مطالب
معماری میکروسرویس‌ها
برنامه‌های بزرگ سمت سرور که با تعداد بسیار زیادی کاربر و داده سر و کار دارند، نباید فقط درگیر پاسخگویی سریع و فراهم کردن وب سرویس‌ها برای پلت‌فرم‌های مختلف باشند. این برنامه‌ها باید بتوانند به سادگی رشد کرده، ارتقاء پیدا کنند و به روز شوند. برای ساخت و توسعه این نوع برنامه‌ها، دو مدل معماری وجود دارد: یکی  معماری Monolithic و دیگری معماری Microservices. برای شناخت معماری Microservices، ابتدا بایستی با معماری Monolithic آشنا شد.


 معماری Monolithic چیست؟ 

در معماری Monolithic بخش‌های مختلف برنامه سمت سرور از جمله پردازش پرداخت آنلاین، مدیریت حساب‌ها، اعلان‌ها و سایر بخش‌ها همگی در یک واحد منفرد جمع شده‌اند. به عبارتی اگر برنامه تحت وب که در سرور قرار دارد به صورت یک جا با تمام متعلقات خود برای پاسخ به درخواست‌های سمت کلاینت، کار با پایگاه داده و انجام سایر الگوریتم‌ها اجرا شود، این برنامه از معماری Monolithic استفاده میکند.


مشکلات معماری Monolithic

  •  در معماری Monolithic زمانیکه ترافیک برنامه در سمت سرور افزایش پیدا میکند، باید برای پاسخگویی، اندازه را افزایش داد. یعنی باید برنامه تحت وب خود را بر روی سرورهای مختلف مجددا اجرا نمود. بخشی به نام Load Balancer، وظیفه توزیع درخواست‌ها را به سرورهای مختلف که بر روی هر یک، یک نسخه از برنامه در حال اجرا است، به عهده دارد. بر اساس توضیحی که از این معماری ارایه شد، در هر یک از این اجرا‌ها، کل برنامه با تمام متعلقاتی که دارد، فارغ از اینکه به همه آنها نیاز است یا نه، از منابع سرور استفاده میکند.

  • در معماری Monolithic برنامه‌ها بر اساس یک زبان برنامه‌نویسی مشخص، برای یک فریم ورک مشخص نوشته می‌شوند. این برنامه‌ها اصطلاحا چند سکویی نیستند و کامپوننت‌های نوشته شده برای آنها فقط در فریم ورک جاری قابل استفاده مجدد هستند.
  • ممکن است برای هر تغییر ریز و درشت در برنامه‌های این معماری، نیاز به Build و Deploy مجدد کل برنامه باشد که احتمال از دسترس خارج شدن برنامه هم وجود دارد.
  • اگر بخشی از برنامه از کار بیافتد، ممکن است باعث از کار افتادن کل برنامه یا بخشهایی از آن شود. 


معماری Microservices

معماری Microservices راه نجات از مشکلات معماری Monolithic است. در معماری Microservices، برنامه سمت سرور به سرویس‌های مختلفی تقسیم میشود. هر سرویس یک فرآیند پردازشی مستقل است که به عنوان یکی از قابلیت‌های خاص برنامه سمت سرور به حساب می‌آید. به عنوان مثال یک سرویس وظیفه پرداخت‌ها را به عهده دارد و دیگری بطور مستقل برای مدیریت حساب‌ها استفاده می‌شود. برنامه‌های نوشته شده با این معماری اجباری برای اجرا شدن در سرورهای جداگانه را ندارند، مگر اینکه یک سرویس، شرایط خاصی از جمله مصرف بالای RAM یا نیاز به پردازش ویژه و زیاد در CPU را داشته باشد. در اینصورت بهتر است که سرویس از یک سرور مجزا اجرا شود. لازم است که سرویس‌ها در بستر شبکه با یکدیگر در ارتباط باشند. 

 در دیاگرام بالا میشود اینطور تصور کرد که Service1، یک وب سرور است که با مرورگر برای دریافت درخواست‌ها در ارتباط است و باقی سرویس‌ها حکم API  برای عملیات‌های مختلف را دارند. 


 ارزش معماری Microservices

  • از آنجایی که سرویس‌ها از طریق زبان مشترک شبکه با یکدیگر در ارتباط هستند، میشود آنها را با زبانهای برنامه‌نویسی مختلف و بر روی فریم‌فرک‌های متفاوت نوشت. 
  • بدیهی است که با این معماری، هر سرویس را میشود به صورت جداگانه ایجاد کرد و تغییر داد که باعث سرعت در به روزرسانی و فرآیند گسترش برنامه میشود.
  • مانیتور کردن سرویس‌ها ساده‌تر خواهد بود. از آنجایی که هر سرویس به صورت یک پردازش جداگانه اجرا خواهد شد، تعیین اینکه هر سرویس از چه منابعی و به چه اندازه‌ای استفاده میکند، آسان‌تر خواهد بود.
  • از آنجایی که این سرویس‌ها از طریق شبکه در تبادل هستند، میشود از آنها در سایر برنامه‌ها مجدداً استفاده کرد. 


افزایش یک سرویس خاص

 یکی از با ارزش‌ترین قابلیت‌های معماری Microservices، افزایش یک سرویس، که به عنوان مثال فقط یک وهله از آن در حال اجراست، به دو یا سه وهله جداگانه است؛ بدون آنکه نیاز باشد سرویس‌های در ارتباط با آنها نیز وهله سازیهای اضافه‌ای داشته باشند. این حالت در دیاگرام زیر قابل مشاهده است. 

 در دیاگرام بالا از سرویس یک، دو وهله، در دو سرور جداگانه ایجاد شده است که Load Balancer ترافیک ورودی را بین آنها تقسیم میکند. باقی سرویس‌ها به همان تعداد که بودند باقی می‌مانند.


مشکلات معماری Microservices

  • از آنجایی که برنامه‌های سمت سرور نوشته شده با این معماری به سرویس‌های مختلفی تقسیم میشوند، گسترش و تنظیمات آنها می‌تواند کاری وقت گیر و طاقت فرسایی باشد.
  • از آنجایی که ارتباط بین سرویس‌ها در بستر شبکه انجام می‌شود، انتظار کندی عملکرد سرویس‌ها دور از ذهن نیست.
  • به دلیل ارتباطات شبکه‌ای، احتمال آسیب پذیری‌های امنیتی در این نوع برنامه‌ها بیشتر است.
  • نوشتن سرویس‌هایی که در بستر شبکه با سایر سرویس‌ها در ارتباط هستند سختی و مشکلات خود را دارد. برنامه‌نویس در این شرایط، درگیر برقراری ارتباط، رمزگذاری داده‌ها در صورت نیاز و تبدیل آنها می‌شود.
  • به دلیل مجزا بودن بخش‌های مختلف برنامه، مانیتور کردن و ردیابی عملکرد سرویس‌ها، یکی از کارهای اصلی توسعه دهنده یا استفاده کننده از برنامه است. 
  • در مجموع سرعت برنامه‌های نوشته شده با معماری Microservices کندتر از برنامه‌های نوشته شده با معماری Monolithic است. دلیل آن محیط اجرایی برنامه‌ها است. برنامه‌هایی با معماری Monolithic بر روی حافظه سرور پردازش می‌شوند.


چه زمانی از معماری Microservices استفاده کنیم؟

در واقع قاعده مشخصی برای انتخاب بین این دو معماری وجود ندارد. شاید بهترین دلیل برای استفاده از این معماری زمانی است که تیم توسعه دهنده به این نتیجه برسد که خصوصیات معماری Monolithic برای آنها مشکل به حساب می‌آید.
اگر تیم توسعه دهنده تصمیم بگیرد که از معماری Monolithic به نوع Microservices تغییر مسیر دهد، نیازی به نوشتن کل برنامه از ابتدا نیست. در این شرایط می‌توان فقط کامپوننت‌هایی را که دردسر ساز شده‌اند، به نوع سرویسی آن تبدیل کرد. به این نوع برنامه‌های سمت سروری که بخش اصلی برنامه به صورت Monolithic ولی برخی از عملکردهای خاص آن به صورت سرویسی نوشته شده باشد، اصطلاحا معماری Microservices با هسته Monolithic گفته می‌شود.

 

 مدیریت داده‌ها: 

در معماری Microservices، هر سرویس می‌تواند پایگاه داده خود را برای ذخیره داده‌ها داشته باشد و یا اینکه از یک پایگاه داده مرکزی بهره ببرد. استفاده از پایگاه داده‌ی مجزای برای هر سرویس، مشکلات خود را دارد. باید بین سرویس‌های مختلف، همگام سازی صورت بگیرد که در این صورت، اگر یکی از سرویس‌ها از کار بیافتد، سرویس‌های وابسته به آن که داده‌ها بین آنها در تبادل هستند، دچار مشکل می‌شود و مسئله می‌تواند به سایر سرویس‌ها که به صورت زنجیر وار به داده‌های در حال تبادل یکدیگر وابسته هستند، سرایت کند. همچنین در این روش داده‌های تکراری وجود خواهند داشت و در نهایت کدنویسی برای این سیستم مشکل خواهد بود. 
در نتیجه بهتر این است که سرویس‌ها با یک پایگاه داده مرکزی سر و کار داشته باشند و اگر سرویس خاصی نیاز داشته باشد که داده‌های بخصوص خود را تولید کند و نمی‌خواهد آن را با سایر سرویس‌ها به اشتراک بگذارد، می‌تواند پایگاه داده مخصوص به خود را داشته باشد. نکته مهم دیگر این است که سرویس‌ها نباید به صورت مستقیم با پایگاه داده مرکزی در ارتباط باشند؛ بلکه به سرویسی مجزا، به نام "سرویس پایگاه داده" که وظیفه فراهم کردن API‌های مخصوص کار با پایگاه داده مرکزی را به عهده دارد، نیاز است.


