مطالب
آموزش MDX Query - قسمت هفدهم – توابع Topcount, bottomcount , toppercent, bottompercent, topsum, bottomsum

 در این قسمت بر روی توابع Topcount, bottomcount , toppercent, bottompercent, topsum, bottomsum تمرکز خواهیم داشت.

در ابتدا تصور کنید بخواهیم میزان فروش اینترنتی را برای پنج ردیف از دسته بندی‌های محصولات واکشی کنیم.

Select
[Measures].[Internet Sales Amount] on columns,
non empty(
topcount([Product].[Product Categories].[Subcategory],5)
) on rows
From [Adventure Works]

در تابع بالا پنج ردیف ابتدایی (به صورت فیزیکی) برگردانده می‌شوند.

در اینجا تابع topcount دارای دو پارامتر می باشد  که پارامتر دوم آن مشخص کننده‌ی تعداد ردیف واکشی شده و پارامتر اول آن، مشخص کننده‌ی دایمنشنی می‌باشد که عمل واکشی برای آن صورت می‌گیرد. همچنین در بالا از تابع Non empty  برای حذف ردیف‌های دارای مقدار  Null استفاده شده است. حال تصور کنید بخواهیم پنج دسته بندی محصولی را دریافت کنیم که دارای بیشترین میزان فروش اینترنتی می‌باشند.

Select
[Measures].[Internet Sales Amount] on columns,
non empty(
topcount(
[Product].[Product Categories].[Subcategory],
5,
[Measures].[Internet Sales Amount]
)
) on rows
From [Adventure Works]

خروجی بر اساس میزان فروش اینترنتی به صورت نزولی مرتب شده است.

تابع Topcount به عنوان پارامتر سوم می‌تواند نام یک Measure  را دریافت کند و خروجی را براساس آن شاخص، برگرداند. امکان واکشی و مرتب سازی در تابع  Topcount

برای یک شاخص متفاوت از شاخص واکشی شده در یک محور دیگر نیز وجود دارد به مثال زیر دقت کنید:

Select
[Measures].[Internet Sales Amount] on columns,
topcount(
[Product].[Product Categories].[Subcategory],
5,
[Measures].[Reseller Sales Amount]
) on rows
From [Adventure Works]

همانطور که مشخص می‌باشد، پنج دسته بندی محصولاتی که دارای بیشترین میزان فروش نمایندگان فروش می‌باشند، در خروجی واکشی شده‌اند؛ در حالیکه در محور ستون میزان فروش اینترنتی واکشی شده است.

برای درک بیشتر همین کوئری را دوباره بازنویسی کرده اما اینبار در محور ستون هر دو شاخص [Measures].[Internet Sales Amount],[Measures].[Reseller Sales Amount]  را واکشی می‌کنیم.

Select
{[Measures].[Internet Sales Amount],[Measures].[Reseller Sales Amount]} on columns,
topcount(
[Product].[Product Categories].[Subcategory],
5,
[Measures].[Reseller Sales Amount]
) on rows
From [Adventure Works]

با بررسی خروجی دو کوئری بالا تفاوت واکشی را متوجه خواهید شد. در هر دو کوئری واکشی براساس شاخص [Measures].[Reseller Sales Amount]  انجام شده است

اما واکشی در محور ستون متفاوت می‌باشد. (دقیقا مانند T/SQL  که می‌توانستیم، مرتب سازی براساس فیلدی باشد که در قسمت Projection  حاضر نبوده و در این حالت در برخی موارد ظاهرا خروجی مرتب نمی‌باشد)

حال تصور کنید بخواهیم 30 دسته بندی محصولاتی را داشته باشیم که دارای کمترین میزان فروش اینترنتی می‌باشند. برای این منظور از تابع bottomcount  استفاده می‌کنیم

Select
[Measures].[Internet Sales Amount] on columns,
bottomcount(
[Product].[Product Categories].[Subcategory],
30,
[Measures].[Internet Sales Amount]
) on rows
From [Adventure Works]

ردیف‌ هایی که دارای مقدار Null  می باشند هم در خروجی قرار می گیرند

Select
[Measures].[Internet Sales Amount] on columns,
non empty bottomcount(
[Product].[Product Categories].[Subcategory],
30,
[Measures].[Internet Sales Amount]
)on rows
From [Adventure Works]

در مثال بالا ردیف‌های دارای مقدار Null را از خروجی حذف کرده ایم.

گاهی نیاز می‌باشد که تعداد دسته بندی‌های محصولاتی را واکشی کنیم که دارای بیشترین یا کمترین میزان فروش اینترنتی می‌باشند و سرجمع فروش اینترنتی آنها بیشتر یا کمتر از X درصد از فروش اینترنتی کل می‌باشد را داشته باشند. به عنوان مثال می‌خواهیم ببینیم کدام دسته بندی محصولات شامل بیشترین میزان فروش اینترنتی می‌باشند و سرجمع فروش آنها  53 در صد از کل فروش اینترنتی می‌باشند.

Select
[Measures].[Internet Sales Amount] on columns,
{
 toppercent(
[Product].[Product Categories].[Subcategory],
53,
[Measures].[Internet Sales Amount]
),
 [Product].[Product Categories]
} on rows
From [Adventure Works]

و یا واکشی دسته محصولاتی که دارای کمترین میزان فروش اینترنتی می‌باشند و سرجمع فروش اینترنتی آنها کمتر از 1 درصد کل میزان فروش اینترنتی می‌باشد.

Select
[Measures].[Internet Sales Amount] on columns,
non empty bottompercent(
[Product].[Product Categories].[Subcategory],
--0.01,
1,
[Measures].[Internet Sales Amount]
) on rows
From [Adventure Works]

کاربرد تابع Topsum در کوئری زیر نمایش داده شده است

Select
[Measures].[Internet Sales Amount] on columns,
topsum(
[Product].[Product Categories].[Subcategory],
25000000,
[Measures].[Internet Sales Amount]
) on rows
From [Adventure Works]

در این کوئری از تابع TopSum  استفاده شده است که عملا حداکثر تعداد دسته بندی محصولاتی را بازیابی می‌کند که دارای بیشترین میزان فروش بوده اند و همچنین در مجموع بیش از 25000000   فروش داشته باشند .

تابع bottomsum  عملا تعداد دسته بندی محصولاتی را که دارای کمترین میزان فروش بوده اند و همچنین سرجمع میزان فروش اینترنتی آنها 100000 بوده است را بر می گرداند. البته خروجی توسط non empty ، فیلتر شده است و خروجی هایی که کاملا  Null  می باشند، حذف گردیده اند.

Select
[Measures].[Internet Sales Amount] on columns,
non empty bottomsum(
[Product].[Product Categories].[Subcategory],
100000,
[Measures].[Internet Sales Amount]
)on rows
From [Adventure Works]

مطالب
RequireJs
در طراحی و توسعه پروژه‌های تحت وب در مقیاس بزرگ برای اینکه مدیریت پروژه راحت‌تر شود کد‌های مورد نظر را در چند ماژول قرار می‌دهند در نتیجه کد‌های پروژه در بلاک‌های کوچک‌تر قرار خواهند داشت. نوشتن پروژه به صورت ماژولار قابلیت استفاده مجدد از کد‌های برنامه را افزایش می‌دهد، علاوه بر آن مدیریت پروژه در فاز نگهداری آسان‌تر خواهد شد؛ از طرفی دیگر وابستگی بین ماژول‌ها و تامین آن ها، همواره مهم‌ترین مفهوم برای توسعه دهندگان پروژه‌های وب است. RequireJs یکی از فریم ورک‌های محبوب برای مدیریت وابستگی‌های بین ماژول‌ها است و کاربرد اصلی آن راحت سازی مفهوم modularity در اینگونه پروژه هاست.
پروژه‌های بزرگ عموما دارای یک یا چند فایل جاوااسکریپ هستند که برای استفاده از آن‌ها در صفحات از تگ script استفاده می‌شود. اگر این فایل‌ها دارای وابستگی به هم باشند، ترتیب فراخوانی این فایل در تگ script مهم است. برای مثال:
یک پروژه دارای فایل‌های زیر خواهد بود:

