مطالب
مروری سریع بر اصول مقدماتی MVVM

در قسمت قبل، فلسفه وجودی MVVM و MVC و امثال آن‌را به بیانی ساده مطالعه کردید. همچنین به اینجا رسیدیم که بجای نوشتن روال رخدادگردان، از Commands استفاده کنید.
در این قسمت «تفکر MVVM ایی» بررسی خواهد شد! بنابراین سطح این قسمت را هم مقدماتی درنظر بگیرید.

در سیستم متداول مایکروسافتی ما همیشه یک فرم داریم به همراه یک سری کنترل. برای استفاده از این‌ها هم در فایل code behind فرم مرتبط، امکان دسترسی به این کنترل‌ها وجود دارد. مثلا textBox1.Text یعنی ارجاعی مستقیم به شیء textBox1 و سپس دسترسی به خاصیت متنی آن.
«تفکر MVVM ایی» می‌گه که: خیر! اینکار رو نکنید؛ ارجاع مستقیم به یک کنترل روش کار من نیست! فرم رو طراحی کنید؛ برای هیچکدام از کنترل‌ها هم نامی را مشخص نکنید (برخلاف رویه متداول). یک فایل درست کنید به نام Model ، داخل آن معادل textBox1.Text را که می‌خواهید استفاده کنید، پیش بینی و تعریف کنید؛ مثلا Public string Name . همین!
ما نمی‌خواهیم بدانیم که اصلا textBox1 وجود خارجی دارد یا نه. ما فقط با خاصیت متنی آن که در ادامه نحوه‌ی سیم کشی آن‌را هم بررسی خواهیم کرد، کار داریم.
بنابراین بجای اینکه بنویسید:

<TextBox Name="txtName" />

که ممکن است بعدا وسوسه شوید تا از txtName.Text آن استفاده کنید، بنویسید:

<TextBox Text="{Binding Name}" />

این مهم‌ترین قسمت «تفکر MVVM ایی» به زبان ساده است. یعنی قرار است تا حد ممکن از Binding استفاده کنیم. مثلا در قسمت قبل هم دیدید که بجای نوشتن روال رخدادگردان، فرمان مرتبط با آن‌را به جای دیگری Bind کردیم.

بنابراین تا اینجا Model ما به این شکل خواهد بود:

using System.ComponentModel;

namespace SL5Tests
{
public class MainPageModel : INotifyPropertyChanged
{
string _name;
public string Name
{
get { return _name; }
set
{
if (_name == value) return;
_name = value;
raisePropertyChanged("Name");
}
}

public event PropertyChangedEventHandler PropertyChanged;
void raisePropertyChanged(string propertyName)
{
var handler = PropertyChanged;
if (handler == null) return;
handler(this, new PropertyChangedEventArgs(propertyName));
}
}
}


سؤال مهم:
تا اینجا یک فایل Model داریم که خاصیت Name در آن تعریف شده؛ یک فرم (View) هم داریم که فقط در آن نوشته شده Binding Name. الان این‌ها چطور به هم متصل خواهند شد؟
پاسخ: اینجا است که کلاس دیگری به نام ViewModel (همان فایل Code behind قدیمی است با این تفاوت که به هیچ فرم خاصی گره نخورده است و اصلا نمی‌داند که در برنامه فرمی وجود دارد یا نه)، کار خودش را شروع خواهد کرد:

namespace SL5Tests
{
public class MainPageViewModel
{
public MainPageModel MainPageModelData { set; get; }
public MainPageViewModel()
{
MainPageModelData = new MainPageModel();
MainPageModelData.Name = "Test1";
}
}
}

ما در این کلاس یک وهله از MainPageModel را ایجاد خواهیم کرد. اگر فرمی (که ما دقیقا نمی‌دانیم کدام فرم) در برنامه نیاز به یک ViewModel بر اساس مدل یاد شده داشت، می‌تواند آن‌را مورد استفاده قرار دهد. مقدار دهی آن در ViewModel موجب مقدار دهی خاصیت Text در فرم مرتبط خواهد شد و برعکس (البته به شرطی که مدل ما INotifyPropertyChanged را پیاده سازی کرده باشد و در فرم برنامه Binding Mode دو طرفه تعریف شود).

در قسمت بعد هم کار اتصال نهایی صورت می‌گیرد:
ابتدا xmlns:VM تعریف می‌شود تا بتوان به ViewModelها در طرف XAML دسترسی پیدا کرد. سپس در قسمت مثلا UserControl.Resources، این ViewModel را تعریف کرده و به عنوان DataContext بالاترین شیء فرم مقدار دهی خواهیم کرد:

<UserControl x:Class="SL5Tests.MainPage"
xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
xmlns:d="http://schemas.microsoft.com/expression/blend/2008"
xmlns:mc="http://schemas.openxmlformats.org/markup-compatibility/2006"
xmlns:VM="clr-namespace:SL5Tests"
mc:Ignorable="d" Language="fa"
d:DesignHeight="300" d:DesignWidth="400">
<UserControl.Resources>
<VM:MainPageViewModel x:Name="vmMainPageViewModel" />
</UserControl.Resources>
<Grid DataContext="{Binding Source={StaticResource vmMainPageViewModel}}"
x:Name="LayoutRoot"
Background="White">
<TextBox Text="{Binding
MainPageModelData.Name,
Mode=TwoWay,
UpdateSourceTrigger=PropertyChanged}" />
</Grid>
</UserControl>

اکنون اگر یک breakpoint روی این سطر Binding قرار دهیم و برنامه را اجرا کنیم، جزئیات این سیم کشی را در عمل بهتر می‌توان مشاهده کرد:


البته این قابلیت قرار دادن breakpoint روی Bindingهای تعریف شده در View فعلا به سیلورلایت 5 اضافه شده و هنوز در WPF موجود نیست.

حداقل مزیتی را که اینجا می‌توان مشاهده کرد این است که فایل MainPageViewModel چون نمی‌داند که قرار است در کدام View وهله سازی شود، به سادگی در Viewهای دیگر نیز قابل استفاده خواهد بود یا تغییر و تعویض کلی View آن کار ساده‌ای است.
Commanding قسمت قبل را هم اینجا می‌شود اضافه کرد. تعاریف DelegateCommandهای مورد نیاز در ViewModel قرار می‌گیرند. مابقی عملیات تفاوتی نمی‌کند و یکسان است.

مطالب
آشنایی با Fluent interfaces

تعریف مقدماتی fluent interface در ویکی پدیا به شرح زیر است: (+)

In software engineering, a fluent interface (as first coined by Eric Evans and Martin Fowler) is a way of implementing an object oriented API in a way that aims to provide for more readable code.

به صورت خلاصه هدف آن فراهم آوردن روشی است که بتوان متدها را زنجیر وار فراخوانی کرد و به این ترتیب خوانایی کد نوشته شده را بالا برد. پیاده سازی آن هم شامل دو نکته است:
الف) نوع متد تعریف شده باید مساوی با نام کلاس جاری باشد.
ب) در این حالت خروجی متد‌های ما کلمه کلیدی this خواهند بود.

برای مثال:
using System;

namespace FluentInt
{
public class FluentApiTest
{
private int _val;

public FluentApiTest Number(int val)
{
_val = val;
return this;
}

public FluentApiTest Abs()
{
_val = Math.Abs(_val);
return this;
}

public bool IsEqualTo(int val)
{
return val == _val;
}
}
}
مثالی هم از استفاده‌ی آن به صورت زیر می‌تواند باشد:
if (new FluentApiTest().Number(-10).Abs().IsEqualTo(10))
{
Console.WriteLine("Abs(-10)==10");
}
که در آن توانستیم تمام متدها را زنجیر وار و با خوانایی خوبی شبیه به نوشتن جملات انگلیسی در کنار هم قرار دهیم.
خوب! این مطلبی است که همه جا پیدا می‌کنید و مطلب جدیدی هم نیست. اما موردی را که سخت می‌شود یافت این است که طراحی کلاس فوق ایراد دارد. برای مثال شما می‌توانید ترکیب‌های زیر را هم تشکیل دهید و کار می‌کند؛ یا به عبارتی برنامه کامپایل می‌شود و این خوب نیست:
if(new FluentApiTest().Abs().Number(-10).IsEqualTo(10)) ...
if (new FluentApiTest().Abs().IsEqualTo(10)) ...
می‌شود در کدهای برنامه یک سری throw new exception را هم قرار داد که ... هی! اول باید اون رو فراخوانی کنی بعد این رو!
ولی ... این روش هم صحیح نیست. از ابتدای کار نباید بتوان متد بی‌ربطی را در طول این زنجیره مشاهده کرد. اگر قرار نیست استفاده گردد، نباید هم در intellisense ظاهر شود و پس از آن هم نباید قابل کامپایل باشد.

بنابراین صورت مساله به این ترتیب اصلاح می‌شود:
می‌خواهیم پس از نوشتن FluentApiTest و قرار دادن یک نقطه، در intellisense فقط Number ظاهر شود و نه هیچ متد دیگری. پس از ذکر متد Number فقط متد Abs یا مواردی شبیه به آن مانند Sqrt ظاهر شوند. پس از انتخاب مثلا Abs آنگاه متد IsEqualTo توسط Intellisense قابل دسترسی باشد. در روش اول فوق، به صورت دوستانه همه چیز در دسترس است و هر ترکیب قابل کامپایلی را می‌شود با متدها ساخت که این مورد نظر ما نیست.
اینبار پیاده سازی اولیه به شرح زیر تغییر خواهد کرد:
using System;

namespace FluentInt
{
public class FluentApiTest
{
public MathMethods<FluentApiTest> Number(int val)
{
return new MathMethods<FluentApiTest>(this, val);
}
}

public class MathMethods<TParent>
{
private int _val;
private readonly TParent _parent;

public MathMethods(TParent parent, int val)
{
_val = val;
_parent = parent;
}

public Restrictions<MathMethods<TParent>> Abs()
{
_val = Math.Abs(_val);
return new Restrictions<MathMethods<TParent>>(this, _val);
}
}

public class Restrictions<TParent>
{
private readonly int _val;
private readonly TParent _parent;

public Restrictions(TParent parent, int val)
{
_val = val;
_parent = parent;
}

public bool IsEqualTo(int val)
{
return _val == val;
}
}
}
در اینجا هم به همان کاربرد اولیه می‌رسیم:
if (new FluentApiTest().Number(-10).Abs().IsEqualTo(10))
{
Console.WriteLine("Abs(-10)==10");
}
با این تفاوت که intellisense هربار فقط یک متد مرتبط در طول زنجیره را نمایش می‌دهد و تمام متدها در همان ابتدای کار قابل انتخاب نیستند.
در پیاده سازی کلاس MathMethods از Generics استفاده شده به این جهت که بتوان نوع متد Number را بر همین اساس تعیین کرد تا متدهای کلاس MathMethods در Intellisense (یا به قولی در طول زنجیره مورد نظر) ظاهر شوند. کلاس Restrictions نیز به همین ترتیب معرفی شده است و از آن جهت تعریف نوع متد Abs استفاده کردیم. هر کلاس جدید در طول زنجیره، توسط سازنده خود به وهله‌ای از کلاس قبلی به همراه مقادیر پاس شده دسترسی خواهد داشت. به این ترتیب زنجیره‌ای را تشکیل داده‌ایم که سازمان یافته است و نمی‌توان در آن متدی را بی‌جهت پیش یا پس از دیگری صدا زد و همچنین دیگر نیازی به بررسی نحوه‌ی فراخوانی‌های یک مصرف کننده نیز نخواهد بود زیرا برنامه کامپایل نمی‌شود.
مطالب
راهبری در Silverlight به کمک الگوی MVVM

مقدمات راهبری (Navigation) در سیلورلایت را در اینجا می‌توانید مطالعه نمائید : +
مطلبی را که در فصل فوق نخواهید یافت در مورد نحوه‌ی بکارگیری الگوی MVVM جهت پیاده سازی Navigation در یک برنامه‌ی سیلورلایت است؛ علت آن هم به این بر می‌گردد که این فصل پیش از مباحث Binding مطرح شد.

