saeed", Title = "Administrator", BornDate = DateTime.Parse("2014/7/28") });
            return employees;
        }
حال قصد داریم اطلاعات را در یک ListBox، در بخش Markup نمایش دهیم:
<ListBox ItemsSource="{Binding}"
                 BorderThickness="1" >
            <ListBox.ItemTemplate>
                <DataTemplate>
                    <StackPanel Orientation="Horizontal">
                        <TextBlock Text="{Binding Name}" Width="100"/>
                        <TextBlock Text="{Binding Title}" Width="100" Margin="5,0,0,0"/>
                        <TextBlock Text="{Binding BornDate}"  Margin="5,0,0,0"/>
                    </StackPanel>
                </DataTemplate>
            </ListBox.ItemTemplate>
        </ListBox>
 همانطور که قبلا اشاره شد، در نمایش لیست‌ها باید قالب و داده‌های مورد نظر برای نمایش، مشخص شوند.
پس از اجرا، خروجی برنامه به شکل زیر است:
 

 همه چیز همانطور که انتظار داشتیم به نمایش درآمد؛ اما اگر بخواهیم تاریخ میلادی، در زمان نمایش در View، بصورت شمسی نمایش داده شود، چطور؟
عملیات تبدیل داده یا همان Data Conversion در اینجا به کمک ما می‌آید.
به شکل زیر دقت کنید:

در زمانیکه در عملیات Data Binding نوع داده‌ی خصوصیت ما در Source (منبع داده) با نوع داده‌ی خصوصیت ما در target  (کنترل یا View) متفاوت است، به یک مبدل در حین Binding نیاز داریم. این کار را از طریق یک کلاس که اینترفیس IValueConvertor را پیاده سازی کرده است، انجام می‌دهیم.

  Converter به معنای مبدل است و اینجا وظیفه‌ی تبدیل مقدار گرفته شده‌ی از منبع داده را به نوع مورد نظر ما در View، دارد.
در مثال ذکر شده می‌خواهیم تاریخ میلادی موجود در منبع داده را به یک رشته (تاریخ شمسی) تبدیل کنیم و در View نمایش دهیم. (تبدیل نوع داده‌ی میلادی به رشته)
کلاسی را با نام DateConverter ایجاد می‌کنیم و اینترفیس IValueConverter را به شکل زیر پیاده سازی می‌کنیم:
public class DateConverter : IValueConverter
    {
        public object Convert(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            DateTime date = (DateTime)value;
            PersianCalendar pc = new PersianCalendar();
            var persianDate = string.Format
                ($"{pc.GetYear(date)}/{pc.GetMonth(date)}/{pc.GetDayOfMonth(date)}");
            return persianDate;
        }
        public object ConvertBack(object value, Type targetType, object parameter, CultureInfo culture)
        {
            throw new NotImplementedException();
        }
    }
اینترفیس IValueConverter دو متد دارد:
• Convert جهت تبدیل اطلاعات از مبداء به مقصد 
• ConvertBack برای تبدیل اطلاعات از مقصد به مبداء
در متد Convert همانطور که می‌بینید مقدار تاریخ میلادی ارسال شده، به یک رشته تبدیل شده و بازگردانده می‌شود.

حال برای استفاده از این مبدل باید مراحل زیر انجام شود: 
• اضافه کردن فضای نام مبدل به بخش فضاهای نام در View؛ که در اینجا همان آدرس پروژه‌ی جاری است:
 xmlns:local="clr-namespace:DataConversion"
• ایجاد یک شیء از مبدل و اضافه کردن آن به بخش Resource‌ها در view جاری:
<Window.Resources>
        <local:DateConverter x:Key="MyConverter"/>
    </Window.Resources>
markup مربوط به Resource یک پارامتر می‌گیرد و آن هم Key  است. Key کلید آیتم موجود در دیکشنری Resource است. اینجا کلید را MyConverter تعریف کردیم تا در بخش بعدی به‌راحتی بتوانیم از طریق آن اطلاعات را از Resource بازیابی کنیم.
• ارجاع به Static Resource که در مرحله‌ی قبل مقدار دهی کردیم:
<TextBlock Text="{Binding BornDate,Converter={StaticResource MyConverter}}"  Margin="5,0,0,0"/>
پس از طی مراحل بالا، برنامه را مجددا اجرا کنید. اینبار خروجی به شکل زیر است:

مطالب
بررسی مشکلات AngularJS 1.x
از اولین مقاله‌ای که در مورد AngularJS در این سایت منتشر کردم، بیش از دو سال می‌گذرد. در آن زمان فقط از این فریمورک تعریف و تمجید کردم؛ اما بد نیست بعد از چند تجربه‌ی کاری دلایل تنفری را که نسبت به آن پیدا کرده ام، نیز بیان کنم.
اگر عبارت why I hate angularjs را در گوگل جستجو کنید، می‌بینید که فقط من این عقیده را پیدا نکرده‌ام و افراد دیگری نیز هستند که مثل من فکر می‌کنند و حتی از لحاظ فنی AngularJS را به چالش کشیده‌اند. برای مثال سایت I hate angular بیشتر مقالاتی را که ضد AngularJS هستند، گردآوری کرده است و برای بررسی مشکلات Angular می‌تواند شروع خوبی باشد.
البته قصد ندارم که از نظر فنی Angular را نقد کنم؛ فقط قصد به اشتراک گذاری یک سری از مشکلات توسعه‌ی Single Page Application‌ها را با استفاده از فریمورک Angular، دارم و این را در نظر داشته باشید که بعضی از این مشکلات در هنگام توسعه SPA‌ها با فریمورک‌هایی از این دست، گریبان‌گیر شما می‌شوند و الزاما ربطی به AngularJS ندارند.

سازگار نبودن افزونه‌های jQuery با Angular

برنامه‌های واقعی فقط از تعدادی ng-repeat تشکیل نشده‌اند که ما از دیدن آن‌ها ذوق زده شویم. خواسته یا ناخواسته مجبوریم در برنامه‌های وب خودمان از افزونه‌های محبوب جی‌کوئری نیز استفاده کنیم. خوب، خیلی هم خوب! چندین راه حل پیش روی ماست:

روش اول - نادیده گرفتن angular
انگار نه انگار که از angular استفاده می‌کنیم و افزونه مورد نظر را بدون در نظر گرفتن وجود angular، کاملا عادی فراخوانی کنیم.
نتیجه: ممکن است بعضی  وقت‌ها جواب بدهد، ولی اکثر مواقع، نتیجه عجیب غریب است و خطا‌ها قابل فهم نیستند و توانایی اشکال زدایی آن‌ها را نخواهید داشت. دلیلش هم مشخص است؛ چون Angular فازی به نام کامپایل و اصطلاحا context مربوط به خودش را دارد و فراخوانی افزونه مورد نظر، خارج از context انگولار رخ می‌دهد و انگولار از وجود این افزونه بی خبر است. حال ممکن است به طور اتفاقی، فراخوانی افزونه قبل، مابین و یا حتی بعد از فاز کامپایل انگولار رخ دهد. باز هم فرض کنید که بر حسب اتفاق همه چیز خوب پیش رفت، اما اکنون سایر قابلیت‌های خوب انگولار مثل ng- model و model binding آن در دسترس نیستند و در آخر به این نتیجه می‌رسید که پس چرا دارم از انگولار استفاده می‌کنم.