پیاده‌سازی معماری Microservices‌ها توسط فریم‌فرک Seneca

Seneca یک فریم ورک Node.js است که برای ساخت برنامه‌های سمت سروری با معماری Microservices و هسته Monolithic استفاده می‌شود. در مطلب بعدی به این فریم‌ورک نگاهی گذرا خواهیم داشت.
نظرات مطالب
معماری میکروسرویس‌ها
من در مورد همه مشکلات میکرو سرویس زیاد با شما موافق نیستم 
  • از آنجایی که ارتباط بین سرویس‌ها در بستر شبکه انجام می‌شود، انتظار کندی عملکرد سرویس‌ها دور از ذهن نیست. (اتفاقا بخاطر توزیع برنامه بر روی چند سیستم در زمانی که بار زیادی بر روی سیستم هست پاسخ گویی به کاربر می‌تونه خیلی بسرعت انجام بپذیره و اتفاقا یکی از مزایای اون هست)
  • به دلیل ارتباطات شبکه‌ای، احتمال آسیب پذیری‌های امنیتی در این نوع برنامه‌ها بیشتر است. (البته بیشتر این توزیع در server farm  انجام می‌شه ،یعنی پشت فایروال و کسی جز سرورها در این شبکه خصوصی وجود ندارد، نمی‌گم نیست ولی خیلی نیست)
  • نوشتن سرویس‌هایی که در بستر شبکه با سایر سرویس‌ها در ارتباط هستند سختی و مشکلات خود را دارد. برنامه‌نویس در این شرایط، درگیر برقراری ارتباط، رمزگذاری داده‌ها در صورت نیاز و تبدیل آنها می‌شود.(همان موارد بالا)
  • به دلیل مجزا بودن بخش‌های مختلف برنامه، مانیتور کردن و ردیابی عملکرد سرویس‌ها، یکی از کارهای اصلی توسعه دهنده یا استفاده کننده از برنامه است. (اینم خودش یک فایده است و طبق اصل SRP  و تفاوت MicroServic با SOA  بیشتر بر همین نکته تاکید داره که یک میکرو سرویس کاملا مستقل می‌باشد و راحت‌تر قابل مانیتور کردن و ردیابی عملکرد سرویس می‌باشد
  • در مجموع سرعت برنامه‌های نوشته شده با معماری Microservices کندتر از برنامه‌های نوشته شده با معماری Monolithic است. دلیل آن محیط اجرایی برنامه‌ها است. برنامه‌هایی با معماری Monolithic بر روی حافظه سرور پردازش می‌شوند. (باز تاکید که اصل استفاده از میکرو سرویس برای سیستم هایی با تراکنش بالا می‌باشد ،هدف توسعه راحتر و بدون تاثیر بر بقیه سرویس‌ها و حتی بدون توقف آنها می‌باشد، همچنین امکان  horizontal Scalability   نرم افزار و بالا بردن تعداد سرور‌های ارائه دهنده سرویس براحتی بوجود خواهد امد ، پس می‌تونه سرعت رو خیلی بالا ببره و مشکل توقف سرویس که در خیلی از سامانه‌های ایرانی می‌بینیم رو از بین میبره )
مطالب
پیاده‌سازی میکروسرویس‌ها توسط Seneca
همانطور که در مطلب آشنایی با معماری Microservices گفته شد، Seneca یک فریم‌ورک مبتنی بر Node.js برای ساخت برنامه‌های سمت سرور بر مبنای معماری Microservices با هسته Monolithic است. در این مطلب قصد ارائه یک مثال عملی را بر اساس این فریم‌ورک ندارم. هدف، آشنایی با اجزای اصلی Seneca و چهارچوب کاری آن است.


فواید استفاده از فریم‌ورک Seneca  

  • فریم‌ورک Seneca کدنویسی برای ایجاد درخواست‌ها، ارسال پاسخ به درخواست‌های رسیده و تبدیل داده‌ها را که از روتین‌های هر سرویسی میتوانند باشند، ساده‌تر میکند.
  • فریم‌ورک Seneca با معرفی ایده Actionها و Pluginها که جلوتر توضیح داده خواهند شد، روند تبدیل کامپوننت‌های یک برنامه Monolithic را به نوع سرویسی، تسهیل میکند. روندی که به صورت عادی میتواند کاری طاقت فرسا باشد و نیاز به Refactoring زیادی دارد. 
  • سرویس‌های نوشته شده با زبانهای برنامه‌نویسی مختلف یا فریم‌ورک‌های متفاوت میتوانند با سرویس‌های نوشته شده توسط فریم‌ورک Seneca در ارتباط و تبادل باشند.


نصب فریم‌ورک Seneca

نصب Seneca تفاوتی با نصب سایر فریم‌ورک‌ها توسط npm ندارد. مثلا میشود فایلی با نام package.json را با تنظیماتی که در پی خواهد آمد داشت و با اجرای دستور npm install در خط فرمان، Seneca را نصب کرد. البته دستور نصب را باید در پوشه‌ای که فایل package.json در آن  ایجاد شده‌است، اجرا کرد.
{
    "name": "seneca-example",
    "dependencies": {
        "seneca": "0.6.5",
        "express": "latest"
    }
}
بعد برای استفاده از فریم‌ورک نصب شده باید نمونه‌ای از آن را ایجاد کنیم. 
var seneca = require("seneca")();

 Actionها

‌Actionها عملکرد بخصوصی را ارائه می‌دهند که باید به نمونه‌ای از فریم‌ورک Seneca که ایجاد کرده‌ایم، اضافه شوند. اینکه یک Action چه عملکرد بخصوصی را ارائه می‌هد، در زمان اضافه کردن آن به نمونه‌ای ایجاد شده، مشخص می‌شود. در مطلب گذشته گفته شد که برای تغییر یک برنامه Monolithic به نوع سرویسی، می‌شود فقط کامپوننت‌های دردسر ساز را تغییر داد. Actionها عملکردهای آن کامپوننت‌های مشکل ساز را به عهده خواهند گرفت. زمان اضافه کردن یک Action به نمونه‌ای از Seneca، از متد add استفاده میکنیم که دو آرگومان را دریافت میکند. اولین آرگومان، یک رشته JSON یا یک object است که هویت عملکرد Action را نشان می‌دهد و دومی در واقع یک متد Callback است و زمانیکه Action فراخوانی میشود، اجرا خواهد شد.  
seneca.add({role: "accountManagement", cmd: "login"}, function(args, respond){
});
seneca.add({role: "accountManagement", cmd: "register"}, function(args, respond){
});
در مثال بالا دو Action را به نمونه‌ای از Seneca اضافه کرده‌ایم. خواص role و cmd موارد بخصوصی نیستند. می‌شود آن‌ها را با  موارد دلخواه، بسته به عملکردی که از Action انتظار داریم، جایگزین کنیم. برای فراخوانی Actionهایی که اضافه کرده‌ایم، باید از متد act استفاده کنیم. البته متد act میتواند Actionهایی را که در سایر سرویس‌ها قرار دارند هم فراخوانی کند. اولین آرگومان act، برای تطبیق با الگوهایی که در زمان اضافه کردن Actionها به نمونه تنظیم شده‌اند، استفاده می‌شود. دومین آرگومان آن هم باز یک Callback است و در زمانیکه Action فراخوانی شده‌است اجرا میشود. 
seneca.act({role: "accountManagement", cmd: "register", username:
"parham", password: "12345!"}, function(error, response){
});

seneca.act({role: "accountManagement", cmd: "login", username:
"parham", password: "12345!"}, function(error, response){
});
در مثال بالا و در پارامتر اول، مشخصه‌های بیشتری نسبت به الگوی Actionهایی که اضافه کرده‌ایم، دیده می‌شود. این مسئله مشکلی ایجاد نمیکند و به هر حال Seneca تمامی الگوهای مشابه را شناسایی میکند و آن موردی که بیشترین تطبیق را دارد، فرا میخواند. 


Pluginها

  Pluginها در Seneca در واقع بسته بندیهایی از Actionهایی هستند که کاربرد مشابهی دارند. در مثال بالا دو Action داشتیم که یکی عملکرد ورود را برعهده دارد و دیگری ثبت‌نام. از آنجایی که هر دو برای بخش مدیریت کاربران تشابهاتی دارند، می‌شود آنها را در یک Plugin بسته بندی کرد. ارزش Pluginها زمانی است که می‌خواهیم آنها را توزیع کنیم. با توزیع Plugin، تمام Actionهای زیرمجموعه آن همزمان توزیع می‌شوند. Pluginها را میشود در قالب توابع یا ماژول‌ها ایجاد کرد.
function account(options){
    this.add({init: "account"}, function(pluginInfo, respond){
        console.log(options.message);
        respond();
    })  

    this.add({role: "accountManagement", cmd: "login"}, function(args, respond){
     }); 

    this.add({role: "accountManagement", cmd: "register"}, function(args, respond){
    });
}

seneca.use(account, {message: "Plugin Added"});
در مثال بالا از روش تابع برای ایجاد Plugin استفاده شده‌است. Plugin را ایجاد می‌کنیم و Actionهایی را که میخواهیم به Plugin اضافه شوند، توسط this اضافه می‌کنیم و در نهایت با متد use به نمونه Seneca میگوییم که از Plugin ساخته شده، استفاده کند. کلمه کلیدی This درون Plugin به نمونه‌ای از Seneca که ایجاد کرده‌ایم، ارجاع دارد. یعنی هر this.add برابر با seneca.add می‌باشد. نکته باقی مانده، Action اضافه‌ای است با مشخصه {init: "account"} که چه نقشی دارد. این Action نقش یک سازنده را برای مقداردهی اولیه، دارد. برای نمونه میشود از آن برای ارتباط با پایگاه داده، پیش از اجرا شدن سایر Actionها که نیاز به آن ارتباط دارند، استفاده کرد. مثال بالا را می‌شود با یک ماژول هم پیاده‌سازی کرد.
module.exports = function(options){
    this.add({init: "account"}, function(pluginInfo, respond){
        console.log(options.message);
        respond();
    })

    this.add({role: "accountManagement", cmd: "login"}, function(args, respond){
    });

    this.add({role: "accountManagement", cmd: "register"},function(args, respond){
    });

    return "account";
}  

seneca.use("./account.js", {message: "Plugin Added"});
 ماژول، نام Plugin را برگشت میدهد که با فرض بر اینکه ماژول در فایل account.js قرار دارد، با متد use به نمونه Seneca میگوییم که از Plugin ساخته شده استفاده کند.