صورت مساله:
یکی از اصول MVVM این است که در ViewModel‌ نباید ارجاعی از View وجود داشته باشد (ViewModel باید در بی‌خبری کامل از وجود اشیاء UI و ارجاع مستقیم به آن‌ها طراحی شود)، اما برای پیاده سازی مباحث Navigation نیاز است به نحوی به شیء Frame قرار داده شده در صفحه‌ی اصلی یا قالب اصلی برنامه دسترسی یافت تا بتوان درخواست رهنمون شدن به صفحات مختلف را صادر کرد. اکنون چکار باید کرد؟

راه حل:
یکی از راه حل‌های جالبی که برای این منظور وجود دارد استفاده از امکانات کلاس Messenger مجموعه‌ی MVVM Light toolkit است. از طریق ViewModel برنامه، آدرس صفحه‌ی مورد نظر را به صورت یک پیغام به View مورد نظر ارسال می‌کنیم و سپس View برنامه که به این پیغام‌ها گوش فرا می‌دهد، پس از دریافت آدرس مورد نظر، نسبت به فراخوانی تابع Navigate شیء Frame رابط کاربری برنامه اقدام خواهد کرد. به این صورت ViewModel برنامه به View خود جهت اعمال راهبری برنامه، گره نخواهد خورد.

روش پیاده سازی:
ابتدا ساختار پروژه را در نظر بگیرید (این شکل دگرگون شده‌ی Solution explorer مرتبط است با productivity tools نصب شده):



در پوشه‌ی Views ، دو صفحه اضافه شده‌اند که توسط user control ایی به نام menu لیست شده و راهبری خواهند شد. مونتاژ نهایی هم در MainPage.xaml صورت می‌گیرد.
کدهای XAML‌ مرتبط با منوی ساده برنامه به شرح زیر هستند (Menu.xaml) :

<UserControl x:Class="MvvmLight6.Views.Menu"
xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
xmlns:d="http://schemas.microsoft.com/expression/blend/2008"
xmlns:mc="http://schemas.openxmlformats.org/markup-compatibility/2006"
xmlns:vm="clr-namespace:MvvmLight6.ViewModels" mc:Ignorable="d"
FlowDirection="RightToLeft" d:DesignHeight="300" d:DesignWidth="400">
<UserControl.Resources>
<vm:MenuViewModel x:Key="vmMenuViewModel" />
</UserControl.Resources>
<StackPanel DataContext="{Binding Source={StaticResource vmMenuViewModel}}">
<HyperlinkButton Content="صفحه یک" Margin="5"
Command="{Binding DoNavigate}"
CommandParameter="/Views/Page1.xaml"
/>
<HyperlinkButton Content="صفحه دو" Margin="5"
Command="{Binding DoNavigate}"
CommandParameter="/Views/Page2.xaml"
/>
</StackPanel>
</UserControl>

کدهای ViewModel مرتبط با این View که کار Command گردانی را انجام خواهد داد به شرح زیر است:
using GalaSoft.MvvmLight.Command;
using GalaSoft.MvvmLight.Messaging;

namespace MvvmLight6.ViewModels
{
public class MenuViewModel
{
public RelayCommand<string> DoNavigate { set; get; }

public MenuViewModel()
{
DoNavigate = new RelayCommand<string>(doNavigate);
}

private static void doNavigate(string url)
{
Messenger.Default.Send(url, "MyNavigationService");
}
}
}

تمام آیتم‌های منوی فوق یک روال را صدا خواهند زد : DoNavigate . تنها تفاوت آن‌ها در CommandParameter ارسالی به RelayCommand ما است که حاوی آدرس قرارگیری فایل‌های صفحات تعریف شده است. این آدرس‌ها با کمک امکانات کلاس Messenger مجموعه‌ی MVVM light toolkit به View اصلی برنامه ارسال می‌گردند.
کدهای XAML مرتبط با MainPage.xaml به شرح زیر هستند:

<UserControl x:Class="MvvmLight6.MainPage"
xmlns="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml/presentation"
xmlns:x="http://schemas.microsoft.com/winfx/2006/xaml"
xmlns:d="http://schemas.microsoft.com/expression/blend/2008"
xmlns:mc="http://schemas.openxmlformats.org/markup-compatibility/2006"
xmlns:sdk="clr-namespace:System.Windows.Controls;assembly=System.Windows.Controls.Navigation"
xmlns:usr="clr-namespace:MvvmLight6.Views"
mc:Ignorable="d" d:DesignHeight="300" d:DesignWidth="400">
<Grid x:Name="LayoutRoot" Background="White">
<Grid.ColumnDefinitions>
<ColumnDefinition Width="*" />
<ColumnDefinition Width="268" />
</Grid.ColumnDefinitions>
<usr:Menu Grid.Column="1" />
<sdk:Frame Margin="5"
Name="frame1"
HorizontalContentAlignment="Stretch"
VerticalContentAlignment="Stretch"
Grid.Column="0" />
</Grid>
</UserControl>

و کار دریافت پیغام‌ها (یا همان آدرس صفحات جهت انجام راهبری) و عکس العمل نشان دادن به آن‌ها توسط کدهای ذیل صورت خواهد گرفت:
using System;
using GalaSoft.MvvmLight.Messaging;

namespace MvvmLight6
{
public partial class MainPage
{
public MainPage()
{
registerMessenger();
InitializeComponent();
}

private void registerMessenger()
{
Messenger.Default.Register<string>(this, "MyNavigationService", doNavigate);
}

private void doNavigate(string uri)
{
frame1.Navigate(new Uri(uri, UriKind.Relative));
}
}
}

ابتدا یک Messenger در اینجا رجیستر می‌شود و سپس به ازای هر بار دریافت پیغامی با token مساوی MyNavigationService ، متد doNavigate فراخوانی خواهد گردید.
کدهای این مثال را از اینجا می‌توانید دریافت کنید.

مطالب
کامپایل پویای کد در دات نت

در دات نت فریم ورک امکان کامپایل پویای یک قطعه کد دریافت شده از یک رشته، توسط فضای نام CodeDom مهیا است که قدرت قابل توجهی را در اختیار برنامه نویس قرار می‌دهد.

مثال یک:
رشته زیر را کامپایل کرده و تبدیل به یک فایل exe کنید:

string source =
@"
namespace Foo
{
public class Bar
{
static void Main(string[] args)
{
Bar.SayHello();
}

public static void SayHello()
{
System.Console.WriteLine(""Hello World"");
}
}
}
";
روش انجام کار به همراه توضیحات مربوطه به صورت کامنت:

using System;
using System.Collections.Generic;
//دو فضای نامی که برای این منظور اضافه شده‌اند
using Microsoft.CSharp;
using System.CodeDom.Compiler;

namespace compilerTest
{
class Program
{
static void compileIt1()
{
//سورس کد ما جهت کامپایل
string source =
@"
namespace Foo
{
public class Bar
{
static void Main(string[] args)
{
Bar.SayHello();
}

public static void SayHello()
{
System.Console.WriteLine(""Hello World"");
}
}
}
";

//تعیین نگارش کامپایلر مورد استفاده
Dictionary<string, string> providerOptions = new Dictionary<string, string>
{
{"CompilerVersion", "v3.5"}
};
//تعیین اینکه کد ما سی شارپ است
CSharpCodeProvider provider = new CSharpCodeProvider(providerOptions);

//تعیین اینکه خروجی یک فایل اجرایی است بعلاوه مشخص سازی محل ذخیره سازی فایل نهایی
CompilerParameters compilerParams = new CompilerParameters
{
OutputAssembly = "D:\\Foo.EXE",
GenerateExecutable = true
};

//عملیات کامپایل در اینجا صورت می‌گیرد
CompilerResults results = provider.CompileAssemblyFromSource(compilerParams, source);

//اگر خطایی وجود داشته باشد نمایش داده خواهد شد
Console.WriteLine("Number of Errors: {0}", results.Errors.Count);
foreach (CompilerError err in results.Errors)
{
Console.WriteLine("ERROR {0}", err.ErrorText);
}
}

static void Main(string[] args)
{
compileIt1();

Console.WriteLine("Press a key...");
Console.ReadKey();
}
}
}
مثال 2:
کد مورد نظر را به صورت یک فایل dll کامپایل کنید.
برای این منظور تمامی مراحل مانند قبل است فقط GenerateExecutable ذکر شده به false تنظیم شده و نام خروجی نیز به foo.dll باید تنظیم شود.


مثال 3:
کد مورد نظر را در حافظه کامپایل کرده (خروجی dll یا exe نمی‌خواهیم)، سپس متد SayHello آن را به صورت پویا فراخوانی نموده و خروجی را نمایش دهید.
در این حالت روش کار همانند مثال 1 است با این تفاوت که GenerateInMemory = true و GenerateExecutable = false تنظیم می‌شوند. همچنین جهت دسترسی به متد کلاس ذکر شده،‌ از قابلیت‌های ریفلکشن موجود در دات نت فریم ورک استفاده خواهد شد.

using System;
using System.Collections.Generic;
using Microsoft.CSharp;
using System.CodeDom.Compiler;
using System.Reflection;

namespace compilerTest
{
class Program
{
static void compileIt2()
{
//سورس کد ما جهت کامپایل
string source =
@"
namespace Foo
{
public class Bar
{
static void Main(string[] args)
{
Bar.SayHello();
}

public static void SayHello()
{
System.Console.WriteLine(""Hello World"");
}
}
}
";

//تعیین نگارش کامپایلر مورد استفاده
Dictionary<string, string> providerOptions = new Dictionary<string, string>
{
{"CompilerVersion", "v3.5"}
};
//تعیین اینکه کد ما سی شارپ است
CSharpCodeProvider provider = new CSharpCodeProvider(providerOptions);

//نحوه تعیین مشخص سازی کامپایل در حافظه
CompilerParameters compilerParams = new CompilerParameters
{
GenerateInMemory = true,
GenerateExecutable = false
};

//عملیات کامپایل در اینجا صورت می‌گیرد
CompilerResults results = provider.CompileAssemblyFromSource(compilerParams, source);

// اگر خطایی در کامپایل وجود نداشت متد دلخواه را فراخوانی می‌کنیم
if (results.Errors.Count == 0)
{
//استفاده از ریفلکشن برای دسترسی به متد و فراخوانی آن
Type type = results.CompiledAssembly.GetType("Foo.Bar");
MethodInfo method = type.GetMethod("SayHello");
method.Invoke(null, null);
}
}


static void Main(string[] args)
{
compileIt2();

Console.WriteLine("Press a key...");
Console.ReadKey();
}
}
}
نکته: نحوه‌ی استفاده از اسمبلی‌های دیگر در رشته سورس کد خود
مثال:
اگر رشته سورس ما به صورت زیر بوده و از اسمبلی System.Drawing.Dll نیز کمک گرفته باشد،‌

string source =
@"
namespace Foo
{

public class Bar
{
static void Main(string[] args)
{
Bar.SayHello();
}

public static void SayHello()
{
System.Console.WriteLine(""Hello World"");
var r = new System.Drawing.Rectangle(0,0,100,100);
System.Console.WriteLine(r);
}
}
}
";
هنگام کامپایل آن توسط روش مثال یک، با خطای زیر مواجه خواهیم شد.

Number of Errors: 1
ERROR The type or namespace name 'Drawing' does not exist in the namespace 'System' (are you missing an assembly reference?)