روش دوم - استفاده از directive‌های محصور کننده
راه اصولی برای استفاده از افزونه‌های جی‌کوئری در AngularJS، استفاده از directiveهای تهیه شده برای آن افزونه است. اگر خوش شانس باشید، معمولا برای افرونه‌های معروف، directive انگولاری آن نیز تهیه شده است. اما این همه‌ی داستان نیست؛ فرض کنید که از کتابخانه jQuery file upload، برای آپلود فایل می‌خواهید استفاده کنید. خوشبختانه directive  انگولاری نیز برای آن تهیه شده است و مستندات استفاده از آن هم، تنها مثالی هست که برای آن فراهم شده است. اما فرض کنید که می‌خواهید مانند مثال استفاده از آن در jQuery، یک file input که کاربر تنها  بتواند یک فایل را از طریق کشیدن و رها کردن آپلود کند، با استفاده از Directive انگولاری آن پیاده سازی کنید. اما کار با این directive، به آسانی مثال جی‌کوئری آن نیست. یک‌کم که جلوتر بروید می‌بینید که این directive گنگ طراحی شده است.  البته بیشتر directive هایی که اصطلاحا wrapper برای افزونه‌های جی‌کوئری هستند این مشکل را دارند و کار با آن‌ها چندان لذت بخش نیست و باید ساعت‌ها با آنها کلنجار رفت تا به نتیجه‌ی دلخواه رسید و همه‌ی این‌ها را در نظر بگیرید که اگر با api‌های jQuery آن کار می‌کردید، دیگر این مشکلات را نداشتید. قبلا نیز یک نمونه‌ی دیگر از مشکلات استفاده از این گونه directive‌های محصور کننده را تحت مقاله ای با عنوان استفاده از افزونه isotope در انگولار به اشتراک گذاشتم.

روش سوم - استفاده از directive هایی که به صورت native با انگولار نوشته شده‌اند
اما چرا به هنگام استفاده از directive‌های محصور کننده افرونه‌های جی‌کوئری، با مشکلات زیادی روبرو می‌شویم؟ دلیلش این است که انگولار می‌گوید بهتر است این افزونه‌ها با استفاده از خود angular بازنویسی شوند. برای مثال برای آپلود فایل می‌توان از کتابخانه‌ی با کیفیت ng-file-upload که هیچ وابستگی به jQuery ندارد استفاده کرد. اما آیا واقعا برای تمامی افزونه‌های جی‌کوئری معادلی برای AngularJs آن با همان کیفیت تهیه شده است؟ جواب مطمئنا خیر است. برای مثال در حالی که برای datagrid افزونه‌های بی شماری برای جی‌کوئری تهیه شده است، اما برای angular تنها یکی دو تا directive با کیفیت تهیه شده‌است که نه تنها قابلیت رقابت با معادل‌های jQuery شان را ندارند، آنچنان نیز stable نیستند و در مستندات خودشان هشدار می‌دهند که فلان ویژگی در حال تست هست و هنوز پایدار نیست.

روش چهارم – نوشتن directive توسط خودتان
به عنوان آخرین راه حل باید خودتان دست به کار شده و برای افزونه مورد نظرتان directive بنویسید. اما نوشتن directive برای افزونه‌های پیچیده‌ی جی‌کوئری به سادگی مثال‌های آموزشی AngularJS همانند چگونگی نوشتن directive برای jQueryUI Datepicker  نیست. اگر کدهای directive‌های نوشته شده برای افزونه‌های پیچیده را بررسی کنید، کدهایی را می‌بینید که برای شما منطقی نیست. برای مثال ممکن است با تعداد زیادی setTimeOut مواجه شوید که احتمالا با نحوه‌ی کامپایل HTML توسط انگولار مرتبط است. در کل باید بدانید که نوشتن directive برای تعداد زیادی از افزونه‌ها کار راحتی نیست و احتمالش هست که قید این را کار نیز بزنید.

پس اگر قصد توسعه SPA با هر فریمورکی مثل angular را داشته باشید، این را در نظر داشته باشید که دیر یا زود هنگام استفاده از افزونه‌های جی‌کوئری به مشکل برخواهید خورد. 

 

بیشتر امکانات تو کار ASP.NET MVC را از دست خواهید داد

به هنگام توسعه‌ی برنامه با استفاده از فریم ورک‌های SPA، امکانات توکار ASP.NET MVC مثل اعتبارسنجی یکپارچه و strongly typed view‌ها را از دست خواهید داد. شاید یک سری پروژه در Github پیدا کنید که سعی کرده‌اند این‌ها را با یکدیگر سازگار کنند. اما به محض استفاده متوجه می‌شوید که اگر همه‌ی کارها را خودتان با Angular انجام بدهید راحت‌تر هستید تا استفاده از کتابخانه‌های آزمایشی و ناقص.