Serviceها  

یک سرویس، یک نمونه از فریم‌ورک Seneca است که Actionهایی را برای استفاده بیرونی، در معرض شبکه قرار می‌دهد. 
var seneca = require("seneca")();
seneca.use("./account.js", {message: "Plugin Added"});
seneca.listen({port: "9090", pin: {role: "accountManagement"}});
در مثال بالا، نمونه‌ای از فریم‌ورک Seneca ایجاد شده، مجموعه‌ای از Actionها تحت یک Plugin به آن اضافه شده و در نهایت Actionهایی که در زمان ساخت و اضافه کردن آنها نقش accountManagement گرفته‌اند، برای استفاده در معرض شبکه و در بستر HTTP قرار می‌گیرند. هر دو بخش port و pin، اختیاری هستند و با صرفنظر از این دو بخش، اولا نمونه‌ی Seneca برای دریافت درخواست‌های ورودی، به درگاه پیش فرض 10101 گوش می‌دهد و ثانیا تمامی Actionهایی را که به نمونه اضافه کرده‌ایم، در معرض شبکه قرار میگیرند.
در سمت دیگر، برای اینکه سایر سرویس‌ها و برنامه‌های Monolithic قادر باشند Actionهای در معرض شکبه قرار داده شده را فراخوانی کنند، باید آنچه را که در معرض قرار داده شده، در خود ثبت کنند. برای مثال سرویس دیگری از Seneca می‌تواند از قطعه کد زیر استفاده کند.
seneca.client({port: "9090", pin: {role: "accountManagement"}});

در اینجا هم موارد port و pin اختیاری هستند. اگر سرویسی که میخواهیم ثبت کنیم در سرور دیگری باشد، بایستی خاصیت host و با مقدار آدرس IP سرور مورد نظر در زمان ثبت، اعمال شود. سوالی که باقی می‌ماند این است که یک سرویس چطور Actionی از یک سرویس دیگر را فراخوانی می‌کند؟

در بخش Actionها آمد که برای فراخوانی یک Action از متد act،  از نمونه‌ی Seneca استفاده میکنیم. رفتار Seneca به این صورت است که ابتدا بر اساس امضای Action درخواست شده، Actionهای محلی را که به سرویس جاری اضافه شده‌اند، جستجو میکند. اگر تطبیقی نیافت به سراغ Actionهای ثبت شده خارجی که دارای خاصیت pin هستند، خواهد رفت و در نهایت اگر آنجا هم موردی نیافت، برای تک تک سرویس‌هایی که آنها را ثبت کرده، اما خاصیت pin را ندارند، درخواستی را ارسال میکند.


برای اطلاعات بیشتر به بخش مستندات  فریم‌ورک Seneca رجوع کنید.

مطالب
تفاوت سیستم‌های یکپارچه با میکروسرویس‌ها (Monolithic vs Microservices architecture)

 معماری میکرو سرویس یا یکپارچه؟

برای درک میکروسرویس‌ها، باید بدانیم کاربرد سیستم‌های یکپارچه چیست و چه چیزی باعث شد در زمان‌های اخیر از برنامه‌های یکپارچه به میکروسرویس‌ها حرکت کنیم.


 سیستم‌های یکپارچه ( Monolithic applications  )

اگر تمام عملکردهای یک پروژه در یک بخش واحد وجود داشته باشند، آن برنامه به عنوان یک برنامه‌ی یکپارچه شناخته می‌شود. ما برنامه‌ی خود را در لایه‌های مختلفی مانند Presentation ، Service ، UI  طراحی می‌کنیم و سپس آن بخش از کدهای نوشته شده را به عنوان یک فایل خروجی به کار می‌گیریم. این چیزی نیست جز یک برنامه‌ی یکپارچه، که در آن " mono " یک پایگاه کد منفرد حاوی تمام عملکردهای مورد نیاز را نشان می‌دهد.


چرا اصلا به سمت میکروسرویس‌ها برویم؟

خب برای جواب به این سوال بهتر است معایب سیستم‌های یکپارچه را مرور کنیم:

  1. مدیریت دشوار بخاطر گسترش برنامه در گذشت زمان
  2. برای تغییری کوچک، کل برنامه را دوباره باید منتشر ( publish ) کنیم
  3. با تغییر و آپدیت برنامه، زمان انتشار افزایش می‌یابد.
  4. درک دشوار برای توسعه دهنده‌های جدید هر پروژه
  5. برای تقسیم ترافیک روی قسمت‌های مختلف برنامه، باید نمونه‌های کل برنامه را در چندین سرور منتشر کنیم که بسیار ناکارآمد و باعث استفاده‌ی بیهوده از منابع میشود
  6. اگر از فناوری یا تکنولوژی‌های جدید استفاده کنیم، برای عملکردی خاص، چه از نظر هزینه و چه از نظر زمان، بر کل برنامه تاثیر گذار است
  7. و در نهایت وجود یک باگ در هر ماژول میتواند کل برنامه را مختل کند.

و اما مزایای سیستم‌های یکپارچه:

  1. توسعه‌ی آن نسبت به میکروسرویس‌ها ساده است.
  2. انتشار آن آسان‌تر است؛ زیرا فقط یک خروجی، مستقر شده‌است.
  3. در مقایسه با معماری میکروسرویس‌ها، توسعه‌ی آن نسبتا آسان‌تر و ساده‌تر است.
  4. مشکلات تأخیر و امنیت شبکه در مقایسه با معماری میکروسرویس‌ها نسبتاً کمتر است.
  5. توسعه دهندگان نیازی به یادگیری برنامه‌های مختلف ندارند؛ آنها می‌توانند تمرکز خود را بر روی یک برنامه حفظ کنند.


میکروسرویس ها

این یک سبک توسعه معماری است که در آن برنامه از سرویس‌های کوچکتری تشکیل شده‌است که بخش کوچکی از عملکرد و داده‌ها را با برقراری ارتباط مستقیم با یکدیگر، با استفاده از پروتکلی مانند HTTP مدیریت می‌کند. به عبارتی دیگر خدمات یا سرویس‌های کوچکی هستند که با هم کار می‌کنند.

معماری میکروسرویس تأثیر بسزایی در رابطه‌ی بین برنامه و پایگاه داده دارد. بجای اشتراک گذاری یک پایگاه داده با سایر میکروسرویس‌ها، هر میکروسرویس، پایگاه داده خاص خود را دارد که اغلب منجر به تکثیر برخی از داده‌ها می‌شود، اما اگر می‌خواهید از این معماری بهره مند شوید، داشتن یک پایگاه داده در هر میکروسرویس، ضروری است؛ زیرا اتصال ضعیف را تضمین می‌کند. مزیت دیگر داشتن یک پایگاه داده‌ی مجزا برای هر میکروسرویس این است که هر میکروسرویس می‌تواند از نوع پایگاه داده‌ای که برای نیازهای خود مناسب‌تر است، استفاده کند. هر سرویس یک ماژول را ارائه می‌دهد، به طوری که خدمات مختلف را می‌توان به زبان‌های برنامه نویسی مختلف نوشت. الگوهای زیادی در معماری میکروسرویس دخیل هستند مانند discovery و registry service ، Caching ، ارتباط API ، امنیت و غیره.



اصول میکروسرویس‌ها:

تک مسئولیتی: یکی از اصولی است که به عنوان بخشی از الگوی طراحی SOLID تعریف شده است. بیان می‌کند که یک Unit ، یا یک کلاس، یک متد یا یک میکروسرویس باید تنها یک مسئولیت را داشته باشد. هر میکروسرویس باید یک مسئولیت داشته باشد و یک عملکرد واحد را ارائه دهد. شما همچنین می‌توانید بگویید تعداد میکروسرویس‌هایی که باید توسعه دهید، برابر با تعداد عملکردهای مورد نیاز شما است. پایگاه داده نیز غیرمتمرکز است و به طور کلی، هر میکروسرویس، پایگاه داده خاص خود را دارد.

بر اساس قابلیت‌های تجاری ساخته شده است: در دنیای امروزی که فناوری‌های زیادی وجود دارند، همیشه فناوری‌ای وجود دارد که برای اجرای یک عملکرد خاص مناسب‌تر است. اما در برنامه‌های یکپارچه، این یک اشکال بزرگ بود؛ زیرا ما نمی‌توانیم از فناوری‌های مختلف برای هر عملکرد استفاده کنیم و از این رو، نیاز به مصالحه در زمینه‌های خاص داریم. یک میکروسرویس هرگز نباید خود را از پذیرش پشته فناوری مناسب یا ذخیره‌سازی پایگاه داده پشتیبان که برای حل هدف تجاری مناسب‌تر است، محدود کند؛ به‌عنوان مثال، هر میکروسرویس می‌تواند بر اساس نیازهای تجاری از فناوری‌های متفاوتی استفاده کند.

طراحی برای مدیریت خطاها: میکروسرویس‌ها باید با در نظر گرفتن مدیریت خطاها طراحی شوند. میکروسرویس‌ها باید از مزیت این معماری استفاده کنند و پایین آمدن یک میکروسرویس نباید بر کل سیستم تأثیر بگذارد و سایر عملکردها باید در دسترس کاربر باقی بمانند. اما در برنامه‌های کاربردی سیستم‌های یکپارچه که خطای یک ماژول منجر به سقوط کل برنامه می‌شود، اینگونه نبود.