برای رفع این مشکل و معرفی این اسمبلی،‌ سطر زیر باید پس از تعریف compilerParams اضافه شود.

compilerParams.ReferencedAssemblies.Add("System.Drawing.Dll");
اکنون کد کامپایل شده و مشکلی نخواهد داشت.
نمونه‌ای دیگر از این دست، استفاده از LINQ می‌باشد. در این حالت اسمبلی System.Core.Dll نیز به روش ذکر شده باید معرفی گردد تا مشکلی در کامپایل کد رخ ندهد.


کاربردها:
1- استفاده در ابزارهای تولید کد (برای مثال در برنامه Linqer از این قابلیت استفاده می‌شود)
2- استفاده‌های امنیتی (ایجاد روش‌های تولید یک سریال به صورت پویا و کامپایل پویای کد مربوطه در حافظه‌ای محافظت شده)
3- استفاده جهت مقاصد محاسباتی پیشرفته
4- دادن اجازه‌ی کد نویسی به کاربران برنامه‌ی خود (شبیه به سیستم‌های ماکرو و اسکریپت نویسی موجود)
و ...

مطالب
آشنایی با آزمایش واحد (unit testing) در دات نت، قسمت 2

دلایل شانه خالی کردن از آزمایش واحد!

1- نوشتن آزمایشات زمان زیادی را به خود اختصاص خواهند داد.

مهمترین دلیلی که برنامه‌نویس‌ها به سبب آن از نوشتن آزمایشات واحد امتناع می‌کنند، همین موضوع است. اکثر افراد به آزمایش به‌عنوان مرحله آخر توسعه فکر می‌کنند. اگر این چنین است، بله! نوشتن آزمایش‌های واحد واقعا سخت و زمانگیر خواهند بود. به همین جهت برای جلوگیری از این مساله روش pay-as-you-go مطرح شده است (ماخذ: کتاب Pragmatic Unit Testing در سی شارپ). یعنی با اضافه شدن هر واحد کوچکی به سیستم، آزمایش واحد آن‌را نیز تهیه کنید. به این صورت در طول توسعه سیستم با باگ‌های کمتری نیز برخورد خواهید داشت چون اجزای آن‌را در این حین به تفصیل مورد بررسی قرار داده‌اید. اثر این روش را در شکل زیر می‌توانید ملاحظه نمائید (تصویری از همان کتاب ذکر شده)




نوشتن آزمایشات واحد زمانبر هستند اما توسعه پیوسته آن‌ها با به تاخیر انداختن آزمایشات به انتهای پروژه، همانند تصویر فوق تاثیر بسیار قابل توجهی در بهره وری شما خواهند داشت.

بنابراین اگر عنوان می‌کنید که وقت ندارید آزمایش واحد بنویسید، به چند سؤال زیر پاسخ دهید:
الف) چه مقدار زمان را صرف دیباگ کردن کدهای خود یا دیگران می‌کنید؟
ب) چه میزان زمان را صرف بازنویسی کدی کرده‌اید که تصور می‌رفت درست کار می‌کند اما اکنون بسیار مشکل زا ظاهر شده است؟
ج) چه مقدار زمان را صرف این کرده‌اید که منشاء باگ گزارش شده در برنامه را کشف کنید؟

برای افرادی که آزمایشات واحد را در حین پروسه توسعه در نظر نمی‌گیرند، این مقادیر بالا است و با ازدیاد تعداد خطوط سورس کدها، این ارقام سیر صعودی خواهند داشت.



تصویری از کتاب xUnit Test Patterns ، که بیانگر کاهش زمان و هزینه کد نویسی در طول زمان با رعایت اصول آزمایشات واحد است

2- اجرای آزمایشات واحد زمان زیادی را تلف می‌کند.

نباید اینطور باشد. عموما اجرای هزاران آزمایش واحد، باید در کسری از ثانیه صورت گیرد. (برای اطلاعات بیشتر به قسمت حد و مرز یک آزمایش واحد در قسمت قبل مراجعه نمائید)

3- امکان تهیه آزمایشات واحد برای کدهای قدیمی ( legacy code ) من وجود ندارد

برای بسیاری از برنامه نویس‌ها، تهیه آزمایش واحد برای کدهای قدیمی بسیار مشکل است زیرا شکستن آن‌ها به واحدهای کوچکتر قابل آزمایش بسیار خطرناک و پرهزینه است و ممکن است سبب از کار افتادن سیستم آن‌ها گردد. اینجا مشکل از آزمایش واحد نیست. مشکل از ضعف برنامه نویسی آن سیستم است. روش refactoring ، طراحی مجدد و نوشتن آزمایشات واحد، به تدریج سبب طراحی بهتر برنامه از دیدگاه‌های شیءگرایی شده و نگهداری سیستم را در طولانی مدت ساده‌تر می‌سازد. آزمایشات واحد این نوع سیستم‌ها را از حالت فلج بودن خارج می‌سازد.

4- کار من نیست که کدهای نوشته شده را آزمایش کنم!

باید درنظر داشته باشید که این هم کار شما نیست که انبوهی از کدهای مشکل دار را به واحد بررسی کننده آن تحویل دهید! همچنین اگر تیم آزمایشات و کنترل کیفیت به این نتیجه برسد که عموما از کدهای شما کمتر می‌توان باگ گرفت، این امر سبب معروفیت و تضمین شغلی شما خواهد شد.
همچنین این کار شما است که تضمین کنید واحد تهیه شده مقصود مورد نظر را ارائه می‌دهد و این‌کار را با ارائه یک یا چندین آزمایش واحد می‌توان اثبات کرد.

5- تنها قسمتی از سیستم به من واگذار شده است و من دقیقا نمی‌دانم که رفتار کلی آن چیست. بنابراین آن را نمی‌توانم آزمایش کنم!

اگر واقعا نمی‌دانید که این کد قرار است چه کاری را انجام دهید به طور قطع الان زمان مناسبی برای کد نویسی آن نیست!

6- کد من کامپایل می‌شود!

باید دقت داشت که کامپایلر فقط syntax کدهای شما را بررسی کرده و خطاهای آن‌را گوشزد می‌کند و نه نحوه‌ی عملکرد آن‌را.

7- من برای نوشتن آزمایشات حقوق نمی‌گیرم!

باید اذعان داشت که به شما جهت صرف تمام وقت یک روز خود برای دیباگ کردن یک خطا هم حقوق نمی‌دهند! شما برای تهیه یک کد قابل قبول و قابل اجرا حقوق می‌گیرید و آزمایش واحد نیز ابزاری است جهت نیل به این مقصود (همانند یک IDE و یا یک کامپایلر).

8- احساس گناه خواهم کرد اگر تیم فنی کنترل کیفیت و آزمایشات را از کار بی کار کنم!!

نگران نباشید، این اتفاق نخواهد افتاد! بحث ما در اینجا آزمایش کوچکترین اجزا و واحدهای یک سیستم است. موارد دیگری مانند functional testing, acceptance testing, performance & environmental testing, validation & verification, formal analysis توسط تیم‌های کنترل کیفیت و آزمایشات هنوز باید بررسی شوند.

9- شرکت من اجازه اجرای آزمایشات واحد را بر روی سیستم‌های در حال اجرا نمی‌دهد.

قرار هم نیست بدهد! چون دیگر نام آن آزمایش واحد نخواهد بود. این آزمایشات باید بر روی سیستم شما و توسط ابزار و امکانات شما صورت گیرد.


پ.ن.
در هشتمین دلیل ذکر شده، از acceptance testing نامبرده شده. تفاوت آن با unit testing به صورت زیر است:

آزمایش واحد:
توسط برنامه نویس‌ها تعریف می‌شود
سبب اطمینان خاطر برنامه نویس‌ها خواهد شد
واحدهای کوچک سیستم را مورد بررسی قرار می‌دهد
یک آزمایش سطح پائین ( low level ) به شمار می‌رود
بسیار سریع اجرا می‌شود
به صورت خودکار (100 درصد خودکار است) و با برنامه نویسی قابل کنترل است

اما در مقابل آزمایش پذیرش به صورت زیر است:
توسط مصرف کنندگان تعریف می‌شود
سبب اطمینان خاطر مصرف کنندگان می‌شود.
کل برنامه مورد آزمایش قرار می‌گیرد
یک آزمایش سطح بالا ( high level ) به شمار می‌رود
ممکن است طولانی باشد
عموما به صورت دستی یا توسط یک سری اسکریپت اجرا می‌شود
مثال : گزارش ماهیانه باید جمع صحیحی از تمام صفحات را در آخرین برگه گزارش به همراه داشته باشد


ادامه دارد...

مطالب دوره‌ها
بررسی Semantic Search و FTS Table-valued functions
Semantic Search جزو تازه‌های SQL Server 2012 است و مقدمات نصب و فعال سازی آن‌را در قسمت اول بررسی کردیم.
توابع Predicates مختص به FTS مانند Contains و Freetext، تنها ردیف‌های متناظر با جستجوی انجام شده را باز می‌گردانند و رتبه‌ای به نتایج جستجو اعمال نمی‌گردد. برای مثال، مشخص نیست اولین ردیف بازگشت داده شده بهترین تطابق را با جستجوی انجام شده دارد یا بدترین نتیجه‌ی ممکن است. برای رفع این مشکل FTS table-valued functions معرفی شده‌اند. حاصل این‌ها یک جدول با دو ستون است. ستون اول کلید متناظر با جدول تطابق یافته بوده و ستون دوم، Rank نام دارد که بیانگر میزان مفید بودن و درجه‌ی اعتبار ردیف بازگشت داده شده‌است.
Semantic Search نیز به کمک سه table-valued functions پیاده سازی می‌شود. همچنین باید دقت داشت که تمام زبان‌های پشتیبانی شده توسط FTS در حالت Semantic Search پشتیبانی نمی‌شوند. برای بررسی این مورد، دو کوئری ذیل را اجرا نمائید:
 -- Full text Languages
SELECT *
FROM sys.fulltext_languages
ORDER BY name;

-- Semantic Search Languages
SELECT *
FROM sys.fulltext_semantic_languages
ORDER BY name;
GO

بررسی table-valued functions مختص به FTS

دو متد ویژه‌ی CONTAINSTABLE و FREETEXTTABLE خروجی از نوع جدول دارند؛ با ستون‌هایی به نام‌های key و rank. اگر قسمت ایجاد کاتالوگ FTS و ایندکس آن‌را بخاطر داشته باشید، در حین ایجاد ایندکس FTS می‌بایستی KEY INDEX PK_Documents را نیز ذکر کرد. کاربرد آن در همین table-valued functions است.
مقدار rank، عددی است بین 0 و 1000 که هر چقدر مقدار آن بیشتر باشد، یعنی نتیجه‌ای نزدیک‌تر، به عبارت جستجو شده، یافت گردیده‌است. باید دقت داشت که این عدد فقط در زمینه‌ی یک کوئری معنا پیدا می‌کند و مقایسه‌ی rank دو کوئری مختلف با هم، بی‌معنا است.
عملکرد CONTAINSTABLE بسیار شبیه به متد Contains است با این تفاوت که قابلیت‌های بیشتری دارد. برای مثال در اینجا می‌توان برای قسمتی از جستجو، وزن و اهمیت بیشتری را قائل شد و این حالت تنها زمانی معنا پیدا می‌کند که خروجی جستجو، دارای rank باشد.
متد FREETEXTTABLE نیز بسیار شبیه به FREETEXT عمل کرده و نسبت به CONTAINSTABLE بسیار ساده‌تر است. برای نمونه امکان تعریف وزن، formsof، near و غیره در اینجا وجود ندارد. به علاوه عملگرهای منطقی مانند and و or نیز در اینجا کاربردی نداشته و صرفا یک noise word درنظر گرفته می‌شوند.