البته باز هم نمی‌گویم که این‌ها تقصیر AngularJS است. ذات توسعه‌ی SPA‌ها، این گونه است و در توسعه‌ی SPA با هر فریمورکی به این مشکلات برخواهید خورد.

حال که یکسری مشکلات عمومی را بررسی کردیم، بدنیست نگاهی اختصاصی به خود AngularJS بیندازیم.

ضعف طراحی 

اگر به تعدای از لینک‌های سایت ihateangular مراجعه کنید می‌بینید که هر کسی نظری دارد: یکی می‌گوید به هیچ وجه Directive ننویسید، یکی دیگر می‌گوید کنترلر ننویسید و تمامی کارها را در directive‌های سفارشی نوشته شده توسط خودتان انجام بدهید، کلا همه جا علیه performance این فریمورک صحبت می‌کنند و همگی به پیچیده بودن آن اذعان دارند.

 اما نمی‌شود با چند مقاله‌ی موجود در اینترنت، یک فریمورک با این محبوبیت را زیر سوال برد. اما واقعا فکر می‌کنید که چرا نسخه‌ی 2 انگولار یک بازنویسی کامل است؟ دلیلش واضح است؛ این فریمورک از پایه اشکال دار بوده است و باید از اساس اصلاح شود. پس می‌توان نتیجه گرفت که اشکالات وارد شده به این فریمورک صحیح هستند. 

AngularJs 2 یک بازنویسی کامل است
 
قبلا این موضوع در این نظرسنجی مطرح شده است. بازنویسی کامل یعنی این که خیلی چیزها به کل تغییر کرده‌اند و کدهای قبلی شما با نسخه‌ی جدید سازگار نیستند. بیشتر مطالبی که فراگرفته بودید دیگر کاربردی ندارد و دوباره مطالب جدیدی را باید یاد بگیرید. این را هم در نظر بگیرید که توسعه دهندگانی که در حال نوشتن directive هستند، احتمالا با آمدن نسخه 2 انگولار، مجبورند directive خود را بازنویسی کنند. آیا خودتان بودید، دیگر دل به کار می‌دادید؟!

نتیجه گیری

AngularJS فریمورک خیلی خوبی برای نوشتن برنامه‌های تست پذیر است و کسی منکر قابلیت‌های آن نیست. ولی این را نیز در نظر بگیرید که برای تست پذیر بودن، خیلی چیز‌ها از جمله سادگی کار را از دست می‌دهید. معمولا می‌گویند که AngularJS کارهای مشکل را ساده می‌کند و کارهای ساده را مشکل.

پیشنهاد من این است که اگر هنوز AngularJS را فرا نگرفته‌اید، حداقل یادگیری آن را تا انتشار نسخه‌ی 2 آن به تعویق بیندازید. اگر AngularJS را بلد هستید، دیگر آن را در پروژه‌ای استفاده نکنید؛ چون دیگر کدهای شما در نسخه‌ی 2 کار نخواهد کرد و احتیاج به انجام تغییرات گسترده‌ای در کدهای نوشته شده قبلی پیدا می‌کنید.

مطالب
بهینه‌سازی سایت برای شبکه‌های اجتماعی
چند سالی ست که شبکه‌های اجتماعی رشد چشمگیری در دنیای مجازی داشته‌اند و به حرف اول و پیشتاز آن بدل شده‌اند. این شبکه‌ها در همه‌ی زمینه‌ها از معرفی و فروش محصولات گرفته تا معرفی سایت و وبلاگ و ... بکار گرفته می‌شوند و لذا مقوله‌ی بهینه سازی یک وب سایت برای این شبکه‌های اجتماعی امری ناگزیر است. مباحث سئو که پیرامون بهینه سازی یک وب سایت برای موتورهای جستجو می‌باشند، امروزه با پدیده‌ی جدید دیگری آمیخته شده‌اند و به تعاریف قدیمی و معمول، گزینه‌هایی افزوده شده است. از این‌رو شناخت و بکارگیری روش‌های بهینه، برای این مباحث ضروری می‌باشند.
همانطور که می‌دانید هنگامیگه در ادیتور ارسال مطلب یکی از شبکه‌های اجتماعی (فیسبوک ، توییتر ، گوگل پلاس و ...) آدرس سایتی را وارد میکنید، بلافاصله لینک پردازش شده و پیش نمایشی از آن وبسایت در ادیتور نمایش داده می‌شود. برخی پیش نمایش‌ها حاوی عکس، عنوان لینک و خیلی منظم هستند و برخی دیگر فقط نام و عنوان سایت را در برمی‌گیرند.
برای نمونه به تصاویر زیر دقت کنید:

تصویر فوق مربوط به لینک یک سایت خبری در ادیتور فیسبوک می‌باشد. همانطور که می‌بینید عنوان خبر، عکس و توضیح مختصری در مورد خبر، با نظم و ترتیبی خاص نمایش داده شده است.

حال به تصویر زیر که مربوط به لینکی از همین سایت می‌باشد دقت کنید:


همانطور که می‌بینید، تنها لینکی ساده، بدون هیچ پیش نمایشی از وب سایت نشان داده شده است.
دلیل این اتفاق وجود یا عدم وجود متاتگ‌هایی که Social Media Metadata نامیده می‌شوند می‌باشند. چنانچه وب سایتی بوسیله‌ی این متاتگ‌ها برای شبکه‌های اجتماعی بهینه سازی شده باشد، با قرار دادن هر لینکی در ادیتور شبکه‌های اجتماعی، پیش نمایشی خوب از آن مطلب به نمایش گذاشته می‌شود. اهمیت این متاتگ‌ها در سایت‌های خبری، فروشگاه‌ها، سایت‌های آموزشی و ... بسیار بالا می‌باشد تا از مزایای جذب کاربر توسط شبکه‌های اجتماعی بهره‌مند شوند. با این مقدمه می‌رویم به سراغ معرفی و چگونگی بکارگیری این متاتگ ها.

بخش اول: متاتگ‌های موردنیاز برای لینک‌های حاوی مقالات:

ابتدا تگ html خود را به شکل زیر تغییر دهید:
<html itemscope itemtype="http://schema.org/Article">
برای شناخت و اهمیت بکارگیری خصوصیت itemscope میتوانید اینجا را ببینید. این خصوصیت زوج‌های کلید/مقداری را تعریف می‌کند که جزئی از سند می‌باشند. در ادامه itemtype به تشریح یک زوج کلید/مقدار می‌پردازد که به مرورگر می‌گوید کدام آیتم‌ها برای یک مقاله بهینه شده‌اند.
<title>عنوان صفحه ، حداکثر 60 تا 70 کارکتر باشد</title>
<meta name="description" content="شرح صفحه ، حداکثر 150 کارکتر باشد" /> 

<!-- Schema.org markup for Google+ -->
<meta itemprop="name" content="نام یا عنوان صفحه">
<meta itemprop="description" content="شرح صفحه">
<meta itemprop="image" content="نشانی اینترنتی عکسی که در پیشنمایش نشان داده میشود"> 

<!-- Twitter Card data -->
<meta name="twitter:card" content="summary_large_image">
<meta name="twitter:site" content="کپی رایت نام  سایت">
<meta name="twitter:title" content="نام یا عنوان صفحه">
<meta name="twitter:description" content="شرح صفحه">
<meta name="twitter:creator" content="نویسنده">
<!-- Picture size at least  280x150px -->عکس پیشنمایش با ابعاد حداقل   
<meta name="twitter:image:src" content="نشانی اینترنتی عکس مطلب"> 

<!-- Open Graph data -->
<meta property="og:title" content="عنوان صفحه" />
<meta property="og:type" content="article" />
<meta property="og:url" content="نشانی سایت" />
<meta property="og:image" content="نشانی عکس مطلب" />
<meta property="og:description" content="شرح مطلب" />
<meta property="og:site_name" content="نام سایت" />
<meta property="article:published_time" content="تاریخ انتشار" />
<meta property="article:modified_time" content="تاریخ بروزرسانی" />
<meta property="article:section" content="نام بخش محتوی متن مقاله" />
<meta property="article:tag" content="نام تگ محتوی متن مقاله" />
<meta property="fb:admins" content="شناسه عددی کاربری شما در فیسبوک" />