مزایای میکروسرویس ها:

  1. مدیریت آن آسان است زیرا نسبتا کوچکتر است.
  2. اگر در یکی از میکروسرویس‌ها، بروزرسانی وجود داشته باشد، باید فقط آن میکروسرویس را مجدداً منتشر کنیم.
  3. میکروسرویس‌ها مستقل هستند و از این رو به طور مستقل منتشر می‌شوند. زمان راه اندازی و انتشار آنها نسبتاً کمتر است.
  4. برای یک توسعه‌دهنده جدید بسیار آسان است که وارد پروژه شود، زیرا او باید فقط یک میکروسرویس خاص را که عملکردی را که روی آن کار می‌کند، درک کند و نه کل سیستم را.
  5. اگر یک میکروسرویس خاص به دلیل استفاده بیش از حد کاربران از آن عملکرد، با بار زیادی مواجه است، ما باید فقط آن میکروسرویس را تنظیم کنیم. از این رو، معماری میکروسرویس از مقیاس بندی افقی پشتیبانی می‌کند.
  6. هر میکروسرویس بر اساس نیازهای تجاری می‌تواند از فناوری‌های مختلفی استفاده کند.
  7. اگر یک میکروسرویس خاص به دلیل برخی باگ‌ها از کار بیفتد، بر روی سایر میکروسرویس‌ها تأثیر نمی‌گذارد و کل سیستم دست نخورده باقی می‌ماند و به ارائه سایر عملکردها به کاربران ادامه می‌دهد.

معایب میکروسرویس ها:

  1. پیچیده است و پیچیدگی آن با افزایش تعداد ریز سرویس‌ها افزایش می‌یابد.
  2. نیاز به نیروهای متخصص
  3. استقرار مستقل میکروسرویس‌ها پیچیده‌است.
  4. میکروسرویس‌ها از نظر استفاده از شبکه پرهزینه هستند؛ زیرا نیاز به تعامل با یکدیگر دارند و همه این تماس‌های راه دور منجر به تأخیر شبکه می‌شود.
  5. امنیت کمتر به دلیل ارتباط بین سرویس‌ها
  6. اشکال زدایی دشوار است

نظرات مطالب
معماری میکروسرویس‌ها
اگر تجزیه و تحلیل، طراحی و پیاده‌سازی هر معماری و روشی به درستی انجام بشه میزان اشکالات یا چالش‌ها به حداقل میرسن. به عنوان مثال، کندی در بستر شبکه به دلیل خود این معماری نیست، بلکه این سیستم نیاز به یک شبکه سالم و نرمال داره، نه شبکه‌ای که قطعی زیاد و مسدودسازی‌های اشتباه داره. شبکه مریض تاثیر مخرب بر روی هر دو معماری داره و از اونجایی که این معماری آمده تا مشکلات کندی Monolithic رو با توزیع پذیری بیشتر رفع کنه با کارایی پایین مواجه میشه.
نیاز به پیاده‌سازی صحیح و بستر مناسب رو میشه برای باقی چالش‌های احتمالی که با آنها چندان موافق نبودید هم در نظر گرفت. 
مطالب
مایکرو سرویس‌ها - قسمت 1 - معرفی
در نرم افزار‌های Enterprise، توسعه محصول، چالش اصلی تیم نمی‌باشد. اصلی‌ترین چالش، بعد از استقرار نرم افزار و زیر بار رفتن آن به‌وجود می‌آید؛ مسائلی نظیر مدیریت تغییرات و scaling و چنانچه نرم افزار بصورت صحیحی توسعه نیافته باشد، می‌توان گفت که انجام موارد ذکر شده بسیار سخت یا شاید غیر ممکن شوند و باید نرم افزار، بازنویسی شود.
برای روشن شدن موضوع یک مثال میزنم.
فرض کنید یک نرم افزار جامع بیمه (Core Insurance) داریم که بصورت یک نرم افزار یکپارچه (Monolithic) ارائه شده است. بعد از چند سال قرار است در زیر سیستم‌های مختلف تغییراتی انجام شود؛ مثلا زیر سیستم‌های بیمه عمر، بیمه مسافرتی و بیمه درمان، نیاز به تغییر دارند. فرض کنید تغییرات در بیمه درمان سریعتر انجام شده و آماده استفاده برای مشتری می‌باشد؛ اما به دلیل یکپارچه بودن سیستم، این انتشار نسخه باید تا اتمام کار زیر سیستم‌های دیگر، به تعویق بیفتد. یا اینکه به دلیل بالا رفتن تعداد کاربران می‌خواهیم سیستم را  scale out کنیم. برای این منظور باید چند نسخه از کل سیستم را در پروسه‌های مجزایی قرار دهیم.
با توجه به توضیحات بالا متوجه این منظور میشویم که مدیریت تغییرات، بخاطر وابستگی‌های بیش از حد سیستم، با کندی روبه رو می‌شود و همچنین هزینه Scale سیستم با توجه به اینکه باید کل سیستم را  در پروسه‌های مختلفی نصب کرد، بالا می‌باشد.
اگر این سیستم یکپارچه به زیر سیستم‌های مجزایی شکسته می‌شد، هزینه تغییرات و Scale آن به مراتب کمتر می‌شد. حتی از این جلوتر بریم و هر کدام از این زیر سیستم‌ها قابلیت‌های کسب و کار (Business Capabilities) خودشان را به‌صورت سرویس‌های مجزایی ارائه دهند، هزینه تغییرات و نگهداری آن‌ها چگونه خواهد بود؟!
برای مثال اگر زیر سیستم بیمه عمر را تصور و آن‌را به سه قسمت درخواست بیمه نامه ، صدور بیمه نامه و بخش خسارت تقسیم کنیم که هر کدام از این قسمت‌ها به تنهایی قابل ارائه به مشتری باشند.
برای مثال درخواست بیمه نامه شامل پر کردن فرم پیشنهاد، بررسی اطلاعات وارد شده توسط پزشکان بیمه و اعلام نظر کار شناسان بیمه برای افزایش نرخ بیمه نامه بر اساس ریسک‌های پزشکی و شغلی بیمه شده می‌باشد که در نهایت بعد از چند روز، یک فرم پیشنهاد به تایید کارشناسا ن رسیده و تازه به بیمه نامه تبدیل می‌شود. همانطور که می‌بینید این بخش به تنهایی می‌تواند در اختیار نمایندگی‌های شرکت بیمه قرار گرفته و قسمت اولیه فروش بیمه نامه را پشتیبانی کند. حالا اگر نیاز به تغییرات یا scaling سیستم وجود داشته باشد، انجام دادن آن‌ها به مراتب راحت‌تر و کم هزینه‌تر می‌باشد.

مایکرو سرویس چیست ؟

در یک تعریف کوتاه، در معماری مایکرو سرویس، توسعه یک نرم افزار به‌صورت مجموعه‌ای از سرویسهای کوچک می‌باشد که این سرویسها به‌صورت کاملا مستقلی قابلیت استقرار دارند و هر کدام از این سرویسها می‌توانند توسط تیم‌های جداگانه‌ای با پلتفرم توسعه و زبان برنامه نویسی و بانک اطلاعاتی جداگانه‌ای توسعه داده شوند  و با یک مکانیزم سبک  وزن مانند Http با یکدیگر در ارتباط باشند.

این روش پیاده سازی قابلیت مقیاس پذیری و تست پذیری را بالا میبرد و توسعه و نگهداری سیستم را آسان می‌کند. دلیل آن هم کاملا مشخص است؛ هر سرویس یک وظیفه مشخص دارد و تیم توسعه‌ی آن کاملا بر آن مسلط می‌باشد و با توجه به اینکه این سرویسها خیلی بزرگ نیستند، تغییرات و تست و نگهداری آن آسان میشود .

چرا معماری مایکرو سرویس؟

مایکرو سرویس‌ها به شما قابلیت چابکی بیشتری می‌دهند و شما را قادر میسازند تا به‌صورت بهتری بتوانید یک سیستم بزرگ، پیچیده و در مقیاس بزرگ را نگهداری کنید.
این سرویس‌ها به تنهایی قابلیت scaling دارند و برخلاف یک سیستم یکپارچه که برای scaling باید تمام سیستم را به عنوان یک واحد scale out کرد، در مایکرو سرویس‌ها شما می‌توانید سرویس‌هایی را که بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرند، بصورت کاملا مستقلی scale out کنید و به این صورت چابکی شما در مواجه با تغییرات که از خصوصیات اصلی یک سیستم نرم افزاری می‌باشد، بالا می‌رود. 
با توجه به توضیحات بالا تصویر زیر گویای همه‌ی این موارد هست:

مقایسه سیستم یکپارچه با مایکروسرویسدر مطالب بعدی در موردی مشخصه‌های مایکرو سرویس‌ها صحبت خواهیم کرد.

مطالب
یک سرویس (میکروسرویس) چیست؟ و چگونه آن را مستند کنیم؟ (قسمت اول)
معماری میکروسرویس (یا به اختصار: میکروسرویس) یک سبک معماری نرم افزار می‌باشد که در آن یک نرم افزار، به مجموعه‌ای از سرویس‌ها خرد می‌شود؛ به نحوی که هر سرویس مسئولیت انجام بخشی از منطق کسب و کار را به عهده داشته باشد.
این تقسیم بندی مزایای متعددی را به همراه دارد که نهایتا پیاده سازی و توسعه راحت‌تر نرم افزار‌های بزرگ و پیچیده را ممکن می‌نماید. از جمله مزایای این معماری می‌توان به راحت‌تر شدن مباحث continuous delivery/deployment، مقیاس پذیری بهتر، تحمل خطا، مهاجرت به (و یا استفاده از) تکنولوژی‌های جدید در بخش‌های مختلف نرم افزار و ... اشاره نمود.