چند مثال جهت بررسی عملکرد دو متد CONTAINSTABLE و FREETEXTTABLE

استفاده از متد CONTAINSTABLE
 -- Rank with CONTAINSTABLE
SELECT D.id, D.title, CT.[RANK], D.docexcerpt
FROM CONTAINSTABLE(dbo.Documents, docexcerpt,
N'data OR level') AS CT
 INNER JOIN dbo.Documents AS D
  ON CT.[KEY] = D.id
ORDER BY CT.[RANK] DESC;
چون متد CONTAINSTABLE خروجی از نوع table دارد، در قسمت from ذکر شده‌است.
این متد ابتدا نام جدول مورد بررسی را دریافت می‌کند. سپس ستونی که باید جستجو بر روی آن انجام شود و در ادامه عبارت جستجو شونده، مشخص می‌گردد. اگر این متد را به تنهایی اجرا کنیم:
 SELECT * FROM CONTAINSTABLE(dbo.Documents, docexcerpt, N'data OR level')
همانطور که عنوان شد، صرفا یک سری ردیف اشاره کننده به id و rank را بازگشت می‌دهد. به همین جهت join نوشته شده‌است تا بتوان رکوردهای اصلی را نیز در همینجا به همراه rank متناظر، نمایش داد.


استفاده از متد FREETEXTTABLE

 -- Rank with FREETEXTTABLE
SELECT D.id, D.title, FT.[RANK], D.docexcerpt
FROM FREETEXTTABLE (dbo.Documents, docexcerpt,
N'data level') AS FT
 INNER JOIN dbo.Documents AS D
  ON FT.[KEY] = D.id
ORDER BY FT.[RANK] DESC;
کلیات عملکرد متد FREETEXTTABLE بسیار شبیه است به متد CONTAINSTABLE؛ با این تفاوت که ساده‌تر بوده و بسیاری از قابلیت‌های پیشرفته و سفارشی CONTAINSTABLE را به صورت خودکار و یکجا اعمال می‌کند. به همین جهت دقت آن، اندکی کمتر بوده و عمومی‌تر عمل می‌کند.
در اینجا اگر نیاز باشد تا تعداد نتایج را شبیه به کوئری‌های top n محدود نمود، می‌توان از پارامتر عددی بعدی که برای نمونه به 2 تنظیم شده‌است، استفاده کرد:
 -- Rank with FREETEXTTABLE and top_n_by_rank
SELECT D.id, D.title, FT.[RANK], D.docexcerpt
FROM FREETEXTTABLE (dbo.Documents, docexcerpt,
N'data level', 2) AS FT
 INNER JOIN dbo.Documents AS D
  ON FT.[KEY] = D.id
ORDER BY FT.[RANK] DESC;
در این کوئری تنها 2 ردیف بازگشت داده می‌شود.

تعیین وزن و اهمیت کلمات در حال جستجو

 -- Weighted terms
SELECT D.id, D.title, CT.[RANK], D.docexcerpt
FROM CONTAINSTABLE
(dbo.Documents, docexcerpt,
N'ISABOUT(data weight(0.8), level weight(0.2))') AS CT
 INNER JOIN dbo.Documents AS D
  ON CT.[KEY] = D.id
ORDER BY CT.[RANK] DESC;
با استفاده از واژه کلیدی ISABOUT، امکان تعیین وزن، برای واژه‌های در حال جستجو ممکن می‌شوند. در این کوئری اهمیت واژه data بیشتر از اهمیت واژه level تعیین شده‌است.


انجام جستجو‌های Proximity
 -- Proximity term
SELECT D.id, D.title, CT.[RANK]
FROM CONTAINSTABLE (dbo.Documents, doccontent,
N'NEAR((data, row), 30)') AS CT
 INNER JOIN dbo.Documents AS D
  ON CT.[KEY] = D.id
ORDER BY CT.[RANK] DESC;
GO
در اینجا مانند متد CONTAINS، امکان انجام جستجوهای Proximity نیز وجود دارد. برای مثال در کوئری فوق به دنبال رکوردهایی هستیم که در آن‌ها واژه‌های data و row وجود دارند، با فاصله‌ای کمتر از 30 کلمه.


بررسی Semantic Search key valued functions

متد SEMANTICKEYPHRASETABLE کار بازگشت واژه‌های کلیدی آنالیز شده توسط FTS را انجام داده و جدولی حاوی 4 ستون را باز می‌گرداند. این چهار ستون عبارتند از:
- column_id: شماره ستون واژه کلیدی یافت شده‌است. تفسیر آن نیاز به استفاده از تابع سیستمی COL_NAME دارد (مانند مثال زیر).
- document_key: متناظر است با کلید اصلی جدولی که بر روی آن کوئری گرفته می‌شود.
- keyphrase: همان واژه کلیدی است.
- score: رتبه‌ی واژه کلیدی است در بین سایر واژه‌هایی که بازگشت داده شده و عددی است بین صفر تا یک.

مثالی از آن‌را در ادامه ملاحظه می‌کنید:
 -- Top 100 semantic key phrases
SELECT TOP (100)
 D.id, D.title,
 SKT.column_id,
 COL_NAME(OBJECT_ID(N'dbo.Documents'), SKT.column_id) AS column_name,
 SKT.document_key,
 SKT.keyphrase, SKT.score
FROM SEMANTICKEYPHRASETABLE
(dbo.Documents, doccontent) AS SKT
 INNER JOIN dbo.Documents AS D
  ON SKT.document_key = D.id
ORDER BY SKT.score DESC;


در متد جدولی SEMANTICKEYPHRASETABLE، ابتدا جدول مورد نظر و سپس ستونی که نیاز است واژه‌های کلیدی آنالیز شده‌ی آن بازگشت داده شوند، قید می‌گردند. document_key آن به تنهایی شاید مفید نباشد. به همین جهت join شده‌است به جدول اصلی، تا بتوان رکوردهای متناظر را نیز بهتر تشخیص داد.
به این ترتیب مهم‌ترین واژه‌های کلیدی ستون doccontent را به همراه درجه‌ی اهمیت و رتبه‌ی آن‌ها، می‌توان گزارش گرفت.


متد SEMANTICSIMILARITYTABLE برای یافتن سندهای مشابه با یک سند مشخص بکار می‌روند؛ چیزی شبیه به گزارش «مقالات مشابه مطلب جاری» در بسیاری از سایت‌های ارائه‌ی محتوا. ستون‌های خروجی آن عبارتند از:
- source_column_id: شماره ستون منبع انجام کوئری.
- matched_column_id: شماره ستون سند مشابه یافت شده.
- matched_document_key: متناظر است با کلید اصلی جدولی که بر روی آن کوئری گرفته می‌شود.
- score: رتبه‌ی نسبی سند مشابه یافت شده.

 -- Documents that are similar to document 1
SELECT S.source_document_title,
 SST.matched_document_key,
 D.title AS matched_document_title,
 SST.score
FROM
 (SEMANTICSIMILARITYTABLE
  (dbo.Documents, doccontent, 1) AS SST
  INNER JOIN dbo.Documents AS D
ON SST.matched_document_key = D.id)
 CROSS JOIN
  (SELECT title FROM dbo.Documents WHERE id=1)
AS S(source_document_title)
ORDER BY SST.score DESC;



در این کوئری، اسناد مشابه با سند شماره 1 یافت شده‌اند. مبنای جستجو نیز ستون doccontent، جدول dbo.Documents است. از join بر روی matched_document_key و id جدول اصلی، مشخصات سند یافت شده را می‌توان استخراج کرد. کار CROSS JOIN تعریف شده، صرفا افزودن یک ستون مشخص به نتیجه‌ی خروجی کوئری است.
همانطور که در تصویر مشخص است، سند شماره 4 بسیار شبیه است به سند شماره 1. در ادامه قصد داریم بررسی کنیم که علت این شباهت چه بوده‌است؟


متد SEMANTICSIMILARITYDETAILSTABLE واژه‌های کلیدی مهم مشترک بین دو سند را بازگشت می‌دهد (سند منبع و سند مقصد). به این ترتیب می‌توان دریافت، چه واژه‌های کلیدی سبب شده‌اند تا این دو سند به هم شبیه باشند. ستون‌های خروجی آن عبارتند از:
- keyphrase: واژه‌ی کلیدی
- score: رتبه‌ی نسبی واژه‌ی کلیدی

 -- Key phrases that are common across two documents
SELECT SSDT.keyphrase, SSDT.score
FROM SEMANTICSIMILARITYDETAILSTABLE
(dbo.Documents, doccontent, 1,
doccontent, 4) AS SSDT
ORDER BY SSDT.score DESC;


در کوئری فوق قصد داریم بررسی کنیم چه واژه‌های کلیدی، سبب مشابهت سندهای شماره 1 و 4 شده‌اند و بین آن‌ها مشترک می‌باشند.
مطالب دوره‌ها
نکاتی درباره برنامه نویسی دستوری(امری)
در این فصل نکاتی را درباره برنامه نویسی دستوری در #F فرا خواهیم گرفت. برای شروع از mutale خواهیم گفت.

mutable
Keyword
در فصل دوم(شناسه ها) گفته شد که برای یک شناسه امکان تغییر مقدار وجود ندارد. اما در #F راهی وجود دارد که در صورت نیاز بتوانیم مقدار یک شناسه را تغییر دهیم.در #F هرگاه بخواهیم شناسه ای تعریف کنیم که بتوان در هر زمان مقدار شناسه رو به دلخواه تغییر داد از کلمه کلیدی mutable کمک می‌گیریم و برای تغییر مقادیر شناسه‌ها کافیست از علامت (->) استفاده کنیم. به یک مثال در این زمینه دقت کنید:
#1 let mutable phrase = "Can it change? "

#2 printfn "%s" phrase

#3 phrase <- "yes, it can."

#4 printfn "%s" phrase


در خط اول یک شناسه را به صورت mutable(تغییر پذیر) تعریف کردیم و در خط سوم با استفاده از (->) مقدار شناسه رو update کردیم. خروجی مثال بالا به صورت زیر است:
Can it change?  
yes, it can.

نکته اول: در این روش هنگام update کردن مقدار شناسه حتما باید مقدار جدید از نوع مقدار قبلی باشد در غیر این صورت با خطای کامپایلری متوقف خواهید شد.
#1 let mutable phrase = "Can it change?  "

#3 phrase <- 1

اجرای کد بالا خطای زیر را به همراه خواهد داشت.(خطا کاملا واضح است و نیاز به توضیح دیده نمی‌شود)
Prog.fs(9,10): error: FS0001: This expression has type
int
but is here used with type
string
نکته دوم :ابتدا به مثال زیر توجه کنید.
let redefineX() =
let x = "One"
printfn "Redefining:\r\nx = %s" x
if true then
   let x = "Two"
printfn "x = %s" x
printfn "x = %s" x

در مثال بالا در تابع redefineX یک شناسه به نام x تعریف کردم با مقدار "One". یک بار مقدار شناسه x رو چاپ می‌کنیم و بعد دوباره بعد از شرط true یک شناسه دیگر با همون نام یعنی x تعریف شده است و در انتها هم دو دستور چاپ. ابتدا خروجی مثال بالا رو با هم مشاهده می‌کنیم.
Redefining:
x = One
x = Two
x = One
همان طور که میبینید شناسه دوم x بعد از تعریف دارای مقدار جدید Two بود و بعد از اتمام محدوده(scope) مقدار x دوباره به One تغییر کرد.(بهتر است بگوییم منظور از دستور print x سوم اشاره به شناسه x اول برنامه است). این رفتار مورد انتظار ما در هنگام استفاده از روش تعریف مجدد شناسه هاست. حال به بررسی رفتار muatable در این حالت می‌پردازیم.
let mutableX() =
let mutable x = "One"
printfn "Mutating:\r\nx = %s" x
if true then
   x <- "Two"
printfn "x = %s" x
printfn "x = %s" x
تنها تفاوت در استفاده از mutable keyword و (->) است. خروجی مثال بالا نیز به صورت زیر خواهد بود. کاملا واضح است که مقدار شناسه x بعد از تغییر و اتمام محدوده(scope) هم چنان Two خواهد بود.
Mutating:
x = One
x = Two
x = Two