purchase.js
function purchaseProduct(){
  console.log("Function : purchaseProduct");
  var credits = getCredits();
  if(credits > 0){
    reserveProduct();
    return true;
  }
  return false;
}
product.js
function reserveProduct(){
  console.log("Function : reserveProduct"); 
  return true;
}
credits.js
function getCredits(){
  console.log("Function : getCredits"); 
  var credits = "100";
  return credits;
}
همان طور که در فایل‌های بالا مشاهده می‌کنید در فایل purchase.js از دو فایل دیگر استفاده شده است. در فایل main.js پروژه کد زیر را برای استفاده از فایل‌های بالا می‌نویسیم:
main.js
var result = purchaseProduct();
فرض کنید در فایل Html تگ‌های script ما به صورت زیر باشد:
<script src="products.js"></script>
<script src="purchase.js"></script>
<script src="main.js"></script>
<script src="credits.js"></script>
از آنجا که لود فایل purchase.js وابستگی مستقیم به لود فایل credits.js دارد و از طرفی دیگر به دلیل این که فایل credit.Js بعد از تمام فایل‌ها لود می‌شود در نتیجه برنامه اجرا نخواهد شد و با خطای زیر روبرو می‌شویم:

فقط کافیست تصور کنید که تعداد و حجم کد‌های این فایل‌ها در یک پروژه زیاد باشد یا حتی این فایل‌ها توسط یک برنامه نویس دیگر تهیه و تدوین شده باشد؛ در نتیجه به خاطر سپردن این وابستگی‌ها به طور قطع کار سخت خواهد بود و در خیلی موارد طافت فرسا.

 RequireJs چگونه برای حل این مشکل به ما کمک می‌کند؟
با استفاده از فریم ورک RequireJs کد‌های ما به ماژول‌های کوچک‌تر شکسته می‌شود و وابستگی ماژول‌ها در تنظیمات لود فایل ثبت می‌شود. در ضمن این فریم ورک با مرورگرها جدید و محبوب کاملا سازگار است. برای شروع فایل‌های مورد نیاز را از اینجا دانلود نمایید. البته می‌توانید از nuget هم استفاده کنید:
PM> Install-Package RequireJS
در مثال بالا فایل‌های جاوااسکریپ به صورت زیر تغییر خواهد کرد:
purchase.js
define(["credits","products"], function(credits,products) { 
  console.log("Function : purchaseProduct"); 
  return {
    purchaseProduct: function() { 
      var credit = credits.getCredits();
      if(credit > 0){
        products.reserveProduct();
        return true;
      }
      return false;
    }
  }
});
همان طور که مشاهده می‌کنید در فایل بالا از دستور define برای تعریف ماژول استفاده شده است و نام دو ماژول products و credits را به صورت پارامتر برای مشخص کردن وابستگی ماژول‌ها تعریف کردیم.
products.js
define(function(products) {
  return {
    reserveProduct: function() {
      console.log("Function : reserveProduct"); 
      return true;
    }
  }
});
credits.js
define(function() {
  console.log("Function : getCredits"); 
  return {
    getCredits: function() {
      var credits = "100";
      return credits;
    }
  }
});
به دلیل این که فایل‌های بالا وابستگی به ماژول‌های دیگر ندارند در نتیجه دستور define فقط شامل تعریف تابع است.
کافیست در فایل main.js، برای استفاده از فایل purchase.js از دستور require استفاده کنید.
require(['purchase'], function( purchase ) {
    var result = purchase.purchaseProduct(); 
});
مهم‌ترین مزیتی که این روش دارد این است که دیگر نیازی به نوشتن تگ‌های Script (آن هم به ترتیب درست) برای فراخوانی فایل‌های جاوااسکریپتی نخواهد بود؛ از طرفی دیگر وابستگی بین این فایل‌ها در هنگام تعریف ماژول مشخص خواهد شد. از آن به بعد وظیفه تامین فایل‌های مورد نیاز برای لود ماژول بر عهده RequireJs است.

تفاوت بین دستور require و define
دستور define صرفا برای تعیین وابستگی ماژول استفاده می‌شود در حالی که دستور require برای فراخوانی و لود ماژول کاربرد دارد و به نوعی به عنوان نقطه شروع اجرای برنامه خواهد بود.
در پست بعدی به پیاده سازی مثال بالا به کمک RequireJs در قالب یک پروژه Asp.Net MVC خواهم پرداخت.
مطالب
PHP سریعتر از ASP.NET! افسانه یا واقعیت؟

چرا افسانه‌ای که می‌گوید PHP از ASP.NET سریعتر است اینقدر شایع است؟ در این مقاله به بیان حقایقی می‌پردازیم که این افسانه را زیر سوال می‌برد؟

خیلی وقتها در بسیاری از نوشته‌ها و اظهارنظر‌ها می‌بینیم ادعا می‌شود که PHP بسیار سریعتر از ASP.net است و اینکه ASP.net از لحاظ سرعت کند است. آزار دهنده‌ترین بخش این ادعاها، آن است که هر یک از آنها را که نگاه می‌کنی بصورت کاملا غیر واقع بینانه به موضوع نگاه می‌کنند و فقط بدون دلیل این موضوع را ادعا می‌کنند. زیرا به این موضوع بصورتی کاملا متعصبانه و بدور از واقعیتها نگاه می‌شود. به همین دلیل بصورت گسترده ای این افسانه در میان اهالی وب پذیرفته شده است.

حال بجای اینکه این موضوع را بارها و بارها در جاهای مختلف بیان کنیم، این مقاله را نوشته و در هر کجا که لازم باشد به آن ارجاع خواهیم داد. باید توجه کنید این حقیقت که زبان PHP یک زبان اصیل و قدرتمند است هیچ شکی در آن نیست اما اینکه بخواهیم بصورت مغرضانه و به این دلیل که ما از این زبان استفاده می‌کنیم، آنرا از هر لحاظ برتر از سایر زبانها بدانیم (کمی که نه) بسیار اغراق آمیز است.

این مقاله برای این نیست که ما هریک از این زبانها را زیر سوال ببریم. بلکه برای آن است که این موضوع را با دلایل منطقی و حقیقی بررسی کنیم که آیا اینکه می‌گویند PHP از ASP.net سریعتر است واقعیت دارد یا نه؟

Compiled در مقابل Interpreted Languages:

قبل از هرچیز ذکر این نکته الزامی است که این دو زبان تفاوتهای اساسی در base دارند. ASP.net یک زبان بهینه سازی و کامپایل شده است، به این معنی که کدهای نوشته شده در این زبان قبل از اینکه قابل اجرا شوند، به مجموعه ای از دستورالعمل‌های خاص ماشین تبدیل می‌شوند. از سوی دیگر PHP یک زبان تفسیر شده است، به این معنی که کدهای نوشته شده به همان شکل ذخیره شده و در زمان اجرا این کدها تفسیر می‌شوند. این موضوع بطور گسترده‌ای پذیرفته شده و ثابت شده است که برنامه‌های کامپایل شده به مراتب سریعتر از برنامه‌های تفسیر شده اجرا می‌شوند، به این دلیل که برنامه‌های تفسیر شده نیاز دارند تا در زمان اجرا به دستورالعملهای ماشین تبدیل شوند.

در اینجا به یک نقل قول از دانشنامه آزاد ویکی پدیا اشاره می‌کنم که میزان سریعتر بودن برنامه‌های کامپایل شده را نشان می‌دهد:

"A program translated by a compiler tends to be much faster than an interpreter executing the same program: even a 10:1 ratio is not uncommon. The mixed solution's efficiency is typically somewhere in between."

به این معنا که یک برنامه بصورت کامپایل شده بسیار سریعتر از همان برنامه بصورت تفسیر شده، اجرا می‌شود.

اعداد و ارقام:

حال که تئوری خود را مبنی بر دلیل سریعتر بودن ASP.net بیان کردیم بیایید با هم نگاهی به برخی آمارها بیاندازیم تا این تئوری را در عمل هم نشان داده باشیم.