مهم‌ترین بخش و تصمیمات شما به عنوان یک معمار نرم افزار، هنگام طراحی با استفاده از این معماری، شناسایی بخش‌های مختلف کسب و کار، جدا سازی و مرزبندی نمودن آنها و نهایتا طراحی سرویس‌ها و تعیین نحوه همکاری آنها با یکدیگر می‌باشد. لذا در هنگام استفاده از معماری میکروسرویس، مرکز توجهات باید کسب و کار باشد و نه مسائل تکنیکال و موضوعاتی مانند Docker, Kubernetes , Serverless و ... . (DDD می‌تواند به شما جهت مرزبندی بخش‌های مختلف کسب و کار و شناسایی سرویس‌ها کمک نماید)

تا اینجا متوجه شدیم که میکروسرویس در واقع یک سبک معماری نرم افزار محسوب می‌گردد و در واقع میکروسرویس (در اینجا و ادامه مقاله، منظور از میکروسرویس، معماری میکروسرویس می‌باشد) از چندین سرویس مجزا و مستقل تشکیل شده‌است که هر سرویس معمولا مسئولیت بخشی از منطق کسب و کار را بر عهده خواهد داشت.

مشخصات یک سرویس
هر سرویس در معماری میکروسرویس دارای چندین ویژگی اصلی به شرح زیر می‌باشد:
- Loosely coupled with other services - باید به طور مستقل از سایر سرویس‌ها عمل کند. به این معنا که تغییر و توسعه سایر سرویس‌ها موجب اختلالی در عملکرد این سرویس نگردد و برعکس، تغییر و توسعه این سرویس نباید عملکرد سایر سرویس‌ها را مختل نماید.
- Independently deployable - تیم توسعه دهنده سرویس قادر باشد تا بدون نیاز به هماهنگی با سایر تیم‌ها، خدمات خود (شامل ویژگی‌های جدید و تغییرات) را مستقر (Deploy) نماید.
- Capable of being developed by a small team – سرویس، امکان توسعه توسط یک تیم کوچک را داشته باشد. این مورد به جهت جلوگیری از سربار زیاد ناشی از هماهنگی در تیم‌های بزرگ، ضرورت دارد.
- Highly maintainable and testable – سرویس بسیار قابل نگهداری و قابل آزمایش باشد؛ امکان توسعه، تست و استقرار سریع را داشته باشد.

ساختار یک سرویس
حال که با ویژگی‌ها و مشخصات اصلی یک سرویس آشنا شدیم، در دیاگرام زیر، ساختار درونی یک سرویس را که از معماری هگزاگون (hexagonal architecture) استفاده می‌نماید، بررسی میکنیم. در این معماری، هسته سرویس، منطق کسب کار (Business logic) می‌باشد که توسط چندین آداپتور (جهت ارتباط با سایر سرویس‌ها) احاطه شده است.

بیایید با دقت به هر یک از بخش‌های یک سرویس (با توجه به دیاگرام فوق) نگاه کنیم

هر سرویس  احتمالا دارای یک یا چندین API می‌باشد
از دید مصرف کنندگان یک سرویس (Consumers)، تنها مورد با اهمیت یک سرویس، APIهای آن سرویس می‌باشد. APIهای یک سرویس نیز (با توجه به تصویر فوق) شامل عملیات یا Operations و وقایع منتشر شده یا Published events می‌باشند. که در ادامه این انواع را بررسی میکنیم.

- عملیات (Operations)
به صورت کلی و همانطور که در دیاگرام فوق قابل مشاهده می‌باشد، عملیات به دو نوع دستورات (Commands) و جستارها (Queries) تقسیم می‌شوند. دستورات نوعی از عملیات می‌باشند که موجب تغییر داده‌ها می‌شود؛ اما در مقابل جستارها، عملیاتی در جهت واکشی داده‌ها می‌باشند. برای مثال یک سرویس  ثبت سفارش (OrderService) را در نظر بگیرید. عملیاتی مانند ثبت سفارش ()CreateOrder، انصراف از سفارش ثبت شده  ()CancelOrder و ... عملیاتی از نوع دستورات هستند و عملیاتی مانند یافتن یک سفارش خاص ()FindOrder که هیچ دیتایی را تغییر نمیدهد، از نوع جستارها می‌باشند.
عملیات ارائه شده توسط یک سرویس میتواند از ترکیبی از پروتکل‌های همزمان (Synchronous protocols) مانند REST یا gRPC و پروتکل‌های غیر همزمان (Asynchronous protocols) مانند messaging باشند.
پروتکل‌های همزمان، به ویژه REST، بیشتر در مواردی که قصد ارائه API به کلاینت‌های خارجی (External clients) را داریم، مانند موبایل اپلیکیشن‌ها و یا نرم افزارهای تک صفحه‌ای (SPA) کاربرد دارند.
از پروتکل‌های غیر همزمان مانند messaging نیز بیشتر در مواردی که میخواهیم الگوی ساگا (SAGA) را پیاده سازی نماییم و به روز نگه داشتن داده‌ها را بین سرویس‌های مختلف حفظ کنیم، نیاز به استفاده داریم. برای مثال در همان سیستم ثبت سفارش، عملیات ()CreateOrder به صورت Rest و با متد Post در Endpoint ای مانند /Order پیاده سازی می‌شود و پس از فراخوانی، یک عملیات غیرهمزمان مانند CreateOrderSaga را نیز به صورت messaging آغاز میکند.

- وقایع (Events)
سرویس‌ها، اغلب وقایعی (Event) را نیز منتشر میکنند. منظور از وقایع یا events معمولا همان مفهوم domain event درDDD می‌باشد که در همان ادبیات DDD وقایع توسط aggregate‌ها در زمان هایی مانند ایجاد، ویرایش، حذف و یا سایر مفاهیم موجود در منطق کسب و کار منتشر می‌شوند. سرویس نیز معمولا این وقایع را روی یک کانال ارتباطی (message channel) که توسط یک message broker (مانند RabbitMQ, Apache Kafka, ActiveMQ و ...) پیاده سازی شده است، منتشر میکند. و علاقمندان به دریافت این وقایع می‌توانند وقایع را پس از انتشار، بر روی کانال ارتباطی دریافت نمایند.


منطق کسب و کار (Business Logic)
منطق کسب و کار، قلب هر سرویس و دلیل وجود آن سرویس می‌باشد که API هایی را در قالب عملیات (Opertaions) پیاده سازی و همچنین مواردی را در قالب وقایع (Events) منتشر می‌نماید. همچنین منطق کسب و کار می‌تواند بنا بر نیاز خود، عملیات مربوط به سایر سرویس‌ها را فراخوانی و یا در کانال‌های ارتباطی (channels) مربوط به وقایع آنها، مشترک (Subscribes) شود و نهایتا داده‌ها را در دیتابیس خود نگهداری نماید.

نحوه همکاری سرویس‌ها با یکدیگر (Services Collaborations)
با توجه به مفاهیم فوق، زمانی که صحبت از همکاری (collaborate) بین سرویس‌ها می‌شود، معمولا منظور، ارتباط آنها از طریق APIهای یکدیگر (شامل عملیات و وقایع که پیش‌تر توضیح داده شد) می‌باشد (به جای خواندن و نوشتن مستقیم در دیتابیس‌های مربوط به یکدیگر می‌باشد).
برای مثال یک سرویس ممکن است عملیات مربوط به ایجاد سفارش ()CreateOrder را از سرویس ثبت سفارش (OrderService) فراخوانی نماید و یا برعکس خود سرویس ثبت سفارش (OrderService) ممکن است بر حسب نیاز منطق کسب و کار خود، عملیات ارائه شده توسط سرویس انبار را فراخوانی نماید.
همچنین یک سرویس جهت همکاری با دیگر سرویس‌ها میتواند در وقایع منتشر شده (Published events) توسط آنها مشترک (Subscribes) شود. برای مثال سرویس ثبت سفارش احتمالا در وقایع منتشر شده از سوی سرویس رستوران مشترک می‌شود.

دیتابیس اختصاصی
معمولا هر سرویس دارای یک یا چند دیتابیس می‌باشد که دیتای اختصاصی مربوط به منطق کسب و کار خود و در مواردی بخشی از دیتای مربوط به سایر سرویس‌ها را در آن‌(ها) نگهداری میکند. برای مثال اطلاعات سفارش‌ها را هم سرویس ثبت سفارش و هم سرویس رستوران، هر دو نگهداری میکنند و عملا این دیتا ابتدا در سرویس رستوران و سپس در سرویس ثبت سفارش، مجددا نگهداری می‌شود و به نوعی دیتای فوق Replicate شده و تکراری می‌باشد. اما به جهت اطمینان از کاهش وابستگی (loose coupling) این تکرار داده‌ها انجام می‌شود. در مجموع استفاده از یک دیتابیس مشترک (منظور table مشترک می‌باشد) بین سرویس‌ها ایده‌ی بدی می‌باشد و سرویس‌ها باید از طریق API‌های یکدیگر باهم همکاری نمایند.

نتیجه
در این مقاله عنوان شد که میکروسرویس یک سبک معماری می‌باشد و در این معماری، نرم افزار و منطق کسب و کار، به چندین سرویس مختلف  تقسیم می‌شود. مشخصات کلیدی که هر سرویس باید در این سبک معماری (microservice architecture) داشته باشد و همچنین ساختار درونی هر سرویس بررسی شد.
در قسمت بعدی این مقاله، در مورد نحوه مستند سازی این سرویس‌ها صحبت می‌شود. چرا که با زیاد شدن تعداد سرویس‌ها، در صورت عدم وجود یک مستندات مناسب (documents)، ارتباط و هماهنگی تیم‌ها با یکدیگر خود موجب سربار خواهد شد.