Reference Cells

روشی برای استفاده از شناسه‌ها به صورت mutable است. با این روش می‌تونید شناسه هایی تعریف کنید که امکان تغییر مقدار برای اون‌ها وجود دارد. زمانی که از این روش برای مقدار دهی به شناسه‌ها استفاده کنیم یک کپی از مقدار مورد نظر به شناسه اختصاص داده می‌شود نه آدرس مقدار در حافظه.
به جدول زیر توجه کنید:

 Member Or Field
Description
 Definition
(derefence operator)!
 مقدار مشخص شده را برگشت می‌دهد
 

let (!) r = r.contents 

 (Assignment operator)=: مقدار مشخص شده را تغییر می‌دهد
 

let (:=) r x = r.contents <- x 

ref operator
 یک مقدار را در یک reference cell  جدید کپسوله می‌کند
 

let ref x = { contents = x } 

Value Property
 برای عملیات get  یا set  مقدار مشخص شده
 

member x.Value = x.contents 

 contents record field
 برای عملیات get  یا set  مقدار مشخص شده

let ref x = { contents = x } 

  یک مثال:
let refVar = ref 6

refVar := 50
printfn "%d" !refVar
خروجی مثال بالا 50 خواهد بود.
let xRef : int ref = ref 10

printfn "%d" (xRef.Value)
printfn "%d" (xRef.contents)

xRef.Value <- 11
printfn "%d" (xRef.Value)
xRef.contents <- 12
printfn "%d" (xRef.contents)
خروجی مثال بالا:
10
10
11
12 

خصیصه اختیاری در #F
در #F زمانی از خصیصه اختیاری استفاده می‌کنیم که برای یک متغیر مقدار وجود نداشته باشد. option  در #F نوعی است که می‌تواند هم مقدار داشته باشد و هم نداشته باشد.
let keepIfPositive (a : int) = if a > 0 then Some(a) else None
از None زمانی استفاده می‌کنیم که option مقدار نداشته باشد و از Some  زمانی استفاده می‌کنیم که option مقدار داشته باشد.
let exists (x : int option) = 
    match x with
    | Some(x) -> true
    | None -> false
در مثال بالا ورودی تابع exists از نوع int و به صورت اختیاری تعریف شده است.(معادل با ?int یا<Nullable<int در #C) در صورتی که x مقدار داشته باشد مقدار true در غیر این صورت مقدار false را برگشت می‌دهد.

چگونگی استفاده  از option
مثال
let rec tryFindMatch pred list =
    match list with
    | head :: tail -> if pred(head)
                        then Some(head)
                        else tryFindMatch pred tail
    | [] -> None

let result1 = tryFindMatch (fun elem -> elem = 100) [ 200; 100; 50; 25 ] //برابر با 100 است

let result2 = tryFindMatch (fun elem -> elem = 26) [ 200; 100; 50; 25 ]// برابر با None است
یک تابع به نام tryFindMatch داریم با دو پارامتر ورودی. با استفاده از الگوی Matching از عنصر ابتدا تا انتها را در لیست (پارامتر list) با مقدار پارامتر pred مقایسه می‌کنیم. اگر مقادیر برابر بودند مقدار head در غیر این صورت None(یعنی option مقدار ندارد) برگشت داده می‌شود.
یک مثال کاربردی تر
open System.IO
let openFile filename =
    try 
        let file = File.Open (filename, FileMode.Create)
        Some(file)
    with
        | ex -> eprintf "An exception occurred with message %s" ex.Message
                None
در مثال بالا از option‌ها برای بررسی وجود یا عدم وجود فایل‌های فیزیکی استفاده کردم.

Enumeration
تقریبا همه با نوع داده شمارشی یا enums آشنایی دارند. در اینجا فقط به نحوه پیاده سازی آن در #F می‌پردازیم. ساختار کلی تعریف آن به صورت زیر است:
type enum-name =
   | value1 = integer-literal1
   | value2 = integer-literal2
   ...
یک مثال از تعریف:
type Color =
   | Red = 0
   | Green = 1
   | Blue = 2
نحوه استفاده
let col1 : Color = Color.Red
enums فقط از انواع داده ای sbyte, byte, int16, uint16, int32, uint32, int64, uint16, uint64, char پشتیبانی می‌کند که البته مقدار پیش فرض آن Int32 است. در صورتی که بخواهیم صریحا نوع داده ای را ذکر کنیم به صورت زیر عمل می‌شود.
type uColor =
   | Red = 0u
   | Green = 1u
   | Blue = 2u
let col3 = Microsoft.FSharp.Core.LanguagePrimitives.EnumOfValue<uint32, uColor>(2u)

توضیح درباره use
در دات نت خیلی از اشیا هستند که اینترفیس IDisposable رو پیاده سازی کرده اند. این بدین معنی است که حتما یک متد به نام dispose برای این اشیا وجود دارد که فراخوانی آن به طور قطع باعث بازگرداندن حافظه ای که در اختیار این کلاس‌ها بود می‌شود. برای راحتی کار در #C یک عبارت به نام using وجود دارد که در انتها بلاک متد dispose شی مربوطه را فراخوانی می‌کند.
using(var writer = new StreamWriter(filePath))
{
   
}
در #F نیز امکان استفاده از این عبارت با اندکی تفاوت وجود دارد.مثال:
let writeToFile fileName =
    use sw = new System.IO.StreamWriter(fileName : string)
    sw.Write("Hello ")
Units Of Measure
در #F اعداد دارای علامت و اعداد شناور دارای وابستگی با واحد‌های اندازه گیری هستند که به نوعی معرف اندازه و حجم و مقدار و ... هستند. در #F شما مجاز به تعریف واحد‌های اندازه گیری خاص خود هستید و در این تعاریف نوع عملیات اندازه گیری را مشخص می‌کنید. مزیت اصلی استفاده از این روش جلوگیری از رخ دادن خطاهای کامپایلر در پروژه است. ساختار کلی تعریف:
[<Measure>] type unit-name [ = measure ]
یک مثال از تعریف واحد cm:
[<Measure>] type cm
مثالی از تعریف میلی لیتر:
[<Measure>] type ml = cm^3
برای استفاده از این واحد‌ها می‌تونید به روش زیر عمل کنید.
let value = 1.0<cm>
توابع تبدیل واحد ها
قدرت اصلی واحد‌های اندازه گیری  #F در توابع تبدیل است. تعریف توابع تبدیل به صورت زیر می‌باشد:
[<Measure>] type g                 تعریف واحد گرم
[<Measure>] type kg               تعریف واحد کیلوگرم
let gramsPerKilogram : float<g kg^-1> = 1000.0<g/kg>    تعریف تابع تبدیل
یک مثال دیگر :
[<Measure>] type degC // دما بر حسب سلسیوس
[<Measure>] type degF // دما بر حسب فارنهایت

let convertCtoF ( temp : float<degC> ) = 9.0<degF> / 5.0<degC> * temp + 32.0<degF> // تابع تبدیل سلسیوس به فارنهایت
let convertFtoC ( temp: float<degF> ) = 5.0<degC> / 9.0<degF> * ( temp - 32.0<degF>) // تابع تبدیل فارنهایت به سلسیوس

let degreesFahrenheit temp = temp * 1.0<degF> // درجه به فارنهایت
let degreesCelsius temp = temp * 1.0<degC> // درجه به سلسیوس

printfn "Enter a temperature in degrees Fahrenheit." 
let input = System.Console.ReadLine()
let mutable floatValue = 0.
if System.Double.TryParse(input, &floatValue)// اگر ورودی عدد بود
   then 
      printfn "That temperature in Celsius is %8.2f degrees C." ((convertFtoC (degreesFahrenheit floatValue))/(1.0<degC>))
   else
      printfn "Error parsing input."

خروجی مثال بالا :

Enter a temperature in degrees Fahrenheit.
90
That temperature in degrees Celsius is    32.22.
مطالب
روش استفاده از لوسین 4.8 در دات‌نت

مطالب پیشین مرتبط با لوسین را در اینجا می‌توانید پیگیری کنید. آخرین نگارش آن که تا این تاریخ، 4.8 بتا است، با ‌دات‌نت(Core) سازگار است و روش برپایی آغازین آن ... تغییرات قابل توجهی داشته‌است که خلاصه‌ی آن‌ها را در این مطلب بررسی خواهیم کرد.

1) بسته‌های جدید مورد نیاز

برای کار با لوسین جدید، نیاز است حداقل سه‌بسته‌ی زیر را نصب کنیم تا به امکانات پایه‌ای و کوئری گیری‌های پیشرفته‌ی آن دسترسی داشته باشیم:

<PackageReference Include="Lucene.Net" Version="4.8.0-beta00016"/>
<PackageReference Include="Lucene.Net.Analysis.Common" Version="4.8.0-beta00016"/>
<PackageReference Include="Lucene.Net.QueryParser" Version="4.8.0-beta00016"/>

2) تهیه نگاشت‌های لازم

فرض کنید شیء اصلی ما چنین ساختاری را دارد:

public class WhatsNewItemModel
{
    public required int Id { set; get; }

    public required string OriginalTitle { set; get; }
}

مرحله‌ی بعد کار با لوسین، تبدیل اشیاء سفارشی خود به شیء Document لوسین و برعکس است. به همین جهت به دو مپر برای این کارها نیاز است:

الف) نگاشت‌گر یک شیء سفارشی، به شیء Document

public static class LuceneDocumentMapper
{
    public static Document MapToLuceneDocument(this WhatsNewItemModel post)
    {
        ArgumentNullException.ThrowIfNull(post);

        return
        [
            new TextField(nameof(WhatsNewItemModel.OriginalTitle), post.OriginalTitle, Field.Store.YES),

            // Document StringField instances are sort of keywords, they are not analyzed, they indexed as is (in its original case).
            new StringField(nameof(WhatsNewItemModel.Id), post.Id.ToString(CultureInfo.InvariantCulture),
                Field.Store.YES),
        ];
    }
}

در اینجا یک متدالحاقی را تهیه کرده‌ایم تا شیءای از نوع WhatsNewItemModel ما را به یک شیء Document لوسین، تبدیل کند.

چند نکته در اینجا حائز اهمیت هستند:

- در نگارش جدید لوسین، با اشیاء TextField و StringField جدید سروکار داریم و شیء قدیمی Field نگارش‌های قبلی لوسین، منسوخ شده درنظر گرفته می‌شود.

- زمانی از شیء TextField استفاده می‌کنیم که قرار است توسط لوسین، تحلیل شده و در جستجوهای پیچیده استفاده شود.

- اگر فقط قرار است، مقداری را در این ایندکس ذخیره کنیم و قصد تحلیل آن‌ها را نداریم و حداکثر یک کوئری ساده‌ی یافتن اصل آن‌ها، مدنظر ما است، باید از اشیاء StringField برای معرفی و نگاشت آن‌ها استفاده کنیم (شبیه به کار با واژه‌های کلیدی).

- پرچم Field.Store.YES به این معنا است که اصل محتوای تحلیل شده نیز در ایندکس لوسین، درج شود. اگر این پرچم را به NO تنظیم کنیم، فقط تحلیل آن صورت گرفته و نتیجه‌ی آن ذخیره می‌شود، که برای جستجوها مفید است؛ اما مقدار این فیلد دیگر قابل بازیابی نخواهد بود.