بخش دوم: متاتگ‌های موردنیاز برای لینک‌های حاوی محصولات:
ابتدا تگ html خود را به شکل زیر تغییر دهید:
<html itemscope itemtype="http://schema.org/Product">
و در نهایت متاتگ‌های زیر را به صفحه خود اضافه کنید:
<title>عنوان صفحه</title>
<meta name="description" content="شرح صفحه" />

<!-- Schema.org markup for Google+ -->
<meta itemprop="name" content="عنوان صفحه">
<meta itemprop="description" content="Tشرح صفحه">
<meta itemprop="image" content="نشانی عکس محصول یا کالا">

<!-- Twitter Card data -->
<meta name="twitter:card" content="product">
<meta name="twitter:site" content="کپی رایت سایت">
<meta name="twitter:title" content="عنوان صفحه">
<meta name="twitter:description" content="شرح محصول یا کالا">
<meta name="twitter:creator" content="نویسنده">
<meta name="twitter:image" content="نشانی عکس محصول یا کالا">
<meta name="twitter:data1" content="قیمت محصول یا کالا">
<meta name="twitter:label1" content="Price">
<meta name="twitter:data2" content="رنگ کالا یا محصحول">
<meta name="twitter:label2" content="Color">

<!-- Open Graph data -->
<meta property="og:title" content="عنوان صفحه" />
<meta property="og:type" content="article" />
<meta property="og:url" content="نشانی سایت" />
<meta property="og:image" content="عکس محصول یا کالا" />
<meta property="og:description" content="شرح مصحول" />
<meta property="og:site_name" content="نام سایت" />
<meta property="og:price:amount" content="قیمت محصول یا کالا" />
<meta property="og:price:currency" content="واحد ارزی قیمت" />

در پایان
برای مشاهده لیست کاملی از اسکیما اینجا را ببینید.
og مخفف Open Graph Protocol می‌باشد که می‌توانید مطالب کاملی را در مورد آن اینجا بخوانید.
و برای آشنایی بیشتر با TwitterCard هم این لینک را مشاهده کنید.
مطالب
ساخت Attribute های دلخواه یا خصوصی سازی شده
در قسمت‌های مختلفی از منابع آموزشی این سایت از متادیتاها attributes استفاده شده و در برخی آموزش هایی چون EF و MVC حداقل یک قسمت کامل را به خود اختصاص داده‌اند. متادیتاها کلاس‌هایی هستند که به روشی سریع و کوتاه در بالای یک Type معرفی شده و ویژگی‌هایی را به آن اضافه می‌کنند. به عنوان مثال متادیتای زیر را ببینید. این متادیتا در بالای یک متد در یک کلاس تعریف شده است و این متد را منسوخ شده اعلام می‌کند و به برنامه نویس می‌گوید که در نسخه‌ی جاری کتابخانه، این متد که احتمال میرود در نسخه‌های پیشین کاربرد داشته است، الان کارآیی خوبی برای استفاده نداشته و بهتر است طبق مستندات آن کلاس، از یک متد جایگزین که برای آن فراهم شده است استفاده کند.
 public static class  MyAttributes
    {
        [Obsolete]
        public static void MyMethod1()
        {

        }

        public static void MyMetho2()
        {

        }
    }
همانطور که ملاحظه می‌کنید می‌توانید اخطار آن را مشاهده کنید:

البته توصیه می‌کنم از ابزارهایی چون Resharper در کارهایتان استفاده کنید، تا طعم کدنویسی را بهتر بچشید. نحوه‌ی نمایش آن در Resharper به مراتب واضح‌تر و گویاتر است:



 حال در این بین این سؤال پیش می‌آید که چگونه ما هم می‌توانیم متادیتاهایی را با سلیقه‌ی خود ایجاد کنیم.
برای تهیه‌ی یک متادیتا از کلاس system.attribute استفاده می‌کنیم:
public  class  MyMaxLength:Attribute
    {
   