منابع
برگرفته شده از مقاله آقای ریچاردسون (whats-a-service
مطالب
معماری وب گرا (سبکی از سرویس گرایی)
در ابتدای مقاله، پیش از آن که وارد بحث معماری وب گرا بشوم، یک سوال را مطرح میکنم که شاید برای شما هم جالب باشد. آن سوال اینست : آیا SOA پاسخی برای همه چیز در 
حوزه معماری است؟ شاید اینطور نباشد. به ترکیب زیر دقت کنید :
WOA  / SOA + WWW + REST
ترکیب فوق ما را چند قدم جلوتر برده و کاستی‌های سرویس گرایی را پر می‌کند و ما را یاری می‌کند تا اپلیکیشن‌های کامل end-to-end بسازیم.

اگر چه مفهوم WOA شاید چندان فراگیر نباشد، ولی بسیاری از آنچه تاکنون در سطح اینترنت می‌بینیم شالوده همین تفکر وب گرایی است.

معماری وب گرا یا Web-Oriented Architecture در 2006 توسط  Nick Gall از گروه Gartner ابداع شده است. 
معماری وب گرا یک سبک معماری نرم افزاری است که معماری سرویس گرا (Service-Oriented Architecture) را در راستای اپلیکیشن‌های تحت وب گسترش می‌دهد. 
معماری وب گرا در اصل توسط بسیاری از شبکه‌های اجتماعی و وب سایت‌های شخصی ساخته شده است.

تعریف رسمی Gartner از معماری وب گرا چنین است :
 “معماری وب گرا یا Web-Oriented Architecture سبکی معمارگونه از معماری سرویس گرا یا همان Service-Oriented Architecture می‌باشد که به یکپارچگی سیستم‌ها و کاربران از طریق ابررسانه‌های مرتبط با هم در سطح جهانی بر اساس معماری وب می‌پردازد.
 این نوع معماری بر تمامی اینترفیس‌ها (رابط کاربری و  رابط کاربردی برنامه نویسی) به منظور دستیابی به تاثیرات شبکه‌ی جهانی از طریق پنج عنصر رابط اساسی ذیل تاکید دارد :
  • شناسایی منابع
  • بکارگیری منابع از طریق نمایش آنها (منابع وب)
  • پیام‌های خودتوصیفی
  • ابررسانه بعنوان قلب تپنده موقعیت برنامه
  • درگیر نکردن برنامه “
Nick Gall همچنین فرمولی را برای تعریف معماری وب گرا (WOA) ارائه داده است که بدین شکل است:
WOA = SOA + WWW + REST

Dion Hinchcliffe مدعی است که معماری وب گرا چنین است: 

“مجموعه‌ای از هسته پروتکل‌های وب مانند HTTP, XML است و اینکه تنها تفاوت معماری سرویس گرای سنتی و مفاهیم معماری وب گرا اینست که WOA از REST حمایت می‌کند. REST متدی به طور فزاینده محبوب ، قدرتمند و ساده به منظور اعمال نفوذ پروتکل انتقال ابر متن HTTP بعنوان یک وب سرویس در چارچوب حقوق خودش است.“

پشته‌ی معماری وب گرا WOA شامل چنین مواردی است :
  • توزیع (HTTP , Feeds)
  • ترکیب (Hypermedia , Mashups)
  • امنیت (Open ID, SSL)
  • قابلیت انتقال داده (XML,RDF)
  • قابلیت نمایش داده (ATOM, JSON)
  • متدهای انتقال (REST, HTTP, Bit Torrent)

بطور کل باید گفت WOA هر چیزی است که در اینترنت وجود دارد و هر چیزی که بر مبنای REST می‌باشد والبته سرویس گراست. در کلامی گویا باید گفت امروزه معماری وب گرا پراستفاده‌ترین نوع معماری در جهان تا به امروز بوده است. طبق پیش بینی Gartner در 2014 سبک معماری وب گرای (مبتنی بر REST) در 80% سازمان هایی که سرویس گرایی را دنبال می‌کنند فراگیر خواهد شد. واقعا صحت یا عدم صحت تحقق این پیش بینی Gartner شاید مهم نباشد ؛ چرا که هر کسی می‌بایست WOA را بشناسد.
اما REST چیست ؟ Representational State Transfer سبکی از معماری نرم افزار برای سیستم‌های ابررسانه توزیع شده مانند شبکه جهانی وب است (منبع : ویکی پدیا). با هم اصول REST را مرور کنیم:
  • هر چیزی یک منبع است.
  • هر منبعی یک تمثیل دارد.
  • هر منبعی یک نام بخصوص دارد.
  • انتقال موقعیت نیازمند کشف و شهود (Discovery) است.
  • پروتکل شبکه پایه WOA می‌باشد

بطور خلاصه WOA را بررسی می‌کنیم :
  • اطلاعات در قالب منابع (Resources) نمایش می‌یابند.
  • منابع توسط URI‌ها شناخته می‌شوند.
  • منابع از طریق HTTP اداره می‌شوند.
  • معاهدات به صورت ضمنی در نمایش منابع می‌باشند.
  • رابط‌ها بطور کلی عام هستند.

معماری وب گرای سازمانی
معماری وب گرای سازمانی یا Enterprise Web Oriented Architecture (EWOA) یکی از زیر سبک‌های SOA می‌باشد. EWOA مجموعه ای از عناصر، اصول و فرآیندهای معماری مبتنی بر وب می‌باشد. وب سایت‌ها و برنامه‌های کاربردی جدید مانند Google AdSense, Wikipedia و دیگر سرویس‌های RESTful از WOA استفاده می‌کنند.
مثال حال حاضر WOA را می‌توان Google’s Open Social  یا MindTouch دانست. در حال حاضر Mobile API بنایی اساسی بر تمرکز در استفاده از تکنولوژی WOA را دارند. ساخت چنین سرویس هایی با استفاده از پروتکل‌های ساده شده وب نظیر Rest , JSON بیش از پیش آسان شده است. این پروتکل‌ها برای توسعه دهندگان وب بسیار راحت‌تر است چرا که CPU و پهنای باند کمتری را طلب می‌کنند. این پروتکل‌ها بیشتر بخاطر شبکه‌های اجتماعی بزرگ نظیر فیس بوک ، آمازون ، توییتر و … شناخته شده‌اند.
MindTouch هم یک شرکت اوپن سورس و یک سکوی مستندسازی استراتژیک و نوعی جدید از ECM می‌باشد. از جمله پروژه‌هایی که ارایه کرده‌است می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد :
DReAM
SGML Reader
MindTouch Core/2010
در ادامه، بکارگیری REST را در قالب شبکه جهانی وب (W3) در قالب جدول زیر با دیدگاه مقایسه‌ای با تلفیق در وب بررسی می‌کنیم:
{بنده می‌گویم} REST بدون WWW بی معناست. REST با Web است که تکمیل می‌شود و معنا پیدا می‌کند.

بررسی مزایای WOA
  • ساده سازی توسعه پذیری، مقیاس پذیری
  • کاهش زمان توسعه ویژگی‌های جدید
  • کاهش زمان مهندسی مورد نیاز برای یکپارچه سازی
  • سازنده فرصت‌هایی جدید برای mash-ups و دیگر داستان‌های غیرقابل پیش بینی کاربری
  • اما وضعیت ارتباطی کلاینت‌ها و سرورها در WOA چگونه است ؟
  • سرویس‌ها وابسته به دیگر سرویس‌ها هستند.
  • ارتباطات از طریق HTTP صورت می‌گیرد.
  • کلاینت‌ها حکم منبع و سرویس دهی به دیگر کلاینت‌ها را دارند.
  • مقیاس پذیری ، توسعه پذیری == اتصالات داخی 


بعنوان مثال می‌توان با ترکیب تصاویر و آدرس‌های مختلف دانشگاه‌های تهران، یک map Mashup درست کرد.


برای Photo Mashup ابزار Color Picker هم هست که امکان جستجوی تصاویر را بر اساس رنگ فراهم می‌کند و از سرویس اشتراک گذاری عکس Flickr استفاده می‌کند که در این آدرس قابل استفاده است.


معماری Mashup هم مثل معماری MVC (البته با تفاوت‌های فاحش) سه لایه‌ای است :


لایه نمایش / تعامل کاربر (همان رابط کاربری است)

تکنولوژی‌ها : HTML/XHTML, CSS, Javascript, Asynchronous JS and Xml (Ajax).

وب سرویس‌ها : عملکرد محصول از طریق سرویس‌های API هم قابل دسترسی است

تکنولوژی‌ها : XMLHTTPRequest, XML-RPC, JSON-RPC, SOAP, REST

داده : فراهم آوردن امکان ارسال ، مرتب سازی و دریافت داده

تکنولوژی‌ها : XML , JSON , KML

از نظر معماری  Mashup  دارای 2 سبک است : الف) مبتنی بر وب – ب) مبتنی بر سرور


 در ادامه با هم نمونه ای از استقرار معماری وب گرا WOA را در سازمان، بصورت شماتیک می‌بینیم. با هم مشاهده می‌کنیم با این پیاده سازی، موانع سر راه ما کاهش پیدا می‌کنند و سرعت یکپارچگی افزایش پیدا می‌کند. بدین صورت که می‌توان از قدرت شبکه جهانی وب در جهت انتقال محتوای مورد نیازمان به هر جا و در هر زمانی بهره جست.