ب) نگاشت‌گر یک شیء Document لوسین، به یک شیء سفارشی

در زمان کوئری گرفتن از لوسین، خروجی نهایی یک شیء Document آن است که باید به شیء سفارشی مدنظر ما نگاشت شود:

public static class LuceneDocumentMapper
{
    public static LuceneSearchResult MapToLuceneSearchResult(this Document document)
    {
        ArgumentNullException.ThrowIfNull(document);

        return new LuceneSearchResult
        {
            Id = document.Get(nameof(WhatsNewItemModel.Id), CultureInfo.InvariantCulture).ToInt(),
            OriginalTitle = document.Get(nameof(WhatsNewItemModel.OriginalTitle), CultureInfo.InvariantCulture)
        };
    }
}

نمونه‌ای از این نگاشت را در متد الحاقی فوق مشاهده می‌کنید که توسط متد Get شیء Document قابل انجام است. بدیهی است خروجی این متد، یک رشته‌است و در صورت نیاز باید توسط ما کار تبدیلات ثانویه آن‌ها انجام شود.

3) نیاز به یک تحلیل‌گر مناسب

لوسین برای تولید ایندکس‌های جستجوی تمام متنی خود، از یک سری Analyzer استفاده می‌کنید که اگر سری پیشین مطالب مرتبط را مطالعه کنید، به نمونه‌ی StandardAnalyzer آن خواهید رسید که هنوز هم معتبر و قابل استفاده‌است و یا می‌توان همانند سایت جاری، از یک LowerCaseHtmlStripAnalyzer استفاده کرد که این کارها را همزمان انجام می‌دهد:

الف) از یک لیست PersianStopwords.List برای حذف واژه‌های کم اهمیت زبان فارسی استفاده می‌کند. برای مثال ما نمی‌خواهیم که واژه‌ی «ما» را با اهمیت شمرده و ایندکس کند و امثال آن.

ب) LowerCaseFilter را به متون دریافتی اعمال می‌کند. این کار در پشت صحنه‌ی StandardAnalyzer توکار لوسین هم اعمال می‌شود. اگر با این موضوع آشنا نباشید، ممکن است در حین کوئری گرفتن، به نتیجه‌ای نرسید! چون متن ارسالی به لوسین را ابتدا باید lower-case کنید و سپس آن‌را کوئری بگیرید.

ج) HTMLStripCharFilter توکار لوسین هم به آن اعمال شده‌است. از این جهت که متن مقالات ما به همراه تگ‌های HTML ای هم هستند. این فیلتر کار حذف کردن آن‌ها را در حین تحلیل، انجام می‌دهد و دیگر نیازی نیست تا ما خودمان متن ارسالی به لوسین را تمیز کنیم.

نکته‌ی مهم: این تحلیل‌گر ویژه، فقط باید به فیلدهایی از نوع TextField اعمال شود. اگر آن‌را به StringField ها اعمال کنیم، دیگر قادر به کوئری گرفتن از آن‌ها نخواهیم بود! چون تحلیل‌گر StringFieldها باید از نوع توکار KeywordAnalyzer ثبت و معرفی شود. این نوع فیلدها، حالت واژه‌های کلیدی را دارند (به همان صورتی که هست ثبت می‌شوند) و قرارنیست که توسط لوسین تحلیل ویژه‌ای شوند. به همین جهت برای رسیدن به یک تحلیل‌گر ترکیبی که بتواند این دو نوع فیلد را با هم پوشش دهد و کار معرفی چندین نوع تحلیل‌گر را یکجا انجام دهد، نیاز به یک PerFieldAnalyzerWrapper جدید داریم:

_keywordAnalyzer = new KeywordAnalyzer();

        _lowerCaseHtmlStripAnalyzer = new LowerCaseHtmlStripAnalyzer(LuceneVersion);

        _analyzer = new PerFieldAnalyzerWrapper(_lowerCaseHtmlStripAnalyzer, new Dictionary<string, Analyzer>
        {
            {
                nameof(WhatsNewItemModel.Id), _keywordAnalyzer
            }
        });

PerFieldAnalyzerWrapper در حقیقت برای تمام فیلدهایی که در قسمت دیکشنری فوق، ذکر نشده‌اند، از LowerCaseHtmlStripAnalyzer استفاده می‌کند. برای مابقی موارد از KeywordAnalyzer کمک خواهد گرفت.

4) روش صحیح راه اندازی reader و writer های ایندکس لوسین جدید

کار با لوسین به حدی سریع است که از کیفیت آن شگفت زده خواهید شد! اما ... به‌شرطی که بدانید دقیقا به چه صورتی باید نویسنده و خواننده‌ی ایندکس‌های آن‌را مدیریت کنید. اکثر مثال‌هایی را که بر روی اینترنت پیدا می‌کنید، به همراه متدهایی هستند که مدام در حال گشودن و dispose این نویسنده‌ها و خواننده‌های ایندکس هستند که ... این مثال‌ها، روش کار صحیح با لوسین نیستند! و به شدت آن‌‌را کند می‌کنند.

نکته‌ی مهمی که این مثال‌ها به آن توجهی نکرده‌اند، «thread-safe» بودن نویسنده و خواننده‌ی ایندکس لوسین است. یعنی می‌توان یک نمونه از این‌ها را در ابتدای کار برنامه ایجاد کرد و تا آخر کار برنامه، بدون نیاز به نمونه سازی مجدد و باز و بسته کردن آن‌ها، بارها مورد استفاده‌ی مجدد قرار داد و هیچ تداخلی هم ندارند و از قسمت‌های مختلف برنامه هم قابل دسترسی هستند.

به همین جهت باید یک سرویس مرکزی را برای اینکار تدارک دید که طول عمر آن، حتما Singleton باشد تا بتواند نویسنده و خواننده‌ی ایندکس لوسین را فقط یکبار نمونه سازی و ایجاد کرده و تا پایان کار برنامه، زنده نگه دارد (کدهای کامل این کلاس را در اینجا می‌توانید مطالعه کنید):

public class FullTextSearchService : IFullTextSearchService
{
    private const LuceneVersion LuceneVersion = Lucene.Net.Util.LuceneVersion.LUCENE_48;
    private readonly Analyzer _analyzer;

    private readonly IAppFoldersService _appFoldersService;
    private readonly FSDirectory _fsDirectory;

    //  IndexWriter instances are completely thread safe, meaning multiple threads can call any of its methods, concurrently.
    private readonly IndexWriter _indexWriter;

    private readonly KeywordAnalyzer _keywordAnalyzer;
    private readonly ILogger<FullTextSearchService> _logger;
    private readonly LowerCaseHtmlStripAnalyzer _lowerCaseHtmlStripAnalyzer;

    // Safely shares IndexSearcher instances across multiple threads, while periodically reopening.
    private readonly SearcherManager _searcherManager;

    private bool _isDisposed;

    public FullTextSearchService(IAppFoldersService appFoldersService, ILogger<FullTextSearchService> logger)
    {
        _appFoldersService = appFoldersService ?? throw new ArgumentNullException(nameof(appFoldersService));
        _logger = logger;

        _keywordAnalyzer = new KeywordAnalyzer();

        _lowerCaseHtmlStripAnalyzer = new LowerCaseHtmlStripAnalyzer(LuceneVersion);

        _analyzer = new PerFieldAnalyzerWrapper(_lowerCaseHtmlStripAnalyzer, new Dictionary<string, Analyzer>
        {
            // Document StringField instances are sort of keywords, they are not analyzed, they indexed as is (in its original case).
            // But StandardAnalyzer applies lower case filter to a query.
            // We can fix this by using KeywordAnalyzer with our query parser.
            {
                nameof(WhatsNewItemModel.Id), _keywordAnalyzer
            },
            {
                nameof(WhatsNewItemModel.DocumentTypeIdHash), _keywordAnalyzer
            },
            {
                nameof(WhatsNewItemModel.DocumentContentHash), _keywordAnalyzer
            }
        });

        _fsDirectory = FSDirectory.Open(_appFoldersService.LuceneIndexFolderPath);

        _indexWriter = new IndexWriter(_fsDirectory, new IndexWriterConfig(LuceneVersion, _analyzer));
        _searcherManager = new SearcherManager(_indexWriter, applyAllDeletes: true, searcherFactory: null);
    }

این سرویس، یک سرویس Singleton است که نحوه‌ی آغاز و شروع به کار با اشیاء لوسین را در سازنده‌ی آن مشاهده می‌کنید.

توضیحات:

الف) در اینجا، روش نمونه سازی PerFieldAnalyzerWrapper را که پیشتر در مورد آن بحث شد، مشاهده می‌کنید.

ب) سپس یک IndexWriter، نمونه سازی می‌شود که از تحلیل‌گر ترکیبی ما استفاده می‌کند.

ج) در ادامه یک SearcherManager جدید را مشاهده می‌کنید که با IndexWriter برنامه هماهنگ است و هر زمانیکه سندی به لوسین اضافه می‌شود، قادر به کوئری گرفتن از آن هم خواهیم بود.

نکته‌ی مهم: طول عمر تمام این موارد، با طول عمر کلاس سرویس جاری، یکی است. یعنی تنها یکبار در طول عمر برنامه نمونه سازی شده و تا پایان کار آن، زنده نگه داشته می‌شوند.

5) روش افزودن یک سند به ایندکس لوسین و سپس به روز رسانی آن

اکنون با استفاده از نگاشت‌گرهایی که در ابتدای بحث تهیه کردیم و همچنین شیء IndexWriter فوق، به صورت زیر می‌توان یک شیء سفارشی خود را به ایندکس لوسین اضافه کنیم:

_indexWriter.AddDocument(post.MapToLuceneDocument());
_indexWriter.Flush(triggerMerge: true, applyAllDeletes: true);
_indexWriter.Commit();

و یا اگر خواستیم سند موجودی را به روز کنیم، روش کار به شکل زیر است:

_indexWriter.UpdateDocument(new Term(nameof(WhatsNewItemModel.Id), post.Id.ToString()),
                post.MapToLuceneDocument());

new Term، در حقیقت یک کوئری جدید را سبب می‌شود که توسط آن سندی یافت شده، در پشت صحنه حذف می‌شود و سپس سند جدیدی بجای آن درج خواهد شد. در اینجا باید دقت داشت که چون Id ثبت شده از نوع StringField است، نباید حالت lower-case آن‌را جستجو کرد و باید دقیقا به همان نحوی که ثبت شده، جستجو شود.

6) روش کار با searcherManager جدید لوسین

همانطور که عنوان شد، لوسین جدید به همراه یک searcherManager هم هست که کار آن، ارائه‌ی thread-safe دسترسی به خواننده‌ی ایندکس‌ لوسین است. نحوه‌ی عمومی کار با آن را در ادامه مشاهده می‌کنید:

private TResult DoSearch<TResult>(Func<IndexSearcher, TResult> action, TResult defaultValue)
    {
        _searcherManager.MaybeRefreshBlocking();
        var indexSearcher = _searcherManager.Acquire();

        try
        {
            return action(indexSearcher);
        }
        catch (FileNotFoundException)
        {
            // It's not indexed yet.
            return defaultValue;
        }
        finally
        {
            _searcherManager.Release(indexSearcher);
        }
    }

با استفاده از searcherManager، در طول مدت زمان کوتاهی، بر روی ایندکس قفل‌گذاری شده و یک indexSearcher امن، در اختیار متدهای استفاده کننده‌ی از آن قرار می‌گیرند و در پایان کار، این قفل رها می‌شود.

برای مثال یک نمونه روش استفاده از این indexSearcher امن، به صورت زیر است:

public int GetNumberOfDocuments() => DoSearch(indexSearcher => indexSearcher.IndexReader.NumDocs, defaultValue: 0);

مابقی مثال‌های آن‌را می‌توانید در کلاس FullTextSearchService مشاهده کنید که به همراه یافتن «مطالب مشابه»، جستجوهای صفحه بندی شده، جستجوهای مرتب شده‌ی بر اساس یک فیلد، امکان دسترسی به تمام اسناد ذخیره شده‌ی در ایندکس لوسین و امثال آن است که کلیات آن با قبل تفاوتی نکرده‌است و مطالب و نکات آن‌را پیشتر در مقالات سری لوسین بررسی کرده‌ایم. تنها تفاوت مهمی که در اینجا وجود دارد، نحوه‌ی برپایی و راه اندازی تحلیل‌گر، خواننده و نویسنده‌ی ایندکس آن است که در این مطلب بررسی شدند؛ وگرنه کلیات جستجوی پیشرفته‌ی آن، مانند قبل است و تفاوت خاصی نکرده‌است.