آمارهای زیر توسط شرکت WrenSoft جهت مقایسه زمان اجرای یک کد مشابه در زبانهای مختلف تهیه شده است. اگر می‌خواهید توصیف عمیق‌تری از آمارها داشته باشید لطفا لینک را دنبال کنید.

نمودار اول: زمان صرف شده برای تولید ونمایش نتایج برای جستجوی وب سایت‌های کوچک


همانطور که میبینید زمان متوسط برای سایت PHP، 0.1500 ثانیه و برای سایت ASP.net، 0.0150 ثانیه است. یک تفاوت بزرگ: PHP ده برابر نسبت به ASP.net کندتر است!

نمودار دوم: زمان صرف شده برای تولید و نمایش نتایج برای جستجوی وب سایت‌های متوسط


PHP، 1.0097 ثانیه طول می‌کشد در حالی که ASP.net، 0.0810 ثانیه زمان نیاز دارد. می‌بینیم که PHP دوازده بار بیشتر از ASP.net زمان می‌برد.

درحال حاضر این آزمون با یک کد مشابه در زبانهای برنامه نویسی مختلف پیاده سازی و اجرا شد و نتیجه را مشاهده نمودید. حال این موضوع پیش میاید که این اجرای کدها بر روی سیستم عامل ویندوزی بوده است و این می‌تواند به نفع ASP.net باشد، پس همین آزمون را بر روی سیستم عامل لینوکسی مشاهده می‌کنیم.

آمارهای زیر از سایت معتبر shootout.alioth.debian.org گرفته شده است. این آمارها نحوه اجرای همان کد را بر روی سیستم عامل لینوکسی برای هردو زبان نشان می‌دهد: 

 

همانطور که مشاهده می‌کنید در سیستم لینوکسی نیز همچنان ASP.net سریعتر از PHP عمل می‌کند.

نتیجه گیری:

همین حالا جمله‌ی "asp.net vs php speed" را در google جستجو کنید. خواهید دید که در اکثر پست‌ها گفته شده که PHP از ASP.net سریعتر است اما دلیلی بر این ادعا نخواهید یافت و فقط در حد حرف است. مشکل این است که اکثر مردم وقتی چیزی را زیاد می‌بینند یا زیاد می‌شنوند بدون آنکه دلیل بخواهند آنرا می‌پذیریند و حتی بعضی اوقات از آن نیز دفاع می‌کنند که واقعا جای تاسف دارد.

توسعه وب بوسیله PHP کار خوبی است، بسیاری از اپلیکیشن‌ها و وبسایتهای شگفت انگیز توسط این زبان نوشته شده اند. اگر احساس می‌کنید PHP یک زبان برتر است از آن استفاده کنید اما این دلیل نمی‌شود که اطلاعات غلط را به دیگران القاء کنید و بدون دلیل و مدرک این زبان را از هر لحاظ برتر بدانید حال آنکه در این مقاله دیدیم که براساس چیزی که ارائه شد، ASP.net سرعت بیشتری نسبت به PHP دارد.

اگر با من در این امر موافق نیستید می‌توانید با نظرهای مستدل خود ما را راهنمایی کنید. 

مطالب
روش های ارث بری در Entity Framework - قسمت دوم
در قسمت اول در مورد روش TPT خواندید. در این قسمت به روش TPH می‌پردازیم.

روش TPH
در این روش، ارث بری از طریق فقط یک جدول ایجاد می‌شود و زیر مجموعه‌ها بر اساس مقدار یک فیلد از یکدیگر متمایز می‌شوند. پس اگر جدولی دارید که برای متمایز کردن رکوردهای آن از یک فیلد استفاده می‌کنید، روش TPH مناسب شما است. با روش TPH نیز می‌توانید به همان مدلی که در روش TPT دارید برسید، تنها تفاوت این هست که در روش TPH، تمامی داده‌ها در یک جدول قرار دارند و یک فیلد برای متمایز کردن رکوردها استفاده می‌شود. همه چیز با مثال عملی واضح‌تر است. پس کار خود را با یک مثال ادامه می‌دهیم. جدول مثال ما در شکل زیر مشخص است.


به نظر می‌رسد که این جدول با جداول قسمت قبل شباهتی دارد. بله! فیلدهای جداول مثال قبل در این جدول آمده اند.
  • فیلدهای FirstName و LastName از جدول Persons
  • فیلد HireDate از جدول Instructors
  • فیلد EnrollmentDate، Credits و Degree از جدول Students
  • فیلد AdminDate از جدول Admins
  • فیلدهای BusinessCredits و Discipline از جدول BusinessStudents

یک فیلد با نام PersonCategory نیز اضافه شده است که «مقداری عددی» می‌پذیرد و برای «متمایز کردن رکوردها» استفاده می‌شود:

  • 1 ، نمایانگر Student
  • 2 ، نمایانگر Instructor
  • 3 ، نمایانگر Admin
  • 4 ، نمایانگر BusinessStudent

از این جدول می‌خواهیم به مدل قسمت اول برسیم اما این بار با استفاده از روش TPH. در شکل زیر، جدول Persons به صورت مدل شده در برنامه نشان داده شده است.

حال باید چهار موجودیت مشتق شده را به مدل اضافه کنیم. موجودیت‌های Student، Instructor و Admin را با کلیک راست بر روی EDM Designer و انتخاب گزینه‌ی Entity از منوی Add New ایجاد کنید. در فرمی که باز می‌شود، از قسمت  Person ،Base type را انتخاب کنید. موجودیت BusinessStudent را نیز ایجاد و موجودیت پایه‌ی آن را موجودیت Student در نظر بگیرید. مدل ایجاد شده تا اینجای کار در شکل زیر مشخص است.

حال باید خصیصه‌های موجودیت Person را به موجودیت‌های مشتق شده منتقل کرد. بدین منظور، هر خصیصه از موجودیت Person را انتخاب، کلیدهای Ctrl+X را فشار دهید، سپس بر روی قسمت Properties موجودیت مشتق شده‌ی مورد نظر رفته و کلیدهای Ctrl+V را فشار دهید. نتیجه در شکل زیر نشان داده شده است.

اکنون زمان آن رسیده است تا جدول متناظر با هر یک از موجودیت‌های مشتق شده را معرفی کنیم. تمامی موجودیت‌های مشتق شده از جدول Persons استفاده می‌کنند. بر روی هر یک از آنها کلیک راست کرده و گزینه‌ی Table Mapping را انتخاب کنید. پنجره  ی Mapping Details نشان داده می‌شود. ابتدا بر روی عبارت Add a Table or View و سپس بر روی نشانگر رو به پایینی که کنار آن ظاهر می‌شود کلیک کنید (شکل زیر). 

آیتم Persons را انتخاب کنید. اکنون باید فیلد تفکیک کننده‌ی رکوردها را مشخص کنیم. برای این حالت باید یک شرط ایجاد نمود. در همان پنجره‌ی Mapping Details، عبارتی با عنوان Add a Condition وجود دارد. بر روی آن کلیک و در لیستی که ظاهر می‌شود، آیتم PersonCategory را انتخاب کنید (شکل زیر).

سپس در ستون Value/Property، مقدار آن را "1" قرار دهید (شکل زیر).

تناظر میان موجودیت و جدول Persons و مقداردهی مناسب به فیلد متمایز کننده را برای تمامی موجودیت‌های مشتق شده انجام دهید. دلیل این کار این است که EF بداند هر رکورد در چه زمانی باید به چه موجودیتی تبدیل شود. دقت کنید که پیشتر به مقدار فیلد متمایز کننده برای هر موجودیت اشاره کردیم. نکته‌ی مهم اینکه یک شرط نیز باید برای موجودیت Person ایجاد و مقدار فیلد متمایز کننده‌ی آن را "صفر" تعریف کنید.
مثال ما آماده است. آن را امتحان می‌کنیم.

using (PersonDbEntities context = new PersonDbEntities())
{

    var people = from p in context.Persons
                 select p;

    foreach (Person person in people)
    {
        Console.WriteLine("{0}, {1}",
            person.LastName,
            person.FirstName);

        if (person is Student)
            Console.WriteLine("    Degree: {0}",
                ((Student)person).Degree);
        
        if (person is BusinessStudent)
            Console.WriteLine("    Discipline: {0}",
                ((BusinessStudent)person).Discipline);
    }

    Console.ReadLine();
}
چه کدهای آشنایی! بله، این کدها همان کدهایی هستند که برای مثال روش TPT استفاده کردیم و بدون کوچکترین تغییری در اینجا نیز قابل استفاده هستند.