شاید برای شما سوال پیش بیاید که ما در معماری وب گرا بحث می‌کردیم، اصلا چرا وارد مفهوم Mashup شدیم؟


به‌عبارت فنی‌تر چرا معماری وب گرا (WOA) برای Mashups اهمیت دارد ؟

 پاسخ یک کلمه است : REST . همانطور که بالاتر نیز اشاره کردم، Mashup از REST بهره می‌برد. به منظور افزایش اطلاعات در رابطه با REST باید گفت Roy Fielding آنرا بنیان نهاده‌است. میخواهید او را بهتر معرفی کنم؟ وی یکی از خالقان HTTP است و مگر می‌توان وب را بدون HTTP فرض کرد که مهمترین پروتکل انتقال ابر متن در جهان و پروتکل زیربنایی وب است؟! 

REST به خوبی با معماری اینترنت عجین شده است! بپرسید چرا؟ چون پروتکل اصلی اینترنت HTTP است و هر دوی این‌ها از یک ذهن نشات گرفته و او کسی نیست جز Roy Fielding. اما باید بگویم REST یک استاندارد نیست؛ با وجود سادگی بسیار زیاد، تنها یک سبک استفاده از HTTP است.


REST همچنین از متدهای اختصاصی HTTP نظیر GET, PUT , POST , DELETE در بالای یک URL استفاده می‌کند تا نشان دهد چه رویدادی رخ می‌دهد.


در پایان گفته‌ها در رابطه با REST باید بگویم ATOM همان REST است. منظورم از ATOM ویرایشگر معروف متنی نیست که برای نوشتن کدهای برنامه نویسی استفاده قرار می‌گیرد؛ آنرا غالبا به شکل Atom می‌نویسند چرا که مخفف چند کلمه نیست و یک کلمه خاص است  اما ATOM یک استاندارد وب به زبان XML است که برای خوراک وب بعنوان جایگزینی برای RSS استفاده می‌شود. ATOM را با AtomPub یا APP اشتباه نگیرید؛ چرا که APP پروتکل انتشاری است مبتنی بر پروتکل انتقال ابرمتن (HTTP) و برای به روزرسانی محتوی وب مورد استفاده قرار می‌گیرد.


در ادامه مباحث دررابطه با معماری وب گرا باید گفت WOA امروزه بعنوان مدل حاکم برنامه‌های تحت شبکه مطرح است. اما متاسفانه فروشندگان بزرگی در پشت آن حضور ندارند به همین دلیل آنچنان که باید عمومیت نیافته است. WOA همچنان می‌تواند بیشترین سود حاصل را از طریق شبکه فراهم کند. شاید بتوان گفت کوتاه‌ترین مسیر برای رسیدن به چنین نتیجه‌ای همین معماری وب گرا است. 

فرمول جالبی هم برای تعریف وب ارائه شده‌است که با هم می‌بینیم :


HTTP + URIs = Web


ظرافت فرمول بالا به اهمیت پروتکل زیربنایی وب یعنی HTTP اشاره دارد. URI هم مجموعه‌ای از رشته‌هاست که برای شناسایی یک منبع خاص تحت وب به کار می‌روند. در شکل زیر رابطه بین URI , URN , URL را بررسی می‌کنیم. URI تشکیل شده‌است از URL و URN .URL متد دسترسی به منبع را مشخص می‌کند، در حالیکه URN تنها مشخص کننده نام منبع می‌باشد و هیچگونه روشی را برای دسترسی به ما ارائه نمی‌دهد. بعنوان مثال یک شماره ISBN کتاب، یک نوع URN است. 





مطالب
بررسی معماری پیازی - قسمت اول

 معماری پیازی توسط جفری پالرمو در سال 2008 ابداع شد. این معماری راه بهتری را برای ساخت برنامه‌های کاربردی جهت تست پذیری، نگهداری و قابلیت اطمینان بهتر بر روی زیرساخت‌هایی مانند پایگاه‌های داده و خدمات ارائه می‌دهد. هدف اصلی این معماری، پرداختن به چالش‌های پیش روی معماری 3 لایه و ارائه راه حلی برای مشکلات رایج مانند اتصال و جداسازی وابستگی‌ها است. دو نوع اتصال وجود دارند؛ اتصال محکم و اتصال ضعیف که در ادامه آنها را بررسی میکنیم.


اتصال محکم

هنگامی که یک کلاس، به یک وابستگی مشخصی وابسته است، گفته می‌شود که به شدت با آن کلاس همراه است. یک اتصال محکم جفت شده، به یک شیء دیگر وابسته است. این بدان معناست که تغییر یک شیء در یک برنامه‌ی با اتصال محکم جفت شده، اغلب نیاز به تغییر در تعدادی از اشیاء دیگر دارد. هنگامیکه یک برنامه کوچک است، دشوار نیست، اما در یک برنامه‌ی بزرگ، ایجاد تغییرات بسیار دشوار است.


اتصال ضعیف

یعنی دو شیء مستقل هستند و یک شیء می‌تواند بدون اینکه به آن وابسته باشد، از شیء دیگری استفاده کند. این یک هدف طراحی است که به دنبال کاهش وابستگی‌های متقابل بین اجزای یک سیستم، با هدف کاهش خطر این است که تغییرات در یک جزء، مستلزم تغییر در هر جزء دیگر باشد.


مزایای معماری پیازی

چندین مزیت برای معماری پیازی وجود دارند که در زیر ذکر شده‌اند:

  • قابلیت نگهداری بهتری را فراهم می‌کند؛ زیرا همه کدها به لایه‌ها یا مرکز، بستگی دارند.
  • تست پذیری بهتری را فراهم می‌کند؛ زیرا آزمون واحد را می‌توان برای لایه‌های جداگانه، بدون تأثیر بر سایر ماژول‌های برنامه ایجاد کرد.
  • این برنامه یک برنامه‌ی کاربردی با اتصال آزاد را ایجاد می‌کند؛ زیرا لایه بیرونی برنامه، همیشه از طریق واسط‌ها با لایه داخلی، ارتباط برقرار می‌کند.
  • هرگونه پیاده سازی پیوسته، در زمان اجرا به برنامه ارائه می‌شود.
  • موجودیت‌های دامنه، هسته و بخش مرکزی هستند. می‌تواند به هر دو لایه پایگاه داده و UI دسترسی داشته باشد.
  • لایه‌های داخلی هرگز به لایه خارجی وابسته نیستند. کدی که ممکن است تغییر کرده باشد، باید بخشی از یک لایه خارجی باشد.


لایه‌های معماری پیاز

این معماری به شدت به اصل وارونگی وابستگی، متکی است. رابط کاربری از طریق واسط‌ها با منطق تجاری ارتباط برقرار می‌کند و دارای چهار لایه است. لایه‌ها به سمت مرکز هستند. بخش مرکزی، موجودیت‌های Domain است که نشان‌دهنده موضوعات تجاری و رفتاری است. این لایه‌ها می‌توانند متفاوت باشند اما لایه موجودیت‌های دامنه، همیشه بخشی از دامنه‌ی مرکزی است. لایه دیگر، رفتار بیشتر یک شیء را تعریف می‌کند. در ادامه به توضیح لایه‌های معماری پیاز توجه فرمایید:


Domain Entities Layer

این بخش مرکزی معماری است. تمام اشیاء دامنه‌ی برنامه را در خود نگه می‌دارد. اگر برنامه ای با چهارچوب موجودیت ORM توسعه داده شود، این لایه دارای کلاس‌های POCO (Code First) یا Edmx (Database First) با موجودیت‌ها است. این نهادهای دامنه هیچ وابستگی ندارند.


Repository Layer

این لایه برای ایجاد یک لایه Abstraction بین لایه نهادهای دامنه و لایه منطق تجاری یک برنامه، در نظر گرفته شده‌است. این یک الگوی دسترسی به داده‌است که باعث می‌شود یک رویکرد مرتبط‌تر برای دسترسی به داده‌ها وجود داشته باشد. ما یک مخزن عمومی را ایجاد می‌کنیم که منبع داده را برای داده‌ها جستجو می‌کند، داده‌ها را از منبع داده به یک نهاد تجاری نگاشت می‌کند و تغییرات موجودیت تجاری را به منبع داده ارائه می‌دهد.


Service Layer

این لایه دارای رابط‌هایی است که برای برقراری ارتباط بین لایه UI و لایه مخزن استفاده می‌شود و به همراه منطق تجاری برای یک موجودیت است. بنابراین به آن لایه منطق تجاری نیز می‌گویند.


UI Layer

خارجی‌ترین لایه است و می‌تواند برنامه‌ی وب، Web API یا پروژه واحد تست باشد. این لایه دارای یک پیاده سازی از جنس Dependency Inversion Principle است بطوری که برنامه، یک برنامه‌ی کاربردی جفت شده‌ی آزاد می‌سازد و از طریق واسط‌ها با لایه داخلی ارتباط برقرار می‌کند.

در مطالب بعدی با مبحث معماری پیازی، نکات تکمیلی و مهمتری از لایه پیاز را تشریح میکنیم و یک پروژه را با معماری پیاز، راه اندازی میکنیم.

مطالب
مایکرو سرویس‌ها - قسمت 2 - بررسی ویژگی‌ها
در قسمت قبل با مفهوم مایکرو سرویس‌ها آشنا شدیم. سرویس‌های کوچک و مجزایی که بصورت مستقل، قابلیت توسعه و استقرار دارند و در راستای انجام یک قابلیت کسب و کار در اختیار دیگران قرار می‌گیرند.

ویژگی‌های یک مایکرو سرویس چیست؟

بعد از آشنایی با معماری مایکرو سرویس‌ها می‌خواهیم با ویژگی‌های آن آشنا شویم. البته باید به این نکته توجه داشت که همه‌ی معماری‌های مایکروسرویس‌ها این ویژگی‌ها را ندارند؛ ولی میتوان انتظار داشت اکثر آن‌ها این ویژگی‌ها را از خود به نمایش بگذارند.