مطالب
انتخاب نوع داده‌ی مناسب مخصوص ذخیره سازی مقادیر پولی در SQL Server
درحال حاضر، باتوجه به خرده نداشتن مقادیر پولی در ایران، عموما از نوع‌های int و bigint برای ذخیره سازی این مقادیر استفاده می‌شود؛ اما در آینده با احتمال حذف تعدادی از صفرها، نیاز به ثبت خرده‌ها هم ضروری خواهد بود و در اینجا این سؤال مهم مطرح می‌شود که نوع داده‌ای مناسب برای انجام اینکار چیست؟ برای نمونه در SQL Server، نوع‌های داده‌ای decimal، money، smallmoney و امثال آن وجود دارند که در این مطلب، تفاوت‌های مهم آن‌ها و روش صحیح انتخاب نوع داده‌ای مناسب مخصوص اینکار را بررسی خواهیم کرد.


مشکل مهم نوع داده‌ای int جهت ذخیره سازی مقادیر پولی

فرض کنید جدول ساده‌ای را با دو فیلد Id و Price دارید که نوع مبلغ آن‌را با توجه به عدم داشتن خرده در واحد پولی، int انتخاب کرده‌اید:
CREATE TABLE [Test1](
[Id] [int] IDENTITY(1,1) NOT NULL,
[Price] [int] NOT NULL,
 CONSTRAINT [PK_Test1] PRIMARY KEY CLUSTERED 
(
[Id] ASC
));
اگر در این جدول فقط 7 رکورد زیر را ثبت کنیم:
 Insert into Test1 values (1000000000),(1000000000),(1000000000),(1000000000),(1000000000),(1000000000),(1000000000)
به نظر شما خروجی کوئری ساده‌ی زیر که جهت نمایش جمع مبالغ وارد شده تهیه شده، چیست؟
select sum(price) from Test1
خروجی آن فقط استثنای زیر است!
Arithmetic overflow error converting expression to data type int.
عنوان می‌کند که جمع آن از بازه‌ی اعداد صحیح خارج شده‌است و در سیستمی که نوع مبالغ آن‌را int انتخاب کرده‌اید، دیر یا زود به این مشکل خواهید رسید. فقط کافی است کاربران، یکسالی با آن برنامه کار کنند!
برای حل این مشکل می‌توان به صورت موقت، نوع داده‌ای را به bigint تبدیل کرد و مجددا جمع رکوردها را محاسبه کرد:
select sum(cast(price as bigint)) from Test1
یک روش دیگر مواجه شدن با این مساله، عدم انتخاب نوع int برای فیلد Price، از ابتدای کار است.


از نوع داده‌ای float برای ذخیره سازی مقادیر پولی استفاده نکنید!

هیچگاه نباید از نوع داده‌ی float برای ذخیره سازی مقادیر پولی استفاده کرد؛ از این جهت که این نوع اعداد، به صورت تقریبی از یک مقدار decimal و به صورت باینری در SQL Server ذخیره می‌شوند. به همین جهت به محض ذخیره شدن، با عددی غیر دقیق مواجه خواهیم بود. همچنین مقایسه‌ی دقیق این نوع اعداد هم مشکلات خاصی را به همراه دارد.
DECLARE @f AS FLOAT = '29545428.0211111';
SELECT CAST(@f AS NUMERIC(28, 14)) AS value;



SQL Server چگونه مقادیر پولی money و small money را ذخیره می‌کند؟

SQL Server برای کار با مقادیر پولی، دو نوع MONEY و SMALLMONEY را ارائه می‌دهد که شبیه به نوع‌های BIGINT و INT، نیاز به 8 و 4 بایت برای ذخیره سازی دارند. در عمل نوع MONEY شبیه به نوع DECIMAL(19,4) و نوع SMALLMONEY همانند DECIMAL(10,4) رفتار می‌کند. یعنی نوع MONEY می‌تواند تا 15 رقم دسیمال پیش از ممیز و 4 رقم اعشار را ذخیره کند و نوع SMALLMONEY تنها می‌تواند 6 رقم دسیمال و 4 رقم اعشاری را ذخیره کند.
اما ... هرچند نوع داده‌ی MONEY و DECIMAL(19,4) به ظاهر یکی هستند، اما به نحو متفاوتی بر روی دیسک سخت ذخیره می‌شوند. برای نمونه فرض کنید که قصد داریم عدد 4,513.19 را یکبار به صورت MONEY و بار دیگر به صورت SMALLMONEY ذخیره کنیم که در نهایت به جدول زیر می‌رسیم:


همانطور که مشاهده می‌کنید، نوع‌های MONEY و SMALLMONEY، دقیقا همانند BIGINT هشت بایتی و INT، چهار بایتی ذخیره می‌شوند و عملا در پشت صحنه‌ی SQL Server، اعداد صحیح هستند. اما نوع DECIMAL(19,4) که هرچند شبیه به MONEY عمل می‌کند، 9 بایتی است.


الگوریتم انتخاب نوع داده‌ی مناسب ذخیره سازی مقادیر پولی

در فلوچارت زیر که از کتاب «Donald Knuth’s "The Art of Computer Programming – Volume 1".» انتخاب شده، روش مواجه شدن با انواع و اقسام نوع‌های داده‌ای عددی را به خوبی مشخص می‌کند که آیا عدد در حال ذخیره شدن، خرده دارد یا خیر؟ آیا از 922,337,203,685,477.5807 کوچکتر است یا خیر و امثال آن که در تصمیم‌گیری نهایی مؤثر هستند:


اعدادی را که در این نمودار مشاهده می‌کنید، در جدول زیر بهتر توضیح داده شده‌اند. به عبارتی چه تفاوتی بین نوع Money و Decimal(19,4) مشابه وجود دارد:



تفاوت مهم نوع Money و Decimal(19,4)، در دقت آن‌ها است

 تا اینجا به نظر آنچنان تفاوتی بین نوع Money و Decimal(19,4) وجود ندارد و نوع money اتفاقا یک بایت را کمتر اشغال می‌کند و کوچکتر است. اما تفاوت اصلی را با مثال زیر بهتر می‌توان توضیح داد:
CREATE TABLE MoneyTest (
 Mon1 money,
 Mon2 AS Mon1*Mon1,
 Mon3 AS Mon1*Mon1*Mon1,
 Dec1 decimal(19,4),
 Dec2 AS Dec1*Dec1,
 Dec3 AS Dec1*Dec1*Dec1,
 MonDec AS Mon1*Dec1,
 DecMon AS Dec1*Mon1);
در اینجا جدولی تهیه شده که دو ستون اصلی Mon1 و Dec1 را دارد و مابقی ستون‌های آن، محاسباتی هستند:


همانطور که مشاهده می‌کنید، با ضرب دو عدد دسیمال، مقادیر پیش و پس از ممیز، یعنی precision و scale تغییر کرده‌اند، اما در مورد money چنین چیزی رخ نداده و ثابت است. برای مثال زمانیکه با یک عدد DECIMAL(4,2) کار می‌کنیم، اگر آن‌را ضربدر همین عدد کنیم، به یک عدد DECIMAL(8,4) خواهیم رسید که البته حداکثر precision ممکن آن در SQL Server عدد 38 است، اما یک چنین تغییری در حین ضرب اعداد از نوع money رخ نمی‌دهد.

موضوع دقت را با مثال زیر بهتر می‌توان بررسی کرد:
CREATE TABLE [MoneyTest](
[Id] [int] IDENTITY(1,1) NOT NULL,
decimalMoney decimal(19,4),
moneyMoney money
 CONSTRAINT [PK_MoneyTest] PRIMARY KEY CLUSTERED 
(
[Id] ASC
));
فرض کنید جدولی را داریم با دو فیلد از نوع Money و مشابه آن یعنی decimal(19,4) به صورت فوق. اگر رکوردهای زیر را به آن اضافه کنیم:
INSERT INTO MoneyTest
VALUES
(12321423442.3456,12321423442.3456),
(1111111.1919,1111111.1919)
و سپس سعی کنیم که جمع اعداد وارد شده را محاسبه کنیم:
SELECT * FROM MoneyTest

SELECT SUM(decimalMoney) AS [sumDecimal],
   SUM(moneyMoney) AS [sumMoney]
FROM MoneyTest
به نتیجه‌ی زیر می‌رسیم:


همانطور که مشخص است در حین محاسباتی مانند جمع و منها و محاسبه‌ی sum، تفاوتی بین این نوع‌ها نیست. اما اگر سعی در تقسیم آن‌ها کنیم:
DECLARE @moneyPer money,
  @decimalPer decimal(19,4)
SET @moneyPer = (SELECT moneyMoney FROM MoneyTest WHERE id = 2)/((SELECT moneyMoney FROM MoneyTest WHERE id = 1))
SET @decimalPer = (SELECT decimalMoney FROM MoneyTest WHERE id = 2)/((SELECT decimalMoney FROM MoneyTest WHERE id = 1))
SELECT @moneyPer AS[moneyPer], @decimalPer AS [decimalPer];
به خروجی زیر می‌رسیم:


نتیجه‌ی واقعی 0,00009 است که پس از گرد شدن، به 0.0001 مقدار دسیمال می‌رسیم، اما این دقت در نوع money از دست رفته‌است.

نکته‌ی مهمی که در اینجا قابل مشاهد‌ه‌است، محدود نبودن نتیجه‌ی حاصل، به دقت اعشارها در عدد decimal تعریف شده و scale تعریف شده‌ی اولیه‌ی آن است. نمونه‌ی دیگر آن‌را در مثال زیر می‌توانید مشاهده کنید که هرچند عدد دسیمال تعریف شده، فقط 2 رقم اعشاری دارد، اما در حین تقسیم، از این مساله صرفنظر شده و خروجی آن محدود به 2 رقم اعشار نیست؛ برخلاف نوع money که حداکثر 4 رقم ثابت اعشاری را بیشتر نمی‌تواند داشته باشد:
DECLARE @M MONEY = 1234, @D DECIMAL(6,2) = 1234
SELECT @M/$1000000 AS [MONEY] ,
 @D/$1000000 AS [DECIMAL]



نتیجه‌گیری

برای ذخیره سازی مقادیر پولی در SQL Server، اگر سیستم شما OLTP-like است و با اعدادی مانند 1000.24 کار می‌کنید و حداکثر می‌خواهید جمع و منهای آن‌‌ها را محاسبه کنید، انتخاب نوع  MONEY و یا  SMALLMONEY بسیار مناسب است؛ اما اگر سیستم شما OLAP-like است و در آن اعمال ضرب و تقسیم زیاد رخ می‌دهد، فقط از نوع Decimal استفاده کنید.


DECLARE @dOne DECIMAL(19,4) = 1,
  @dThree DECIMAL(19,4) = 3,
  @mOne MONEY = 1,
  @mThree MONEY = 3

SELECT (@dOne/@dThree) * @dThree AS DecimalResult,
  (@mOne/@mThree) * @mThree AS MoneyResult
مطالب
Blazor 5x - قسمت 16 - کار با فرم‌ها - بخش 4 - تهیه سرویس‌های آپلود تصاویر
در ادامه می‌خواهیم برای هر اتاق ثبت شده، تعدادی تصویر مرتبط را نیز به سرور آپلود کرده و مشخصات آن‌ها را در بانک اطلاعاتی ثبت کنیم. به همین جهت در این قسمت سرویس ثبت اطلاعات تصاویر در بانک اطلاعاتی و سرویس آپلود فایل‌ها را تهیه می‌کنیم.