    }
در چنین حالتی شما یک متادیتا ساخته‌اید که می‌توان از آن به شکل زیر استفاده کرد:
[MyMaxLength]
    public class GetCustomProperties
    {
//...
     }

ولی اگر بخواهید توسط این متادیتا اطلاعاتی را دریافت کنید، می‌توانید به روش زیر عمل کنید. در اینجا من دوست دارم یک متادیتا به اسم MyMaxLength را ایجاد کرده تا جایگزین MaxLength دات نت کنم، تا طبق میل من رفتار کند.
    public  class  MyMaxLength:Attribute
    {
        private int max;
        public string ErrorText = "";

        public MyMaxLength(int max)
        {
            this.max = max;
            ErrorText = string.Format("max Length is {0} chars", max);
        }
    }

در کد بالا، یک متادیتا با یک پارامتر اجباری در سازنده تعریف شده است. این کلاس هم می‌تواند مثل سایر کلاس‌ها سازنده‌های مختلفی داشته باشد تا چندین شکل تعریف متادیتا داشته باشیم. متغیر ErrorText به عنوان یک پارامتر معرفی نشده، ولی از آن جا که public تعریف شده است می‌تواند مورد استفاده‌ی مستقیم قرار بگیرد و استفاده‌ی از آن نیز اختیاری است. نحوه‌ی معرفی این متادیتا نیز به صورت زیر است:
 [MyMaxLength(30)]
    public class GetCustomProperties
    {
//...
     }

//or 
 [MyMaxLength(30,ErrorText = "شما اجازه ندارید بیش از 30 کاراکتر وارد نمایید")]
    public class GetCustomProperties
    {
//...
     }
در حالت اول از آنجا که متغیر ErrorText اختیاری است، تعریف نشده‌است. پس در نتیجه با مقدار Max length is (x=max) chars پر خواهد شد ولی در حالت دوم برنامه نویس متن خطا را به خود کلاس واگذار نکرده است و آن را طبق میل خود تغییر داده است.


اجباری کردن Type
هر متادیتا می‌تواند مختص  یک نوع Type باشد که این نوع می‌تواند یک کلاس، متد، پراپرتی یا ساختار و ... باشد. نحوه‌ی محدود سازی آن توسط یک متادیتا مشخص می‌شود:
    [System.AttributeUsage(System.AttributeTargets.Class | System.AttributeTargets.Struct)]
    public  class  MyMaxLength:Attribute
    {
        private int max;
        public string ErrorText = "";

        public MyMaxLength(int max)
        {
            this.max = max;
            ErrorText = string.Format("max Length is {0} chars", max);
        }
    }
الان این کلاس توسط متادیتای AttributeUsage که پارامتر ورودی آن Enum است محدود به دو ساختار کلاس و Struct شده است. البته در ویژوال بیسیک با نام Structure معرفی شده است. اگر ساختار شمارشی AttributeTarget را مشاهده کنید، لیستی از نوع‌ها را چون All (همه موارد) ، دلیگیت، سازنده، متد و ... را مشاهده خواهید کرد و از آن جا که این متادیتای ما کاربردش در پراپرتی‌ها خلاصه می‌شود، از متادیتای زیر بر روی آن استفاده می‌کنیم:
[AttributeUsage(AttributeTargets.Property)]

  public class User
    {
        [MyMaxLength(30, ErrorText = "شما اجازه ندارید بیش از 30 کاراکتر وارد نمایید")]
        public string Name { get; set; }
}

یکی دیگر از ویژگی‌های AttributeUsage خصوصیتی به اسم AllowMultiple است که اجازه می‌دهد بیش از یک بار این متادیتا، بر روی یک نوع استفاده شود:
 [AttributeUsage(AttributeTargets.Property,AllowMultiple = true)]
    public  class  MyMaxLength:Attribute
    {
        //....
     }

که تعریف چندگانه آن به شکل زیر می‌شود:
[MyMaxLength(40, ErrorText = "شما اجازه ندارید بیش از 40 کاراکتر وارد نمایید")]
        [MyMaxLength(50, ErrorText = "شما اجازه ندارید بیش از 50 کاراکتر وارد نمایید")]
        [MyMaxLength(30, ErrorText = "شما اجازه ندارید بیش از 30 کاراکتر وارد نمایید")]
        public string Name { get; set; }
در این مثال ما فقط اجازه‌ی یکبار استفاده را خواهیم داد؛ پس مقدار این ویژگی را false قرار می‌دهم.