مزایای روش TPH
  • سرعت بالای عملیات CRUD، به دلیل وجود تمامی داده‌ها در یک جدول
  • تعداد جداول در پایگاه داده، کم و مدیریت آنها آسان‌تر است

معایب روش TPH
  • افزونگی داده ها. مقادیر برخی ستون‌ها برای بعضی از رکوردها، حاوی مقدار NULL است و تعداد این ستون‌ها به تعداد زیر مجموعه‌ها ارتباط دارد
  • عیب اول، باعث می‌شود تا در صورتی که داده‌ها به صورت دستی تغییر پیدا کنند، جامعیت داده‌ها از بین برود
  • افزایش بی دلیل حجم داده ها
  • اضافه و حذف کردن موجودیت‌ها به مدل، عملی زمانبر و پیچیده است
سومین روش، TPC است که در EF Designer، پشتیبانی از پیش تعبیه شده برای آن وجود ندارد و باید از طریق ویرایش فایل edmx. به آن رسید. استفاده از این روش توصیه نمی‌شود.

مطالب
استفاده از MembershipProvider و RoleProvider در windows Application
برای استفاده از  سیستم مدیریت کاربران و نقش‌های آنها به یک پیاده سازی از کلاس انتزاعی MembershipProvider نیاز داریم. SQL Membership Provider تو کار دات نت، انتخاب پیش فرض ماست ولی به دلیل طراحی در دات نت 2 و نیاز سنجی قدیمی اون و همچنین گره زدن برنامه با sql server  (استفاده از stored procedure و... ) انتخاب مناسبی نیست. پیشنهاد خود مایکروسافت استفاده از SimpleMembership است که این پیاده سازی قابلیت‌های بیشتری از MembershipProvider پایه رو دارد. این قابلیت‌های بیشتر با استفاده از کلاس انتزاعی ExtendedMembershipProvider که خود از از MembershipProvider مشتق شده است میسر شده است.
برای این آموزش ما از SimpleMembership  استفاده می‌کنیم اگر  شما دوست ندارید از SimpleMembership  استفاده کنید می‌تونید از Provider  های دیگه ای استفاده کنید و حتی می‌تونید یک پروایدر سفارشی برای خودتون بنویسید.
برای شروع یک پروژه ConsoleApplication  تعریف کنید و رفرنس‌های زیر رو اضافه کنید.
System.Web.dll 
System.Web.ApplicationServices.dll
 خاصیت  Copy Local دو کتابخانه زیر رو true  ست کنید.
C:\Program Files (x86)\Microsoft ASP.NET\ASP.NET Web Pages\v2.0\Assemblies\WebMatrix.Data.dll
C:\Program Files (x86)\Microsoft ASP.NET\ASP.NET Web Pages\v2.0\Assemblies\WebMatrix.WebData.dll
- در صورتیکه یک پروژه Asp.Net MVC 4 به همراه تمپلت Internet Application بسازید بصورت خودکار SimpleMembership  و رفرنس‌های آن به پروژه اضافه می‌شود.
 یک فایل App.config با محتویات زیر به پروژه اضافه کنید  و تنظیمات ConnectionString را مطابق با دیتابیس موجود در کامپیوتر خود تنظیم کنید:
<?xml version="1.0" encoding="utf-8" ?>
<configuration>

  <connectionStrings>
    <add name="DefaultConnection" 
         connectionString="Data Source=.;Initial Catalog=SimpleMembershipProviderDB;Integrated Security=True;"
         providerName="System.Data.SqlClient"/>
  </connectionStrings>
  
  <system.web>
    <roleManager enabled="true" defaultProvider="SimpleRoleProvider">
      <providers>
        <clear/>
        <add name="SimpleRoleProvider" type="WebMatrix.WebData.SimpleRoleProvider, WebMatrix.WebData"/>
      </providers>
    </roleManager>
    <membership defaultProvider="SimpleMembershipProvider">
      <providers>
        <clear/>
        <add name="SimpleMembershipProvider" type="WebMatrix.WebData.SimpleMembershipProvider, WebMatrix.WebData"/>
      </providers>
    </membership>

  </system.web>
</configuration>
محتویات فایل Program.cs :
using System; 
using System.Security.Principal; 
using System.Web.Security;
using WebMatrix.WebData;

namespace MemberShipConsoleApplication
{
    class Program
    {
        static void Main(string[] args)
        {
            WebSecurity.InitializeDatabaseConnection("DefaultConnection",
                "UserProfile", "UserId", "UserName", 
                autoCreateTables: true);

            AddUserAndRolSample();
            Login();
            if (System.Threading.Thread.CurrentPrincipal.Identity.IsAuthenticated)
                RunApp();

        }

        static void AddUserAndRolSample()
        {
            if (WebSecurity.UserExists("iman"))
                return;

            //  No implements in SimpleMembershipProvider :
            //     Membership.CreateUser("iman", "123");
            WebSecurity.CreateUserAndAccount("iman", "123");
            Roles.CreateRole("admin");
            Roles.CreateRole("User");
            Roles.AddUserToRole("iman", "admin");
        }

        static void Login()
        {
            for (int i = 0; i < 3; i++)
            {
                Console.Write("UserName: ");
                var userName = Console.ReadLine();
                Console.Write("Password: ");
                var password = Console.ReadLine();
                if (Membership.ValidateUser(userName, password))
                {

                    var user = Membership.GetUser(userName);
                    var identity = new GenericIdentity(user.UserName);
                    var principal = new RolePrincipal(identity);
                    System.Threading.Thread.CurrentPrincipal = principal;

                    Console.Clear();
                    return;
                }


                Console.WriteLine("User Name Or Password Not Valid.");
            }

        }
        static void RunApp()
        {
            Console.WriteLine("Welcome To MemberShip. User Name: {0}",
                System.Threading.Thread.CurrentPrincipal.Identity.Name);

            if (System.Threading.Thread.CurrentPrincipal.IsInRole("admin"))
                Console.WriteLine("Hello Admin User!");

            Console.Read();
        }
    }
}
در ابتدا با فراخوانی متد InitializeDatabaseConnection  تنظیمات اولیه simpleMembership را مقدار دهی می‌کنیم. این متد حتما باید یکبار اجرا شود.
InitializeDatabaseConnection(string connectionStringName, 
                             string userTableName, 
                             string userIdColumn, 
                             string userNameColumn, 
                             bool autoCreateTables)                            
ملاحظه می‌کنید پارامتر آخر متد مربوط به ساخت جداول مورد نیاز این پروایدر است. در صورتی که بخواهیم در پروژه از EntityFramework استفاده کنیم می‌تونیم موجودیت‌های معادل جدول‌های مورد نیاز SimpleMembership  رو در EF  بسازیم و در این متد AutoCreateTables رو False مقدار دهی کنیم. برای بدست آوردن موجودیت‌های معادل جدول‌های این پروایدر با ابزار Entity Framework Power Tools و روش مهندسی معکوس ، تمام موجودیت‌های یک دیتابیس ساخته شده رو استخراج می‌کنیم.
 - SimpleMembership  از تمام خانواده microsoft sql پشتبانی می‌کنه (SQL Server, SQL Azure, SQL Server CE, SQL Server Express,LocalD)   برای سایر دیتابیس‌ها به علت تفاوت در دستورات ساخت تیبل‌ها و ... مایکروسافت تضمینی نداده ولی اگر خودمون جدول‌های مورد نیاز SimpleMembership  رو ساخته باشیم احتمالا در سایر دیتابیس‌ها هم قابل استفاده است.
 در ادامه برنامه بالا یک کاربر و دو نقش تعریف کردیم و نقش admin  رو به کاربر نسبت دادیم. در متد login در صورت معتبر بودن کاربر  ، اون رو به ترد اصلی برنامه معرفی می‌کنیم. هر جا خواستیم می‌تونیم نقشهای کاربر رو چک کنیم و نکته آخر با اولین چک کردن نقش یک کاربر تمام نقش‌های اون در حافظه سیستم کش می‌شود و تنها مرتبه اول با دیتابیس ارتباط برقرار می‌کند.