تعریف موجودیت و DbSet تصاویر یک اتاق هتل

برای اینکه بتوان اطلاعات تصاویر آپلودی را در بانک اطلاعاتی ثبت کرد، نیاز است یک رابطه‌ی یک به چند را بین یک اتاق و تصاویر مرتبط با آن برقرار کرد. به همین جهت ابتدا به پروژه‌ی BlazorServer.Entities.csproj مراجعه کرده و موجودیت ثبت اطلاعات تصاویر را تعریف می‌کنیم:
using System.ComponentModel.DataAnnotations.Schema;

namespace BlazorServer.Entities
{
    public class HotelRoomImage
    {
        public int Id { get; set; }

        public string RoomImageUrl { get; set; }

        [ForeignKey("RoomId")]
        public virtual HotelRoom HotelRoom { get; set; }
        public int RoomId { get; set; }
    }
}
که در اینجا باید سر دیگر این رابطه‌ی one-to-many، در جدول HotelRoom نیز تعریف شود:
namespace BlazorServer.Entities
{
    public class HotelRoom
    {
        // ...
        public virtual ICollection<HotelRoomImage> HotelRoomImages { get; set; }
    }
}
در آخر باید این موجودیت جدید را به Context برنامه معرفی کرد. برای اینکار به پروژه‌ی BlazorServer.DataAccess مراجعه کرده و DbSet متناظری را تعریف می‌کنیم:
namespace BlazorServer.DataAccess
{
    public class ApplicationDbContext : DbContext
    {
        public DbSet<HotelRoomImage> HotelRoomImages { get; set; }

        // ...
    }
}
پس از این تغییرات، نیاز است یکبار دیگر عملیات Migrations را اجرا کرد، تا ساختار متناظر بانک اطلاعاتی این تغییرات ایجاد شود. بنابراین توسط خط فرمان به پوشه‌ی پروژه‌ی BlazorServer.DataAccess وارد شده و دستورات زیر را اجرا می‌کنیم. در اینجا نگارش 5.0.3 باید معادل نگارشی از EF-Core باشد که از آن در حال استفاده‌اید:
dotnet tool update --global dotnet-ef --version 5.0.3
dotnet build
dotnet ef migrations --startup-project ../BlazorServer.App/ add Init --context ApplicationDbContext
dotnet ef --startup-project ../BlazorServer.App/ database update --context ApplicationDbContext
در مورد این دستورات در قسمت 13 بیشتر بحث شده‌است.


تعریف مدل UI متناظر با هر تصویر

همانطور که در قسمت 13 نیز عنوان شد، در حین کار با رابط کاربری برنامه، با موجودیت‌های بانک اطلاعاتی، به صورت مستقیم کار نخواهیم کرد و بر اساس نیازهای برنامه، یکسری کلاس DTO را تعریف می‌کنیم. بنابراین به پروژه‌ی BlazorServer.Models مراجعه کرده و DTO متناظر با HotelRoomImage را به صورت زیر اضافه می‌کنیم:
namespace BlazorServer.Models
{
    public class HotelRoomImageDTO
    {
        public int Id { get; set; }

        public int RoomId { get; set; }

        public string RoomImageUrl { get; set; }
    }
}
و همچنین جهت سهولت تبدیل اطلاعات بین موجودیت تعریف شده و DTO ی آن، نگاشت AutoMapper دو طرفه‌ای را در پروژه‌ی BlazorServer.Models.Mappings برقرار می‌کنیم:
using AutoMapper;
using BlazorServer.Entities;

namespace BlazorServer.Models.Mappings
{
    public class MappingProfile : Profile
    {
        public MappingProfile()
        {
            // ...
            CreateMap<HotelRoomImageDTO, HotelRoomImage>().ReverseMap(); // two-way mapping
        }
    }
}

تعریف سرویس کار با HotelRoomImage

در اینجا نیز همانند سرویسی که برای انجام عملیات تجاری مرتبط با یک اتاق هتل، در قسمت 13 پیاده سازی کردیم، سرویس دیگری را در پروژه‌ی BlazorServer.Services برای کار با تصاویر اتاق‌ها تهیه می‌کنیم:
namespace BlazorServer.Services
{
    public interface IHotelRoomImageService
    {
        Task<int> CreateHotelRoomImageAsync(HotelRoomImageDTO imageDTO);

        Task<int> DeleteHotelRoomImageByImageIdAsync(int imageId);

        Task<int> DeleteHotelRoomImageByRoomIdAsync(int roomId);

        Task<List<HotelRoomImageDTO>> GetHotelRoomImagesAsync(int roomId);
    }
}
برای نمونه بر اساس اطلاعات مدل UI برنامه، نیاز است بتوانیم اطلاعات یک تصویر را ثبت و یا حذف کنیم و یا لیست تصاویر یک اتاق را از بانک اطلاعاتی دریافت کنیم؛ با این پیاده سازی:
namespace BlazorServer.Services
{
    public class HotelRoomImageService : IHotelRoomImageService
    {
        private readonly ApplicationDbContext _dbContext;
        private readonly IMapper _mapper;
        private readonly IConfigurationProvider _mapperConfiguration;

        public HotelRoomImageService(ApplicationDbContext dbContext, IMapper mapper)
        {
            _dbContext = dbContext ?? throw new ArgumentNullException(nameof(dbContext));
            _mapper = mapper ?? throw new ArgumentNullException(nameof(mapper));
            _mapperConfiguration = mapper.ConfigurationProvider;
        }

        public async Task<int> CreateHotelRoomImageAsync(HotelRoomImageDTO imageDTO)
        {
            var image = _mapper.Map<HotelRoomImage>(imageDTO);
            await _dbContext.HotelRoomImages.AddAsync(image);
            return await _dbContext.SaveChangesAsync();
        }

        public async Task<int> DeleteHotelRoomImageByImageIdAsync(int imageId)
        {
            var image = await _dbContext.HotelRoomImages.FindAsync(imageId);
            _dbContext.HotelRoomImages.Remove(image);
            return await _dbContext.SaveChangesAsync();
        }

        public async Task<int> DeleteHotelRoomImageByRoomIdAsync(int roomId)
        {
            var imageList = await _dbContext.HotelRoomImages.Where(x => x.RoomId == roomId).ToListAsync();
            _dbContext.HotelRoomImages.RemoveRange(imageList);
            return await _dbContext.SaveChangesAsync();
        }

        public Task<List<HotelRoomImageDTO>> GetHotelRoomImagesAsync(int roomId)
        {
            return _dbContext.HotelRoomImages
                            .Where(x => x.RoomId == roomId)
                            .ProjectTo<HotelRoomImageDTO>(_mapperConfiguration)
                            .ToListAsync();
        }
    }
}
پس از این تعاریف، به فایل BlazorServer\BlazorServer.App\Startup.cs مراجعه کرده و این سرویس را به سیستم تزریق وابستگی‌های برنامه معرفی می‌کنیم:
namespace BlazorServer.App
{
    public class Startup
    {
        public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
        {
            services.AddScoped<IHotelRoomImageService, HotelRoomImageService>();
            // ...


تهیه سرویسی برای آپلود فایل‌های یک برنامه‌ی Blazor Server به سرور

جهت ساده سازی کار آپلود، در برنامه‌های Blazor Server، سرویس جدید FileUploadService را به پروژه‌ی BlazorServer.Services اضافه می‌کنیم:
using Microsoft.AspNetCore.Components.Forms;
using System.Threading.Tasks;

namespace BlazorServer.Services
{
    public interface IFileUploadService
    {
        void DeleteFile(string fileName, string webRootPath, string uploadFolder);
        Task<string> UploadFileAsync(IBrowserFile inputFile, string webRootPath, string uploadFolder);
    }
}
کار آن حذف یک فایل، بر اساس مسیر آن است و همچنین دریافت یک IBrowserFile از کاربر و ذخیره سازی اطلاعات آن در سرور؛ با این پیاده سازی:
using Microsoft.AspNetCore.Components.Forms;
using System;
using System.IO;
using System.Threading.Tasks;

namespace BlazorServer.Services
{
    public class FileUploadService : IFileUploadService
    {
        private const int MaxBufferSize = 0x10000;

        public void DeleteFile(string fileName, string webRootPath, string uploadFolder)
        {
            var path = Path.Combine(webRootPath, uploadFolder, fileName);
            if (File.Exists(path))
            {
                File.Delete(path);
            }
        }

        public async Task<string> UploadFileAsync(IBrowserFile inputFile, string webRootPath, string uploadFolder)
        {
            createUploadDir(webRootPath, uploadFolder);
            var (fileName, imageFilePath) = getOutputFileInfo(inputFile, webRootPath, uploadFolder);

            using (var outputFileStream = new FileStream(
                        imageFilePath, FileMode.Create, FileAccess.Write,
                        FileShare.None, MaxBufferSize, useAsync: true))
            {
                using var inputStream = inputFile.OpenReadStream();
                await inputStream.CopyToAsync(outputFileStream);
            }

            return $"{uploadFolder}/{fileName}";
        }

        private static (string FileName, string FilePath) getOutputFileInfo(
                    IBrowserFile inputFile, string webRootPath, string uploadFolder)
        {
            var fileName = Path.GetFileName(inputFile.Name);
            var imageFilePath = Path.Combine(webRootPath, uploadFolder, fileName);
            if (File.Exists(imageFilePath))
            {
                var fileNameWithoutExtension = Path.GetFileNameWithoutExtension(fileName);
                var fileExtension = Path.GetExtension(fileName);
                fileName = $"{fileNameWithoutExtension}-{Guid.NewGuid()}{fileExtension}";
                imageFilePath = Path.Combine(webRootPath, uploadFolder, fileName);
            }
            return (fileName, imageFilePath);
        }

        private static void createUploadDir(string webRootPath, string uploadFolder)
        {
            var folderDirectory = Path.Combine(webRootPath, uploadFolder);
            if (!Directory.Exists(folderDirectory))
            {
                Directory.CreateDirectory(folderDirectory);
            }
        }
    }
}
اگر در ASP.NET Core، اطلاعات فایل ارسالی به سرور، توسط IFormFile به اکشن متدهای کنترلرها ارسال می‌شود، در برنامه‌های Blazor Server اینکار توسط IBrowserFile صورت می‌گیرد. کلیات کار با آن، بسیار شبیه به IFormFile است و اگر به مطلب «بررسی روش آپلود فایل‌ها در ASP.NET Core» مراجعه کنید، تفاوت آنچنانی را مشاهده نخواهید کرد. تنها تفاوت پیاده سازی که در اینجا وجود دارد، نیاز به استفاده‌ی از متد ()inputFile.OpenReadStream جهت دسترسی به محتوای فایل آپلودی، برای ذخیره‌ی آن در سمت سرور است؛ وگرنه مابقی کدهای آپلود آن، با ASP.NET Core یکی است.
همچنین برای دسترسی به IBrowserFile در یک سرویس، نیاز است وابستگی زیر را نیز به پروژه‌ی سرویس‌ها اضافه کرد:
<Project Sdk="Microsoft.NET.Sdk">
  <ItemGroup>
    <PackageReference Include="Microsoft.AspNetCore.Components.Web" Version="5.0.3" />
  </ItemGroup>
</Project>
پس از آن، به فایل BlazorServer\BlazorServer.App\Startup.cs مراجعه کرده و این سرویس را به سیستم تزریق وابستگی‌های برنامه معرفی می‌کنیم:
namespace BlazorServer.App
{
    public class Startup
    {
        public void ConfigureServices(IServiceCollection services)
        {
            services.AddScoped<IFileUploadService, FileUploadService>();
            // ...
در قسمت بعد، از این سرویس‌ها جهت مدیریت آپلود تصاویر استفاده خواهیم کرد.


کدهای کامل این مطلب را از اینجا می‌توانید دریافت کنید: Blazor-5x-Part-16.zip