آخرین ویژگی که این متادیتا در دسترس ما قرار میدهد، استفاده از خصوصیت ارث بری است که به طور پیش فرض با True مقداردهی شده است. موقعی که شما یک متادیتا را به ویژگی ارث بری مزین کنید، در صورتی که آن کلاس که برایش متادیتا تعریف می‌کنید به عنوان والد مورد استفاده قرار بگیرد، فرزند آن هم به طور خودکار این متادیتا برایش منظور می‌گردد. به مثال‌های زیر دقت کنید:
دو عدد متادیتا تعریف شده که یکی از آن‌ها ارث بری در آن فعال شده و دیگری خیر.
public class MyAttribute : Attribute
{
    //...
}

[AttributeUsage(AttributeTargets.Method, Inherited = false)]
public class YourAttribute : Attribute
{
    //...
}

هر دو متادیتا بر سر یک متد در یک کلاسی که بعدا از آن ارث بری می‌شود تعریف شده اند.
public class MyClass
{
    [MyAttribute]
    [YourAttribute]
    public virtual void MyMethod()
    {
        //...
    }
}

در کد زیر کلاس بالا به عنوان والد معرفی شده و متد کلاس فرزند الان شامل متادیتایی به اسم MyAttribute است، ولی متادیتای YourAttribute بر روی آن تعریف نشده است.
public class YourClass : MyClass
{
    public override void MyMethod()
    {
        //...
    }

}

الان که با نحوه‌ی تعریف یکی از متادیتاها آشنا شدیم، این بحث پیش می‌آید که چگونه Type مورد نظر را تحت تاثیر این متادیتا قرار دهیم. الان چگونه میتوانم حداکثر متنی که یک پراپرتی می‌گیرد را کنترل کنم. در اینجا ما از مفهومی به نام Reflection  استفاده می‌کنیم. با استفاده از این مفهوم ما میتوانیم به تمامی قسمت‌های یک Type دسترسی داشته باشیم. متاسفانه دسترسی مستقیمی از داخل کلاس متادیتا به نوع مورد نظر نداریم. کد زیر تمامی پراپرتی‌های یک کلاس را چک میکند و سپس ویژگی‌های هر پراپرتی را دنبال کرده و در صورتیکه متادیتای مورد نظر به آن پراپرتی  ضمیمه شده باشد، حالا می‌توانید عملیات را انجام دهید. کد زیر میتواند در هر جایی نوشته شود. داخل کلاسی که که به آن متادیتا ضمیمه می‌کنید یا داخل تابع Main در اپلیکشین‌ها و هر جای دیگر. مقدار True که به متد GetCustomAttributes پاس می‌شود باعث می‌شود تا متادیتاهای ارث بری شده هم لحاظ گردند.
   Type type = typeof (User);

                foreach (PropertyInfo property in type.GetProperties())
                {
                    foreach (Attribute attribute in property.GetCustomAttributes(true))
                    {
                        MyMaxLength max = attribute as MyMaxLength;
                        if (max != null)
                        {
                            string Max = max.ErrorText;
                            //انجام عملیات
                        }
                    }
                }
البته یک ترفند جهت دسترسی به کلاس‌ها از داخل کلاس متادیتا وجود دارد و آن هم این هست که نوع را از طریق پارامتر به سمت متادیتا ارسال کنید. هر چند این کار زیبایی ندارد ولی به هر حال روش خوبی برای کنترل از داخل کلاس متادیتا و هچنین منظم سازی و دسته بندی و کم کردن کد دارد.
[MyMaxLength(30, typeof(User))]