مطالب
آموزش MEF#1
Managed Extensibility Framework یا MEF کامپوننتی از Framework 4 است که برای ایجاد برنامه‌های توسعه پذیر (Extensible) با حجم کم کد استفاده میشه.این تکنولوژی به برنامه نویسان این امکان رو میده که توسعه‌های (Extension) برنامه رو بدون پیکربندی استفاده کنند. همچنین به توسعه دهندگان این اجازه رو می‌ده که به آسانی کدها رو کپسوله کنند .
MEF به عنوان بخشی از 4 NET. و Silverlight 4 معرفی شد. MEF یک راه حل ساده برای مشکل توسعه در حال اجرای برنامه‌ها ارائه می‌کند.تا قبل از این تکنولوژی ، هر برنامه‌ای که می‌خواست یک مدل Plugin را پشتیبانی کنه لازم بود که خودش زیر ساخت‌ها را از ابتدا ایجاد کنه . این Plugin‌ها اغلب برای برنامه‌های خاصی بودند و نمی‌توانستند در پیاده سازی‌های چندگانه دوباره استفاده شوند. ولی MEF در راستای حل این مشکلات ، روش استانداردی رو برای میزبانی برنامه‌های کاربردی پیاده کرده است. 
برای فهم بهتر مفاهیم یک مثال ساده رو با MEF پیاده سازی می‌کنم.
ابتدا یک پروژه از نوع Console Application ایجاد کنید . بعد با استفاده از Add Reference یک ارجاع به System.ComponentModel.Composition بدید. سپس یک Interface به نام IViewModel را به صورت زیر ایجاد کنید:
public interface IViewModel
    {
        string Name { get; set; }
    }

یک خاصیت به نام Name برای دسترسی به نام ViewModel ایجاد می‌کنیم.
سپس 2 تا ViewModel دیگه ایجاد می‌کنیم که IViewModel را پیاده سازی کنند. به صورت زیر:
ViewModelFirst:
[Export( typeof( IViewModel ) )]
    public class ViewModelFirst : IViewModel
    {
        public ViewModelFirst()
        {
            this.Name = "ViewModelFirst";
        }

        public string Name
        {
            get
            {
                return _name;
            }
            set
            {
                _name = value;
            }
        }
        private string _name;
    }


ViewModelSecond:
[Export( typeof( IViewModel ) )]
    public class ViewModelSecond : IViewModel
    {
        public ViewModelSecond()
        {
            this.Name = "ViewModelSecond";
        }

        public string Name
        {
            get
            {
                return _name;
            }
            set
            {
                _name = value;
            }
        }
        private string _name;
    }


Export Attribute استفاده شده در بالای کلاس‌های ViewModel به این معنی است که این کلاس‌ها اینترفیس IViewModel رو Export کردند تا در جای مناسب بتونیم این ViewModel ‌ها Import کنیم.(Import , Export از مفاهیم اصلی در MEF هستند)
حالا نوبت به پیاده سازی کلاس Plugin می‌رسه.
public class PluginManager
    {
        public PluginManager()
        {

        }

        public IList<IViewModel> ViewModels
        {
            get
            {
                return _viewModels;
            }
            private set
            {
                _viewModels = value;
            }
        }

        [ImportMany( typeof( IViewModel ) )]
        private IList<IViewModel> _viewModels = new List<IViewModel>();

        public void SetupManager()
        {
            AggregateCatalog aggregateCatalog = new AggregateCatalog();

            CompositionContainer container = new CompositionContainer( aggregateCatalog );

            CompositionBatch batch = new CompositionBatch();

            batch.AddPart( this );

            aggregateCatalog.Catalogs.Add( new AssemblyCatalog( Assembly.GetExecutingAssembly() ) );           

            container.Compose( batch );
        }

کلاس PluginManager برای شناسایی و استفاده از کلاس هایی که صفت‌های Export رو دارند نوشته شده(دقیقا شبیه یک UnityContainer در Microsoft Unity Application Block یا IKernel در Ninject) عمل می‌کنه با این تفاوت که نیازی به Register با Bind کردن ندارند)
ابتدا بک لیست از کلاس هایی که IViewModel رو Export کردند داریم.
بعد در متد SetupManager ابتدا یک AggregateCatalog نیاز داریم تا بتونیم Composition Part‌ها رو بهش اضافه کنیم. به کد زیر توجه کنید:
 aggregateCatalog.Catalogs.Add( new AssemblyCatalog( Assembly.GetExecutingAssembly() ) );

تو این قطعه کد من یک Assembly Catalog رو که به Assembly جاری برنامه اشاره می‌کنه به AggregateCatalog اضافه کردم.
متد (batch.AddPart(this در واقع به این معنی است که به MEF گفته می‌شود این کلاس ممکن است شامل Export هایی باشد که به یک یا چند Import وابستگی دارند.
متد (AddExport(this در CompositionBatch به این معنی است که این کلاس ممکن است شامل Exportهایی باشد که به Import وابستگی ندارند.
حالا برای مشاهده نتایج کد زیر را در کلاس Program اضافه می‌کنیم:
static void Main( string[] args )
        {
            PluginManager plugin = new PluginManager();

            Console.WriteLine( string.Format( "Number Of ViewModels Before Plugin Setup Is [ {0} ]", plugin.ViewModels.Count ) );

            Console.WriteLine( Environment.NewLine );

            plugin.SetupManager();

            Console.WriteLine( string.Format( "Number Of ViewModels After Plugin Setup Is [ {0} ]", plugin.ViewModels.Count ) );

            Console.ReadLine();
        }

در کلاس بالا ابتدا تعداد کلاس‌های موجود در لیست ViewModels رو قبل از Setup کردن Plugin نمایش داده سپس بعد از Setup  کردن Plugin  دوباره تعداد کلاس‌های موجود در لیست ViewModel رو مشاهده می‌کنیم.که خروجی به شکل زیر تولید خواهد شد.


متد SetupManager در کلاس Plugin (با توجه به AggregateCatalog) که در این برنامه فقط Assembly  جاری رو بهش اضافه کردیم تمام کلاس هایی رو که نوع IViewModel رو Export کردند پیدا کرده و در لیست اضافه می‌کنه(این کار رو با توجه به ImportMany Attribute) انجام میده. در پست‌های بعدی روش استفاده از MEF رو در Prism یا WAF توضیح می‌دم.
مطالب
نحوه کاهش مصرف حافظه EF Code first حین گزارشگیری از اطلاعات
تمام ORMهای خوب، دارای سطح اول کش هستند. از این سطح جهت نگهداری اطلاعات تغییرات صورت گرفته روی اشیاء و سپس اعمال نهایی آن‌ها در پایان یک تراکنش استفاده می‌شود. بدیهی است جمع آوری این اطلاعات اندکی بر روی سرعت انجام کار و همچنین بر روی میزان مصرف حافظه برنامه تاثیرگذار است. به علاوه یک سری از اعمال مانند گزارشگیری نیازی به این سطح اول کش ندارند. اطلاعات مورد استفاده در آن‌ها مانند نمایش لیستی از اطلاعات در یک گرید، حالت فقط خواندنی دارد. در EF Code first برای یک چنین مواردی استفاده از متد الحاقی AsNoTracking تدارک دیده شده است که سبب خاموش شدن سطح اول کش می‌شود. در ادامه در طی یک مثال، اثر این متد را بر روی سرعت و میزان مصرف حافظه برنامه بررسی خواهیم کرد.