Componentization via Services 

تعریف ما از component، واحدی از نرم افزار می‌باشد که به تنهایی قابل جایگزینی و به‌روز رسانی می‌باشد.
همانطور که گفته شد، مایکرو سرویس‌ها یک نرم افزار را به سرویس‌های (business component) کوچکتری تقسیم میکنند که به تنهایی قابل توسعه و استقرار می‌باشند. ما کتابخانه‌ها را به عنوان component در نظر میگیریم که به نرم افزار ما پیوند خورده‌اند و به وسیله فراخوانی توابع در پروسه نرم افزار قابل استفاده می‌باشند. در حالیکه سرویس‌ها componentهایی هستند که خارج از پروسه نرم افزار ما می‌باشند و به وسیله مکانیزم‌های ارتباطی مانند Web Service Request و Remote Procedure Call قابل دسترسی هستند.
در سیستم های یکپارچه که از چندین  component تشکیل شده‌اند و این componentها در جریان یک پروسه با هم در ارتباط هستند، اگر بخواهیم در یک component تغییر ایجاد کنیم، این تغییر نیازمند استقرار مجدد کل سیستم می‌باشد. در حالیکه در معماری مایکرسرویس، کافی است شما  component (سرویس) ای را که تغییر کرده‌است، دوباره مستقر کنید و سایر بخشهای سیستم از این تغییر تاثیر نمی‌پذیرند.

Technology Heterogeneity 

یک سیستم را در نظر بگیرید که از همکاری  چندین سرویس تشکیل شده‌است. ما میتوانیم تصمیم بگیریم که برای هر کدام از سرویسها از تکنولوژی متفاوتی استفاده کنیم. این امر به ما اجازه می‌دهد برای حل هر مشکل، از بهترین ابزار و تکنولوژی استفاده کنیم. این امر بر خلاف سیستم‌هایی که تنها باید از تکنولوژی بکار رفته در سیستم استفاده کنند، انعطاف پذیری سیستم را بسیار بالا می‌برد.
برای روشن شدن موضوع فرض کنید می‌خواهیم در بخشی از سیستم، performance را افزایش دهیم. برای این امر میتوانیم از هر تکنولوژی که به ما کمک میکند، استفاده کنیم. برای نمونه در یک سیستم شبکه اجتماعی، می‌توانیم اطلاعات مربوط به کاربران و ارتباطات آن‌ها را در یک دیتابیس مبتنی بر گراف و اطلاعات مربوط به پست‌ها و نظرات کاربران را در یک دیتابیس سندگرا ذخیره کنیم. به این ترتیب مشاهده میکنیم که وابسته‌ی به تکنولوژی خاصی نمی‌باشیم و می‌توانیم بر اساس نیاز خود، از تکنولوژی مورد نظر بهره ببریم.


مایکرو سرویسها به ما این اجازه را میدهند تا در انتخاب تکنولوژی‌ها نهایت دقت را انجام دهیم و متوجه شویم که تکنولوژی‌های جدید چگونه میتوانند به ما کمک کنند.
یکی از بزرگترین موانع در استفاده و انتخاب یک تکنولوژی جدید، ایجاد وابستگی سیستم به آن می‌باشد. در یک سیستم یکپارچه چنانچه قصد تغییر زبان مورد استفاده یا دیتابیس یا فریمورک مورد استفاده را داشته باشیم، سیستم هزینه‌ی سنگینی را متحمل می‌شود. در حالیکه در مایکرو سرویسها می‌توانیم این تغییرات را با کمترین هزینه انجام دهیم. البته باید توجه داشت که استفاده از تکنولوژی جدید چالش‌ها و سربار‌های خودش را دارد و انتخاب یک تکنولوژی جدید نیازمند بررسی کارشناسانه و دقیق می‌باشد.

Resilience 

چنانچه یکی ازسرویسها دچار اشکال شود و این مسئله بصورت زنجیروار برای تمام سرویس‌ها رخ ندهد، با جدا شدن آن سرویس، درروند کار سیستم خللی بوجود نمی‌آید و سیستم بدون کمترین مشکلی به ادامه کار خود می‌پردازد. یعنی محدوده یک سرویس، دیوار حائلی می‌شود تا سایر بخشها تاثیر نپذیرند. در سیستم‌های یکپارچه چنانچه یک سرویس دچار اشکال شود، سایر بخش‌های سیستم نیز غیر قابل استفاده می‌شوند. البته می‌توان با نصب نسخه‌های متفاوتی بر روی ماشین‌های متفاوت (Scale out)، تاثیر اینگونه اختلالات را تا حدودی کاهش داد. اما بوسیله مایکرو سرویسها می‌توانیم سیستم‌هایی را بسازیم که قادرند با خطاهای بوجود آمده در سرویس‌ها به‌درستی رفتار کنند؛ تا خللی در کار سیستم ایجاد نشود.

Scaling

فرض کنید در بخشی ازیک سیستم، دغدغه Performance بوجود می‌آید. چنانچه ما یک معماری یکپارچه را داشته باشیم، مجبوریم کل آن را scale کنیم. درحالیکه این مشکل تنها در بخش کوچکی از نرم افزار ایجاد شده‌است. اما اگرمعماری ما مایکرو سرویس باشد، فقط همان سرویس مربوطه را که بر روی آن دغدغه داریم، scale می‌کنیم و سایر بخش‌های نرم افزار بدون نیاز به تغییر و بزرگ شدن، به کار خود ادامه می‌دهند.


Gilt  یک خرده فروش آنلاین در صنعت مد می‌باشد که  بخاطر مسائل Performance به معماری مایکروسرویس‌ها روی آورد. آنها در سال 2007 با یک نرم افزار یکپارچه شروع به کار کردند. اما بعد از دوسال سیستم آنها قادر به مقابله با ترافیک سایت نبود. آنها با تقسیم بندی قسمت‌های اصلی سیستم خود به مایکرو سرویسها، توانستند خیلی بهتر و موثرتر با ترافیک رسیده مقابله کنند و قابلیت دسترسی پذیری سیستم را افزایش دهند. در حال حاضر سیستم  آنها از حدود 450 مایکرو سرویس تشکیل شده که هر کدام روی چندین ماشین مختلف در حال اجرا می‌باشند.


Ease of Deployment 

تغییر حتی یک خط کد، در برنامه‌ای که از چندین میلیون خط تشکیل شده است، ما را ملزم به استقرار مجدد کل سیستم  و انتشار نسخه جدید می‌کند. این استقرار می‌تواند تاثیر و ریسک بالایی را داشته باشد و ما را مجبور به تغییرات بیشتر و انتشار نسخه‌های دیگر کند که این حجم زیاد تغییرات ممکن است به محصول ما ضربه بزند.
اما در مایکرو سرویس‌ها یک تغییر کوچک، تمام سیستم را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد. بلکه تنها تغییرات مربوط به سرویس مورد نظر می‌باشد که به صورت مستقل قابلیت استقرار را دارد و چنانچه سیستم دچار مشکل شود، منشاء تغییرات کاملا مشخصی می‌باشد و می‌توان سریعتر سیستم را به وضعیت قابل اطمینان بازگرداند. این ویژگی یکی از مهمترین دلایلی می‌باشد که شرکت‌هایی مانند Netflix و Amazon  به پیاده سازی این معماری روی آورده‌اند.

Organizational Alignment 

بسیاری از ما مشکلات مربوط به پروژه‌های بزرگ و تیم‌های بزرگ را تجربه کرده‌ایم و این مشکلات زمانیکه اعضای تیم به‌صورت متمرکز در کنار هم نباشند، افزایش پیدا می‌کند. ما میدانیم که اگر یک تیم کوچک، بر روی قطعه کد کوچکتری کار کند، می‌تواند بسیار موثرتر باشد تا زمانیکه یک تیم بزرگ، درگیر یک کد بزرگ شود.
مایکرو سرویس‌ها این امکان را به ما می‌دهند تا معماری خود را با ساختار سازمانی خود هم راستا کنیم  و به ما کمک میکنند تا با تقسیم ساختار نرم افزار به بخش‌های کوچکتر وایجاد تیم‌های کوچکتر مختص هر بخش، بازدهی و تاثیر تیم‌ها را در سازمان، افزایش دهیم.

Composability

یکی از ویژگی‌های کلیدی که در سیستم‌های توزیع شده و سرویس گرا به آن وعده داده می‌شود، قابلیت استفاده مجدد از functionality‌های سیستم می‌باشد. مایکرو سرویس‌ها این امکان را برای ما فراهم می‌کنند تا functionality ‌های سیستم، به روش‌های مختلف و با اهداف گوناگونی مورد استفاده قرار گیرند. اینکه استفاده کنندگان نرم‌افزار ما چگونه از آن استفاده می‌کنند، برای ما مهم است. در حال حاضر ما باید درباره راه‌های مختلفی که می‌توانند قابلیت‌های سیستم را باهم ترکیب کنند تا در برنامه‌های وب، موبایل و یا ابزار‌های پوشیدنی مورد استفاده قرار گیرند، فکر کنیم. در مایکرو سرویس تفکر ما این است که بخش‌های مختلف سیستم خود را از هم جدا کنیم و این بخشها توسط استفاده کننده‌های بیرونی قابل دسترسی باشند و با تغییر شرایط بتوانیم  بخش‌های گوناگونی را بسازیم.


Optimizing for Replaceability

اگر شما در یک سازمان متوسط و یا بزرگ، مشغول به کار باشید، ممکن است با یک سیستم بزرگ و قدیمی مواجه شده باشید که در گوشه‌ای از سازمان در حال استفاده می‌باشد و هیچ کسی رغبت نزدیک شدن به آن و دست بردن در آن را ندارد و اگر کسی از شما بپرسد «چرا نمی‌توان آن را تغییر داد؟» خواهید گفت این کار، بسیار پرریسک و پردردسر است.
با استفاده از معماری مایکروسرویس، هزینه این تغییرات به مراتب کمتر و تغییرات با ضریب اطمینان بالاتری انجام می‌شوند.