کدهای کامل این مثال را در ذیل ملاحظه می‌کنید:

using System;
using System.Data.Entity;
using System.Data.Entity.Migrations;
using System.Diagnostics;
using System.Linq;

namespace EFGeneral
{
    public class User
    {
        public int Id { get; set; }
        public string Name { get; set; }
    }

    public class MyContext : DbContext
    {
        public DbSet<User> Users { get; set; }
    }

    public class Configuration : DbMigrationsConfiguration<MyContext>
    {
        public Configuration()
        {
            AutomaticMigrationsEnabled = true;
            AutomaticMigrationDataLossAllowed = true;
        }

        protected override void Seed(MyContext context)
        {            
            for (int i = 0; i < 21000; i++)
            {
                context.Users.Add(new User { Name = "name " + i });
                if (i % 1000 == 0)
                    context.SaveChanges();
            }
            base.Seed(context);
        }
    }

    public class PerformanceHelper
    {
        public static string RunActionMeasurePerformance(Action action)
        {
            GC.Collect();
            long initMemUsage = Process.GetCurrentProcess().WorkingSet64;

            var stopwatch = new Stopwatch();
            stopwatch.Start();

            action();

            stopwatch.Stop();

            var currentMemUsage = Process.GetCurrentProcess().WorkingSet64;
            var memUsage = currentMemUsage - initMemUsage;
            if (memUsage < 0) memUsage = 0;

            return string.Format("Elapsed time: {0}, Memory Usage: {1:N2} KB", stopwatch.Elapsed, memUsage / 1024);
        }
    }

    public static class Test
    {
        public static void RunTests()
        {
            Database.SetInitializer(new MigrateDatabaseToLatestVersion<MyContext, Configuration>());
            StartDb();            

            for (int i = 0; i < 3; i++)
            {
                Console.WriteLine("\nRun {0}", i + 1);

                var memUsage = PerformanceHelper.RunActionMeasurePerformance(() => LoadWithTracking());
                Console.WriteLine("LoadWithTracking:\n{0}", memUsage);

                memUsage = PerformanceHelper.RunActionMeasurePerformance(() => LoadWithoutTracking());
                Console.WriteLine("LoadWithoutTracking:\n{0}", memUsage);
            }
        }

        private static void StartDb()
        {
            using (var ctx = new MyContext())
            {
                var user = ctx.Users.Find(1);
                if (user != null)
                {
                    // keep the object in memory
                }
            }
        }

        private static void LoadWithTracking()
        {
            using (var ctx = new MyContext())
            {
                var list = ctx.Users.ToList();
                if (list.Any())
                {
                    // keep the list in memory
                }
            }
        }

        private static void LoadWithoutTracking()
        {
            using (var ctx = new MyContext())
            {
                var list = ctx.Users.AsNoTracking().ToList();
                if (list.Any())
                {
                    // keep the list in memory
                }
            }
        }
    }
}

توضیحات:
مدل برنامه یک کلاس ساده کاربر است به همراه id و نام او.
سپس این کلاس توسط Context برنامه در معرض دید EF Code first قرار می‌گیرد.
در کلاس Configuration تعدادی رکورد را در ابتدای کار برنامه در بانک اطلاعاتی ثبت خواهیم کرد. قصد داریم میزان مصرف حافظه بارگذاری این اطلاعات را بررسی کنیم.
کلاس PerformanceHelper معرفی شده، دو کار اندازه گیری میزان مصرف حافظه برنامه در طی اجرای یک فرمان خاص و همچنین مدت زمان سپری شدن آن‌را اندازه‌گیری می‌کند.
در کلاس Test فوق چندین متد به شرح زیر وجود دارند:
متد StartDb سبب می‌شود تا تنظیمات ابتدایی برنامه به بانک اطلاعاتی اعمال شوند. تا زمانیکه کوئری خاصی به بانک اطلاعاتی ارسال نگردد، EF Code first بانک اطلاعاتی را آغاز نخواهد کرد.
در متد LoadWithTracking اطلاعات تمام رکوردها به صورت متداولی بارگذاری شده است.
در متد LoadWithoutTracking نحوه استفاده از متد الحاقی AsNoTracking را مشاهده می‌کنید. در این متد سطح اول کش به این ترتیب خاموش می‌شود.
و متد RunTests، این متدها را در سه بار متوالی اجرا کرده و نتیجه عملیات را نمایش خواهد داد.

برای نمونه این نتیجه در اینجا حاصل شده است:


همانطور که ملاحظه کنید، بین این دو حالت، تفاوت بسیار قابل ملاحظه است؛ چه از لحاظ مصرف حافظه و چه از لحاظ سرعت.

نتیجه گیری:
اگر قصد ندارید بر روی اطلاعات دریافتی از بانک اطلاعاتی تغییرات خاصی را انجام دهید و فقط قرار است از آن‌ها به صورت فقط خواندنی گزارشگیری شود، بهتر است سطح اول کش را به کمک متد الحاقی AsNoTracking خاموش کنید.

 
مطالب
ASP.NET Web API - قسمت چهارم
آشنایی با مفهوم مسیریابی در Web API
در این قسمت با نحوه‌ی تناظر آدرس‌ها توسط Web API به متدهای موجود در Controller آشنا می‌شوید.
در هر درخواستی که ارسال می‌شود، Web API، انتخاب Controller مناسب را با رجوع به جدولی با نام جدول مسیرها انجام می‌دهد. زمانی که یک پروژه‌ی جدید با استفاده از ASP.NET MVC 4 ایجاد می‌کنید، یک route پیش فرض به صورت ذیل در متد RegisterRoutes قرار می‌گیرد.
routes.MapHttpRoute(
    name: "DefaultApi",
    routeTemplate: "api/{controller}/{id}",
    defaults: new { id = RouteParameter.Optional }
);
عبارت api، ثابت است و قسمت‌های {controller} و {id} توسط آدرس مقداردهی می‌شوند. زمانی که آدرسی با این الگو تطبیق داشته باشد، کارهای ذیل انجام می‌گیرد:
  • {controller} به نام Controller تناظر پیدا می‌کند.
  • نوع درخواست ارسالی (GET، POST، PUT، DELETE) به نام متد تناظر پیدا می‌کند.
  • اگر قسمت {id} در آدرس وجود داشته باشد، به پارامتر id متد انتخاب شده پاس داده می‌شود.
  • اگر آدرس دارای Query String باشد، به پارامترهای همنام خود در متد، تناظر پیدا می‌کنند.

در ذیل، مثال هایی را از چند آدرس درخواستی و نتیجه‌ی حاصل از فراخوانی آنها مشاهده می‌کنید. 

  • آدرس api/products/ با نوع درخواست GET به متد ()GetAllProducts
  • آدرس api/products/1/ با نوع درخواست GET به متد (1)GetProductById
  • آدرس api/products?category=hardware/ با نوع درخواست GET به متد ("GetProductByCategory("hardware


در آدرس اول، عبارت "products" به ProductsController تطبیق پیدا می‌کند. درخواست نیز از نوع GET است، بنابراین Web API به دنبال متدی در Controller می‌گردد که نام آن با عبارت GET "آغاز" شده باشد. همچنین، آدرس شامل قسمت {id} نیز نیست. بنابراین، Web API متدی را انتخاب می‌کند که پارامتر ورودی ندارد. متد GetAllProducts در ProductsController، تمامی این شروط را دارد، پس انتخاب می‌شود.
در دومین آدرس، همان حالت قبل وجود دارد، با این تفاوت که در آدرس درخواستی، قسمت {id} وجود دارد. از آنجا که نوع قسمت {id} در متد int ،GetProductById تعریف شده است، باید یک عدد صحیح بعد از آدرس /api/products وجود داشته باشد تا متد GetProductById فراخوانی شود. این عدد به طور خودکار به نوع int تبدیل شده و در پارامتر اول متد GetProductById قرار می‌گیرد. در ذیل، برخی آدرس‌ها را ملاحظه می‌کنید که معتبر نیستند و باعث بروز خطا می‌شوند.

  • آدرس api/products/ با نوع درخواست POST، باعث خطای 405Method Not Allowed می‌شود.
  • آدرس api/users/ با نوع درخواست GET، باعث خطای 404Not Found می‌شود.
  • آدرس api/products/abc/ با نوع درخواست GET، باعث خطای 400Bad Request می‌شود.


در آدرس اول، Client یک درخواست از نوع POST ارسال کرده است. Web API به دنبال متدی می‌گردد که نام آن با عبارت Post آغاز می‌شود. اما متدی با این شرط در ProductsController وجود ندارد. بنابراین، پاسخی که دریافت می‌شود، عبارت "405 Method Not Allowed" است. درخواست برای آدرس /api/users/ نیز معتبر نیست، چون Controllerیی با نام UsersController وجود ندارد. و سومین آدرس نیز بدین دلیل نامعتبر است که قسمت abc نمی‌تواند به یک عدد صحیح تبدیل شود. 

مشاهده‌ی درخواست ارسالی و پاسخ دریافتی
زمانی که با یک وب سرویس کار می‌کنید، مشاهده‌ی محتویات درخواست ارسالی و پاسخ دریافتی می‌تواند کاربرد زیادی در درک نحوه‌ی تعامل بین Client و وب سرویس و کشف خطاهای احتمالی داشته باشد. در Firefox با استفاده از افزونه‌ی Firebug و در Internet Explorer 9 به بالا با ابزار Developer Tools آن می‌توان درخواست‌ها و پاسخ‌ها را مشاهده کرد. در Internet Explorer، کلید F12 را برای اجرای Developer Tools فشار دهید. از قسمت Network بر روی دکمه‌ی Start Capturing کلیک کنید. حال کلید F5 را برای بارگذاری مجدد صفحه فشار دهید. Internet Explorer، درخواست و پاسخ رد و بدل شده بین مرورگر و Web Server  را مانیتور کرده و گزارشی را نشان می‌دهد (شکل ذیل).

از ستون URL، آدرس /api/products/ را انتخاب و بر روی دکمه‌ی Go to detailed view کلیک کنید. در قسمتی که باز می‌شود، گزینه هایی برای مشاهده‌ی هدرهای درخواست، پاسخ و همچنین بدنه‌ی هر یک وجود دارد. به عنوان مثال، اگر قسمت Request headers را انتخاب کنید، خواهید دید که Internet Explorer از طریق هدر Accept، تقاضای پاسخ در قالب JSON را کرده است (شکل ذیل).

اگر قسمت Response body را انتخاب کنید، پاسخ دریافت شده در قالب JSON را خواهید دید. 

در قسمت بعد، با مدیریت کدهای وضعیت HTTP برای اعمال چهارگانه‌ی CRUD آشنا می‌شوید.
  
مطالب
NuGet 2.0 منتشر شد

نسخه جدید برنامه مدیریت بسته‌های دات نت هم آماده شد. میتونین از اینجا دانلودش کنین. (2.5MB)

طبق آمار خود سایت نوگت تا حالا بیش از 14.6 میلیون بار بسته‌های اون توسط کاربران دانلود شدن و بیش از 7000 بسته متمایز در این گالری موجوده!

NuGet 2.0 Release Notes

یکی از مشکلاتی که تو این نسخه رفع شده موردی بود که در ارتباطات کند اینترنت بوجود میومد (^). تو کنسول این افزونه پس از وارد کردن قسمتی از نام یک بسته با فشردن کلید TAB نام تمام بسته‌هایی که اول اسمشون اون عبارت تایپ شده باشه، لیست میشه (Tab Completion).

این عملیات در نسخه‌های قبلی با استفاده از یک درخواست HTML به OData (^) انجام میشد که داده‌هایی بیش از حد نیاز رو برمیگردوند. اما تو این نسخه این عملیات با استفاده از یک درخواست سریع JSON انجام میشه. (^)

من خودم این ویژگی رو تست کردم و افزایش سرعتش قابل ملاحظه بود!

یکی دیگه بهبودهای حاصله در دریافت بسته‌های وابسته نسبت به نسخه دات نت فریمورک در پروژه هدف هستش. یعنی میشه  تنظیماتی روی بسته‌های نوگت اعمال کرد تا به صورت هوشمندانه نسخه متناسب با دات نت فریمورک مورد استفاده رو دانلود و نصب کنه.

اگه به صفحه مربوط به مشکلات و درخواستهای کاربران برای این افزونه (^) مراجعه کنین میبینید این دو موردکه تو این نسخه برطرف شدن بیشترین تقاضا رو داشتن. مورد اول با توجه به سرعت پایین اینترنت برای خود من خیلی کاربردیه.

نکته: اگر از VS 2010 SP1 استفاده میکنین هنگام به روز رسانی نوگت با استفاده از Extension Manager خود VS ممکنه با خطا مواجه بشین. اصولا بهترین روش نصب نوگت ابتدا unistall کردن نسخه قدیمی این افزونه از طریق appwiz.cpl و سپس نصب نسخه جدید با اجرای فایل vsix. هست (در هر دو قسمت نیاز به دسترسی administrator دارین).

و در نهایت: 

You can develop your own package and share it via the NuGet Gallery. (^

ویرایش:

متاسفانه دیروز وقت نکردم نتایج آزمایش با Fiddler رو اینجا بزارم.

مورد اول (Tab Completion) رو با سه نسخه از نوگت (1.6 و 1.8 و 2.0) برای دو عبارت jque و signa تست کردم و نتایج بدست اومده به شرح زیره. در زیر url درخواست مربوطه به همراه حجم دیتای دریافتی آورده شده:

نوگت 1.6:

nuget ver 1.6

jque:
GET https://nuget.org/api/v2/Packages()?$orderby=DownloadCount%20desc,Id&$filter=startswith(tolower(Id),'jque')%20and%20IsLatestVersion&$skip=0&$top=90 HTTP/1.1
53691 bytes

signa:
GET https://nuget.org/api/v2/Packages()?$orderby=DownloadCount%20desc,Id&$filter=startswith(tolower(Id),'signa')%20and%20IsLatestVersion&$skip=0&$top=90 HTTP/1.1
11536 bytes

نوگت 1.8:

nuget ver 1.8

jque:
GET https://nuget.org/api/v2/Packages()?$orderby=DownloadCount%20desc,Id&$filter=startswith(tolower(Id),'jque')%20and%20IsLatestVersion&$skip=0&$top=90 HTTP/1.1
53694 bytes

signa:
GET https://nuget.org/api/v2/Packages()?$orderby=DownloadCount%20desc,Id&$filter=startswith(tolower(Id),'signa')%20and%20IsLatestVersion&$skip=0&$top=90 HTTP/1.1
11536 bytes

نوگت 2.0:

nuget ver 2.0

jque:
GET https://nuget.org/api/v2/package-ids?partialId=jque HTTP/1.0
598 bytes

signa:
GET https://nuget.org/api/v2/package-ids?partialId=signa HTTP/1.0
457 bytes

پاسخ سرور به عبارت signa در نسخه 2.0:

HTTP/1.1 200 OK
Cache-Control: private
Content-Type: application/json; charset=utf-8
Server: Microsoft-IIS/7.0
X-AspNetMvc-Version: 3.0
X-AspNet-Version: 4.0.30319
X-Powered-By: ASP.NET
Date: Thu, 28 Jun 2012 07:23:06 GMT
Connection: close
Content-Length: 457

["SignalR","SignalR.Client","SignalR.Client.Silverlight","SignalR.Client.Silverlight5","SignalR.Client.WP7","SignalR.EventStream","SignalR.Hosting.AspNet","SignalR.Hosting.Common","SignalR.Hosting.Owin","SignalR.Hosting.Self","SignalR.Js","SignalR.MicroSliver","SignalR.Ninject","SignalR.RabbitMq","SignalR.Reactive","SignalR.Redis","SignalR.Sample","SignalR.Server","SignalR.StructureMap","SignalR.WebSockets","SignalR.WindowsAzureServiceBus","Signals.js"]

میبینید که غیرقابل مقایسه هستن! و همونوطور که آقای هنسلمن (^) در مورد نسخه‌های قدیمی گفتن: «داده‌های بیش از حد نیاز رو برمیگردونن»

نسخه‌های قبل از 2.0 همگی از odata استفاده میکردن و داده‌های برگشتی تماما encrypt شده‌اند. اما در نسخه 2.0 داده‌های برگشتی از نوع JSON هست (به Fiddler مراجعه کنین تا تفاوت واقعی رو ببینین. البته برای اینکه داده‌های encrypt شده رو در fiddler ببینین باید طبق راهنمایی خودش از تنظیمات مربوط به decrypt ترافیک https استفاده کنین)

مطالب
ASP.NET MVC #2

MVC‌ چیست و اساس کار آن چگونه است؟

الگوی MVC در سال‌های اول دهه 70 میلادی در شرکت زیراکس توسط خالقین زبان اسمال‌تاک که جزو اولین زبان‌های شیءگرا محسوب می‌شود، ارائه گردید. نام MVC از الگوی Model-View-Controller گرفته شده و چندین دهه است که در صنعت تولید نرم افزار مورد استفاده می‌باشد. هدف اصلی آن جدا سازی مسئولیت‌های اجزای تشکیل دهنده «لایه نمایشی» برنامه است.
این الگو در سال 2004 برای اولین بار در سکویی به نام Rails به کمک زبان روبی جهت ساخت یک فریم ورک وب MVC مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن به سایر سکوها مانند جاوا، دات نت (در سال 2007)، PHP و غیره راه یافت.
تصاویری را از این تاریخچه در ادامه ملاحظه می‌کنید؛ از دکتر Trygve Reenskaug تا شرکت زیراکس و معرفی آن در Rails به عنوان اولین فریم ورک وب MVC.


C در MVC معادل Controller است. کنترلر قسمتی است که کار دریافت ورودی‌های دنیای خارج را به عهده دارد؛ مانند پردازش یک درخواست HTTP ورودی.


زمانیکه کنترلر این درخواست را دریافت می‌کند، کار وهله سازی Model را عهده دار خواهد شد و حاوی اطلاعاتی است که نهایتا در اختیار کاربر قرار خواهد گرفت تا فرآیند پردازش درخواست رسیده را تکمیل نماید. برای مثال اگر کاربری جهت دریافت آخرین اخبار به سایت شما مراجعه کرده است،‌ در اینجا کار تهیه لیست اخبار بر اساس مدل مرتبط به آن صورت خواهد گرفت. بنابراین کنترلرها، پایه اصلی و مدیر ارکستر الگوی MVC محسوب می‌شوند.
در ادامه، کنترلر یک View را جهت نمایش Model انتخاب خواهد کرد. View در الگوی MVC یک شیء ساده است. به آن می‌توان به شکل یک قالب که اطلاعاتی را از Model دریافت نموده و سپس آن‌ها را در مکان‌های مناسبی در صفحه قرار می‌دهد، نگاه کرد.
نتیجه استفاده از این الگو، ایزوله سازی سه جزء یاد شده از یکدیگر است. برای مثال View نمی‌داند و نیازی ندارد که بداند چگونه باید از لایه دسترسی به اطلاعات کوئری بگیرد. یا برای مثال کنترلر نیازی ندارد بداند که چگونه و در کجا باید خطایی را با رنگی مشخص نمایش دهد. به این ترتیب انجام تغییرات در لایه رابط کاربری برنامه در طول توسعه کلی سیستم، ساده‌تر خواهد شد.
همچنین در اینجا باید اشاره کرد که این الگو مشخص نمی‌کند که از چه نوع فناوری دسترسی به اطلاعاتی باید استفاده شود. می‌توان از بانک‌های اطلاعاتی، وب سرویس‌ها، صف‌ها و یا هر نوع دیگری از اطلاعات استفاده کرد. به علاوه در اینجا در مورد نحوه طراحی Model نیز قیدی قرار داده نشده است. این الگو تنها جهت ساخت بهتر و اصولی «رابط کاربری» طراحی شده است و بس.



تفاوت مهم پردازشی ASP.NET MVC با ASP.NET Web forms

اگر پیشتر با ASP.NET Web forms کار کرده باشید اکنون شاید این سؤال برایتان وجود داشته باشد که این سیستم جدید در مقایسه با نمونه قبلی، چگونه درخواست‌ها را پردازش می‌کند.


همانطور که مشاهده می‌کنید، در وب فرم‌ها زمانیکه درخواستی دریافت می‌شود، این درخواست به یک فایل موجود در سیستم مثلا default.aspx ارسال می‌گردد. سپس ASP.NET یک کلاس وهله سازی شده معرف آن صفحه را ایجاد کرده و آن‌را اجرا می‌کند. در اینجا چرخه طول عمر صفحه مانند page_load و غیره رخ خواهد داد. جهت انجام این وهله سازی، View به فایل code behind خود گره خورده است و جدا سازی خاصی بین این دو وجود ندارد. منطق صفحه به markup آن که معادل است با یک فایل فیزیکی بر روی سیستم، کاملا مقید است. در ادامه، این پردازش صورت گرفته و HTML نهایی تولیدی به مرورگر کاربر ارسال خواهد شد.
در ASP.NET MVC این نحوه پردازش تغییر کرده است. در اینجا ابتدا درخواست رسیده به یک کنترلر هدایت می‌شود و این کنترلر چیزی نیست جز یک کلاس مجزا و مستقل از هر نوع فایل ASPX ایی در سیستم. سپس این کنترلر کار پردازش درخواست رسیده را شروع کرده، اطلاعات مورد نیاز را جمع آوری و سپس به View ایی که انتخاب می‌کند، جهت نمایش نهایی ارسال خواهد کرد. در اینجا View این اطلاعات را دریافت کرده و نهایتا در اختیار کاربر قرار خواهد داد.



آشنایی با قرارداد یافتن کنترلرهای مرتبط

تا اینجا دریافتیم که نحوه پردازش درخواست‌ها در ASP.NET MVC بر مبنای کلاس‌ها و متدها است و نه بر مبنای فایل‌های فیزیکی موجود در سیستم. اگر درخواستی به سیستم ارسال می‌شود، در ابتدا، این درخواست جهت پردازش، به یک متد عمومی موجود در یک کلاس کنترلر هدایت خواهد شد و نه به یک فایل فیزیکی ASPX (برخلاف وب فرم‌ها).


همانطور که در تصویر مشاهده می‌کنید، در ابتدای پردازش یک درخواست، آدرسی به سیستم ارسال خواهد شد. بر مبنای این آدرس، نام کنترلر که در اینجا زیر آن خط قرمز کشیده شده است، استخراج می‌گردد (برای مثال در اینجا نام این کنترلرProducts است). سپس فریم ورک به دنبال کلاس این کنترلر خواهد گشت. اگر آن‌را در اسمبلی پروژه بیابد، از آن خواهد خواست تا درخواست رسیده را پردازش کند؛ در غیراینصورت پیغام 404 یا یافت نشد، به کاربر نمایش داده می‌شود.
اما فریم ورک چگونه این کلاس کنترلر درخواستی را پیدا می‌کند؟
در زمان اجرا، اسمبلی اصلی پروژه به همراه تمام اسمبلی‌هایی که به آن ارجاعی دارند جهت یافتن کلاسی با این مشخصات اسکن خواهند شد:
1- این کلاس باید عمومی باشد.
2- این کلاس نباید abstract باشد (تا بتوان آن‌را به صورت خودکار وهله سازی کرد).
3- این کلاس باید اینترفیس استاندارد IController را پیاده سازی کرده باشد.
4- و نام آن باید مختوم به کلمه Controller باشد (همان مبحث Convention over configuration یا کار کردن با یک سری قرار داد از پیش تعیین شده).

برای مثال در اینجا فریم ورک به دنبال کلاسی به نام ProductsController خواهد گشت.
شاید تعدادی از برنامه نویس‌های ASP.NET MVC تصور ‌کنند که فریم ورک در پوشه‌ی استانداردی به نام Controllers به دنبال این کلاس خواهد گشت؛ اما در عمل زمانیکه برنامه کامپایل می‌شود، پوشه‌ای در این اسمبلی وجود نخواهد داشت و همه چیز از طریق Reflection مدیریت خواهد شد.